واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: هموطن-«تغيير مسير» يكي از فيلمهاي موفق و پرفروش بنافلك است كه سال 2002 ساخته شد. وي در فيلم در نقش يك وكيل دعاوي به نام گاوين بانك بازي ميكند كه به دليل عجله در رسيدن به دادگاه با ماشين مرد سياهپوستي به نام دويل گيپسن (با بازي ساموئل ال جكسن) تصادف ميكند. وي بلافاصله تصادف را ترك ميكند تا خودش را به دادگاه برساند. اين در حالي است كه گيپسن هم به خاطر مشكل پسرش راهي شركت در يك دادگاه ديگر است. گاوين بانك هنگام حضور در دادگاه متوجه ميشود اوراق پروندهاش را گم كرده و براي پيدا كردن آنها به صحنه تصادف برميگردد. وي فقط يك روز فرصت دارد كه مدارك را به دادگاه ارائه دهد. اما گيپسن كه از كار گاوين خشمگين و عصباني است، تصميم به انتقامگيري ميگيرد، دنباله قصه درگيريها و تضاد بين اين دو مرد را به نمايش ميگذارد. *«تغيير مسير» را به عنوان يك «فيلم بازيگر» توصيف كردهايد. منظورتان از اين اصطلاح كيست؟ به اين دليل ميگويم «تغيير مسير» يك «فيلم بازيگر» است كه قصه فيلم كاملاً براساس كاراكترها و روابط بين آنان نوشته و پرداخته شده است. در حقيقت اين كاراكترهاي فيلم هستند كه قصه را پيش ميبرند. قصه فيلم در اين باره است كه آدمها چه اقداماتي انجام ميدهند و نسبت به يكديگر چه نوع رفتار و گرايشي دارند. به اين ترتيب خط اصلي قصه فيلم بر پايه رفتارها و گرايشات آدمها شكل ميگيرد. در چنين حالتي بازيگران فيلم در خدمت آن قرار ميگيرند كه مسائل و حوادث را به پيش ببرند. با پديد آمدن اين وضعيت است كه بازيگران قصه فيلم را از محلي به محلي ديگر منتقل ميكنند و به اين ترتيب قصه جلو ميرود و ميتواند به حركت خود ادامه دهد. در قصه فيلم تصنع زيادي وجود ندارد. در كل قصه اتفاقات زيادي رخ نميدهد و مهمترين نكته اين است كه بر اثر تصادفي كه ناخواسته رخ ميدهد دو آدم به اجبار در ارتباط با يكديگر قرار ميگيرند. در حقيقت در اين جا يك دايره خلق ميشود. كاراكتر من اقدامي را انجام ميدهد كه باعث ناراحتي در بخش كاراكتر جكسن ميشود. اين اتفاق در دقايق اوليه فيلم رخ ميدهد. پس از آن او در صدد تلافي برميآيد و ضربهاي به من ميزند. ما ناخواسته وارد اين دايره ميشويم و به قصد انتقامگيري پشت سر هم باعث آزار و اذيت يكديگر ميشويم. نكته اصلي اين است كه اين اقدامات (كنشها و واكنشهاي ما دو نفر نسبت به يكديگر) تأثيرات زيادي بر زندگي هر دوي ما ميگذارد. اين تأثيرات مثبت نيست و براي هر دوي ما مشكلاتي خلق ميكند، پس ميبينيد كه كل مسأله باز هم به نوع بازي و اجراي ما دو نفر برميگردد، «تغيير مسير» بازيگران خيلي خوبي دارد كه نقشهايشان را خيلي خوب بازي ميكنند و اين يكي از جنبههاي فوقالعاده فيلم است. *فيلم درباره دو كاراكتر است كه به يك اندازه در قصه فيلم اهميت دارند و قصه هر دو را هم به صورت كامل تعريف ميكند. چه چيز اين مسأله باعث جذب شما به بازي در آن شد؟ يكي از نكاتي كه در ارتباط با اين فيلم خيلي دوست دارم اين است كه به صورت همزمان داراي دو پروتاگونيست است. هر دو كاراكتر قصه كارهايي را انجام ميدهند كه بايد نسبت به آنها احساس مسئوليت داشته باشند. فكر ميكنم شيوهاي كه قصه فيلم در تعريف اين دو نفر در پيش ميگيرد، باعث ميشود تا تماشاچي بتواند با هر دوي آنها ارتباط برقرار كرده و مسائل مربوط به آنها را درك كند. در اين شرايط بيننده خيلي راحت ميتواند توجه خود را از اين كاراكتر به سمت آن يكي معطوف كند و به راحتي در دنياي اين دو سير كند. اين آمد و رفت بين قصه اين دو (و تغيير جهتي كه قصه فيلم در اين ارتباط ميدهد) باعث ميشود تا هر دو كاراكتر به شكلي برابر معرفي شوند. اين يك شيوه غيرمعمول در صنعت سينما و كار فيلمسازي است. از اين جهت فكر ميكنم «تغيير مسير» فيلمي است كه خيلي دوست دارم تماشا كنم و ديگران را ترغيب به ديدنش كنم. اين شيوه فيلمسازي جذاب است و به بازي در آن افتخار ميكنم. *گفتهايد كه بازي در نقش چالش زيادي داشت. به عنوان يك بازيگر چگونه با اين مسئله كنار آمديد؟ ما بازيگران معمولاً نقشهايي معمولي بازي ميكنيم. زماني كه از ما خواسته ميشود كمي جلوتر برويم و در نقشي سه بعدي و چند وجهي ظاهر شويم، طبيعي است كه با وظيفه دشواري روبهرو ميشويم. بعضي وقتها آدم خيلي راحت جلوي دوربين ميآيد و ميگويد:«من يك فرمانده هستم» و يا اين كه «من آدم بده ماجرا هستم». در اين حالت هم تو و هم تماشاچي ميداند كه چه اتفاقي قرار است بيفتد و بازي تو چگونه خواهد بود. وقتي شما ذهنيت و نظريات تماشاگران را به چالش ميطلبيد و از او ميخواهيد در اين باره فكر كند كه قرار است در ادامه داستان فيلم چه اتفاقي رخ بدهد، آن وقت تماشاچي هم از شما به عنوان يك كاراكتر ميخواهد كه با بازي خود توضيحات بيشتري درباره اين شخصيت بدهيد. آنها ميخواهند بدانند شما در حال فكر كردن به چه چيزي هستيد و چه فكرهايي در پشت چشم شما نهفته است. در اين حالت آنها بهتر ميتوانند درك كنند كه چه اتفاقاتي دارد رخ ميدهد. در چنين شرايطي بازيگر فرصت بيشتري براي ارائه يك بازي خوب دارد و ميتواند مقدار زيادي احساسات را در دل نقش بگنجاند. اين احساسات و رفتارهايي كه بازيگر از خودش ارائه ميدهد، گرايشات و نيات كاراكتر را برملا و آشكار ميكند. راجر ميشل كه «تغيير مسير» را كارگرداني كرده، فيلمسازي پيچيده و درونگرا است. وي بسيار خوش فكر است و از نظر كار با بازيگران به شدت حساس است. او حسي قوي در ارتباط با بازيگر دارد و طوري فيلم خود را ميسازد كه ميتواند به راحتي با تماشاچي ارتباط برقرار كند. او تمام چيزهايي را كه به عنوان يك كارگردان انتظار داريد در خودش دارد. * اين روزها سن شما بالا رفته است، در ارتباط با نقشهايي كه ميگيريد اين مسئله ناراحتتان نميكند؟ تازه دارم سي و پنج ساله ميشوم، اما اين بازي ادامه دارد. نگران اين نيستم كه به بالاي سي سالگي رسيدهام. بسياري از دوستان و همكارانم در اين سن و سال ازدواج كرده، صاحب بچه شده و احتمالاً خانهنشين شدهاند. اما من ميخواهم به بازيگري ادامه بدهم. فكر نميكنم ازدواج و پدر شدن مانعي در راه ادامه فعاليت هنري يك بازيگر باشد. اما طي چند سال اخير فيلم موفق زيادي نداشتهايد. موفقيت يا عدم موفقيت فيلمها را نميتوان پيشبيني كرد. از سوي ديگر بسياري از بقيه همكارانم هم فيلمهايي در كارنامهشان دارند كه از نظر تجاري شكست خوردهاند. اين قانون بازي است، كه كسي مثل مرا هم در برميگيرد، براي مثال براي فيلمي مثل «دير ديول» زحمت خيلي زيادي كشيدم، ولي فروش فيلم در گيشه انتظارات تهيهكنندگانش را برآورده نكرد، اين فيلم بشدت مرا خسته كرد، طوري كه احساس كردم بايد براي مدتي استراحت كنم. * استقبال منتقدين سينمايي از «تغيير مسير» خوشحالتان كرد؟ صد درصد، آنها متوجه اين نكته شدند كه فيلم صرفاً يك كار سرگرمكننده نيست و حرفهايي براي گفتن دارد. خوشحالم كه آنها اين مسئله را درك كرده و در نوشتههايشان به آن اشاره كردند. ميدانيد، اين روزها كمتر فيلمي با حال و هواي «تغيير مسير» ساخته ميشود. نكته جالب توجه اين است كه فيلم به صورت همزمان مورد تأييد منتقدين و تماشاگران قرار گرفت. * در تبليغي براي تمام ترسها نقش جك راين مأمور ضدجاسوسي را بازي كرديد. اين فيلم فروش خوبي هم كرد. قصد نداريد در قسمت ديگري از ماجراجوييهاي اين كاراكتر ظاهر شويد؟ واقعيت امر اين است كه تهيهكنندگان فيلم بايد به فكر توليد قسمت تازهاي از اين مجموعه فيلم بيفتند. تام كلنسي نويسنده چند كتاب ديگر هم ارتباط با ماجراجوييهايي جك راين دارد. هر زمان تهيهكنندگان فيلم تصميم بگيرند به سراغ توليد قسمت جديدي از اين فيلم بروند، من هم آمادهام كه لباس رزم جك راين را به تن كنم. *درباره هريسون فورد كه در سه قسمت اول اين مجموعه فيلم نقش جك راين را بازي كرد، چه نظري داريد؟ فورد بازيگري فوقالعاده است و جك راين يكي از بهترين نقشهايي بود كه- در كنار اينديانا جونز- روي پرده سينما بازي كرد. فيلمهاي او را دوست دارم. خيلي حيف شد كه سن زياد اجازه نداد او بيشتر از اين در نقش جك راين بازي كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]