محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844363129
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم) نويسنده:سيد حسين شرف الدين جهاني شدن و تنوّع فرهنگيدستهي دوم نظريات، در نقطهي مقابل نظريهي امپرياليسم فرهنگي بر آنند كه جهاني شدن خواسته يا ناخواسته به پديده اي خلاف آنچه در ابتدا انتظار مي رفت، منجر شده است: تكثرگرايي و تنوع گرايي فرهنگي. همگان بدين واقعيت معترفند كه جهاني شدن، دست كم، در وضعيت موجود آن به ايجاد و غلبه يك سپهر فرهنگي جهانگستر با سيطره و سلطه مشابه فرهنگ هاي ملي و قومي و غلبه هژمونيك بلامنازع توفيق نيافته است. شهروندان جامعه جهاني هنوز هم به رغم كثرت ارتباطات و تعاملات، نفوذپذيري مرزهاي فيزيكي و فرهنگي، از ميان رفتن بسياري از موانع و محدوديت هاي پيشين، احساس قرابت و نزديكي بيشتر با همه ساكنان كرهي خاكي، همگني نسبي و رو به افزايش عناصر جهان زيست موجود، و تضعيف برخي از تمايزات و خاص گرايي هاي سنتي، احساس برخورداري از يك هويت فرهنگي فراگير و عميق چه به صورت متعين و چه به عنوان هويتي وراي لايه هاي متنوع هويتي - كه از تعلّقات خاص گرايانه همچون زبان قوميت، مذهب، نژاد و مليت ناشي شده است و مبين اين تعلّق و معرف عضويت آنها در جامعهي جهاني باشد - نميكنند. از سوي ديگر، طيف گسترده تعلقات، نمادها، الگوها، رفتارها، شعارها، ايدئولوژي ها، جنبش ها، صف بندي ها و مانند آن كه نمايانگر درجات مختلفي از خاص گرايي و تمايز طلبي فرهنگي است، نه تنها از ميان نرفته و تضعيف نشده، بلكه هر روز به اشكال مختلف و گاه با شدت بيشتري از گذشته بازتوليد مي شود. ملي گرايي و بلكه قبيله گرايي و طايفه گرايي، فرقه گرايي، گروه گرايي، بنيادگرايي و باستان گرايي هنوز هم ايدئولوژي هاي بسيار نيرومند ونقش آفرين در مناطق مختلف جهان هستند. ساحت روحي شهروند جهاني مسخر نوستالوژي هاي مقدّس و نامقدّس فراواني است كه اميد رهايي از آنها بسيار مستبعد مي نمايد. ترديدي نيست كه ميزان وابستگي، پايبندي، سرسپردگي، وفاداري و التزام روحي و عملي به تأمين اقتضائات و استلزامات اين سنخ تعلقات، به مراتب بيشتر و عميق تر از احساس وابستگي و تعلّق به جامعه جهاني و فرهنگ - به اصطلاح - جهان شمول آن است. البته خاص گرايي فرهنگي عناصر و مؤلفه هاي مختلفي دارد كه ميزان تعلّق خاطر و حساسيت افراد نسبت به آنها و نيز ميزان تأثيرپذيري آنها از فرايند جهاني شدن و عام گرايي ناشي از آن يكسان نيست.در كنار روند جهاني شدن فرهنگ، بسياري از ويژگي هاي بومي و منطقه اي نيز پررنگ مي شوند. به عبارت ديگر، اين روند به طور ديالکتيکي در درون خودش روندي متضاد با خود توليد مي كند. در عين حال كه ارتباطات جهاني مي شوند و فناوري به همه جا رسوخ مي كند، نوعي خودآگاهي قومي، مذهبي و فرهنگي رشد مي كند و وفاداري هاي محلي اي كه در اين فرهنگ جهاني جاي نمي گيرند، تقويت مي شوند و خرده هويت ها برجسته مي گردند.(1)نكتهي ديگر اينكه اساساً يك ملت با تأكيد بر ويژگي هاي فرهنگي خاصي كه موجب تمايزش از ديگران مي شود، خود را تعريف مي كند. اين تمايز هويت ساز غالباً با ارجاع به مجموعه اي از عناصر به هم پيوسته و منحصر به فرد از قبيل زبان، نژاد، فرهنگ، مذهب، تاريخ، سرزمين و مانند آن تأمين مي شود. در جامعهي جهاني نيز، ملت ها با تأكيد بر همين نشانه هاي تمايز كه به طور موروثي از گذشتگان خويش به ارث برده اند و مقوم اصالت و هويت آنهاست، در تعامل با ديگران وارد مي شوند. عضويت در جامعهي جهاني تنها با حفظ اين اصول براي ملت ها مطلوبيت خواهد داشت. طبيعي است كه تهديد اين سنخ مقوّمات، مخالفت ها و مقاومت هايي را بر مي انگيزاند. احتمالاً يكي از دلايل رجوع جدي به برخي اختصاصات وتأكيد و پافشاري گروه ها و ملت ها بر برخي خاص گرايي ها به رغم كشش جامعهي جهاني به سمت عام گرايي، احساس خطري است كه به دليل خوف زوال اختصاصات هويت بخش عارض شده است. فرهنگ هاي محلي و ملي واقعيت هاي انكارناپذيري هستند كه غالباً به راه و رسم ها، شيوه ها، سنّت ها و دستاوردهاي فرهنگي - تاريخي متنوع، خلّاق و ديرپا متّكي اند؛ اين سرمايه ها معمولاً در پرتو زمينه ها، امكانات و شرايط جديد و متناسب با اقتضائات و ضرورت هاي عصري، خود را بازسازي كرده و چهره هاي نويني به خود مي گيرند. بر طبق برخي ديدگاه ها، تنوع فرهنگي مقتضاي روند عادي و طبيعي زندگي بشر و سرشت وجودي اوست و از اين رو، هر نوع اخلال در اين فرايند نامطلوب و زيانبار خواهد بود.در حقيقت، تنوع فرهنگي ناشي از ظرفيت دروني نوع بشر براي ساخت و ساز مبتكرانه بر بستر ميراث فرهنگي گذشتگان است تا از اين رهگذر، تنوعي در نحوهي زندگي شان ايجاد شود. اين جريان مداوم دگرگوني فقط در صورتي متوقف مي شود كه ابداع، تقليد يا نوآوري بكلي ممنوع گردد، همان گونه كه در برخي فرهنگ ها به وقوع پيوسته است. در آن صورت، روح انسان كه لبريز از نوآوري بي حد و مرز است، از بين مي رود. تنوع معمولاً به دلايل جغرافيايي، تاريخي و غيره پيرامون يك كانون فرهنگي شكل مي گيرد تا عمداً يك مرز فرهنگي براي تفكيك يك گروه فرهنگي از گروه ديگر تعيين شود.(2)فدريكو مايور، مديركل سابق يونسكو، در اين باره مي نويسد:وجود يك دموكراسي واقعي بدون وجود يك فرهنگ دموكراتيك غير قابل تصور است... فرهنگ دموكراتيك واقعي نبايد هيچ هويتي اعم از قومي، مذهبي، زباني يا فرهنگي را نفي كند، همچنان كه نبايد با زير پا گذاشتن هويت ملي، همبستگي جمعي و آمال مشترك همگاني رشد يابد. چنين فرهنگ دموكراتيكي فرصتي همگاني فراهم مي آورد تا از خلال تعلّقات آزادانه و كثرت گرايانه به خودشناسي دست يابند.(3)يونسكو نيز در برخي اسناد ضمن تأكيد بر لزوم حفظ تنوع فرهنگي، به مزايا و كاركردهاي بي بديل آن توجه داده است.تنوع و كثرت فرهنگ ها مزايايي دارد شبيه مزاياي تنوع زيستي. مزيت كثرت گرايي اين است كه گنجينهي سرشار تجربه، خرد و رفتار تمام انسان ها را مورد توجه قرار مي دهد. هر فرهنگي از مقايسه خود با فرهنگ هاي ديگر و كشف غرايب و ويژگي هاي نامتعارف خود سود مي برد. اين نكته به معني نسبي گرايي نيست و با ادعاي اعتبار برخي ضوابط مطلق كاملاً همخواني دارد.(4)ترديدي نيست كه تنوع فرهنگي، زمينهي بيشتري براي رشد خلّاقيت هاي فرهنگي و مشاركت همگان در كار خلق، شكوفايي و تكثير مقولات فرهنگي فراهم مي سازد و فرهنگ ها در پرتو همنشيني و تعامل با همگنان خويش، به رشد و بالندگي مطلوب مي رسند. اين يك خواست هوشمندانه همگاني است كه در جامعه جهاني نيز با قوت تعقيب مي شود. به تعبير ناندي:... هويت يك فرهنگ پيوسته در ارتباط با خويشتن فرهنگي ديگر فرهنگ هاست. هيچ فرهنگي تاكنون چون جزيره اي به حال خود رها نشده است. هر فرهنگ از يك يا چند فرهنگ ديگر چون وسيله اي براي غني كردن خويش و دگرگوني هاي خلّاق دروني بهره مي گيرد. به سخن ديگر، هيچ هويت فرهنگي بدون در نظر گرفتن ديگر فرهنگ ها و ديگر هويت ها كامل نخواهد بود.