تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804918973




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قوقولي قوقو


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قوقولي قوقو
قوقولي قوقو مترجم:شيرين سليمي،اکبر روحي وقتي آقا خروس از خواب بيدار شد،گلويش درد مي کرد.او کمي آب خورد؛ولي وقتي خواست قوقولي کند،صدايش خيلي آرام بود:«قوقو...»او بالاي نرده پريد و عقب و جلو رفت.جيک جيک پرسيد:«چي شده پدر؟»خروس به گلويش اشاره کرد:«قوقوقو!»جيک جيک گفت:«واي!حالا حيوان ها چطوربيدار شوند؟»خروس،ماشين کشاورز را ديد و فکري به نظرش رسيد.بعد داخل تراکتور پريد. جيک جيک به گاوها نگاه کرد؛حتي يک گاوهم بيدارنشده بود.بچه خروس فکري کرد؛اما قبل از اين که جيک بزند،خروس داخل تراکتور رفته بود.او پشت سر پدرش فرياد مي زد:«صبرکن،من فکري دارم!»تراکتور يک راديوي جديد داشت.خروس با نوکش روي دکمه ها زد و يک دفعه صدايي از راديو درآمد.صداي آهنگ بود. خروس صدا را بلندتر کرد.جيک جيک فرياد زد:«پدر!»اما صداي آهنگ خيلي بلند بود و پدرفرياد جيک جيک را نشنيد.او نگاهي به سگ کرد.سگ يکي از چشم هايش را آهسته باز کرد.بعد پنجه هايش را روي گوش هايش گذاشت و شروع کرد به خرّوپف کردن.خروس با خودش گفت:«فايده ندارد!من هم که نمي توانم آوازبخوانم.»بعد راديو را خاموش کرد.جيک جيک دوباره فرياد زد:«پدر!»وقتي خورشيد به مزرعه تابيد،خروس صداي ضعيفي شنيد:«قوقولي...قوقو؟»او با عجله به طرف ديوار دويد.چند تا از پرهايش هم افتاد!جيک جيک بود! بالاي نرده رفته بود و با گردن کشيده روبه آسمان قوقولي مي کرد.حيوانات يکي يکي بيدار شدند و روز شروع شد.پدر پرسيد:«جيک جيک!تو چطور آواز را ياد گرفتي؟»-من هر روز،از وقتي که از تخم بيرون آمدم شما را تماشا مي کردم.خوب قوقولي مي کنم؟ پدربا خوشحالي گفت:«تو حيوان ها را بيدار کردي پسرم!»منبع:نشريه سنجاقک،شماره 56/خ
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6161]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن