واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: .... و این بار علی اکبریان
1)این احتمالا تلخترین روزهای سوژه بودن علی اكبریان است؛ جوان خوشچهره و گریزی كه این سالها پیش به پشتوانه هنرش مورد توجه افكار عمومی بود، حالا به شكل زجرآوری روی پیشخوان رسانههای ورزشی و غیر ورزشی رژه میرود تا پیام پشیمانیاش را از گوشه ندامتگاه به گوش آدمهای شهرش برساند. بیگمان حالا روزهای عذابآوری میگذرد بر مردی كه تا دیروز در قاب دلربای رسانهها «فخر» میفروخت، حالا اما همانجا، شاید در تیراژی وسیعتر «ترحم» میخرد. این نوشته، كوششی در راه تقاضای عفو یا تقلیل مجازات برای ستاره سالهای دور سرخابیها نیست، بلكه تلاشی است برای تحلیل جرمی كه رخ داده و جرایمی كه میتوانند تكرار شوند. چرا فوتبالیستها اساسا جماعت جرم خیزی محسوب میشوند؟2) اصولا در هر جامعهای، شیوههای گوناگونی برای صعود طبقاتی وجود دارد. از منطقیترین راههای ترقی اجتماعی، میتوان به شگردهای جهانشمول و استانداردی مثل افزایش سطح تحصیلات، حرفهآموزی عالی و نیز كسب ثروت از شیوههایی كه از نظر جامعه مقبولیت دارند اشاره كرد. با این حال برای این قبیل بالا رفتنها، راهكارهای نه چندان منطقی و هیجانآلودی هم وجود دارد كه هر كدامشان میتواند آفتهای خاص خودش را داشته باشد. از ازدواج با فاصله طبقاتی فراوان گرفته كه میتواند عدم تفاهم و فروپاشی احتمالی خانواده را به دنبال داشته باشد، تا تحصیل پول كلان از مسیرهای غیرقانونی كه آفتهای فراوانی را در پی دارد.در این میان اما، آسانسوری به نام «فوتبال» هم وجود دارد كه در كمترین زمان ممكن و در فضایی كاملا حسی میتواند به صعود طبقاتی بازیكنان منجر شود. فوتبال، عمدتا ورزش فقرا به شمار میرود و شعبدهای باور نكردنی است كه به چشم برهم زدنی میتواند اهالی طبقات نازل و فرودست جامعه را بالانشین كند. اینجاست كه پارادوكسها آغاز میشود. ستارههایی كه یك شبه، ره صد ساله را رفتهاند، از خاك به افلاك رسیدهاند و شهرت و محبوبیتی كمنظیر یافتهاند، در حالی میان جماعت فرادست جامعه «بر» میخورند كه راه و رسم زندگی در این طبقه را نیاموختهاند. نتیجه هم این است؛ رگبار اخبار بد در مورد فوتبالیستهایی كه هر روز دسته گل تازهتری به آب میدهند، از تولید كراك گرفته تا ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم و از كتككاری در خیابانهای شمال شهر،تا رجوع به اردوی تیم ملی در حالت مستی! این آن مصیبت بزرگی است كه بیوقفه، ناهنجاری و بد فرهنگی تولید میكند.
3) علی اكبریان اولین قربانی نیست، آخرینشان هم نخواهد بود. تا زمانی كه فوتبال به عنوان یك «معجزهگر» تمام عیار در صعود و نزولهای طبقاتی عمل میكند، تا زمانی كه ستارههای ما و حتی خیلی از دیگر كشورهای جهان كه در حالت طبیعی مبتلا به شكافهای عمیق اجتماعیاند- نمیتوانند خودشان را از طریق شیوههای منطقی با وضعیت جدیدشان وفق بدهند، تا زمانی كه سرانه مطالعه در این قشر فقط تا سقف مرور روزنامهها برای تكذیب مصاحبههای انجام گرفته است و تا زمانی كه سوپراستارها از حضور در دنیای جدید پیرامونشان، فقط «لذتبردن» را از بر میكنند، آش همین آش است و كاسه نیز همان. رسانههایی كه امروز برای پیگیری وضعیت اكبریان از هم سبقت میگیرند، همانهایی بودند كه روزگاری ناخواسته باد به غبغب رویاهای جاهطلبانه او انداختند تا ستاره، حالا در تنهاییاش چیزی بیشتر از یك «آیینه عبرت» نباشد؛ آیینهای برای دیگران كه نشان میدهد مسیر ناگهان به عرش رسیدن و شهرت، چقدر لیز و خطرناك است.4)دختر بچه شیرین و دوست داشتنی علی اكبریان، «پدر» میخواهد، درست مثل خیلی از كودكان معصوم و بیگناه دیگر كه پدرانشان، هر كدام اكبریانی جوانند، در ابتدای راه، غافل و مغرور. ای كاش ستارههایی كه از آب حیات فوتبال مینوشتند و سر به طاق آسمان میزنند، به یاد داشته باشند پیش از هر چیز دیگر، آدمیانی در معرض خطا هستند كه فضای لوكس شهرت، شانس به خطر افتادنشان را بیشتر میكند، خیلی بیشتر!تنظیم برای تبیان: رضا سیگاری منبع: گل
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]