(5)واقعيت موجود جهان نيز نشان مي دهد كه حتي در جوامعي كه نقش كانوني و محوري در هدايت فرايند جهاني شدن دارند و از طريق اين امكان به انتشار فرهنگ خويش در سطح جهان همت گمارده اند، اما نه با يك فرهنگ، بلكه با طيفي از فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي مختلف مواجهيم.مادامي كه ما « فرهنگ هاي» متمايز را به موجوديت هايي اختصاص دهيم كه در چارچوب موجوديت هاي ديگر قرار دارند، هيچ پايان منطقي اي بر اين امر متصور نخواهد بود. «غرب» يك فرهنگ دارد، ايالات متحده يك فرهنگ دارد، «جنوب» يك فرهنگ دارد، جورجيا يك فرهنگ دارد... افزودن بر اين، سياه پوستان و سفيد پوستان در جورجيا، جنوب ايالات متحده، فرهنگ هاي متمايزي دارند و غيره و غيره. حال چرا هر اجتماع محلي، هر شبكه خويشاوندي و هر خانواري، فرهنگي متمايز نداشته باشد؟ چرا هر نسلي از هر گروه، فرهنگي متمايز نداشته باشد؟ پاسخ اين است كه هيچ دليلي براي نفي اين مسئله وجود ندارد. ...(6)لازم به ذكر است كه تمايل به تنوع گرايي و دفاع افراطي و يك جانبه از آن، بالقوّه مي تواند خطراتي را براي كيان ملي و جامعهي جهاني موجب شود. در سطح ملي، چون ملت ها معمولاً به چند هويت فرهنگي كلان، به عنوان «اجزاي اصلي هويت» و رئوس كلي تمايز، وابستگي و اعتماد دارند، و در جامعهي بين الملل نيز خود را با همين شاخص ها و علايم معرفي كرده و توقع دارند ديگران نيز آنها را بر همين اساس شناسايي كنند، از اين رو، تأكيد بر به رسميت شناختن گونه هاي مختلف زباني، نژادي، قومي و مذهبي، با همه انشعابات و زير مجوعه هاي مختلف و فزاينده آن، به لحاظ سياسي و اجتماعي، وحدت و همبستگي ملي را به مخاطره مي افكند. يكي از تناقضات روياروي دولت هاي نوين اين است كه از يك سو، براي شكل گيري و قوام ملت بر عناصر قومي همچون نژاد، اصل و نسب و شجره تاريخي، زبان، فرهنگ، تاريخ، مليت به مثابه زيرساخت هاي هويتي يك جامعه و استقلال و تمايز آن از سايرين تأكيد مي شود؛ و از سوي ديگر، به دليل عضويت در جامعهي جهاني و پذيرش ماهيت دموكراتيك آن، تلويحاً مجاز شمرده اند كه هر فردي مي تواند در عين تعلق به يك جامعهي ملي مشخص، به عضويت يك جامعهي عاري از اين تعلّقات و بالطبع داراي ويژگي فرهنگي - اجتماعي متمايز يعني جامعه جهاني يا هر جامعه خاص ديگر به عنوان بخشي از جامعه جهاني درآيد؛ موضوعي كه گاه تحت عنوان «تابعيت دموكراتيك» از آن سخن مي رود. در سطح بين المللي نيز تنوع گرايي افراطي مي تواند به بروز برخي مشكلات منجر شود.دوام و تجديد حيات تنوع فرهنگي، چالش هاي جديدي را در سطح بين المللي بر مي انگيزد. در همان هنگام كه فرايند جهاني شدن فرصت تازه اي براي مبادلات فرهنگي پديد مي آورد، اشكال جديد تعصب و تعرض نيز ظاهر مي گردد. بيگانه ستيزي و نژادپرستي، درگيري هاي قومي، تعصب، نفرت عمومي، طرد و تبعيض كه عمدتاً ناشي ازقوميت گرايي و تفاوت هاي جنسي هستند، خشونت و رنج را تقريباً در همه جا به وجود مي آورند. تمامي پديده هاي فوق، منجر به مقاومت در برابر به رسميت شناختن ديگران به عنوان انسان هاي مستحق برخوداري از حقوق يكسان مي شود. مسئولان عامل «تفاوت» را دستاويزي براي تعصب، ايجاد تنفر و نابودي سايرين قرار مي دهند. برخي نيز «تفاوت» را دستمايه درگيري هاي خشن سياسي مي كنند. ...(7)نكتهي پاياني اينكه تأكيد بر لزوم حفظ تنوع و تكثر و توصيه به پاس داري از سرمايه ها و تمايزات فرهنگي، هيچ گاه به معناي خودبسندگي، تحسين خلوت گزيني، ناديده انگاري اهميت ارتباطات فرهنگي و ميان فرهنگي و ضرورت اجتناب ناپذيري تعامل و داد و ستد و گفت و گو با ديگران با هدف بهره گيري متقابل از دستاوردهاي بشري نيست.در واقع، جهان متكثر بستر مناسب گفت و گو و مكالمه است و گفت و گو به نوبهي خود، اصل تكثر را حفظ و بازآفريني مي كند. فلسفهي گفت و گو، پذيرش اين اصل است كه ديگري نيز وجود دارد و به همان اندازه مي تواند واجد حقيقت باشد. حتي اگر كسي مدعي باشد كه تمام حقيقت نزد اوست، بخشي از آن حقيقت، عبارت است از حرمت گزاردن به ديگران.(8)جهاني شدن و وحدت در عين كثرت فرهنگيدستهي سوم نظريات با اتخاد موضعي بينابين، جهاني شدن را عصر ظهور جفت هاي همزيست، روندهاي همزمان و در عين حال متضاد شمرده اند. وحدت در عين كثرت، جهاني گري توأم با محلي گري، عام گرايي در كنار خاص گرايي، جامعهي جهاني در ضمن ملت، پسامدرنيسم در كنار مدرنيسم، ظهور روندهاي غير سكولار شدن در كنار سكولار شدن، به وجود آمدن هويت هاي سنّت گرا در كنار هويت هاي مدرن گرا، و ظهور هويت هاي مختلط در كنار هويت هاي غير مختلط، نمودهايي از ظهور هم زماني هاي مشهود فرهنگي و هويتي است.عصر جديد جهان گستري فرض را بر اعتبار همهي دعاوي دربارهي حقيقت مي گذارد، بدون آنكه در چاله نسبي گرايي محض بيفتد... جهان گستري راه را براي كساني كه اقليت ناميده مي شوند و مي خواسته اند صدايشان شنيده شود، هموار ساخته است. بنابراين، پديده چند فرهنگي مفهومي تناقض نماست؛ هم بيانگر تنوع است و هم وحدت. تنوع لازمهي جهان گستري است؛ زيرا تجلّي دل بستگي هاي محلي و هويت هاي خاص را مجاز مي شمارد. در عين حال، مستلزم وحدت است؛ زيرا ترويجگر مفهوم دهكدهي جهاني است. انسان از طرفي بدون بهره مندي از ميزاني از وحدت نمي تواند بقا داشته باشد، و از طرف ديگر، بدون وجود تنوع و نبود فكر تازه، همساني غلبه خواهد يافت.(9)همان گونه كه پيش تر بيان شد، تمايل به احياي برخي خاص گرايي ها، در واقع واكنشي به جريان يكسان سازي پرشتاب فرهنگي است كه توسط امپرياليسم فرهنگي از طريق فرايند جهاني شدن تعقيب مي شود. از سوي ديگر، قلمروهاي متنوع فرهنگي نيز تحت تأثير ضرورت هاي ناشي از زيست جهان مشترك و اقتضائات جامعه جهاني، به تدريج با حفظ درجاتي از استقلال و تحفظ نسبي بر برخي تمايزات هويت بخش به سمت برجسته سازي مشتركات و همسويي در جهت شكل گيري و تقويت يك فرهنگ غالب و فراگير بر اساس مشتركات و ميانگين هاي فرهنگي ميل كرده اند. از اين رو، جهان شمولي فرهنگي و روند جهاني شدن هيچ گاه به معناي از ميان رفتن فرهنگ هاي محلي نيست و متقابلاً منطقه اي شدن و بخشي گرايي فرهنگي نيز به معناي از ميان رفتن امر جهاني وجهان شمول گرايي نيست.در مقابل فرايند يكساني، فرايند تكثر نيز حضور دارد. نزديك شدن فضا و مكان و بر اثر آن انسان ها، امكان ارتباط و گفت و گو و نزديكي را توسط ابزارهاي جديد به وجود آورده است، ولي خود نزديك شدن ها به يكديگر و شناخت دقيق تر باعث شفاف شدن تفاوت ها گشته است. مي توان گفت: قدرتمند شدن انسان ها، هويت هاي خفته و غير فعال رابه كانون هاي جديد معني بخشي براي بسياري تبديل كرده است و از اين مسير وفاداري هاي جديد، خود در مواقعي عامل تعارض و ستيزه هاي اجتماعي شده است ... به اين ترتيب، به نظر مي رسد كه نظريهي امپرياليسم فرهنگي به نحو صد در صد ديگر قابل قبول نيست؛ چرا كه به هر حال در برخي عرصه ها رابطه اي دو طرفه و دوگانه شكل گرفته است، تا آنجا كه برخي تعبير «مخرج مشترك هاي فرهنگي» را به كار برده اند. امروزه پاره هايي از اين مصنوعات و توليدات فرهنگي غرب به جزئي از تجربهي زندگي شخصي و فردي ما بدل شده است و ديگر كالاهايي بيگانه به حساب نمي آيد و شايد اين خود دليل بقاي آنها باشد. در اصل، بسياري از پديده هاي فوق با عبور از فيلتر سنّت و بازسازي آن تبديل به يك تجربهي جديد بشري مي شوند.(10)وضعيت موجود جوامعحتي جوامع هدايتگر فرهنگ جهاني و فعال در عرصه يكسان سازي نيز گوياي آن است كه تكثرگرايي و تنوع خواهي پا به پاي همگن سازي و يكپارچگي به حركت خود ادامه مي دهند و به بيان ديگر، وحدت در عين كثرت و اشتراك در عين تمايز همچنان جريان دارد. ژيل وربونت در مصاحبه با جهانبگلو مي گويد:فرهنگ غربي با آنچه كه مي توانيم آن را فرهنگ مدرن بناميم مطابقت دارد، اما اين به آن معنا نيست كه كشورهاي اروپايي فرهنگ هاي متفاوت ندارند. هر گروهي در غرب فرهنگي دارد؛ بنابراين، مي توانيم بگوييم كه فرهنگي در مقياس جهاني، فرهنگي در مقياس اروپا، فرهنگي در مقياس داخلي هر ملت اروپايي وجود دارد. و همان طور كه مي دانيد، در داخل هر مليت اروپايي اقوام متفاوتي وجود دارند (اقوام باسك، برتون، كاتالان و غيره) و همچنين جمعيت هايي مانند جمعيت مسلمان و جمعيت بودايي داريم. همهي اين فرهنگ ها گاه در يك سرزمين، گاه در يك ايدئولوژي، و گاه در يك بخش اقتصادي وجود دارند كه در هم تنيده شده اند.(11)نكتهي پاياني اينكه شكل گيري همزمان همگني در عين تمايز، چه در سطح ملي و چه در گسترهي جهاني، منطق عادي جهان انساني است. به تعبير والرشتاين:هر كشوري يك يا چند اقليت دارد و روز به روز نيز بر تعداد اقليت ها افزوده مي شود. بنابراين، درست همان گونه كه ديالكتيك آفرينش همزمان جهاني همگن و فرهنگ هاي ملي متمايز در اين جهان وجود دارد، ديالكتيك آفرينش همزمان فرهنگ هاي ملي همگن و گروه هاي قومي متمايز يا «اقليت ها» نيز در چهارچوب اين دولت - ملتها وجود دارد.(12)پي نوشت ها:1- هادي سمتي، «انقلاب اسلامي، طرحي تمدني»، روزنامهي ايران (20 آبان 1376)، ص 14.2- گروهي از نويسندگان، گزارش جهاني فرهنگ 2000؛ تنوع فرهنگي، تضاد و تكثرگرايي، ترجمهي گروهي از مترجمان، (تهران، مركز انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 1381)، ص 28.3- فدريكو مايور، «براي فرهنگ دموكراتيك»، پيام يونسكو (مهر 1372)، ص 23.4- خاوير پرزدوكوئيار، تنوع خلّاق ما، ترجمهي گروه مترجمان (تهران، انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 1377)، ص 61.5- الئونورا ماسيني و رودلفو استاون هاگن، آيندهي فرهنگ ها (مجموعه مقالات)، ترجمهي زهرا فروزان سپهر (تهران، مؤسسهي فرهنگي آينده پويان، 1378)، ص 26.6- ايمانوئل والرشتاين، سياست و فرهنگ در نظام متحوّل جهاني، ترجمهي پيروز ايزدي (تهران، نشر ني، 1377)، ص 301.7- گروهي از نويسندگان، پيشين، ص 27.8- سيد محمّد مهديزاده، «درآمدي به گفت و گوي بين فرهنگ ها»، رسانه 33 (بهار 1377)،ص 77.9- فرهنگ رجايي، پديدهي جهاني شدن، ترجمهي عبدالحسين آذرنگ (تهران، آگاه، 1380)، ص 133.10- هادي سمتي، پيشين، ص 59 و 60.11- رامين جهانبگلو، جهاني بودن «پانزده گفت و گو با انديشمندان جهان امروز» (تهران، نشر مركز، 1384)، چ سوم، ص55.12- ايمانوئل والرشتاين، پيشين، ص 278.منبع: مجله ي معرفت شماره ي 123/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]
صفحات پیشنهادی
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن يكسان ... دستهي دوم ديدگاه ها با استناد به شواهد عيني، جهاني شدن را بستر مناسبي براي ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن يكسان ... دستهي دوم ديدگاه ها با استناد به شواهد عيني، جهاني شدن را بستر مناسبي براي ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم) نويسنده:سيد حسين شرف الدين ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم) نويسنده:سيد حسين شرف الدين ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت سوم)-جهاني شدن يكسان سازي يا ... [شق دوم] ممكن است از تركيب فرهنگ ها و سبك هاي زندگي اختلاط برآيد.
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت سوم)-جهاني شدن يكسان سازي يا ... [شق دوم] ممكن است از تركيب فرهنگ ها و سبك هاي زندگي اختلاط برآيد.
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت چهارم )-جهاني شدن ... و در ضمن ماده دوم اضافه مي كند: تنوع فرهنگي عامل اساسي توسعه، تفاهم متقابل، ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت چهارم )-جهاني شدن ... و در ضمن ماده دوم اضافه مي كند: تنوع فرهنگي عامل اساسي توسعه، تفاهم متقابل، ...
جهان و جهاني شدن (قسمت دوم )
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن ... قطره، 1382)، چ دوم، ص 444 / ص 409.6- جان تاملينسون، جهان شدن و فرهنگ، ترجمهي محسن .
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن ... قطره، 1382)، چ دوم، ص 444 / ص 409.6- جان تاملينسون، جهان شدن و فرهنگ، ترجمهي محسن .
ايران و جهاني شدن در عرصة فرهنگ و سياست (1)
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن ... (1)نكتهي ديگر اينكه اساساً يك ملت با تأكيد بر ويژگي هاي فرهنگي خاصي كه موجب .
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن ... (1)نكتهي ديگر اينكه اساساً يك ملت با تأكيد بر ويژگي هاي فرهنگي خاصي كه موجب .
ميراث فرهنگي، هويت و جهاني شدن
مرحله دوم كه مهمتر از مرحله قبلي است اطلاعاتي است كه همراه اين آثار است و از گذشته جوامع حكايت دارد و ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت .
مرحله دوم كه مهمتر از مرحله قبلي است اطلاعاتي است كه همراه اين آثار است و از گذشته جوامع حكايت دارد و ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت .
وزير علوم: سياسي شدن نگاه يونسكو به زيان اين سازمان است
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن يكسان ... آتي آن، آراء و ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت اول)-جهاني شدن يكسان ... آتي آن، آراء و ...
تاثير فرهنگ بر شكل گيري هويت جنسي
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن يكسان ... (5)واقعيت ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت ... جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت دوم)-جهاني شدن يكسان ... (5)واقعيت ...
دستاوردهای جهانی و بین المللی انقلاب اسلامی ( قسمت دوم )
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت چهارم ) ... دستاوردهاي دفتر امور مناطق محروم رياستجمهوري در دولت نهم ... حوادث جنگ بین الملل دوم ـ قسمت اول ...
جهاني شدن يكسان سازي يا تنوّع فرهنگي و سياستهاي ملّي (قسمت چهارم ) ... دستاوردهاي دفتر امور مناطق محروم رياستجمهوري در دولت نهم ... حوادث جنگ بین الملل دوم ـ قسمت اول ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها