واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آیا فراماسونری و صهیونیسم یکی است؟بسیاری در جهان فراماسونری و صهیونیسم را یکی میدانند، اما آیا واقعا چنین است یا این که این گفته ادعایی بیش نیست، در این مقاله تلاش شده با استناد به تاریخ به ادعای فوق پاسخ گفت این که باید این گفته را پذیرفت یا رد کرد.
برخی معتقدند، افکار و اعتقاداتی که بر محافل فراماسونری حاکمیت داشته، بسان همان افکار و اندیشههایی است که بر سازمانهای صهیونیستی کنونی حاکم است، به همین دلیل هنگام صحبت از فراماسونری و صهیونیسم از دورهها و مراحلی سخن میگویند که بر هر دو سازمان گذشته و از آنجا که مرحله اول تشکیل این دو سازمان ریشه در دوران بسیار گذشته دارد و از موضوع بحث ما خارج است، سخن را از زمان آغاز نشو و نمای این دو سازمان در تاریخ معاصر شروع میکنیم.اما در همین ابتدا جالب است بدانید، اولین سازمان فراماسون جهان بدست شاه "هیرودس" یهودی و با کمک مشاوران یهودیاش تاسیس و "قدرت مخفی" نامیده شد که هدف آن کشتن و مهاجرت دادن مسیحیان جهت ممانعت از انتشار دیناشان بود.اما وقتی تاریخ را ورق بزنیم و به جلوتر بیاییم ملاحظه میکنیم، اولین محفل فراماسونی در سال 1717 در اسکاتلند تشکیل شد که محفلی شبه مذهبی و دارای آداب و رسوم سری و مخفیانه بود که اعضای آن بر حفظ آن آداب و رسوم تاکید بسیار داشتند.بنابراین می توان گفت فراماسونری پس از عصر روشنگری در اروپا زاده شد، عصری که بر اندیشه و تفکر بشری و قوانین طبیعی یا همان لامذهبی تاکید بسیار داشت. در این دوره شاهد تشکیل چهار محفل فراماسون در انگلستان قرن 18 هستیم که مهمترین آنها همانطور که گفته شد، در سال 1717 تاسیس گردید و باید آن را آغاز جنبش فراماسونری در تاریخ معاصر برشمرد.اولین سازمان فراماسون جهان بدست شاه "هیرودس" یهودی و با کمک مشاوران یهودیاش تاسیس و "قدرت مخفی" نامیده شد که هدف آن کشتن و مهاجرت دادن مسیحیان جهت ممانعت از انتشار دیناشان بوددر ابتدا یهود از ورود به این محافل ممنوع بودند، اما در سال 1732 به یهود اجازه داده شد به این محافل وارد شوند و پس از آن بود که پای محافل فراماسونری به سرعت به فرانسه (1725) و سپس ایتالیا (1733) باز شد.سازمانهای فراماسون در این دوره منادی متحد ساختن بشر از طریق تکیه بر عقل و منطق و به کنار نهادن دین از زندگی بشری بودند که مهمترین بازتاب این افکار و اندیشهها تلاش جهت کاستن از قدرت و نفوذ کلیسا در جوامع اروپایی بود.در سال 1786 فراماسونها به مجمع نورانی "وایز هاوبت" آلمانی پیوستند که افکار و اندیشههای همچون محافل فراماسونری، یعنی استیلا بر جهان و تبلیغ لامذهبی را داشت و از آنجا که فراماسونها از جایگاه ویژهای در میان پروتستانها برخوردار بودند، زمینه را برای ورود یهود به این محافل بیش از پیش فراهم نمودند و همین امر این باعث شد، این دو محفل (فراماسونری و مجمع نورانی) در کشورهای پروتستانیسمی چون آمریکا و انگلیس و سپس استرالیا و شمال اروپا گسترش و فعالیت چشمگیری داشته باشند.
هاوبت به سرعت بر فراماسونها استیلا یافت و ورود فراماسونها به محفل نورانی را منوط به ابراز تمایل آنها به جهانگرایی و عقاید شیطانی کرد که در لامذهبی نمود پیدا میکرد. به این ترتیب نورانیها بر فراماسونها مسلط شدند، درحالی که اکثر آنها را یهودیانی تشکیل میدادند که ایده سلطه بر جهان را داشتند.این یهودیان به سرعت زمینههای نفوذ در محافل فراماسونری انگلیس را فراهم ساختند و با ارسال نامهای به "جان روبنسون" یکی از بزرگان فراماسون اسکاتلند از وی خواستند با پیوستن به آنها راه رسیدن به حکومت جهانی "محبت و رافت"اشان را هموارتر سازد، اما روبنسون به دلیل نفرتی که از یهود داشت از پیوستن به آنها امتناع کرد.از اینجاست که برخی فراماسونری را همان یهودیت میدانند، بویژه آن که فراماسونهای مسیحی که به آیین پرستش شیطان درآمده بودند، در واقع به فلسفه "کابالا" استناد می جستند که از جمله مشربهای فکری آیین یهودیت است و بر شیطان پرستی و بت پرستی و سحر و جادو متکی است که ریشه در فلسفه یونان و سومر و بابل و فراعنه مصر دارد.از جمله اعتقادات مهم فراماسونها ساخت مجدد هیکل (معبد) سلیمان است، اما این تاکید نه به جهت علاقه به حضرت سلیمان نبی الله است، بلکه جهت گرامیداشت ساحران و جادوگران بزرگشان صورت میگیرد، چون معتقدند آن هیکل، معبد بزرگترین ساحران و جادوگران آنهاست. پرفسور "کنت پالمرتون" در این باره میگوید: اگر با فراماسونها سخن بگویی، میبینی همه از ساخت هیکل سلیمان سخن میگویند، اما نه برای این که یاد و خاطره حضرت سلیمان را گرامی دارند، بلکه از این جهت که معبد نمرود را از نو بنا نمایند.صهیونیسم بسان فراماسونری جنبشی سیاسی، لائیک، تندرو و نژادپرستانه است و نام خود را " کوه صهیون" گرفت تا هیکل سلیمان را در آنجا دوباره از نو بنا نمایداما این که چرا باید صهیونیسم را با فراماسونری یکی دانست، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله این که:- صهیونیسم بسان فراماسونری جنبشی سیاسی، لائیک، تندرو و نژادپرستانه است و نام خود را " کوه صهیون" گرفت تا هیکل سلیمان را در آنجا دوباره از نو بنا نماید. - تارخ نشان میدهد نشو و نمای محافل فراماسونری در اروپا با نشر ادبیات عبری در این قاره همزمان بود و کلیسای پروتستانیسم در آن زمان متولی این امر گردید.وجالب است بدانید که در بطن پروتستانیسم بود که فرقههای مختلف فراماسونری نشو و نما یافتند و از جمله وجوه مشترک این دو جنبش دشمنی با کلیسای کاتولیک است.- فراماسونری را مجموعهای از افکار و اندیشههای شیطانی تشکیل میدهند که شعار آن نابودی ادیان دیگر و لامذهبی است، بسان صهیونیسم که جنبشی لامذهب است که با دستاویز قرار دادن آیین یهودیت و نفی دیگر ادیان تلاش دارد بر جهان حاکم شود. - حس برتری جویی و تفوق بر همنوعان که هم در میان فراماسونها و هم صهیونیستها به چشم میخورد.به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران و پژوهشگران اعتقاد دارند، صهیونیسم ادامه فراماسونری و به عبارتی همان فراماسونری است.قبس زعفرانی/گروه جامعه و ارتباطات تبیانتنظیم:عطاالله باباپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]