واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آقاي فراستي! نقدت را بچسب...
مسعود فراستي - منتقد و مدرس سينما- در برنامه هفت - برنامه هفتگي شبکه سوم سيما براي نقد و بررسي موضوعات سينماي ايران- با خسرو معصومي - کارگردان "باد در علفزار مي پيچد"- درباره نقد و مفهوم نقد بگومگو مي کند. موضوع از چه قرار است؟ معصومي، به قاعده نظر بسياري از کارگردانان ايران، نقد فراستي را نوعي نگاه سليقه اي مي داند و نه نقد واقعي. و البته فراستي هم، براي اين که کم نياورد، اشاره مي کند که اساسا نقد، يعني سليقه. بحث من، در همين جمله کليدي اين منتقد نام آشنا است که اين روزها به واسطه برنامه هفت، چهره اش هم براي خيلي ها شناخته شده تر، شده است: نقد، يعني سليقه. *نقد، کالايي است که مقداري از آن را، نزد هر کسي مي توان پيدا کرد؛ چه اين شخص، مسعود فراستي منتقد باشد، چه بقال سرکوچه ما باشد و چه صميمي ترين دوست من که هميشه دلش مي خواهد نظر شخصي اش را درباره آخرين فيلمي که ديده، با من در ميان بگذارد. نقد، همه جا وجود دارد. شايد اين همه جا وجود داشتن نقد، باعث شده که عده اي، آن را يک کالاي دم دستي و سليقه اي تصور کنند. و شايد يکي تصور کردن نقدي که همه جا وجود دارد و نقدي که واقعا نقد است، باعث و باني چنين اتفاقاتي شده است.*اگر نقد را نوعي دانش بدانيم، بدون شک نمي توان با آن سليقه اي برخورد کرد. يعني چه؟ دانش، از سليقه هاي شخصي دور مي شود و با روش هاي علمي و منطقي سر و کار دارد؛ روش هايي که اصول و مباني خاص خودشان را دارند و اساسا، يکي از مهمترين ويژگي هايي که دارند، روشمند بودن و قابل تکرار بودن شان است. قابل تکرار بودن؟ شما اگر، دوربيني به دست بگيريد، فيلمنامه اي داشته باشيد، تيمي داشته باشيد، دانش و مهارت کارگرداني هم داشته باشيد، و اجازه ساخت هم داشته باشيد، بدون شک مي توانيد يک فيلم توليد کنيد. حالا اين که فيلم توليدي شما، خوب است، بد است يا متوسط، به ارزيابي اثر توليد شده توسط شما مربوط مي شود. در پله اول، شما مي توانيد با تکيه بر دانش و روشي که قابل آموختن است، منجر به تکرار يک رفتار سينمايي شويد؛ رفتاري به نام توليد فيلم. *اگر نقد سينمايي را، يک دانش تصور کنيم، پس روشمند است و قابل تکرار. يعني در پله اول، شما مي توانيد آن را آموزش ببينيد و با روش هايي که اصلا هم سليقه اي نيستند، آن را تکرار کنيد. حالا اين که نقدهاي امروز ما سليقه اي شده است و دلبخواهي، باز پله اي ديگر است و ماجرايي ديگر که زماني ديگر را براي بحث کردن مي طلبد. و اساسا منتقدان و شارحان و مفسران و مورخان يک حوزه و يک دانش و يک هنر هم، به درک درست تر آن کمک مي کنند؛ و اين درک را هم با روش هايي کامل روشمند و قابل تکرار انجام مي دهند. نقد، يک قطعه ادبي، يک رمان و يک شعر نيست که بشود با ذوق شخصي، آن را پيش برد. نقد، يک دانش و علم است و اگر امروزه از جايگاه راستين خودش دور افتاده، به خاطر دور افتادن از همين روش ها بوده، و البته به خاطر سليقه اي شدن. اگر نقد، سليقه اي باشد، پس به چه کاري مي آيد جز پر کردن صفحات مجلات و سايت ها و روزنامه ها و بخش هاي مختلف برنامه هاي صدا و سيما؟ *دانش راستين يک منتقد، بايد فيلمساز را به تحسين و تواضع وادار کند، نه به بحث کردن و مجادله هاي بي حاصل. لحن يک منتقد نيز، بايد کاملا دوستانه و همگرا باشد؛ نه طعنه آميز و مغرورانه. نقد، اگر سليقه اي باشد –آنگونه که مسعود فراستي منتقد و مدرس سينما فرض مي کند- پس من به سينماگران حق مي دهم که با او، دهان به دهان بگذارند و نقد، کالايي است که مقداري از آن را، نزد هر کسي مي توان پيدا کرد؛ چه اين شخص، مسعود فراستي منتقد باشد، چه بقال سرکوچه ما باشد و چه صميمي ترين دوست من که هميشه دلش مي خواهد نظر شخصي اش را درباره آخرين فيلمي که ديده، با من در ميان بگذارد. نقد، همه جا وجود دارد. شايد اين همه جا وجود داشتن نقد، باعث شده که عده اي، آن را يک کالاي دم دستي و سليقه اي تصور کنندمتهمش کنند. اگر سليقه اي است، پس فيلمساز هم سليقه اي برخورد مي کند و اساسا به سليقه خوب و بد کسي هم نمي شود ايراد گرفت. و لابد، سليقه اي هم برنده است که صداي بلندتري داشته باشد و شايد هم حمايت بيشتري و بلکه پارتي محکم تري، هان؟ و اگر نقد، يک دانش تصور مي شود –آنگونه که نقد حوزه هاي ديگر ما را به اين نتيجه مي رساند- پس اين چه طريقه دانش ورزي و دانش پراکني و دانش آموزي است؟ علاقه مند نقدي که پاي حرف هاي فراستي مي نشيند، قرار است چه چيزي دستگيرش شود؟ لابد مشتي سليقه جناب آقاي منتقد و صدالبته، خنده هاي او و لحن نسبتا مغرورانه اش و طعنه هاي بي سرانجامش…*در کنار نقد سينمايي، حوزه هاي ديگري را هم داريم که مغفول مانده اند؛ تفسيرهاي سينمايي که البته به اشتباه همان نقد دانسته مي شوند، تاريخ نگاري سينمايي و … . جايگاه اين ها پس کجا است؟ چرا مفسران بزرگ، به درک راحت تر و درست تر همه چيز – از جمله متون مقدس، مثل قرآن کريم و …- مي توانند کمک کنند، اما در حوزه سينما، از عهده چنين کاري، بر نمي آيند؟ به نظر مي رسد منتقدان، در حال فراموش کردن کار واقعي خود هستند و به کارهاي غيرواقعي سرگرم شده اند. عيسي محمديگروه سينما و تلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]