تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):گريه مؤمن از (درون) دل اوست و گريه منافق از (ظاهر و) سرش.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816402491




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بلا از ديدگاه عطار و مولوي(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(2)
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(2) نويسنده: پروین کاظم زاده بلا در آثار عطار با واژه‌ها و مفاهيم وابسته در نظر عطار، بلا امتحان دشوار الهي است براي بندگان، بويژه عشاق تا در اين ميانه، عاشق راستين از مدعي شناخته شود. (20) عطار مي‌گويد: حق تعالي، ارواح را سه هزار سال پيش از اشباح آفريده و همه را در يك صف پيوست و قرارداد و دنيا را بر آنها جلوه داد. نه از ده، ارواح، به دنيا گراييدند. آنگاه بهشت از سوي راست پديد آمد و دوزخ از سمت چپ آشكار گرديد. عده كمي باقي ماندند كه ميل دنيا نكردند و آرزوي بهشت و بيم دوزخ آنها را فرا نگرفت. خدا به آنها خطاب كرد: اي ديوانه دلان، شما چه مي‌خواهيد كه از دنيا و آخرت آزاديد؟ خروشي از آن جانهاي پاك برخاست كه: خدايا تو بهتر مي‌داني، ما تو را خواهيم و ديگر هيچ. حق گفت: پس مستعد و آماده بلا شويد كه به شمار موي جانوران و ريگ بيابان و به عدد قطره باران و برگ درختان، بر شما انواع بلا فرو خواهيم ريخت و سينه ريش شما را به خسك آتشين داغ خواهيم كرد. (21) و اين اشاره شاعرانه‌اي است به آيه شريفه: الست بربّكم، قالو: بلي (22) من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بله (23) خداوند در خطاب الست با ارواح آدميان پيمان عشق بست و آنها را از انواع بلاها، آگاه گردانيد. (24) : خــطاب آمد كه گر خواهان ماييد همــــــــه خواهان انواع بلاييد همي چندان كه موي جانور هست دگـر ريگ بيابان سر به سر هست دگـر چندان كه دارد قطره باران دگـر چندان كه برگ شاخساران فـزون زان بيش از رنج و بلا من فـــرو ريزم به زاري بر شما من آنان به پيمان حق بلي گفتند و اين بلي براي بنده بلا بود و نشان آنان كه به ميثاق حق وفادار ماندند نيز، پذيرش همين بلا بود. عطار معتقد است كه قرب پروردگار نيز با بلا همراه است چنانچه مي‌گويد: صــــــــلاي عشق جانان بی بلا نيست زماني بي‌بــــــــلا بودن روا نيست اگر صد تير بر جـــــــــان تو آيد چو تير از شست او باشد خطا نيسـت از آنجا هر چه آيد راست آيــــــد تو كژ منگر كه كژديدن روا نيـــست سر مويي نمي‌داني از اين ســـــــر تو را گر در سر مويي رضا نيســت بلاكش تا لقاي دوست بيـــــــني كــــه مرد بي‌بلا مرد لقا نيست (26) همچنين معتقد است كه خداوند پيوسته بنده مؤمن خود را مي‌آزمايد و اين آزمايش، مايه فخر و مباهات بنده است و اگر عاشق حقيقي باشد، از هيچ چيز پروا ندارد: بـــــــرخاست زامتحانت يكبارگي دل من من خود كــــيم كه با من در امتحان نشستي تا من ترا بديدم ديـــــــــگر جهان نديدم گم شد جهان زچشمم تا در جهان نشستي (27) عاشق راستين، بلا و محنت معشوق را خريدار است چنانچه در جاي جاي آثار عطار مي‌بينيم كه عرفا از خداوند تقاضاي بلا دارند، چون به خوبي مي‌دانند كه نعمت بلا به هركسي داده نمي‌شود. مواردي را براي نمونه با روايت عطار، نقل مي‌كنيم: جنيد روزي زار مي‌گريست، سؤال كردند موجب گريه چيست؟ گفت: اگر بلا اژدهايي گردد، اول كس من باشم كه خود را لقمه او سازم و با اين همه، عمري گذاشتم در طلب بلا، و هنوز با من مي‌گويند كه: تو را چندان بندگي نيست كه به بلاي ما ارزد! (28) خير نساج گفت: در مسجدي شدم، درويشي را ديدم. در من آويخت و گفت: اي شيخ: بر من محنتي بزرگ آمده است. گفتم چيست؟ گفت: بلا از من باز شده‌اند و عافيت به من پيوسته‌اند. (29) از نظر عطار، براي بنده مومن، بلا و نعمت يكي است چنانچه مي‌گويد: گــــــر تفاوت باشد تا از دســــت شاه سنـــــگ يا گوهر، نه‌اي تو مـــــرد راه گر عـــــزيز از گوهري، از سنگ خــوار پس نــــــدارد شاه اينجا هيچ كـــــار سنگ و گوهر را نه دشــمن شو، نه دوست آن نظر كن تو، كــه اين از دست اوسـت گر تو را سنـــگي زند معشوق مـــست به كه از غيري گهر آري به دســت (30) از ديدگاه وي بعد از هر سختي و بلا، نعمتي در راه است و هر بلا، نعمتي در خود نهفته دارد: اگر كاميست، در كام بلاييــست و گرگنجيست، زير اژدهاييست (31) يكي از كلمات محوري سخن عطار، كلمه درد است و مقصود از آن آمادگي روحي انسان است براي پذيرفتن امور ذوقي و حقايق روحاني و چيزهايي كه مي‌تواند انگيزه كارهاي اساسي شود و نيروي حركت سالك به سوي مقصود گردد (32) ، چنانچه مي‌گويد: در قعر جان مستم دردي پديد آمد كان درد بنديان را دايم كليد آمد (33) به اعتقاد او، هرگاه با تمامي وجود از سر تا به پاي درد گردي، در خور و شايسته حريم وصل كردگار مي‌شوي زيرا درد سبب وصول است. انسان در ديگ بلا پخته مي‌شود پس بايد صبوري پيشه سازد: بــــــــرو اي دل چو ديگي چند جوشي نهنبن ســــــــــاز خود را از خموشي در اين ديگ بلا پخـــــــــتي بصد درد كه هستم چون نمك در ديگ در خورد (34) وي معتقد است بلا، محك محبت و بندگي است و نقل مي‌كند كه: سمنون محب را گفتند: چرا محبت را به بلا مقرون كردند؟ گفت: تا هر سفله‌اي دعوي محبت نكند. چون بلا بيند به هزيمت شود. (35) بنده نبود آنكــه از روي گزاف مي‌زند دربندگي پيوســته لاف بنده وقت امتحان آيد پــــديد امتحان كن تا نشان آيد پديد (36) شيخ در بيان اينكه هر بلا و مصيبتي مي‌توانست بدتر از آن هم باشد، به داستان بهلول اشاره مي‌كند و مي‌گويد: بهلول در بغداد از دست كودكان به تنگ آمد كه از هر سوي مي‌تاختند و سنگ بر روي مي‌انداختند. چون از عهده ايشان برنيامد، خم شد و سنگي كوچك از زمين برداشت و گفت: حال كه مرا مي‌زنيد با اين چنين سنگي كوچك بزنيد. سنگهاي بزرگ پايم را زخم مي‌كند و من نمي‌توانم ايستاده نماز بخوانم. كه گر پايم شود از سنگ خسته نمازم دست ندهد جز نشســته (37) در حال سنگي بر او زدند و خون روان شد. ناگزير از دست ايشان لنگ لنگان از بغداد به سوي بصره رفت و شبانگاهي آنجا رسيد و در گوشه خرابه‌اي خزيد و خوابيد. بامداد، مردم بصره او را خون‌آلود كنار كشته‌اي يافتند كه همان شب در آن خرابه انداخته بودند. گفتند: تو كيستي و اين مرد را چرا كشته‌اي؟ گفت: بهلولم و من نكشتم و اين زخم سر و خون من از سنگ كودكان است. باور نكردند دو دست و پاي او را سخت بستند و به زندانباش سپردند. او با خود گفت: هان اي نادان، سنگ كودكان را سپاس نگفتي و به بصره گريختي، اينك بمير كه مي‌گويند خون ريختي. اگر آنجا تسليم بودي، اينجا از مرگ تو را بيم نبودي. (38) به نظر او بلا عامل كنترل و جلوگيري از گناه است. چيزهايي كه از انسان مي‌گيرند مانند مال و ملك و اقربا و اعضاي بدن و حتي چشم و عقل، مي‌تواند انسان را به ورطه فساد وتباهي بكشاند؛ زيرا آنها او را وادار به ارتكاب معاصي مي‌كند. خداوند بنده خود را به وسيله امراض به بند مي‌كشد تا او قادر به ارتكاب گناه نشود. او مي‌فرمايد: فقر زندان من است و امراض غل و زنجير من. من با آن كساني را به بند مي‌كشم كه مرا دوست دارند. چرا كه معاصي در دوران صحت و سلامت به وقوع مي‌پيوندند. (39) عطار از سهل بن عبدالله تستري نيز نقل مي‌كند كه: هيچ روز نگذرد كه حق ندا نكنند: بنده من، انصاف نمي‌دهي، تو را ياد مي‌كنم و تو مرا فراموش مي‌كني، تو را به خود مي‌خوانم و تو به درگاه كس ديگر مي‌روي، من بلاها از تو باز مي‌دارم و تو بر گناه معتكف مي‌باشي، فردا كه به قيامت آيي، چه عذر خواهي؟ (40) گاهي اوقات، نزول بلا به خود ما بر مي‌گردد. چنانچه عطار مي‌گويد: اگر شاديست ما را گرغم، از ماست كه بر ما هرچه مي‌آيد هم، از ماست (41) وي معتقد است كه بلا تلنگري است براي فراموشكاران حق. رنجي كه انسان تحمل مي‌كند، باعث مي‌شود كه اعتماد خود را از ديگران سلب كند و در مقام بندگي خداوند، جز او، به هيچ جا و هيچ كس ديگر متكي نشود: (42) در بلا ياري مخواه از هيچ كس زآنكه نبود جز خدا فرياد رس (43) خداوند مي‌خواهد كه، بنده به هنگام بلا، فقط از او كمك بخواهد چنانچه عطار حكايت مي‌كند: قارون كه معاصر حضرت موسي و به قولي پسر عم او بود به خاطر تهمتي كه به موسي زد مورد نفرين او واقع شد. خداوند زلزله‌اي سخت پديد آورد و قارون با تمام اموالش به زمين فرو رفت. قارون هنگام نزول بلا هفتاد بار از موسي زينهار خواست، زينهار ندادش، حق تعالي به موسي وحي فرستاد كه: يا موسي چندين بار قارون از تو زينهار خواست، وي را زينهار ندادي به جلال و قدرتم قسم، كه اگر يك بار از ما زينهار مي‌خواست، زينهارش مي‌دادم. (44) به نظر عطار سه مقام است كه بنده خداوند مي‌تواند در رويارويي با آنچه بر او عارض مي‌شود، در پيش گيرد. آنها عبارتند از: صبر، شكر و رضا. براي تحمل رنج و بلايي كه بر انسان فرود مي‌آيد در درجه نخست، صبر و شكيبايي از ضروريات است. (45) صبر يعني تحمل و شكيبايي و بردباري، و در اصطلاح، ترك شكايت است از سختي بلا نزد غيرخدا، و صابر كسي است كه خود را با بلاچنان قرين كرده باشد كه از آمدن بلا باك ندارد. (46) صبر چيست، آتش مزاجي داشتن سوختن، مردن، همه بگذاشــتـن (47) عطار نقل مي‌كند كه روزي، جنيد بغدادي رنجور شد و گفت: اللهم اشفني. هاتفي آواز داد: اي جنيد! ميان بنده و خداي چه كار داري؟ تو در ميان ميا و به آنچه تو را فرموده‌اند، مشغول باش و به آنچه مبتلا كرده‌اند، صبر كن. (48) ادامه دارد ...منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 642]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن