تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه در دنيا به امانتى خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بميرد بر دين...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803247266




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه‌ سرگشاده به «ابراهيم حاتمي‌كيا»


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: «چيستا يثربي» فيلمنامه‌نويس فيلم سينمايي دعوت خطاب به «ابراهيم حاتمي‌كيا» كارگردان اين فيلم، نامه‌اي سرگشاده نوشت.به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، «چيستا يثربي» نمايشنامه‌نويس، فيلمنامه‌نويس و كارگردان تئاتر در نامه‌اي خطاب به «ابراهيم حاتمي‌كيا» كه اختصاصا براي خبرگزاري فارس ارسال كرده، نوشته است: جناب آقاي «ابراهيم حاتمي‌كيا» كارگردان گرامي؛ با عرض سلام، قرار است اين يك نامه سرگشاده باشد، براي همين بايد تا حد ممكن مختصر و موجز باشد. و به قول شما فايل‌هاي جديدي در ذهن شما و مخاطبان باز نكند و يك راست بروم سراغ اصل مطلب. غرض‌ام ادبي نوشتن نيست و برخلاف مجله صنعت سينما كه در آن خيلي شاعرانه از «دعوت» نوشته بودم، اين بار قصدم صرفا درد دل است، اما چون اين درد و دل فقط متعلق به من و نسل من نيست و به تمام علاقمندان سينما و علاقمندان شما اختصاص دارد، تصميم گرفتم آن را به شكل سرگشاده بنويسم. من هرگز اشتياقي را كه در اولين برخوردمان درباره سوژه «دعوت» در نگاه‌تان مي‌ديدم، فراموش نمي‌كنم، بارها شده است كه موضوع بسيار خوبي براي نوشتن به ذهنم رسيده است، اما هرگز اين شور و شيدايي شما را پيدا نكرده‌ام. دليلش هر چه كه باشد، پاسخ‌اش در فيلم ديده مي‌شود. به قول شما، كه اين ديالوگ من نيست و شما آن را به فيلم اضافه كرده‌ايد، (از قول شريفي‌نيا به مهناز افشار) ،« "خانم صوفي، صوفي شدن آسونه، صوفي موندن سخته... ". در ادامه اين نامه مي‌خوانيم: من فقط فيلم را در شب افتتاحيه، در كنار جمع منتقدان عبوس، برخي طرفداران آثار شما مثل آقاي خاتمي و خانواده و اطرافيان شما ديدم و شما هم آنقدر درگير بوديد كه با ميكروفن كارگرداني با مردم، سلام و احوال‌پرسي كرديد و براي من خنده‌دار بود كه يك كارگردان حتي در خصوصي‌ترين شب زندگي‌اش هم نمي‌تواند از هويت كارگرداني‌اش جدا باشد. اما برويم سر اصل مطلب؛ چيزي كه باعث اين نام را به شكل سرگشاده براي شما بنويسم، سوز دل و دغدغه‌اي است كه نسبت به سينماي ايران احساس مي‌كنم، خطري كه حس مي‌كنم سينماداران واقعي را به انزوا كشانده و بسياري از فيلمنامه‌نويسان حرفه‌اي كاملا اين شغل را رها كرده‌اند و به قول استادم دكتر قيصر امين پور، "در سرزمين كوتوله‌ها با قد معمولي، غول به نظر آمدن، هنري نيست. " راستش اكنون مدتي است كه احساس مي‌كنم سينما به سرزمين كوتوله‌ها تبديل شده است. حالا به هر كس كه مي‌خواهد بربخورد، وقتي كتايون رياحي، خيلي مستقيم در رسانه‌ها اعلام مي‌كند كه سينما آنچنان با او مهربان نبود كه رسانه ملي و وقتي بسياري از فيلمسازان حرفه‌اي ما ديگر فيلم نمي‌سازند و وقتي دليلش را جويا مي‌شوند، مي‌گويند "مگر سينما هم داريم؟ سينما كه مرده است. مگر اينكه پنهاني و زيرزميني براي جشنواره‌هاي خارجي فيلم بسازي از سگ‌ها و گربه‌هاي ايراني... " وي نوشته است: دغدغه امروز من اين نيست كه چرا نمي‌توانم براي سينما بنويسم. خودتان به خوبي مي‌دانيد به يك فيلمنامه‌نويس پيشنهادات زيادي مي‌شود و من متأسفانه بعد از «دعوت»، دل خيلي‌ها را شكستم، نام نمي‌برم چون همه آدم‌هاي حرفه‌اي و شناخته شده‌اي در سينما هستند. اما من به دلايل شخصي ترجيح مي‌دهم كه يا با عشق بنويسم و سوژه‌ام را دوست داشته باشم و يا نان‌ام را از روش ديگري مثلا تدريس به دست بياورم. چرا كه كار من ميرزابنويسي نيست و در سينمايي كه گيشه، بازيگران، خنده، سطحي‌نگري و در يك كلام امكان تخمه‌شكستن با خانواده، تعيين‌كننده همه چيز است، من ترجيح مي‌دهم كه انزواي نوشتن رمان را به دوري از سينما به جان بخرم، تئاتر همه كه مصيبت خودش را دارد. ما كه تئاتر خصوصي نداريم و همه راه‌ها به اتاق رئيس ختم مي‌شود و اگر هم نخواهند به تو سالن بدهند، نمي‌دهند. اما مي‌خواهم از سينما بگويم كه متأسفانه آنچه امروز به اسم فروش ويژه و استثنايي به شكل آماري به چشم مي‌‌خورد، نه نشانه رشد سينما و نه نشانه گسترش علاقمندان سينماست. مردم فقط جايي براي تفريح مي‌خواهند و چون هيچ جايي براي تفريح در ايران پيدا نمي‌شود كه بتوان خانوادگي از آن استفاده كرد، كجا بهتر از سالن تاريك و امن سينما ؟ يثربي در ادامه نوشته است: باور كنيد يك روز دخترم از من خواست او را جايي ببرم تا دلش باز شود، وضع پارك‌هاي پر از معتاد را كه مي‌دانيد؟ ‌وضع خيابان‌هاي شلوغ پر از ازدحام را هم كه مي‌دانيد؟ او را به ديدن يك فيلم گيشه‌اي روز بردم كه تنها فيلم مطرح اكران بود، من كه 2 ساعت فيلم خوابيدم و او 2 ساعت فيلم با موبايلش بازي كرد و وقتي از او دليلش را پرسيدم، گفت: اصل اين فيلم را سال‌ها پيش با نسخه سياه و سفيد نشانم داده‌اي و گفته بودي كه فيلمفارسي است و زمان قبل از انقلاب ساخته شده و تازه آن فيلم خيلي بهتر بود، ‌لااقل بازيگران‌اش خيلي بهتر بازي مي‌كردند! از آن روز سينما در خانواده ما تحريم شد و اگر امروز به تمام كارگردانان محترمي كه به من زنگ مي‌زنند، جواب منفي مي‌دهم، به خاطر نفرت از سينما كه دقيقا به خاطر عشق شديدم به اين رسانه است. عشقي كه قبل از من، شما احساس كرديد در از كرخه تا راين، ‌آژانس شيشه‌اي، روبان قرمز و ... وي ادامه داده: من مي‌توانم بدون سينما هم زندگي كنم، چون نويسنده‌ام و مي‌توانم رمان بنويسم. اما هميشه به شما فكر مي‌كنم و به نسل شما، شماياني چون رسول صدر عاملي، تهمينه ميلاني، ابوالحسن داوودي و خيلي‌هاي ديگر و شايد از همه به بهرام بيضايي و داريوش مهرجويي. به شماياني فكر مي‌كنم كه حرفه‌تان سينماست و از طريق سينما تنفس مي‌كنيد، همانطور كه من از طريق قلم. به راستي چه بر سينماي ما رفته است كه مردم فرق بين فيلم‌هايي چون دلارا، دلبر، نازنين و ... را با «دعوت» نمي‌دانند. چند روز پيش تهمينه ميلاني به من زنگ زد و گفت كه فيلم «دعوت» را در DVD‌ ديده است، به من تبريك گفت و به شما، گفت: "فيلم آنچنان تأثيرگذار بود كه براي هميشه در ذهن باقي مي‌ماند، پس چرا منتقدان جوان آن را چنين كوبيدند؟ " همين سؤال در سميناري در آلمان از من پرسيده شد، كه چرا «دعوت» يك فيلم نوگرا، متفاوت و جسورانه در سينماي ايران است و آن هم يك كارگردان مرد به ابعاد جهاني و فراجنسيتي آن اشاره داشته است و چنين ظريف تماشاگر را در 5 اپيزود به دنبال خود مي‌كشاند، در ايران با بي‌مهري مواجه شد، من پاسخي براي آن منتقد آلماني نداشتم جز اين كه به شوخي بگويم، "اگر «دعوت» را يكي از نسل سومي‌ها ساخته بود، مطمئن باشيد تا به حال چندين جايزه خارجي هم گرفته بود. " و بالاخره خلاصه كنم آقاي حاتمي‌كيا، كارگردان سخت‌گيري كه مرا وادار به نوشتن «دعوت» كرد، در دانشگاه فردوسي مشهد خيلي از بچه‌ها حتي اسم فيلم «دعوت» را نشنيده‌ بودند و آن وقت از من ايراد مي‌گرفتند كه چرا امضاي حاتمي‌كيا را ندارد، اين اوج تراژدي مدرن در كشور ما است، همين كه در همه عرصه‌ها با آن روبرو هستيم، يعني برچسب چسباندن به آدم‌ها و طبقه‌بندي كردنشان، مثلا اگر من 10 نمايشنامه هم راجع به دين‌ام بنويسم، باز چون اسمم «چيستا يثربي» است، يك فمينيست، ضد انسان به شمار مي‌آيم، در حالي كه من عاشق انسانم و شما اگر ده‌ها فيلم موفق بسازيد، باز هم مردم در وجود شما به دنبال حاج كاظم مي‌گردند. چيستا يثربي در ادامه آورده است: خوش به حال اصغر فرهادي‌ها و سامان مقدم‌ها و سامان سالورها ... چون در سني پا به سينما پا گذاشتند كه كسي به آنها برچسبي نچسبانده و بدا به حال ما كه براي تراژدي سينماي از دست رفته‌اي، دل مي‌سوزانيم كه دست كم من در مقام يك منتقد و شما در مقام يك فيلمساز، عمرمان را پاي آن گذاشتيم. ‌باز هم مي‌گويم علي‌رغم آنچه روزنامه‌هاي زرد به آن ناجوانمردانه دامن زدند و با دروغ و فريب خواستند، مشكل شخصي مرا به فيلم «دعوت» ربط دهند، علي‌رغم محيط گل آلودي كه درست كردند، هنوز «دعوت» يك سر و گردن از فيلم‌هاي اپيزودگونه ايراني بالاتر است و اصلا اگر يكي از نويسندگان آن نبودم، به جرأت مي‌گفتم «دعوت» از تمام اكران فيلم‌هاي اين سال اخير بالاتر است، چون در آن پژوهش يك گروه جوان و پرانرژي ، فكرهاي جديد، سوز دل و شيدايي شما و شوق من پيداست. ما فقط براي سينما دوستان ننوشتيم و نساختيم، براي مردم هم نوشتيم و ساختيم، «دعوت» را آن‌ها كه نخواستند اجابت شود، با دعوا و جنجال‌هاي رسانه‌اي بيهوده به حاشيه بردند. به نظرم «دعوت» فيلمي است كه ارزش آن چند سال بعد آشكار مي‌شود، حتي وقتي من و شما ديگر نباشند. در بخش پاياني اين نامه آمده است: نامه‌ام را با اين گفتار به پايان مي‌برم، نيمه شبي خانمي به من زنگ زد كه مرا نمي‌شناخت و شماره شما را نداشت، به من گفت: "من 7 صبح وقت سقط جنين داشتم و با ديدن «دعوت» منصرف شدم. " اين پاداش شماست آقاي حاتمي كيا كه در از كرخه تا راين، فرياد مي‌زنيد چرا اينجا؟ چرا كنار كرخه نه، كنار راين؟ و من پاسختان را مي‌دهم، براي اينكه ما قبل از سينما، شيداي معناي آن و تأثيرگذاري‌اش در ميان مردم هستيم و متأسفانه اين معنا در سينماي ما فراموش شده است. به قول پروين، انزواي من و انزواي بسياري از سينماگران ديگر، همين است كه مي‌گويد: "كشتي صبر اندر اين دريا در افكندن چو نوح / ديده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن "«دعوت» مي‌ماند اما ابراهيم حاتمي‌كيا و چيستا يثربي رفتني هستند، "پرواز را به خاطر بسپار " و فراموش نكنيد به قول پروين "زمانه زرگر و نقاد هوشياري بود ". انتهاي پيام/ا




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن