واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سید جمال فرزند حوزه
بررسی سرچشمه های فكري سيد جمال در حوزه های علمیه شیعه اشاره: ملیت و مذهب و سرچشمه های فکری سید جمال الدین اسدآبادی یکی از موضوعات مورد اختلاف و بحث میان نویسندگان جهان اسلام است. به اعتقاد این مقاله سید جمال الدین فرزند حوزه های علمیه تشیع و پرورش یافته مکتب روحانیت شیعی است که به عنوان احیاگر دین و اقامه گر بیداری اسلامی، فرهنگ روحانیت شیعی را وارد جهان تسنن نمود و روح جهادی و بیداری را در کورهای اسلامی بیدار نمود. از این رو این مقاله درصدد است تا ریشه های فکری سید جمال را در حوزه های علمیه تشیع جستجو و با معرفی شاخصه های روحانیت شیعه و خصوصا مکتب فلسفی صدرالمتألهین شیرازی و مکتب اجتهادی شیخ انصاری و مکتب عرفانی ملاحسین قلی همدانی میزان تأثیر پذیری سید جمال را جستجو نماید.مقدمهدر ميان متفكران و مصلحان اسلامي نقش سيد جمال نقش بيبديل و موثري است كه حركت و نهضت او برخلاف عبدالوهاب و دهلوي جرياني مستمر و ادامه دار بود و در كشورهاي مختلف اسلامي پيروان خاص خود را داشته است. تأكيد اسدآبادي بر ضرورت نوسازي جوامع مسلمان بر مبناي دين اسلام و لزوم ارايه راه و روش نوين اسلامي در امر نوسازي و توسعه با اصول و مباني و دورنمايههايي متفاوت از راهها و مكاتب غربي نوسازي و توسعه، به فراخور وضع و حال جوامع شرقي و مسلمان به ويژه با توجه به تاريخ، فرهنگ، سنتها و عقايد خاص آنان شايان توجه است. به اعتقاد نويسنده اين سطور ريشههاي فكر سيد جمال را نميتوان در عقايد و رويه ابن تيميه يا غزالي و يا مكتب معتزلي يافت؛ بلكه سيد جمال متأثر از نوعي مشرب فكري است كه بر پايه عقل و تلازم آن با دين و عرفان شكل گرفته باشد.[1]متفكران و نويسندگان اسلامي و غير اسلامي پيرامون شخصيت و زندگاني سيد جمالالدين آثار فراواني را نگاشتهاند و همگان به پيشگامي او در نهضت بيداري اسلامي و احياگري ديني و مبارزه عليه استعمار و استبداد معترفند. و رهبران نهضتهاي مختلف اسلامي هريك به نحوي در صدد بوده و هستند كه حركت خويش را در طول، و الهام گرفته از شخصيت و حركت سيد جمال معرفي كنند. اما نكته بسيار مهم در بررسي شخصيت، انديشه و رفتار فكري و سياسي سيد در اين است كه چه زمينههاي فكري و فرهنگي توانست او را آماده چنين نهضتي كند؟گروهي با نگاه بدبينانه و غرض ورزانه درصدد مخدوش جلوه دادن شخصيت و نهضت سيد جمال بوده و او را مهره استعمار در كشورهاي اسلامي قلمداد ميكنند. و برخي با عجولانه خواندن حركت سيد، او را متهم به انديشه پوزيتيويستي ميدانند. خانم نيكي كدي نيز با تشكيك در دين دار بودن سيد، دين را در دست او فقط حربهاي براي مقابله با استعمار ميداند. و حامد الگار نيز در دين او تشكيك ميكند. حائري او را عالمي آزاديگرا و مشروطه خواه ميداند. برخي از انديشمندان عرب آبشخور فكري او را در كلام اعتزالي و برخي ديگر در حكمت مشاء بوعلي ميكاوند. احمد امين فلسفه سيد جمال را متأثر از گرايشات تشيع او ميداند و گروهي از محققان، فرهنگ اصلي و آبشخور سيد را در مكتب اسلام و آموزههاي تشيع و حكمت اسلامي جستجو ميكنند. [2]استاد مطهري با اشاره به فرهنگ اسلامي و دغدغههاي ديني سيد مينويسد:سيد مخصوصاً روي توحيد اسلامي و اينكه اسلام توحيد را جز بر مبناي يقين برهاني پذيرفته نميداند و اينكه توحيد برهاني و استدلالي ريشهسوز همة عقايد باطله است تكية فراوان داشت و معتقد بود جامعهاي كه معتقد باشد اساسي ترين معتقداتش را بايد با نيروي برهان و يقين، نه ظن و تخمين و نه تعبد و تقليد به دست آورد كافي است كه زير بار خرافه و اوهام نرود . پس بايد مردم را به توحيد برهاني دعوت كرد تا احترام و اعتبار عقل از نظر ديني براي آنها مسلم و مسجل گردد. به همين جهت سيد براي فلسفة الهي اسلامي ارزش قائل بود. فلسفه تدريس ميكرد و پيروان خويش را به آموختن حكمت الهي اسلامي تشويق ميكرد. شاگرد وفادارش محمد عبده را به مطالعه فلسفه وادار نمود. گويند عبده دو دستنويس از «اشارات» بوعلي به خط خود نوشته و يكي را به ستايش از سيد پايان داده است. ظاهراً در اثر همين تشويق سيد بود كه عبده به چاپ و نشر برخي كتب فلسفي پرداخت «نجات» بوعلي و همچنين «البصائر النصيريه» ابن سهلان ساوجي و علي الظاهر قسمتي از «منطق المشرقيين» بوعلي را براي اولين بار چاپ و نشر كرد. [3]احمد امين در كتاب «ظُهرالاسلام» ميگويد فلسفه با فكر شيعي سازگارتر است تا فكر سني. مينويسد: در زمان فاطميان كه شيعه بودند و بر مصر حكومت ميكردند، فلسفه در مصر رواج داشت با رفتن فاطميان و حلول روح سني، فلسفه از مصر رخت بربست. در عصر اخير سيد جمال كه گرايش شيعي داشت به مصر آمد و بار ديگر فلسفه در مصر رواج يافت. [4]آقا بزرگ تهراني مينويسد:سيد جمالالدين همداني از اعاظم فلاسفه و از شخصيت هاي بزرگ اصلاح طلب شيعه است. [5]نهضت سيد جمال با ويژگيهاي خاص آن همچون عقلگرايي، تلازم دين با عقل و عرفان، اجتهاد و بازسازي تفكر ديني، جمع بين سنت و هويت اسلامي با تجدد و مدرنيته غربي بدون خودباختگي، مقابله با استبداد و استعمار، و وحدت حقه مسلمين و ... را ميتوان در ادامه سنت فلسفي و تفكر ديني صدرالمتألهين شيرازي و مکتب اجتهادی حوزه های علمیه تشیع دانست و بر اين اعتقاد شواهد و ادلهاي را ميتوان ذكر نمود و از آن جمله است: ادامه دارد ....نوشته : سیدمهدی موسوی گروه حوزه علمیه تبیان1. ر.ك: موثقي، سيد جمالالدين اسدآبادي متفكر و مصلح، قم، بوستان كتاب، 1380، ص102-142.2. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي، ص33.3. مطهري، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي، ص22- 23.4. احمد امین، ظهر الاسلام، ج1، ص190.5. آقا بزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، نقباء البشر في القرن الرابع عشر.6. ر.ك: مطهري، مجموعه آثار ج14، ص517- 531؛ اسحاق حسيني كوهساري، تاريخ فلسفه اسلامي، ص270- 311.7. دائرة المعارف الاسلاميه الشيعه، سيد حسن امين ، ج4 ص 547، بيروت .8. عبدالحسين صالحي شهيدي، نقش مدرسه فلسفي قزويني در جنبش فکري سيد جمال الدين اسد آبادي، سايت مقالات باشگاه انديشه.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 739]