تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802701998




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قدرت سياسي و عوامل شکل گيري آن در اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قدرت سياسي و عوامل شکل گيري آن در اسلام
قدرت سياسي و عوامل شکل گيري آن در اسلام رابطه ي مستقيم و پيچيده ي توسعه و قدرت سياسي، ما را بر آن داشت که اين دو مقوله ي اجتماعي سياسي را در اين فصل مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم و ديدگاه اسلام در اين رابطه را پي گيريم . در آغاز بحث قدرت سياسي، بايد نخست مبناي مشروعيت آن را مورد بحث قرار دهيم و براي پاسخ به اين سؤال نيز لازم است که به بررسي مفهوم قدرت تکويني و قدرت تشريعي خالق جهان بپردازيم:در انديشه ي اسلامي، منبع قدرت به طور مطلق، خداست و همه ي قدرت ها در تمامي عرصه هاي آفرينش در دست خداست و هيچ حرکتي و هيچ پديده اي در قلمرو هستي و در سراسر جهان جز به اراده ي خدا صورت نمي گيرد. بر اساس اعتقاد توحيدي جز خدا هيچ عامل مؤثري در جهان هستي وجود ندارد. در قرآن طي آيات متعدد، اين اصل بيان شده است که ما به نمونه هايي از آن ها اشاره مي کنيم:ان الله علي کل شيء قدير (1)همانا خدا بر همه چيز تواناست.بيده ملکوت شيء. (2)ملکوت ( به معني جان، روح و هستي) تمامي موجودات، در دست خداست. تعريف قدرتمجموعه عواملي را که موجب مي شود فرد يا گروهي، گروهي ديگر را به اطاعت وادارد «قدرت» مي گويند که در قرآن به خدا نسبت داده شده است، در انديشه توحيدي اين مجموعه به خدا ارتباط داده شده است و هرکس نمي تواند از هر عاملي براي به اطاعت درآوردن فرد يا گروهي ديگر استفاده کند. اين اختيار و اراده ي خالق جهان است که اين عوامل را در اختيار کساني مي گذارد و از اختيار بعضي بيرون مي آورد، اجازه ي استفاده از اين عوامل را به کساني مي دهد و از بعضي افراد سلب مي کند. اين طور نيست که هر کس بتواند از اين عوامل در جهت اطاعت درآوردن سايرين استفاده نمايد.تؤتي الملک من تشاء و تترع الملک ممن تشاء. (3)ملک ( به معني قدرت و حاکميت) را به کساني که بخواهد مي دهد و از کساني که بخواهد پس مي گيرد.اين معني در انديشه ي سياسي دو مفهوم دارد:1. آن ها که قدرت را به دست مي گيرند، و آن ها که قدرت را از دست مي دهند، از زير نظر و سلطه خدا خارج نيستند. در جهان، تحول و جابجايي قدرت، تحت اراده ي خدا انجام مي گيرد. بر اساس يک سلسله ي ضوابط از افرادي قدرت را مي گيرد و به افراد ديگر تفويض مي کند.2. کساني که بخواهند خدا حاکميت را به آن ها تفويض کند، بايد ضوابط خاصي را دارا باشند و کساني که قدرت در دست آن هاست و مي خواهند قدرت از آن ها سلب نشود، بايد ضوابط خاصي را رعايت کنند. بعضي از اين ضوابط تکويني و بخشي از آن تشريعي است.خدا به کساني که خواهان عدالت باشند، وعده ي حاکميت سياسي را داده است و به کساني که ظلم نمايند، وعده داده که قدرت را از آن ها سلب نمايد. در اين مورد به آيات زير توجه نماييد:1. وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا. (4)کساني که داراي دو صفت ايمان و عمل صالح باشند، خداوند قول حاکميت را به آن ها مي دهد. هرگاه ظلم را پيشه کنند، حاکميت را از آن ها سلب مي نمايد.پايگاه اصلي قدرت در ديدگاه توحيدي خداست و مشروعيت قدرت هم با خدا مي باشد. نکته ي مهم اين است که از ديد قرآن عالي ترين اثر قدرت، اطاعت است. اطاعت مخصوص خداست و اطاعت غير خدا شرک است، همان طوري که جهان آفرينش بي اراده از خدا اطاعت مي نمايد و ذره ايي از اراده خدا بيرون نيست، انسان هم در زندگي اجتماعي و فرديش مأمور به اطاعت از خداست. اطاعت از غير خدا شرک محسوب مي شود . اطاعت به عنوان بارزترين اثر اجتماعي قدرت در جامعه مي باشد.2. و لقد بعثنا في کل امة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت. (5)عبادت خدا کنيد و از عوامل غير خدا که موجب اطاعت مي شود، بپرهيزيد.اطاعت بارزترين صفت قدرت سياسي است و قدرت سياسي از طاغوت سلب مي شود.3. و قد امروا ان يکفروا به. (6)مردم هميشه مأمور و موظف بودند که از طاغوت اطاعت ننمايند.«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» (7) حلقه مفقوده ي بين دو آيه قبل است؛ و اطاعت از رسول و اولي الامر، اطاعت از خداست؛ زيرا: «من يطع الرسول قد اطاع الله». (8) اطاعت دو نوع است: يا اطاعت از خدا و رسول است، و يا اطاعت از غير خدا و طاغوت.نفي قدرت هاي غير الاهي در اعتقاد توحيدي اسباب سر جاي خود هستند، ولي تحقق قدرت از آن خداست. امروزه انرژي ابزار قدرت عظيم است و کشورهاي نفت خيز قدرت عظيم دارند، گرچه نمي توانند خود قدرتشان را به دست بگيرند. اگر هر قدرتي از خداست، آيا اعمال ظلم هم از آن خداست؟ خداوند نظام احسن را آفريد. نظام آفرينش از آن خداست، و اين انتخاب با خداست و حسن انتخاب پروردگار بهترين نظام را آفريد. نظام بر اساس حکمت است. همه چيز بر اساس حکمت است و موجودات به تناسب جايگاه متفاوت خواهند بود. از هر موجودي به تناسب آنچه که داده شده و تکليف شده است، خواسته مي شود. اگر چه نابرابري هست، ولي وقتي در مقابل تکليف مطرح مي شود، اعمال ظلم برطرف مي شود. مهم اين است که هر انساني به ازاي بهره اش چقدر وظايفش را انجام داده است.خلفاي امور به غلط اين تفکر را بر مردم غالب کردند که اعطاي قدرت به افراد از جانب خداست. اين سوء استفاده به خاطر اين است که اعطا بايد تحت شرايطي باشد. گرفتن قدرت را هم، بايد مردم بخواهند. بخشي از اراده ي خدا مربوط به اداره ي مردم است. بايد مردم هم بخواهند که قدرت در دست رسول خدا و اولي الامر و ساير افراد باشد و انتزاع و گرفتن قدرت را هم بايد مردم بخواهند تا خدا قدرت را در دست شايستگان قدرت بدهد.بنابر آيه: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» (9) وقتي مردم در صدد دگرگوني وضعشان نباشند، خواه ناخواه اين مجموعه عوامل صورت نمي گيرد. بخشي از شرايط اعطا و سلب قدرت تشريعي است و بخشي از آن تکويني است. شرايط تکويني دست پروردگار است «و سخر لکم ما في السموات و ما في الارض» (10) خدا همه ي آسمان ها و زمين را براي شما مسخر قرار داده است، البته اگر بخواهيد. مهم اين است که انسان آغاز کند و بخواهد و تلاش کند، خداوند آن را دو چندان مي کند. قرآن وعده داده است که عمل مؤمنان را مثل بذر افزون کند و عمل کافر عقيم بماند. شيطان ، طاغوت و استکبار به عنوان ضد خدا مطرح هستند و ائمه ي کفر و سرکردگان ظلم قدرت هاي غير الاهي هستند.عوامل و عناصر مادي و معنوي قدرتامروزه عوامل و عناصر مادي قدرت را مهم مي دانند، مثل مرزهاي جغرافيايي که هر قدر کشور بزرگ تر باشد، قدرتش بيش تر است و مانند جمعيت. علم و تکنولوژي نيز از عناصر معنوي و ايمان و ايدئولوژي به عنوان قوي ترين منبع قدرت محسوب مي شوند.در قرآن به اين موارد تصريح شده است:1. منابع قدرت: «واعتصموا بحبل الله جميعا». (11)2. امانت به عنوان تمرکز قدرت: «و جعلناهم أئمة يهدون بأمرنا». (12)3. ايمان و عمل به عنوان عامل قدرت: «وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات». (13)4. جسم و علم به عنوان عنصر قدرت: «وزاده بسطة في العلم و الجسم». (14)5. ايمان و علم به عنوان عنصر معنوي: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات». (15)پيدايش قدرتدر ديد توحيدي قدرت سياسي به مردم عطا شده و مردم خود گرداننده ي امور خويش بودند: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبين». (16) مردم ابتدا يک مجموعه بودند، راهبر، رهرو، فرمانروا و فرمانبردار نبودند. در فطرت و به فطرتشان يک مجموعه ي واحد بودند و خداوند از ميان اين ها انبيا را فرستاد و اين تشکل به هم خورد و به دو دسته تقسيم شدند. مردم يکي بودند، به علت استخدام و به استثمار کشاندن يکديگر، اختلاف پيدا کردند و خداوند بعد از اختلافات، از آن ها پيغمبري براي حل اختلاف فرستاد؛ يعني تا زماني که تخلف وجود نداشت، همه ي مردم يکي بودند، از زماني که تجاوز شروع شد و اختلافات زياد مطرح شد، پيغمبران آمدند. با آمدن پيامبران، اختلاف حاصل شد و آن برداشت از دين بود، و چون برداشت هاي مختلف از دين، باعث پراکندگي و اختلافات بيش تر مي شد، در همه ي اديان تحريف صورت مي گرفت و پيامبر بعدي براي رفع شبهات مي آمد. و پيغمبر اکرم (ص) خاتم انبياي است. زيرا تحريف در قرآن و اسلام وجود و امکان ندارد!؟ به همين دليل دين ديگري نخواهد آمد.زمينه و عوامل شکل گيري قدرت سياسي از آن جا که در انديشه ي سياسي اسلام، قدرت سياسي نشأت گرفته از استبداد، ظلم، تجاوز به حقوق فرد و جامعه، استکبار، استثمار، استضعاف، برتري جوي (استعلا)، توسل به تهديد و ارعاب و عواملي از اين قبيل، مردود مي باشد، اسلام به جاي اين گونه عوامل منفي، زمينه هاي مثبت و سازنده اي را براي شکل گيري صحيح و عادلانه ي قدرت پيش بيني کرده است که برخي از آن ها در تحکيم اقتدار ذاتي دولت و بعضي ديگر در استواري روابط دولت و مردم تأثير به سزا داشته و در نهايت، تکيه گاه اقتدار دولت و ثبات سياسي را تحکيم مي بخشد. در اين جا به برخي از اين عوامل اشاره مي شود:1. عقل گرايي وقالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا في اصحاب السعير. (17)و گفتند: اگر مي شنيديم يا تعقل مي کرديم، از اصحاب آتش نبوديم.لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لايبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل. (18)براي اينان دل هايي است ولي درک نمي نمايند؛ براي ايشان چشم هايي است ولي با آن ها نمي توانند ببينند؛ اينان گوش هايي دارند، ولي با آنان نمي شنوند؛ اينان مثل حيوان مي مانند، بلکه پست ترند.قرآن در نکوهش افرادي که در اتخاذ ديدگاه هايشان ، راه تقليد پيش مي گيرند، مي گويد: اينان دل دارند ولي به کار نمي گيرند. دل وسيله ي آگاهي است. چون همه ي مسائل را با عقل نمي شود درک کرد. بعضي از مسائل با چاشني احساس و دل قابل درک هستند. قرآن قلب را به معناي دل مي گيرد که هم شامل عقل و هم شامل احساس مي باشد. بعضي از چشم ها اشيا را مي بينند، ولي درک نمي نمايند. درک گاه به وسيله ي دل، گاه به وسيله ي گوش و گاه به وسيله ي چشم صورت مي گيرد که تمام اين ها احساس و دل همراه آن ها مي باشند.بعضي از افراد قلب دارند، ولي براي فهميدن به کار نمي گيرند، چشم دارند ولي براي درک کردن به کار نمي برند، و گوش دارند ولي به وسيله ي گوش نمي فهمند و آن را به کار نمي گيرند تا بفهمند. از اين آيه استفاده مي شود که اسلام معتقد است که در نظريات سياسي براي رسيدن به حقيقت بايد از دل و عقل و احساس بالاتر از چشم و گوش به بهترين طريق استفاده کرد. انديشه اي که عقلاني نيست، پذيرفته نيست.2. برابري انسان هاياايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجال کثيرا و نساء. (19)اي مردم! تقواي الاهي پيشه کنيد، پروردگاري که شما را از يک نفس آفريد و از آن جفت او را آفريد و از آن دو تن، زنان و مردان بسياري پراکنده نمود.انما المؤمنون اخوة. (20)به درستي که زنان و مردان مؤمن با يکديگر برادرند [و پيمان اخوت و برادري دارند].والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولياء بعض. (21)زنان و مردان مؤمن يک واحد باشندچرا انسان مسؤول است؟ با توجه به آيه ي اول سوره نساء بايد گفت: انسان چون آفريننده ي پروردگار است، مسؤول آفريده شده است. زيرا - همان طور که گذشت - قرآن کريم مي فرمايد:اي مردم! تقواي الاهي پيشه کنيد، خدايي که شما را از يک جان آفريد و از آن همسرش را آفريد. و سپس از آن دو، مردان و زنان بسيار به وجود آورد.در اين آيه ضمن بيان و مسؤوليت انسان و بيان علت اين مسؤوليت ، به اين مطلب اشاره مي شود که انسان ها برابرند و هيچ امتيازي از حيث آفرينش وجود ندارد؛ از يک پدر و مادر آفريده شده اند.اين اصل، به عنوان يک مبنا است. در تفکر سياسي اسلام بازگشت بسياري از انديشه هاي ناروا به تبعيض نژادي يا تبعيض جنسي است. علت بزرگ ترين ظلم ها تبعيض نژادي يا تبعيض جنسي است. اسلام معتقد است که هيچ نوع امتيازي بر مبناي انسان بودن انسان داده نشده است؛ اين مسأله در خور دقت است. دنياي غرب قروني را گذرانده که ميان زن و مرد تفاوتي قائل شده اند. قبل از اين معتقد بودند که تنها مرد به وجود مي آيد و زن را نه از جنس انسان بلکه از جنس شيطان مي دانستند.زن هيچ گاه نبايد محروم از مالکيت باشد. در قرون اسلام در هيچ لحظه اي زن موجود غير انساني و محروم از مالکيت نبوده است. اگر تفاوتي وجود دارد، دو طرفه است. مثلاً حقي براي زنان به صورت اختصاصي قائل شده است و در مقابل حقي از مرد ضايع کرده است. در حقوق اسلام، انسان يک سلسله حقوقي دارد که اين مربوط به انسانيت انسان است و هيچ تفاوتي ميان زن و مرد نيست؛ و يک سري حقوق جنسي وجود دارد که مربوط به مرد بدون يا مربوط به زن بودن است. در 98 درصد از حقوق، زن و مرد مشترکند.اين حقوق اختصاصي از کجا ناشي مي شود؟ از آن جا که مسؤوليت ها، قدرت لازم دارد، هر مسؤوليتي قدرت مي طلبد. هر قدرتي امکاناتي مي طلبد. هر کس آن امکانات را و قدرت را داشته باشد، آن مسؤوليت را دارد و حقوق ناشي از آن مسؤوليت را هم دارد.ما به دو مرد به عنوان دو انسان نگاه مي کنيم، مي بينيم که يکي حقوق بيش تر دارد، چون مسؤوليت، قدرت و امکانات بيش تري دارد. در مورد زن و مرد نيز تنها در دو درصد از مسؤوليت ها تفاوت وجود دارد. در دو درصد توانايي لازم مردان را مي طلبد و در دو درصد ديگر توانايي لازم زن را مي طلبد وقتي زن و مرد با يکديگر ازدواج مي نمايند و صاحب فرزندي مي شوند، نسبت به آن فرزند علاقه ي خاصي دارند، ولي مادر محبت خودش را بيش تر بروز مي دهد. از اين رو مادر نسبت به حضانت از حق بيش تري برخوردار است، گر چه پدر هم اين حق را دارد. به حکم دادگاه اسلام، فرزند به مادر داده مي شود، چون اين فرزند در دامان مادر بهتر رشد و تربيت پيدا مي کند. در مورد فرماندهي نظامي، به علت خصلت خشونتي که مرد دارد، اين مسؤوليت به مرد اعطا مي شود، نه به زن.از بحث هاي مربوط به مقدمات و کليات مباحث مباني انديشه هاي سياسي اسلام، مسؤوليت ها و موضع گيري هاي سياسي از ديدگاه اسلام روشن مي شود . منظور از مسؤوليت ها ، مسؤوليت پذيري يا موضع گيري سياسي است . از ديدگاه اسلام مسؤوليت پذيري و موضع گيري در برابر حوادث سياسي يک امر واجب و فريضه محسوب مي شود؛ يک فرد مسلمان نمي تواند در برابر حوادث سياسي بي تفاوت باشد.مسؤوليت يک امر عام، شامل همه ي قشرها و همه ي طبقات جامعه اسلامي است. قرآن حتي انبيا را هم با وجود قدرتشان از مسؤوليت جدا نمي کند. قرآن با يک بيان مؤکد مي گويد: از انبيا هم مسؤوليت مي خواهيم. در آيه ديگر به صورت مؤکد مي گويد: براي حسابرسي انسان مراحل مختلفي وجود دارد : يک مرحله، مرحله ي مسؤوليت خواهي از انسان است.در جهان بعد از اين دنيا، مرحله هايي است که انسان مي ايستد تا کنترل شود و پاسخ دهد. يکي از آن مراحل ، مرحله اي است که از مسؤوليت انسان سؤال مي کنند. در حديث معروف مي فرمايد: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعيته».در جامعه ي اسلامي ، نظام شباني نيست، در نظام امامت، همه مسؤول هستند. مسؤوليت ، همگاني است . مسؤوليت پذيري ايجاد موضع مي کند. هرکسي بنا به مسؤوليتي که پذيرفته است، بايد موضعي داشته باشد. بحث در چگونگي موضع گيري است. آيا اين موضع گيري توأم با نرمش است يا مي تواند توأم با سازش باشد يا قاطع و بدون نرمش و سازش؟در اين زمينه، مطالعه ي نهج البلاغه دقيق ترين مسائل سياسي مربوط به موضع گيري ها را مشخص مي کند . دريک جامعه موضع گيري قاطع است در برخي از موارد موضع گيري به صورت جزئي و منعطف است. ولي در سخن امام (ع) موضع گيري با سازش ، ديده نمي شود.اما تشخيص سه موقعيت: «قاطعيت، انعطاف و سازش»؛ به عنوان مثال امام در مورد قاسطين موضع گيري قاطع دارد، بدون سازش و نرمش. ولي در مورد خوارج، نرمش نشان مي دهد . بعد از سرکوب مرکزيت خوارج، آن ها آزادمي شوند. در مواردي هم مي بينيم که امام انعطاف به خرج مي دهد، در همين جريان صفين که امام موضع قاطع دارد، وقتي شکاف به جبهه اش رخنه مي کند، امام حکميت را مي پذيرد.از سوي ديگر موضع گيري هاي سياسي در عمل و گفتار امام علي (ع) در نهج البلاغه نه تنها مسؤولانه بلکه آگاهانه است. موضع گيري که اسلام توصيه مي کند، آگاهانه است. موضع گيري بر اساس شايعه و تقليد از روي هوس ها و ايده هاي غير منطقي و از روي حب و بغض ديگران، موضع گيري اصولي نمي باشد. بايد به صورت يک اجتهاد ايستا نباشد، بلکه يک اجتهاد پويا باشد.گاه موضع گيري به نفع کسي مي باشد و گاه به ضرر کسي. نبايد عليه يک نفر و به نفع ديگري باشد. اگر موضع گيري در مسائل جزئي باشد، يا در مواردي باشد که اصول در خطر است، مي تواند توأم با انعطاف باشد. ما سازش نداريم، ولي نرمش داريم. چون نرمش، يعني به خاطر اصول از فروع دست کشيدن. پيامبر (ص) در روزهاي اول شرابخواري رامنع نمي کرد و اين به معناي سازش انبيا نيست.ولي در سال هشتم (هـ) با شرابخواري به شدت مبارزه شد و آيات به طور صريح آن را حرام شمردند. اصولاً موضع گيري همراه با نرمش را در دو مورد مي توان به کار برد:1. جايي که اصول در خطر است.2. جايي که مربوط به فروع است و احتياج به نوعي درجه بندي دارد.ماکياول معتقد است که: «هدف وسيله را توجيه مي کند» اين با انعطاف در فروع اسلام فرق مي کند. اين انعطاف ضابطه دارد و فقيه بايد تشخيص دهد که در چه مواردي مي توان انعطاف به خرج دارد. در صورتي که در سياست، ماکياول مي گويد: براي رسيدن به هدف مي توان از هر وسيله اي در همه ي زبان ها و همه ي مکان ها استفاده نمود.بنابراين از ديدگاه اسلام، در جايي که اصول به مخاطره بيفتد و مسأله مهم باشد، مي توان نرمش نشان داد. در نتيجه بحث بايد گفت:اگر در رأس حکومت، امام نايب يا - همچون زمان کنوني - فقيه جامع الشرايط باشد، اعتقاد مردم به پيروي از نظرات رهبر، قدرت سياسي فوق العاده اي را ايجاد مي کند.تکيه ي ما بر عنصر ايدئولوژي است، همان ويژگي اي که باعث پيوند امام معصوم (ع) يا ولي فقيه با مردم مي شود و قدرت فوق العاده اي را ايجاد مي کند. در مسائل اسلامي حتي عبادت، جماعت بر فرد مقدم است. دولت بايد حتي در امکانات آموزشي نيز جمع را بر فرد مقدم بدارد. در تمام موارد، اسلام تحت جمع حرکت مي کند؛ ولي نه به معناي اصالت جمع که فرد فداي جمع شود. حق فرد و حق جمع، هر دو بايد حفظ شود. منتهي وقتي اين دو در تعارض با يکديگر هستند، جمع را بايد بر فرد مقدم دانست. مؤمنون با يکديگر برادرند. (22) جامعه ي اسلامي يک واحد يکپارچه است. همچون رابطه ي سلول با بدن، تمام سلول هاي بدن هر کدام وظيفه و کار خود را دارند و تغذيه و رشد و نمو دارند. و همچنين اين سلول ها فرسودگي و مرگ دارند. يک سلول براي اين زنده است که بدن زنده بماند. اين جا مصلحت سلول در نظر گرفته نمي شود. وقتي جراح با چاقو سلولي را پاره مي کند، مصلحت بدن در نظر گرفته مي شود نه يک جز و يک سلول.از ديدگاه اسلام نه فردگرايي مقدم است نه جمع گرايي. فرد در درون جمع حرکت مي کند، مانند انساني که در درون قطار يا هواپيما حرکت مي کند. انسان داراي دو حرکت است: 1- حرکت تکامل فردي و 2- حرکت تکامل جمعي.3. احترام به آراء عمومي لقد رضي الله عن المؤمنين اذ يبايعونک تحت الشجرة. (23)همانا پروردگار از مؤمنين راضي است آن هنگام که در زير درخت با تو بيعت کردند.اسلام به انديشه ها احترام مي گذارد. ولي بايد دانست که هر انديشه اي معيار عمل قرار نمي گيرد، بلکه انديشه اي که بر اساس اصول حقيقت باشد، معيار عمل است. بعيت رضوان، بيعتي بود که مسلمان ها به خون و جان با پيغمبر بيعت کردند.لا اکراه في الدين. (24)در پذيرش دين هيچ اکراه و اجباري نيست.در پذيرفتن انديشه هاي درست و پيروي از حق هيچ اجباري وجود ندارد. 4. شوراو امرهم شوري بينهم . (25)ايشان که به مشورت با يکديگر سفارش مي کنند.اولين کساني که در کشورهاي دنيا منادي شورا بودند، چيني ها بودند و اين غير ازمفهومي است که اسلام مي گويد. شورايي که در نظام مارکسيستي متداول است، اين است که شورا جايگزين مديريت باشد؛ يعني مديريت جمعي به جاي مديريت فردي است. اين تفکر که شورا يعني مديريت جمعي در جامعه ي ما نيز تزريق شد. در حالي که شورا در اسلام به معناي نيروي فکر و کمکي است؛ يعني مديريت در جاي خود، به جاي اين که با يک فکر کار کند، با ده فکر کار نمايد و تصميم نهايي را مدير مي گيرد.و شاورهم في الامر. (26)در امور با يکديگر و با ايشان مشاورت نماييد. شورا به اين معنا به صورت يک امر مهم ستون فقرات و مقوم جامعه سياسي اسلام است. حتي در مسأله ي خانواده هم بر مسأله ي شورا تأکيد شده است . وقتي زن و شوهر تصميم به جدايي مي گيرند، بايد با رضايت، دوطرف با يکديگر مشاورت نمايند. فان اراد فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما. (27)هرگاه زن و شوهر به رضايت خاطر يکديگر و مصلحت و مشورت، جدايي طفل را اختيار کنند، بر هر دو رواست.5. نظارت عمومي ولتکن منکم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر. (28)بايد از ميان شما گروهي باشند که مردم را به کارهاي خير دعوت کنند و به نيکي ها امر نمايند و نهي از زشتي ها کنند. يعني هر انساني هم مسؤول کارهاي خويش است هم مسؤول کارهاي ديگران. نظارت عمومي براي اين است که سرنوشت افراد به هم گره خورده است. به عبارتي ديگر امر به نيکي ها و نهي از زشتي ها مي نمايند.معروف اعمال صالحي هستند که بايد عمل شوند، و منکر اعمالي که نبايد انجام گيرند. خير عملي است که سودمند باشد، چه سود دنيايي داشته باشد، چه سود اخروي. در اين آيه، عنوان عام خير در ابتدا و از آن کلمات معروف و منکر آمده است.الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المؤمنين. (29)مؤمنان واقعي آنانند که به نيکي امر مي کنند، مردم را از کارهاي زشت باز مي دارند و نهي مي نمايند و از حدود و اصول الاهي محافظت مي کنند . اين چنين مؤمناني را بشارت بده.6. عدالت و قسط يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط. (30)اي کساني که ايمان آورده ايد! از کساني باشيد که براي اجراي قسط و ايجاد و عدالت قيام کرده اند.در تمامي انديشه هاي سياسي اسلام، مبنا و زيربناي تمامي اصول عدالت است. آيات بسياري اشاره دارند که پيامبران را با مشعل هاي هدايت فرستاديم و بر آن ها کتاب و ميزان داديم تا عدالت را برپا دارند. و ان حکمت فاحکم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين. (31)اي مؤمنان! هرگاه خواستيد در ميان مردم قضاوت کنيد، به قسط حکم نماييد، به درستي که خداوند عدالت پيشه گان را دوست مي دارد.آيه ي قرآن مي فرمايد که اساس حکميت و حکم و حکومت، ايجاد قسط و عدل در جامعه است و مي فرمايد که اگر دشمنان شما با شما به بي عدالتي رفتار کردند، اين دليل نمي شود که شما هم بي عدالتي را پيشه خود سازيد. 7. نفي ظلم و تجاوز لاتظلمون و لا تظلمون. (32)نه ظلم کنيد و نه ظلم بپذيريد. اسلام به عدالت اهميت بسيار زيادي مي دهد، مسلمين را از بي عدالتي و کوچک ترين ظلمي نهي مي کند و مي فرمايد: خداوند نه ظلم مي کند و نه ظالمين را دوست مي دارد، شما هم براي پايداري جامعه، به کسي ظلم نکنيد و حق ديگري را را پايمال نکنيد و نگذاريد که به شما هم ظلم شود. در دنياي آخرت در پيشگاه پروردگار، ظالم و مظلوم هم دو کيفر مي بينند و مسؤول اعمال خويش هستند. فسوف تعلمون من تکون له عاقبة الدار انه لا يفلح الظالمون. (33)سپس به زودي خواهيد فهميد که آن کسي که عاقبت خوش دارد کيست؟ همانا ستمکاران هرگز رستگار نخواهند شد.فمن اعتدي عليکم فاعتدوا عليه بمثل ما أعتدي عليکم. (34)اگر کسي به شما تعدي کرد، پس مقابل به مثل کنيد، شما هم با او بجنگيد و تعدي بر او کنيد.وظيفه ي مسلمين است که در مقابل تجاوز و ستم بايستند و از خود دفاع کنند و متجاوز را به مجازات برسانند. از اصول تفکر سياسي اسلام مبارزه ي سخت و پيکار دائمي با ستمگر و سلطه گر مي باشد. قرآن آنان را که ستمگران و سلطه ي آنان را پذيرفتند، شديداً سرزنش مي نمايد. دستور مي فرمايد:و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم و لا تعتدوا. (35)در راه خدا با ظالمين بجنگيد و مبارزه کنيد ولي تجاوز نکنيد.8. آمادگي دفاعي يا ايها الذين آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جميعا. (36)اي کساني که ايمان آورده ايد! سلاحتان را برگيريد و آن گاه دسته دسته يا همه به يک بار متفق براي جهاد بيرون رويد.قرآن هشدار مي دهد به جامعه ي سياسي اسلام براي حفظ خود و ريشه کن نمودن شرارت ها بايد هميشه آماده و هشيار باشيد. اين به معناي جنگ و تعرض به ديگران نيست، بلکه به معني دفاع است که مي فرمايد هميشه مجهز به سلاح و تجهيزات باشيد به محض تجاوز دشمن، حمله او را از جميع مسلمين دفع نماييد.اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير. (37)به آنان که مورد حمله قرار گرفته اند، اجازه داده شد. زيرا آن ها را از دشمن ستم کشيدند به درستي که پروردگار بر ياري آن ها قادر است.جامعه اي که غافلگير شده باشد، حتماً از شرارت ها دشمن غافل بوده و خود را تجهيز ننموده است.انما السبيل علي الذين يظلمون الناس ويبغو في الارض بغير الحق(38)شما فقط تنها راه مؤاخذه بر آن هايي است که به مردم ظلم کنند و در زمين به نا حق شرارت انگيزند.پي نوشت : 1. بقره (2): 148.2. مؤمنون (23): 88.3. آل عمران (3): 26.4. نور (24): 55.5. نحل (16): 36.6. نساء (4): 60.7. نساء (4): 59.8. نساء (4): 80.9. رعد (13): 11.10. جاثيه (45): 13.11. آل عمران (3): 103.12. انبياء (10): 73.13. فتح (48): 29.14. بقره (2): 247.15. مجادله (58): 11.16. بقره (2): 213.17. ملک (67): 10.18. اعراف (7): 179.19. نساء (4): 1.20. حجرات (49): 10.21. توبه (9): 71.22. «انماالمؤمنون إخوة» حجرات (49): 10.23. فتح (48): 18.24. بقره (2): 256.25. شوري (42): 38.26. آل عمران (3): 159.27. بقره (2): 233.28. آل عمران (3): 104.29. توبه (9): 112.30. نساء (4): 135.31. مائده (5): 42.32. بقره (2): 279.33. انعام (6): 135.34. بقره (2): 194.35. بقره (2): 190.36. نساء (4): 71.37. حج (22): 39.38. شوري (42): 42./س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1785]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن