واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: به شتر گفتند چرا گردنت کج است؟ گفت: کجاي ما راست است که گردنمان راست باشد! حکايت جشنواره فيلم فجر هم ماجراي همان شتري است که مثالش آمد. جشنواره ٢٨ دوره را پشت سر گذاشته كه هميشه هم دچار اشكالات و بينظميهاي مكرر بوده و آنقدر گفتهايم كه زبانمان مو درآورده است. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "دونده" به نشاني http://bahmanabdollahi.blogfa.com در ادامه آورده است: در مورد مسائل پيش آمده در مراسم اختتاميه حتما چيزهايي شنيدهايد، موضوع اين است كه كسي دلش نميخواهد در اين مورد دست به تجربه جديدي بزند. شايد حضور فيلمسازان و آثار آنقدر جشنواره را تحتالشعاع خود قرار ميدهد كه اولويت برگزاري يك مراسم با نظم و آبرومند فراموش ميشود. تجربه نشان داده كه جامعه ما در برگزاري هرگونه مراسم جمعي ناموفق است از تشييع جنازه گرفته تا جشنها و آئينها، كافي است نگاهي به پشت سر بيندازيد و مثلا مراسم تشييع فردين يا خسرو شكيبايي را به ياد بياوريد. در مورد اختتاميه جشنواره فيلم فجر كه قرار است مهترين اتفاق سينمايي(و حتي هنري) ما باشد هميشه شاهد بينظمي و بيبرنامگي بودهايم. پس مشكلات پيش آمده در اين دوره هم چندان غيرمنتظره نخواهد بود. نويسنده اين يادداشت ادامه داده است: وقتي برحسب ماموريت كاريام ناچار شدم در مراسم اختتاميه حاضر شوم از همان ميدان اصلي برج ميلاد حدس زدم بايد آن بالا چه خبر باشد. ترافيك بيمورد در ورودي مجتمع، عدم كنترل كارتهاي دعوت، توزيع كارت بيش از حد ظرفيت سالن و حضور خردسالان و كودكان در مراسم باعث شده بود كه جا نه براي نشستن، بلكه براي سوزن انداختن هم نباشد. نتيجه اين سخاوتمندي در توزيع كارت ميان عامه! اين بود كه نه براي كانديداها جا باشد، نه براي هنرمندان مدعو و نه براي اهالي رسانه. در اين ميان البته خبرنگاران بودند كه مراتب اعتراضشان را با تجمع در لابي سالن نشان دادند و هر چند كه مدير روابط عمومي و دبير جشنواره هم عذرخواهي كردند اما اين حرفها براي رسانهها صندلي و احترام از دست رفته نشد. بهنظر ميرسد در برگزاري يك مراسم معمولي با نام اختتاميه (معمول از آن لحاظ كه قرار نيست كه شاهد ايدههاي محيرالعقول باشيم) به راحتي ميتوان روي كارتها بر شروع به موقع و همراه نياوردن كودكان و حتي پوشيدن لباس رسمي تاكيد كرد. از سوي ديگر به تعداد ظرفيت سالن دعوتنامه توزيع كرد و در عين حال پيش از مراسم با تمهيداتي همچون جداكردن ورودي هنرمندان و نامزدها، خبرنگاران و مسوولان يا مثلا اختصاص بخشي از صندليها براي اين سه طيف مشكل را حل كرد. يقينا مقايسه جشنواره فجر با فستيوالهايي همچون كن و ونيز و برلين يا مراسم اسكار به شدت غيرمعقول باشد اما باور دارم كه مراسم پاياني آن فستيوالها فقط با پيشبيني مسائل مختلف به نظم و جذابيت رسيده است. اگر كسي در آن مراسم فرد اضافهاي حتي به عنوان مامور در دورتا دور سالن ديد ميتواند از نگارنده جايزهاي مطالبه كند اما اينجا بهقدري جمعيت زياد بودند كه در پلهها و دور سالن جايي براي عبور نبود و به همين دليل به جاي كارگردان "آناهيتا" تهيهكننده توانست خود را به بالاي سن برساند. شايد اگر برگزاركنندگان ما قدري با صلابت و تدبير با علاقهمندان حضور در اين رويدادها برخورد كنند و به جزئيات هم اهميت بدهند، هنرمندان نيز علاقه بيشتري به حضور در اين گونه محافل از خود نشان بدهند. غمانگيزترين بخش اين مراسم آنجا بود كه برخي از ميهمانان - شايد ناخوانده- مراسم اختتاميه را به عنوان يك تفريح خانوادگي تلقي كرده بودند و اين موضوع را از حضور همه اعضاي خانواده در كنار هم تا نايلون چيپس و شيشه پستانك ميشد احساس كرد! انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]