واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز جمعه خبرنگار فرهنگي ايرنا، مجموعه هاي تلويزيوني بسياري در رابطه با جنگ در 25 سال اخير ساخته شده كه برخي از آنها داراي كيفيت مطلوبي بوده و قابليت جذب مخاطب از قشرهاي گوناگون جامعه را داشته اند كه به عنوان مثال مي توان از مجموعه خاك سرخ ساخته ابراهيم حاتمي كيا ياد كرد كه حماسه دفاع قهرمانانه مردم خرمشهر با دست هاي خالي از سلاح را در بستري از خانواده اي از هم گسسته به تصوير كشيد. اما در بسياري از مجموعه هاي مرتبط با جنگ شاهد تصويري نه چندان واقعي از آن سال ها بوده و خالق اثر چندان توجهي به تحقيق پيش از نگارش فيلمنامه نداشته است. حال اين روزها مجموعه اي با عنوان قفسي براي پرواز به كارگرداني يوسف سيدمهدوي روي آنتن است كه به سقوط خرمشهر و اسارت قهرمان هاي داستان پرداخته است. در بخش هاي ابتدايي كار به خوبي شخصيت هاي معرفي شده و انگيزه هايشان كاملا شفاف و روشن است به گونه اي كه بيننده تكليف روشني با آنها دارد. شخصيت احسان -مركز ثقل داستان- به عنوان جواني لجوج و سمج كه براي رسيدن به خواسته قلبي اش با همه در مي افتد، كاملا باورپذير و نزديك به واقعيت از كار درآمده و آشنا جلوه مي كند. در نقطه مقابل عماد نيز به عنوان يك جوان خرمشهري با تعصب با وجود اغراق هاي بعضا آزاردهنده، نزديكي بسياري به ما به ازاهاي واقعي خود داشته و تصنعي و نچسب جلوه نمي كند. درگيري هاي لفظي اين دو به واسطه اين مقدمه چيني ها، خوب از آب درآمده و در پيشبرد داستان نقش برجسته اي ايفا مي كند. اما درست از جايي كه احسان براي نجات جان خواهرش و عارفه -خواهر عماد- به خرمشهر تحت محاصره مي رود، فيلمنامه شيبي نزولي را طي كرده و به مرور به كف مي رسد. بخش هاي مربوط به اسارت احسان و ديگر مردم خرمشهر كه مي توانست بار عاطفي قوي اي را همراه داشته باشد به دليل ضعف در گسترش قصه با شكست رو به رو شده و تاثيرگذاري لازم را ندارد. در بخش هاي طولاني و كسل كننده انتقال اسرا به اردوگاه، شخصيت هاي فرعي به خوبي معرفي نشده و تنها به تيپ پردازي اكتفا شده است. به عنوان مثال مي توان به نوازنده هاي محلي اشاره كرد كه قابليت پرداخت بيشتري را در خود داشته اما در سطح باقي مانده اند. در بخش هاي مربوط به اردوگاه نيز به بسياري از شخصيت ها از جمله ارشدهاي اردوگاه آنچنان كه بايد پرداخته نشده و پس زمينه مناسبي براي ارتباط بيننده با آنها وجود ندارد. در اين ميان آن سارق قديمي كه در سرقت از بانك خرمشهر دست داشته و پس از كشته شدن پسرش متحول شده، تا اندازه اي جذاب از كار درآمده و موتور كند مجموعه را شتاب بيشتري بخشيده است. ايده فرار از زندان كه تا به امروز شمار آن از حساب سينمادوستان هم خارج شده در اينجا بيش از حد كش داده شده و از هيجان آن به شدت كاسته است. به گونه اي كه ايده فوق العاده آويختن كاسه و بشقاب فلزي به گردن جوان خائن و جاسوس كه مستقيما از فيلم بازداشتگاه شماره 17 اثر بيلي وايلدر كپي برداري شده نيز دردي را از آن دوا نكرده است. اما همه اين ضعف ها پيش بي منطقي رفتن احسان و عماد به بصره براي ملاقاتشان با خانواده عماد آن هم زير چشم استخبارات عراق، هيچ نيست!. اين دو به راحتي وارد بصره شده در خانه اي خالي از سكنه اسكان داده شده و آب هم از آب تكان نمي خورد!. جالب اينكه وارد بيمارستان هم شده و عارفه را از آنجا خارج كرده و قصد رفتن به سوي مرز را دارند. يك چنين بي منطقي هايي در فيلمنامه كليت كار را از شكل انداخته و نقاط قوت آن را كمرنگ تر كرده است. سيدمهدوي كه چند مجموعه تلويزيوني را در كارنامه خود دارد در قسمت هاي مربوط به اشغال خرمشهر خوب عمل كرده و تكنيك را كاملا در خدمت محتواي ارزشمند كار گرفته است. اما از نيمه داستان به بعد ضعف هاي تكنيكي به شدت به چشم خورده و كار كاملا دوپاره شده است. وي در انتخاب بازيگران هم چندان موفق عمل نكرده كه در راسشان مي توان به امين زندگاني در نقش احسان اشاره كرد. وي در اين نقش كاملا در قالب جواني لجوج و عاصي فرو رفته كه كاملا احساساتي عمل مي كند. اين امر در بخش هاي ابتدايي كاملا قابل قبول و توجيه پذير بوده اما در بخش هاي انتهايي آن هم پس از دو سال اسارت، غير قابل باور است كه در اين ميان نقش زندگاني در به وجود آمدن اين شرايط چندان كمرنگ نيست. مجموعه تلويزيوني قفسي براي پرواز قصه اي ارزشمند و ستودني داشته كه متاسفانه آنچنان كه بايد پرداخت نشده و خامي هاي بسياري در آن به چشم مي خورد. هر چند كه بايد اين تلاش هاي صادقانه اما پرايراد را ارج نهاد و از تجربيات آن براي كارهاي بعدي سود جست. از: محمد جليلوند فراهنگ ** 1788 **
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]