تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعا كردن را در هنگام رقّت قلب غنيمت شمريد، كه رقت قلب، رحمت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806846829




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياست‌هاي ملّي (قسمت اول)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياست‌هاي ملّي (قسمت اول)
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياست‌هاي ملّي (قسمت اول) نويسنده:سيد حسين شرف الدين چكيده«جهاني شدن» به عنوان يك فرايند، تحوّل نسبتاً عميق و پهن دامنه تقريباً همه ساحت هاي زندگي بشر را در معرض تغيير قرار داده است. از اين ميان، قلمرو فرهنگ به عنوان اساسي ترين، جامع ترين و گسترده ترين سرمايه‌ي اجتماعي، با انبوه مؤلفه هاي گوناگون و متبوعش، احتمالاً مهم ترين عرصه اي است كه تغييرات را به نمايش گذاشته است. نحوه‌ي تعامل اين فرايند با فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي موجود بشري و نتايج آتي آن، آراء و ديدگاه هاي گوناگوني را در ميان انديشمندان علوم اجتماعي برانگيخته است.يكسان سازي فرهنگي، تنوّع فرهنگي، شكل گيري تركيب متوازني از عناصر موجود و عناصر ناشي از جهاني شدن يا بروز آشفتگي و اختلاط فرهنگي، وجوهي است كه در اين زمينه قابل تأمل و توجه است.نوشتار حاضر، ابتدا به بررسي ديدگاه هاي مختلف انديشمندان و سپس، به مواضعي كه در چند دهه‌ي اخير در اعلاميه هاي جهاني يونسكو، به عنوان برجسته ترين سازمان بين المللي متولي امور فرهنگي، در اين خصوص اتخاذ نموده، پرداخته است. در پايان نيز به مجموعه اي از اقدامات و سياست هاي متخذه‌ي دولت جمهوري اسلامي در گستره‌ي ملي، كه در آن به حمايت قاطع از ايده «تنوّع گرايي فرهنگي» پرداخته شده، اشاره شده است.كليد واژه ها: جهاني شدن، امپرياليسم فرهنگي،هژموني فرهنگي، تنوّع فرهنگي، همگن سازي، اختلاط فرهنگي، نسبي گرايي، سياست هاي فرهنگي.مقدّمهيكي از نتايج چندوجهي جهاني شدن يا جهاني سازي كه به دليل همين ويژگي، ديدگاه ها و داوري هاي بعضاً متناقضي را در ميان تحليلگران برانگيخته است، نحوه‌ي تعامل اين فرايند جهان گستر با فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي متنوع موجود است. آيا جهاني شدن به سمت توليد و استقرار يك فرهنگ عام و به حاشيه راندن و در نهايت متلاشي ساختن فرهنگ هاي موجود سير مي كند يا بعكس، زمينه و شرايط لازم را براي تثبيت، تقويت، شكوفايي و اشاعه‌ي فرهنگ هاي خاص فراهم ساخته و تمايلات معطوف به فرهنگ هاي خودي و هويت هاي فرهنگي را عمق بخشيده است؟ به بيان ديگر، آيا جهاني شدن در جهت ادغام هويت هاي فردي، قومي، محلي، مذهبي، ملي و منطقه‌اي در يك هويت جديد و جهاني حركت مي كند يا اينكه با حفظ و حتي تقويت لايه هاي هويتي پيشين، هويت جديدي متناسب با اقتضائات خويش در فراسوي آنها ايجاد مي كند؟ فرض سوم، اينكه جهاني شدن نه به يكساني و يكپارچگي و نه به تكثّر و تنوّع، بلكه به تركيب رقيق و نسبتاً متوازني از اين دو منجر خواهد شد. و فرض چهارم، اين كه جهاني شدن دست كم در مرحله‌ي كنوني نه به يكساني و نه به تنوع، بلكه به نوعي آشفتگي، اختلاط و در هم آميختگي عناصر فرهنگي و شكل گيري يك مجموعه مختلط و آشفته منجر شده است. همه‌ي شقوق متصور كم و بيش قايلاني دارد كه در ادامه، آراء آنها نقل خواهد شد. متناسب با فضاي ترسيمي مزبور، برخي ديدگاه ها صراحتاً برآنند كه جهاني شدن، همه‌ي فرهنگ ها را به نفع يك فرهنگ غالب آمريكايي يا اروپايي وادار به عقب نشيني كرده و زمينه‌ي زوال و اضمحلال تدريجي آنها را فراهم ساخته است. به بيان ديگر، جهاني شدن به دليل ويژگي عام گرايانه و جهان‌شمول، با هر نوع خاص گرايي و تمايز، از جمله خاص گرايي فرهنگي، سر ستيز داشته و همزيستي با آن را در هيچ سطحي بر نمي تابد. به تعبير دقيق تر، جهاني شدن در صدد تعميم يك نوع خاص گرايي فرهنگي به كل جهان و غلبه آن بر خاص هاي متكثر و متنوع موجود است. از اين رو، جهت گيري واقتضاي طبيعي جهاني شدن به يكپارچه سازي يا يكسان سازي فرهنگي معطوف است. دسته‌ي دوم ديدگاه ها با استناد به شواهد عيني، جهاني شدن را بستر مناسبي براي تشديد و تقويت انواع خاص گرايي و فعال ساختن انگيزه هاي معطوف به آنها ارزيابي مي كنند. به بيان ديگر، جهاني شدن به موازات عام گرايي نسبي در برخي حوزه ها خاص گرايي را نيز حتي در مواردي پوياتر و زنده تر از فضاي جامعه‌ي سنّتي رونق و رواج داده است. اين كاركرد به دليل غيرمنتظره بودن و ناهمخواني با منطق عادي جهاني شدن، ويژگي عام گرايانه معمول آن را تحت الشعاع قرار داده است. دسته‌ي سوم نظريه ها برآنند كه جهاني شدن نه مشخصاً به تنوع فرهنگي و نه كاملاً به يكسان سازي فرهنگي، بلكه به هر دو - هر چند با نسبت هاي مختلف - منجر شده است. بر طبق اين ديدگاه، جهاني شدن نوعي وحدت در عين كثرت را زمينه سازي كرده و مشتركات فرهنگي را همراه با حفظ ساختارهاي متنوع و متمايز تقويت كرده است.به نظر مي رسد كه علاوه بر استراتژي وحدت در تكثر فرهنگي، دو نوع استراتژي رقيب ديگر نيز وجود دارد: يكي استراتژي تكثرگرايي فرهنگي(1) يا سياست موزائيكي فرهنگي است و ديگري استراتژي يك شكلي فرهنگي(2) يا سياست يك رنگي فرهنگي است. استراتژي تكثرگرايي فرهنگي امكان رشد وگسترش خرده فرهنگ ها را در كنار يكديگر و به صورت هم‌عرض فراهم مي نمايد. در مقابل، استراتژي يك شكلي فرهنگي، همان طور كه از اسم آن بر مي‌آيد، در صدد يگانه سازي فرهنگي در عرض جامعه است... استراتژي وحدت در تكثر فرهنگي ضمن تأكيد روي اشتراكات فرهنگي، امكان تكثير خرده فرهنگ هاي مختلف را در چارچوب نمادي مشترك مجاز مي داند.(3)دسته چهارم نظرياتي است كه تصريحاً يا تلويحاً به تأثير جهاني شدن در ظهور اشكال مختلف اختلاط فرهنگي پرداخته اند. داوري در خصوص هر يك از مواضع فوق، مستلزم بحث ها و تحليل هايي است كه در ضمن بيان نظريات قايلان به هر يك، به اجمال بدان پرداخته خواهد شد.برخي انديشمندان و تحليلگران، اساساً منكر تحقق پديده اي به نام «جهاني شدن» در گستره‌ي هستي اند. بر اساس اين ديدگاه ها نيز تكثرگرايي فرهنگي اصالت خواهد داشت و غلبه هژمونيك يك فرهنگ كه به يُمن برخي اتفاقات خوش‌يمن تاريخي حاصل شده است به معناي جهاني شدن نيست:اصل عام گرايي يا جهاني شدن (اونيورساليسم) هم در سطح جهاني و هم در چارچوب هر يك از كشورهاي مستقل كه نظام ميان كشوري را مي سازند، اصلي است رياكارانه. اما درست بدين سبب كه در نظام ميان كشوري در واقع، سلسله مراتبي از كشورها وجود دارد و در داخل هر كشور سلسله مراتبي از شهروندان يافت مي شوند، ايدئولوژي جهاني گري اهميت پيدا مي كند. از سويي، همچون مسكّن و فريب عمل مي كند و از سويي ديگر، همچون وزنه اي سياسي كه ضعيف مي تواند از آن عليه قوي بهره بگيرد.(4)جهاني شدن و يكسان سازي فرهنگيبرخي نظريات با تأكيد بر موضع انفعالي بيشتر فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي موجود در رويارويي و مواجهه قهري با فرهنگ سرمايه داري غالب و مؤيد به امكانات و شرايط ويژه، استحاله و فرسايش تدريجي آنها را در فرايند جهاني شدن پيش بيني مي كنند. بر اساس اين نظريات،جهاني شدن اقتصادي ناشي از نظام جهاني سرمايه داري و شركت هاي قدرتمند چند مليتي، لاجرم نوعي جهاني شدن فرهنگي را به دنبال دارد. جهاني شدن اقتصادي بالتبع، بستر و زمينه شكل گيري و تحرك فرهنگي را مهيا مي سازد؛ مرزهاي ملي و قومي و فرهنگي موجود را به سرعت درنورديده و به لايه هاي دروني آنها راه يافته و روز به روز بر گستره و دامنه‌ي نفوذ آن افزوده مي شود. فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي سنّتي در جوامع مختلف در گيرودار اين تقابل چاره اي جز عقب نشيني و تسليم، در هم تنيدگي و ادغام و در برخي سطوح فرسايش و زوال نخواهند داشت. به بيان ديگر، همان گونه كه شكل گيري و غلبه‌ي فرهنگ ملي در نظام هاي دولت - ملت، رفته رفته به تضعيف و در مواردي به زوال خرده فرهنگ هاي محلي در درون يك جامعه وجغرافياي فرهنگي منجر شد، همين نتيجه در ارتباط ميان جهاني شدن و فرهنگ ناشي از آن با فرهنگ هاي ملي و خرده فرهنگ هاي فعال درون آن قابل پيش بيني است. شرايط فعلي جهان، شواهد گويايي از ناتواني غالب فرهنگ ها از پايداري ومقاومت در محدوده مرزهاي مرسوم در برابر روند رو به رشد جهاني شدن فرهنگ به دست مي دهد. اين برداشت ار جهاني شدن، همان نظريه‌ي موسوم به «امپرياليسم فرهنگي» است كه فرايند جهاني شدن را در جهت گسترش نوعي فرهنگ مصرفي ارزيابي مي كند.روايت خاص تري از همگوني و يكپارچه سازي فرهنگي، آمريكايي كردن فرهنگ جهاني است. اين همگوني عمدتاً از طريق رسانه هاي جهان گستر مروج فرهنگ آمريكايي تحقق خواهد يافت. قايلان به اين نظريه، برآنند كه آمريكا (و در رتبه بعد اروپاي غربي) به دليل برخورداري از سلطه بلامنازع بر منابع و مجاري اصلي توليد و توزيع فرهنگ همچون دستگاه هاي ماهواره اي، فناوري هاي اطلاعاتي، بنگاه هاي خبري، امكانات زياد در عرصه‌ي توليد و توزيع برنامه هاي متنوع تلويزيوني، صنعت فيلم سازي، قدرت تبليغاتي، توليد و انتشار كتب و نشريات علمي، نفوذ و اقتدار جهاني و انگيزه و اهتمام جدي براي جهاني ساختن فرهنگ خويش، امكان نيل به اين مهم را بيش از پيش براي خويش فراهم ساخته اند. بنابراين، فرهنگ جهاني در مسير آمريكايي شدن و اروپايي شدن هر چه بيشتر سير مي كند.امپرياليسم فرهنگي جزء لاينفك و در ضمن محصول فراگرد عام امپرياليسم است. در مسير اين فراگرد، ملت هايي كه از نظر اقتصادي تفوق دارند، نظارت اقتصادي، سياسي و فرهنگي خود را به طور منظم بر كشورهاي ديگر به كار مي بندند. اين امر به معناي آن است كه روابط جهاني بر اساس عنصر سلطه تنظيم مي شود و ملت هاي سرمايه داري (و به طور عمده آمريكا و اروپا) به صورت ملت هاي غالب عمل مي كنند و كشورهاي جهان سوم يا واپس مانده كه در عين حال قدرت كمتري دارند، به صورت ملت هاي زير سلطه در مي آيند. امپرياليسم فرهنگي بيانگر مهم ترين جنبه اين فراگرد است.(5)لازم به ذكر است كه واژه‌ي «امپرياليسم فرهنگي» معاني و كاربردهاي ديگري نيز در محاورات انديشمندان دارد. تاملينسون در توضيح آن مي نويسد:اگرچه قضيه محوري «تز امپرياليسم فرهنگي» - يعني اين ايده كه برخي فرهنگ هاي مسلط فرهنگ هاي آسيب پذيرتر را تهديد به نابودي مي كنند - قضيه ساده اي است، ليكن اين تز در واقع، حاوي مجموعه اي نسبتاً پيچيده، مبهم و متناقض از ايده هاست. در حقيقت، «امپرياليسم فرهنگي» از شماري از گفتمان هاي نسبتاً مجزاً درباره‌ي سلطه تشكيل مي شود: سلطه آمريكا بر اروپا، سلطه غرب بر ساير نقاط جهان، سلطه مركز بر پيرامون، سلطه جهان مدرن بر جهان سنتي به سرعت ناپديد شونده، سلطه سرمايه داري بر تقريباً هر چيز و هر كس.(6)بنابراين، از منظر امپرياليسم فرهنگي، جهاني شدن اراده معطوف به يكسان سازي، همگون سازي و يكپارچه سازي فرهنگي جهان است. طبيعي است كه اين جريان، به حاشيه راندن، فرسايش و نابودي تنوعات ناهمسو را در دستور كار دارد و از همه زمينه هاي موجود در جهت نيل به اين مهم بهره مي گيرد. پيشروي اين جريان قطعاً مشكلات و تبعات و خيمي براي جامعه بشري به دنبال خواهد داشت.جهاني شدن معاصر همچنين گاهي از طريق تخريب فرهنگي موجب تضعيف امنيت هويت شده است. فرهنگ هاي گوناگون تسليم تهاجم تلويزيون، گردشگري جهاني، زبان انگليسي جهاني، عقايد مربوط به حقوق بشر جهاني، مصرف گرايي جهاني و ساير مداخله هاي فوق قلمروي شده اند كه با سنت هاي محلي مغايرت دارند.. مؤسسات اقتصادي فراجهاني مثل بانك توسعه‌ي بين المللي، سازمان بين المللي کميسيون هاي اوراق بهادار، سازمان توسعه و همكاري اقتصادي، سازمان جهاني تجارت، و بانك جهاني به مسائل فرهنگي بي توجه هستند كه اين رويكرد،ويرانگري هاي بي دليلي را موجب شده است. در اين زمينه، برخي از ناظران نگران اين هستند كه جهاني شدن ممكن است به موازات از بين بردن تنوع زيستي، به نابودي تنوع فرهنگي منجر شود. حدود نيمي از زبان هايي كه در حال حاضر در دنيا به كار مي روند در معرض نابودي هستند، و برخي از زبان شناسان پيش بيني مي كنند كه بيش از 90 درصد زبان هاي طي يك قرن آينده از بين خواهند رفت.(7)همچنين روند يكسان سازي به دليل ايجاد تحولات ناخواسته در ساختار فرهنگي ملت ها و بر هم زدن نسبت آن با ساير مؤلفه هاي محيطي، رشد و شكوفايي آنها را به مخاطره افكنده و نوعي گسستگي اجتماعي فرهنگي را موجب مي شوند.آپادوراي استدلال مي كند كه يك فرهنگ نوين جهاني به وسيله‌ي فناوري ارتباطات از راه دور و افزايش عمومي در حجم مبادلات بين المللي در حال شكل گيري است... بخش مهمي از تصاوير، نقل قول هاي و عقايد ميان ملل مختلف كره زمين، به صورت مشترك وجود دارد كه از طريق نژادگرايي و فرهنگ به صورت هاي گوناگون بي اهميت و خوار مي گردند... نه جهان شمولي و نه يكسان سازي، هيچ يك به حد كافي نمي توانند فرهنگ نوظهور جهاني را تشريح كنند. بايد به گونه اي از يك حالت فرامليتي با آميزه اي از تجارب مشترك، تفاوت هاي موجود را بدان انكار يك تفاوت كلي كه بر اثر رفاه اقتصادي پديد مي آيد، بيان نمايد.(8)البته غالب كساني كه از يكسان سازي و همگني سخن مي گويند عمدتاً به نمونه ها و كليشه هايي كه معرف حضور فرهنگ غرب در جامعه‌ي جهاني هستند، استناد مي نمايند و به لايه هاي زيرين و بنيان هاي عميقي كه در كار جذب اين عناصر وارداتي دخيلند توجه چنداني نمي كنند. براي مثال، تاملينسون در توضيح همگرايي، همگني، و نفوذ فرهنگ جهاني به قلمرو فرهنگ هاي محلي و منطقه اين مي نويسد:هر شاخصي را بگيريد، از لباس و غذا و موسيقي و فيلم و تلويزيون گرفته تا معماري (اين فهرست فقط با آنچه كه مي خواهيم به عنوان كالاي فرهنگي در آن بگنجانيم محدود مي شود) همساني به چشم مي خورد و اين واقعيت را نمي توان ناديده گرفت كه اكنون برخي سبك ها، مارك ها، سليقه ها و راه و رسم ها، رواج جهاني يافته اند و عملاً در همه جاي جهان ديده مي شوند. ... فرودگاه هاي بين المللي - اين دروازه هايي كه علي القاعده بايد ما را به تنوع فرهنگي رهنمون شوند - نمونه‌ي بارز (هر چند نسبتاً ويژه) اين نوع «هماهنگي فرهنگي» هستند؛ نمونه هايي كه در سراسر جهان تقريباً يكسانند، و سبك هاي يك شكلي از مبلمان، سليقه هاي غذايي بين المللي و طيف كاملي از مارك هاي بين المللي آشنا در فروشگاه هاي اجناس معاف از عوارض را ارائه مي دهند. در واقع، نمونه هاي مارك هاي جهاني و شمايل هاي فرهنگ توده‌وار - كوكاكولا، مك دونالد، كالوين كلاين، مايكروسافت، لي وايز، دالاس، آي بي ام، مايكل جكسون، نيك، سي ان ان، مالبورو، شارتسنگر - كليشه شده و حتي برخي از آنها مترادف خود سروري (هژموني) فرهنگي غرب شده اند.(9)نكته‌ي پاياني اينكه يكسان سازي به معناي رجوع به مشتركات جهان شمول فرهنگي و تقويت آنها در فرايند تعاملات بين المللي و حذف و كاهش فاصله هاي موجود كه همواره در فرايند ارتباطات جوامع اخلال ايجاد كرده است، امر ميموني است كه نبايد به بهانه‌ي مبارزه با امپرياليسم فرهنگي، در مسير تحقق آن مانع تراشي كرد. ترديدي نيست كه انسان ها در فرايند زيست اجتماعي - تاريخي خود، در مناطق مختلف و در جوامع متعدد به دستاوردهاي مادي و معنوي مشترك، عام و جهان شمولي دست يافته اند كه در گذشته به دليل وجود برخي فاصله هاي عبورناپذير، كمتر مورد توجه قرار گرفته است. اين سرمايه‌ي عظيم هرچند در ظاهر به يك كليت يا محدوده‌ي جغرافيايي - فرهنگي مشخص تعلّق دارد، اما به دليل ماهيت فراملي و همگاني آن، در واقع، به همه مردم جهان تعلّق دارد و به عبارتي، فرهنگ مشترك، فراگير وجهاني است. خوشبختانه ظهور فناوري هاي متنوع ارتباطي و گسترش تعاملات جوامع انساني كه به يمن دست يابي به امكانات عصري بيش از پيش ميسر شده است، آگاهي از اين سرمايه عظيم فرهنگي را افزايش داده و بسياري از عناصر كنوني آن را در چرخه‌ي تعاملات پرترافيك جامعه‌ي جهاني برجسته ساخته و رونق بخشيده است. در هر حال، به رغم همه‌ي خوش بيني ها، تحقق يكساني و يكپارچگي فرهنگي در سطح وسيع و از ميان رفتن همه تمايزات، با توجه با ماهيت عناصر و تعلقات فرهنگي و ارتباط انسان ها و جوامع با اين سرمايه ها، بسيار بعيد وحتي غير ممكن به نظر مي رسد. تجربه‌ي تاريخي نيز چندان مؤيد يكسان سازي نيست. والرشتاين در اين‌باره مي گويد:تاريخ جهان جرياني كاملاً مخالف همگون سازي فرهنگي طي كرده است. جريان تاريخ بيشتر به سوي تفاوت تنوع و يا پيچيدگي فرهنگي بوده است... اما مي دانيم كه اين يك آنارشي خالص فرهنگي نيست، بلكه نيروهاي جذب كننده اي وجود داشته است كه اين گرايش هاي متنوع را جذب كرده و به آنان سازمان داده است.(10)به بيان ها‌برماس، حتي در جوامع داراي سنت هاي نيرومند نيز تكثر جهان بيني ها به سرعت در حال گسترش است.(11) برخي نيز برآنند كه عناصر محلي، با خنثاسازي يا كندكردن روند تأثيرات جهاني شدن، تا حد زياد مانع از تحقق يكساني خواهند شد:جهاني شدن، گرايش نيرومندي است، اما محلي شدن هم نيرومند است، يا دست كم، نيروهاي موجد محلي شدن به چنان تفاوت هاي تكان دهنده اي را مي برند كه قطعاً از آهنگ دگرگوني هاي موجد جهاني شدن مي كاهند يا مسير آنها را وارونه مي سازند؛ تقريباً گويي اين دو پويش يكديگر را خنثا مي كنند. ...(12)پي نوشت ها:1- cultural pluralism.2- cultural uniformity. 3- مسعود چلبي، جامعه شناسي نظم(تهران، ني، 1375)، ص 137.4و5- چنگيز پهلوان، فرهنگ شناسي (تهران، قطره، 1382)، چ دوم، ص 444 / ص 409.6- جان تاملينسون، جهان شدن و فرهنگ، ترجمه‌ي محسن حكيمي (تهران، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1381)، ص 115.7- يان آرت شولت، نگاهي موشكافانه بر پديده‌ي جهاني شدن، ترجمه‌ي مسعود كرباسيان (تهران، علمي و فرهنگي، 1382)، ص 281.8- به نقل از: مارك پاستر، عصر دوم رسانه ها، ترجمه‌ي غلامحسين صالحيار (تهران، مؤسسه ايران، 1377)، ص 93.9- جان تاملينسون، پيشين، ص 118. 10- به نقل از: حسين سليمي، فرهنگ گرايي، جهاني شدن و حقوق بشر (تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1379)، ص 150.11- يورگن هابرماس، جهاني شدن و آينده‌ي دموكراسي، ترجمه‌ي كمال پولادي (تهران، نشر مركز، 1380)، ص 184.12- جيمز روزنا، جهان آشوب زده، ترجمه‌ي عليرضا طيب (تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1382)، ص 43.منبع: مجله ي معرفت شماره ي 123/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن