تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
کدام رنگ کاغذ دیواری مناسب فضای شماست؟
چه چیزهایی دیگر در دکوراسیون مد نیست؟!
بررسی قیمت تیرچه + قیمت تیرچه کرومیت + قیمت یونولیت
خرید و قیمت ورق در مشاوران آهن + [مشاوره رایگان]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1813155525
زمانی که میخواهم و نمیتوانم... -
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: زمانی که میخواهم و نمیتوانم... mostafa_az 22 آذر 1386, 20:00سلام به همگی. توی این تاپیک میخوام در رابطه با ایده صحبت کنم. اینکه چطور ایده بگیریم و چطور ایده های خوب داشته باشیم. مشکلی که 90% ما با اون روبرو هستیم. یعنی میخوایم یه طرح بزنیم و نمیدونیم چطوری اون رو پیاده کنیم. چند شب پیش داشتم در رابطه با این موضوع با یکی از دوستان طراح وب صحبت میکردم که میگفت من طراحی بلدم اما نمیتونم طرح های خوبی برای قالب های سایت هام بزنم. بهش گفتم یه طراح به چند چیز نیاز داره. یکی داشتن ابزار، یکی قدرت استفاده از ابزار و یکی هم داشتن ایده برای پیاده کردن کار. این دوستمون دوتای اول رو داشت و سومی رو نداشت. توی این شرایط آدم یا باید ایده دیگران رو بدزده یا باید خودش یه ایده پیاده کنه. مطمئنا همه شما با گزینه اول مخالف هستین یا اگه مخالف اون نیستین مطمئنا گزینه دوم رو به گزینه اول ترجیح میدین. توی این شرایط هست که باید دست بکار بشیم و راه های ایده گرفتن رو امتحان کنیم. شما برای اینکه بتونین ایده های خوبی پیاده کنین باید فکرتون رو باز و آماده کنین تا به محض داشتن یک موضوع بتونین طرحی متناسب با اون پیاده کنین. من خودم شخصا برای اینکه ذهنم رو برای ایده گرفتن آماده کنم دو روش رو همیشه دنبال میکنم. یکی طرح زیاد دیدن هست. طرح های مختلف رو توی وب، مجله ها، در و دیوار شهر و ... میبینم و به دنبال ایده گرفتن از طرح های زیبا هستم. چه زمانی که موضوع خاصی رو دارم و نیاز به یه ایده دارم و چه در اکثر اوقات که به دنبال یادگیری هستم. طرح زیاد دیدن باعث میشه فکر آدم باز بشه. منظور من کپی برداری از یک طرح نیست. اینکار برای تمرین خوبه اما برای استفاده نه. میشه همون دزدی خودمون. یا عدم رعایت کپی رایت. اما وقتی شما چند نوع طرح پیرامون یه موضوع میبینین اگر 10% از هر کدومشون توی ذهنتون باقی بمونه اونموقع شما ایده هایی بیشتر از 100% خواهید داشت. و این یعنی چند ایده برای یک موضوع. یعنی مثلا اگه شما برای تبلیغات محصولات مختلف یک شرکت گرمایشی نیاز به 5 طرح داشته باشین اونموقع سریعا رنگ هایی از خانواده گرم توی ذهنتون نقش میبنده و وقتی شما ایده ای معادل 300% در مورد تبلیغات محصولات شرکت های تولیدی داشته باشین اون وقت هستش که به راحتی با ترکیب ایده های ذهن و رنگ ها میتونین طرح های زیبایی در یک سبک موضوعی و در اشکال مختلف به مشتری تحویل بدین. ایده گرفتن از طرح های دیگه باعث میشه ذهن شما باز بشه. به طوری که شما در 50% اوقات از بین طرح هایی که دیدین قسمت هایی رو با هم ترکیب میکنین و استفاده میکنین و در 50% دیگه اوقات معمولا ذهن شما خود به خود تصاویری رو از چیزهایی که دیدن به تصویر میکشه. این 50% دوم یعنی همون آماده شدن ذهن. و اما دومین روش من برای ایجاد ایده. به تصویر کشیدن احساسات. اینکار شاید به نظر خیلی از شما مسخره به نظر برسه. شاید مضحک باشه. شاید بچگانه یا هر چی. اما از نظر خودم به دو دلیل دوست داشتنیه. یکی اینکه وقتی شما از لحظات مختلف زندگیتون تصویری کشیده باشین مثل آلبوم عکسی می مونه که شما رو یاد خاطرات میندازه. مخصوصا زمانی که توی اسم فایل هم تاریخ، زمان و دلیل کشیدن طرح رو هم بنویسین. دلیل دیگه ای که این روش رو دوست دارم اینه که علاوه بر آماده سازی ذهن واقعا آرامش خاصی به آدم میده. مثل خالی کردن احساسات در اون لحظه می مونه. شما طراح هستین و این یعنی داشتن توانایی و فرصت برای به تصویر کشیدن لحظات. فقط کافیه توی لحظه ای که میخواین به تصویر بکشین احساسی رو که اون لحظه دارین به صورت تصویر روایت کنین. شادی، غم، اندوه، غرور، ترس یا ... این روش دوم رو حتی اگه به نظرتون مضحک میاد باز هم امتحان کنین. فکر نکنم نتیجه بدی بگیرین. برای مثال تصاویر زیر لحظه ای از انتقام و لحظه ای از خودباوری رو نشون میده. درسته، هیچ سنخیتی باهم ندارن! به خاطر اینکه احساسات دو لحظه متفاوت بودن: () () خوب، دوستان اگه صحبت هام بچه گونه، بی محتوا یا خنده دار به نظر میرسید یا اگه کاملا مبتدیانه بود به بزرگی خودتون ببخشید. نه منبعی داشتم که از روش براتون بنویسم و نه قبلا جایی اینطوری آموزشی نوشته بودم. تمام چیزهایی که گفتم رو فقط به خاطر آوردم و براساس تجربه گفتم. به هر حال فکر کنم این هم یه نوع آموزش باشه. اگر این صحبت ها خنده دار بود بخندین و از تاپیک خارج بشین. اگر آموزنده بود بدونین که زکات علمم رو ادا کردم و اگه شما هم روش هایی برای گرفتن ایده توی ذهنتون دارین و از اونها استفاده میکنین برای دوستانتون بگین. حتی اگه مجبورین اونارو به همین به زبان ساده و خودمونی بیان کنین. مطمئنا یه جا یه زمانی به درد یکی خواهد خورد. موفق و پیروز باشید. مخلصیم مصطفی izone 22 آذر 1386, 20:55با سپاس از شما. برای من که جالب بود بویژه به تصویر کشیدن احساس. فکر خوبی هستش. گمان کنم به مجموعه توضیحات شما بشه گفت: خلاقیت همانگونه که گفتید پیدا کردن ایده و خلاق بودن ( آمیزش دادن دو یا چند فاکتور با هم و ساخت یک شی یا ایده جدید) کار آسانی نیست . GFX Master 22 آذر 1386, 22:22معمولا میگن حرف باید از دل بیرون بیاد تا به دل بشینه. مطمئن باش حرفات چون کتابی نبود و با زبون ساده گفته شد تاثیر بیشتری داره. کاملا باهات موافقم. در کل برای ایجاد خلاقیت یکی از مهمترین فاکتورا اینه که طراح کار زیاد دیده باشه. نمونه ی خیلی خوبش هم برای مثلا طراحی وب سایت همین سایت مونستر تمپلیت هست. من که به شخصه زیاد از این سایت ایده گرفتم. AhadGD 23 آذر 1386, 02:24مصطفی جان این آموزنده ترین آموزشی بود که تا حالا توی اینتر نت و یا توی کتاب هام خوندم... امیدوارم که همیشه زندگی تون سرشار از خلاقیت های معنوی باشه... موفق باشید بای the-MA 23 آذر 1386, 04:11سلام آقا مصطفی ... نمیخوام اظهار وجود و ادب کنم ولی ازت اجازه میخوام چند تا نکته به حرفات اضافه کنم ... وقتی میخواین یه کاری رو شروع کنین اولش سخته کم کم که میرین پیش و ذهنتون مشغوله از محیط اطرافتون الهام بگیرین به نظر من خداوند همه ی چیزهایی که ما میخواهیم رو در اختیارمون گذاشته فقط باید یاد بگیریم که خوب ببینیم - خوب مطالعه کنیم - خوب عمل کنیم - خسته نشیم - ناامید نشیم راستش مصطفی جان حق داره منم با مشکل سردرگمی زیاد مواجه میشم اما تجربه ی من بهم میگه مشکلات فقط در اول راه یه طراح حرفه ای فقط 100 تا طرح اولشو ممکنه به مشکل بر بخوره ولی حینی که دستش راه افتاد همینطور ذهنش مشغوله و ایده های نو که سرازیر میشن به مغزش یادمون نره که واسه پیشرفت باید سختی کشید و این آیه زیبای آسمانی رو فراموش نکنیم که : ان مع العسر یسرا یا علی مدد ... roshanaiy 23 آذر 1386, 10:43سلام عزيز دلم دقيقا همين طوره . "نويسنده هاي بزرگ زماني خوانندگان بزرگي بودن" و در هركاري همين ه و شايد بشه گفت طراحان بزرگ زماني بينندگان بزرگي بودند . شجاعت در كار هم خيلي مهمه . اين كه نترسيم و ابزار رو با اعتماد به نفس به كار ببريم . البته ترس روي كاغذ زياد ه . تو فوتوشاپ كه يه Ctrl + z مي زنيم تمومه . شروع كار رو شرع كنيم . اگه كار شروع بشه به زودي هم تموم مي شه . اما كار شروع نشده هيچ وقت تمام نخواهد شد ! براي دلمون كار كنيم . ذهنمون رو از هر گونه دگرگوني خالي كنيم و اعصابي راحت داشته باشيم و در حين كار به يك موزيك زيبا گوش بديم . بدونيم كاري رو كه داريم انجام مي ديم شايد بهتر از اون زياد باشه اما اون كار مي تونه يك تجربه ي بزرگ برامون باشه و مطمئنا نسبت به كار قبليمون خيلي بهتره و كار بعديمون هم نسبت به اين كار بهتر خواهد شد . و در آخر عجله رو از كارمون دور كنيم و به خودمون فرصت . ايده هاي برزگ كم كم خودشون رو نشون خواهند داد ، فقط به زمان نيازه . ببخشيد كه زياد حرف زدم :0: GFX Master 23 آذر 1386, 18:06بنظر من که فرقی نداره طراح حرفه ای باشه یا آماتور. همیشه برای زدن یه طرح خوب باید مسیرای مختلف رو امتحان کرد. خود من بعنوان یه آماتور همیشه وقتی میخوام طرحی رو شروع کنم اولش چند مسیر مختلف رو امتحان میکنم و سعی میکنم بهترین رو انتخاب کنم. بنظرم بهترین راه اینه که اولا روی کار وقت گذاشته بشه و بهترین راه انتخاب بشه و ثانیا از امتحان کردن راههای مختلف ترسی نداشته باشیم. حتی اگر اون راه بنظر عاقلانه نیاد ولی بعضی موقعها کارایی که از نظر عقلی هم توجیهی ندارن عاقبت خوبی خواهند داشت. Masoud_90 23 آذر 1386, 22:34آقا مصطفی واقعا ممنون.. میدونید چیه.. من همیشه در حسرت این بودم که خودم یه ایده و طرح بدم. ولی متاسفانه نمیتونسم.. یعنی قدرت و تواناییش رو داشتم ولی نمیتونشتم اون رو به تصویر بکشم.. نمیدوم مشکلم چیه.. البته حرف های مصطفی جان خیلی تاثیر گزار بود و به من چیزهای خوبی رو یاد داد.. ا واقعا مرسی.. the-MA 24 آذر 1386, 01:52بنظر من که فرقی نداره طراح حرفه ای باشه یا آماتور. همیشه برای زدن یه طرح خوب باید مسیرای مختلف رو امتحان کرد. خود من بعنوان یه آماتور همیشه وقتی میخوام طرحی رو شروع کنم اولش چند مسیر مختلف رو امتحان میکنم و سعی میکنم بهترین رو انتخاب کنم. بنظرم بهترین راه اینه که اولا روی کار وقت گذاشته بشه و بهترین راه انتخاب بشه و ثانیا از امتحان کردن راههای مختلف ترسی نداشته باشیم. حتی اگر اون راه بنظر عاقلانه نیاد ولی بعضی موقعها کارایی که از نظر عقلی هم توجیهی ندارن عاقبت خوبی خواهند داشت. وای سارا جان من معذرت میخوام ... به جون خودم منظورم از طراح حرفه ای خودم نبودم ... ( فقط تجربه خودمو در زندگی اجتماعی گفتم) بابا من کی باشم که طراح باشم اصلا کی باشم که طراح آماتور باشم ...(:cry:) فکر کنم تو پستم یه کم اظهار فضل و وجود گرفتم به خودم ( تو رو خدا ببشید ، معذرت میخوام :cry:) اما واقعا حق با شماست و انسان همیشه با تلاش کنه حتی اگه به نتیجه نرسه چون ... در تلاش هایی که به نتیجه نمیرسن عوضش بار تجربیات و علمی آدم بالا میره که خداییش خیلی می ارزه ... ( مصطفی جون من شرمندتم که این پست ربطی نداره ولی خداییش باید میگفتم ... رو حساب برادری معذرت میخوام ازت :cry: ) یا علی مدد GFX Master 24 آذر 1386, 10:58وای سارا جان من معذرت میخوام ... به جون خودم منظورم از طراح حرفه ای خودم نبودم ... ( فقط تجربه خودمو در زندگی اجتماعی گفتم) بابا من کی باشم که طراح باشم اصلا کی باشم که طراح آماتور باشم ...(:cry:) فکر کنم تو پستم یه کم اظهار فضل و وجود گرفتم به خودم ( تو رو خدا ببشید ، معذرت میخوام :cry:) اما واقعا حق با شماست و انسان همیشه با تلاش کنه حتی اگه به نتیجه نرسه چون ... در تلاش هایی که به نتیجه نمیرسن عوضش بار تجربیات و علمی آدم بالا میره که خداییش خیلی می ارزه ... ( مصطفی جون من شرمندتم که این پست ربطی نداره ولی خداییش باید میگفتم ... رو حساب برادری معذرت میخوام ازت :cry: ) یا علی مدد مصطفی جان ببخشید که این پست رو بی ارتباط با موضوع تاپیکت میزنم. ولی the MS جان به خدا من اصلا منظورم شما نبودی. ببخشید اگر بد بیان کردم. hyazdi 24 آذر 1386, 11:43اساتید محترم با اجازه به نظر من واسه داشتن یه ذهن خلاق ( که لازمه ایجاد طرح و ایده است) باید از تمام ابزار ایجاد خلاقیت استفاده کرد. شنیدن موسیقی خوب ، دیدن نقاشی و مجسمه و ... ، دقت به طبیعت اطراف ، بازی کردن (مخصوصا بازیهای بچه گونه ) یا بازیهای فکری مثل شطرنج و ... ، و البته روشهای ایجاد آرامش هم خیلی مهمه : مثل ورزش کردن و تفریح و .... شما مثلا حساب کنید که اگه بدن درست و حسابی نداشته باشین چطور می خواین ساعتها برای پیاده کردن طرحی که تو ذهنتونه پای کامپیوتر دوام بیارید و اعصاب و آرامشتون رو از دست ندید . بهرحال باید ذهن رو برای طراحی آماده کرد ، نرمش داد و به چالش کشید . در عین حال که با حرف آقا مصطفی در مورد دیدن طرح بسیار بسیار موافقم . این واسه طراحی یه اصله . مرسی اند بای alionline1366 24 آذر 1386, 18:35دوستان یک چیزی که هست اینه که همه گفتن دیدن کار خیلی مهمه ولی به نظر من که شایدم غلط باشه دیدن کار به تنهایی مهم نیست و دیدن کار خوب است که میتونه مفید باشه آخه کار زیاده ولی انسان تا کار خوب نبینه نمیتونه کار خوب بزنه mostafa_az 24 آذر 1386, 20:17حرفت رو تایید میکنم علی جان. این قسمت از صحبت های من رو خوندی؟ یکی طرح زیاد دیدن هست. طرح های مختلف رو توی وب، مجله ها، در و دیوار شهر و ... میبینم و به دنبال ایده گرفتن از طرح های زیبا هستم. مخلصیم مصطفی GFX Master 24 آذر 1386, 20:30دوستان یک چیزی که هست اینه که همه گفتن دیدن کار خیلی مهمه ولی به نظر من که شایدم غلط باشه دیدن کار به تنهایی مهم نیست و دیدن کار خوب است که میتونه مفید باشه آخه کار زیاده ولی انسان تا کار خوب نبینه نمیتونه کار خوب بزنه این حرف شما منو یاد ضرب المثل ادب از که آموختی از بی ادبان انداخت! شما با دیدن هر کاری میتونی به یه نتیجه ای برسی. چه کار خوب چه کار بد. حتی وقتی شما کار بدی رو میبینی به این نتیجه میرسی که مثلا فلان فونت برای فلان کار قشنگ نمیشه و ازش استفاده نمیکنی. ولی در مورد ایده گرفتن بله حق با شماست باید از کارای زیبا ایده گرفت. alionline1366 24 آذر 1386, 23:41درسته سارا جان ولی انسان اول باید فرق بد و خوب رو بدونه که بفهمه اینجای این کار مثلا بد باید عوض شه و اگر کار بد زیاد ببینی خود به خود ذهنت بد شکل میگیره پس بهتره از اول کار خوب ببینی تا همیشه کارهای خوب با کارهای عالی را مقایسه کنی نه کارهای بد با کارهای خوب the-MA 25 آذر 1386, 03:30به نام خدا - سلام مجدد توی پست قبلی یه نکته رو فراموش کردم بگم که خیلی خیلی خیلی ( البته از نظر من ) مهمه ! : وقتی کارت تموم شد ( کارهای گرافیکی ، کارهای سایت سازی ، کارهای فنی ، و ... ) یه نگاه بهش بنداز ... تجربه من بهم میگه احتمالا تو نگاه اول با خودت میگی نه به دلم نچسبید یا اینکه هنوز کار داره و اینها ... حالا من یکی از تجربیاتمو توی این حالت بهتون میگم ... هر وقت کارتون کاملا به اتمام رسید اگه خوشتون نیومد یه کم صبر کنید ... بلند شید و برید و به کارهای دیگتون برسید ... بعد از چند ساعت که کاملا ذهنتون موضوع رو فراموش کرد حالا برید سراغ کارتون ... اگه واقعا تلاش خودتون رو کرده باشید این بار دیگه از کارتون نه تنها لذت می برید بلکه نمیگید هنوز کار داره و میگید فکر کنم همین خوبه :D !!! کار دیگه ای که میتونید بکنید اینه که از یه نفر دیگه بخواهید که نظرشو بگه در این حالت هم احتمالا مشکل برطرف میشه راه سوم اینه که به چند تا نمونه کار از دیگران مراجعه کنید و ببینید کار اونها در چه حدیه ( البته دقت کنید که اگه شما طراح میانه هستید کارهای خودتون رو هم با کارهای یه طراح میانه مقایسه کنید نه یه حرفه ای ) این سه روش رو من بلد بودم و در نقاشی همیشه بهم کمک کرده هر وقت نقاشیم تموم میشه یه نیگاه میکنم بهش میگم نه خوب نشد بعد از چند روزی که دوباره بر میگردم و دفتر چه نقاشیمو باز میکنم میگم کی گفته خوب نشد ؟؟!! منظور از این همه صحبت در بیان ساده این جملس : خودتو دست کم نگیر - از نظرات دیگران بهره ببر - خودتو با کسایی مقایسه کن که همطراز تو هستند نه بالاتر یا پایین تر) البته این نکته ها در پست اول آقا مصطفی هم بود و دلیل اصلی من برای بیان مجدد اون گفتن تجربیات خودم بود تا لااقل به خودم ثابت کنم که در هر تجربه ای تمثیلی وجود دارد و در هر تمثیل حکایتی ! یا علی مدد mostafa_az 25 آذر 1386, 14:45با این قضیه هم موافقم که همونجایی که کار رو تموم میکنیم به کارمون نظر ندیم. یا 10 دقیقه از پای سیستم بلند شین بعد برین طرحتون رو ببینین یا چاپ شده اون رو ببینین و نظر بدین. چون مدت زمان زیادی طرحتون رو در حال تکمیل مشاهده کردین و یه جورایی به چشمتون تکراری میاد. برای من خیلی پیش اومده از طرحم خوشم نیومده اما بعدا که دیدمش گفتم نه بد هم نشده!!! مخلصیم مصطفی navidba 25 آذر 1386, 15:17اولا آدم باید یه ایده خوب داشته باشه... دوما یه طرح خوب دیده باشه سوما بدونه می خواد چی کار کنه... اخرش که مقصدش معلوم باشه ( یه چی گفتم گفته باشم)) alionline1366 25 آذر 1386, 22:47این حرف رو که کار رو همون لحظه در موردش نظر ندی به شدت قبول دارم چون بسیار برام پیش اومده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]
-
گوناگون
پربازدیدترینها