واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: رابرت رد فورت را نمي توان تنها يک بازيگر افسانه اي دانست . او کارگرداني هم مي کند و در عين حال موسس جشنواره فيلم ساندنس هم هست. اين جشنواره که حالا لقب يکي از مطرح ترين جشنواره هاي سينمايي را در سطح بين المللي گرفته است ، اختصاص به فيلم هاي مستقل ، گمنام و کم خرج دارد. بسياري از فيلمسازان سرشناس امروزي ، از سوي اين جشنواره به تماشاگران و دنياي سينما معرفي شده اند. از سال 1978 که اولين دوره جشنواره ساندنس برپا شد تا امروز اين جشنواره قوي و قوي تر شده است . هر سال حدود 50هزار نفر از فيلمهاي جشنواره ديدن مي کنند و فيلمسازان و بازيگران سرشناس سينما حضور در آن را افتخاري براي خود مي دانند. رد فورد همراه با از راه رسيدن دور تازه جشنواره ساندنس ، در گفتگو با تام بروک منتقد انگليسي و مدير برنامه تاکينگ موويز شبکه بي بي سي درباره جشنواره ساندنس ، رقابت هاي انتخاباتي رياست جمهوري امريکا، شهرت سينمايي و اعتصاب اخير انجمن فيلمنامه نويسان امريکا صحبت مي کند. در گزارش هاي رسانه اي خوانده ام که اعتصاب انجمن فيلمنامه نويسان امريکا کمک زيادي به جشنواره ساندنس کرده ، باعث حضور تعداد بيشتري از توزيع کنندگان و خريداران فيلم در اين جشنواره شده است . فکر مي کنيد اين تحليل درست است؟ احساس مي کنم اين اتفاقي خوشايند براي ماست . بعضي وقت ها اتفاقاتي رخ مي دهد که ناخواسته به نفع آدم يا يک جريان مي شود و اين هم يکي از آنهاست . از اين نظر بايد بگويم تحليل فوق درست است . امسال خريداران بيشتري مهمان جشنواره هستند. اما يکي از علل مهم آن هم حضور تعداد بيشتر و افزون تر محصولات سينمايي در ساندنس است . مي دانستم امسال هنرمندان با ما همکاري و همراهي بيشتري مي کنند. در عين حال ، پيش بيني مي کنم تعداد زيادي از فيلمنامه نويسان هم مهمان ما باشند. چرا اين طور فکر مي کنيد؟ چون آنها در حال اعتصاب هستند و کاري نمي کنند. در چنين اوضاع و احوالي ، آنها کاري براي انجام دادن و جايي براي رفتن ندارند، پس به تماشاي فيلم هاي جشنواره ساندنس مي نشينند! اعتصاب آنها را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ من آدمي سنتي هستم و واکنشم درخصوص مسائل خيلي بدوي و ابتدايي است . در اين رابطه هم همين طور عمل مي کنم . من هميشه هنگام قضاوت طرف جنبه هاي هنرمندانه کار را مي گيرم . شما مي دانيد که در طول تاريخ هميشه بين هنرمندان و سوداگران (تفکر و سرمايه ) درگيري بوده است . اين بار هم همين طور است . در جريان اين نزاع بيشتر اوقات هنرمندان هستند که به کنار زده مي شوند و با آنها رفتار بدي مي شود. آنها تبديل به کارگران برده اي مي شوند که بايد از حاکميت سرمايه حرف شنوي داشته باشند، اما واقعيت امر اين است که اگر استعداد و خلاقيت نباشد، فيلمي وجود نخواهد داشت . پول به تنهايي نمي تواند باعث خلق فيلم ها شود. پس طبيعي است که من از بخش خلاقه کار پشتيباني کنم . در سال هاي اخير، وضعيت باز هم تغيير کرده است . شما هر روز با روساي بزرگتر و جديدتري روبه رو مي شويد. صنعت فيلم اين روزها بيشتر از هر وقت ديگري از سوي کساني گردانده مي شود که مربوط به حرفه هاي ديگر هستند و چيز زيادي درباره فيلم و سينما نمي دانند. وقتي شما با کساني در اين حرفه رودررو مي شويد که فيلم و سينما را نمي شناسند ( و فقط به دنبال پول هستند) آن وقت وضعيت باز هم بدتر مي شود. از چه نظر بدتر مي شود؟ از اين نظر که آنها نمي توانند عمق ماجرا را درک کنند. براي آنها فيلم سازي يک پروسه خلاق و دلنشين نيست و فقط سود مي خواهند، آن هم سود بيشتر. بسياري از تهيه کنندگان و مديران شرکت فقط سطح ظاهر کار را مي بينند و هيچ چيز ديگري برايشان اهميت ندارد. همين نکته کار هنر را سخت مي کند و موانع زيادي پيش پاي هنرمندان قرار مي دهد. به همين دليل من طرف فيلمنامه نويسان را مي گيرم. در انگلستان اين روزها رسانه ها درباره شايعات مربوط به يکي ، دو بازيگر معروف چيزهايي مي نويسند و اين جور شايعات تيترهاي اصلي خبري است . درباره اين شايعه سازي رسانه اي چه فکر مي کنيد؟ اين يک واقعيت تلخ و ناخوشايند است . اين جور خبرسازي ها سطحي ، بي محتوا و گاه مبتذل است . آيا اين شايعه سازي هاي رسانه اي مي خواهند راه و روش زندگي ما را به آن سمتي ببرند که خود مي خواهند؟ گفتنش برايم کمي سخت است ، ولي نمي دانم آخر و عاقبت اين نوع کارها چه خواهد شد. شخصا هيچ وقت خودم را يک ستاره مشهور نديده ام و تلاش نکرده ام چنين رفتاري داشته باشم . هميشه مي خواستم يک زندگي معمولي داشته باشم و دور از جنجال ها و هيجانات زندگي کنم . اما وقتي برخي جوان ها را مي بينم که مي خواهند به هر قيمتي موفق و مشهور شوند و براي اين منظور دست به هر کاري مي زنند، نمي دانم بايد چگونه واکنشي از خودم نشان دهم . اين جور آدم ها شيفته شهرت و موفقيت هستند. کل جريان احمقانه است ، ولي واقعيتي است که وجود دارد. يک نکته را مي دانيد، موضوعات خيلي مهم تري براي بحث و صحبت وجود دارد و من فکر مي کنم اگر رسانه هاي گروهي به دنبال طرح مسائل جدي تر (حتي ، در رابطه با هنرمندان ) باشند، شرايط و اوضاع خيلي بهتر خواهد شد. ولي شخصا فکر نمي کنم به اين زودي ها شاهد تغييري در اين ارتباط باشيم ، من خودم شهرت را چيز زيادي و اتلاف وقت مي دانم و وسوسه مربوط آن هم وقت تلف کردن است. ولي شما هم از شهرت سود زيادي برده ايد، بويژه وقتي جوان تر بوديد. اين طور نيست؟ خب بله . مطمئنا همين طور است . من هم از اين مساله منفعت زيادي کسب کرده ام . اما حتي در آن زمان هم به دنبال شايعه سازي نبودم و بيشتر توجهم به کارم بود. نگران نوع نگاهم در جلوي دوربين عکاسي نبودم و فقط در اين فکر نبودم که چهره ام در عکس ها چگونه خواهد بود. خانواده ام برايم اهميت داشت و زمينه اي را فراهم نمي کردم که مايه بهره برداري و خشنودي خبرنگاران جنجالي باشم . هميشه مي خواستم به عنوان يک هنرمند جدي در نظر گرفته شوم . از همان دوران علاقه مند کارهاي سياسي بودم و تلاش داشتم از شهرتم به نفع کارهاي خوب سياسي استفاده کنم. به نکته خوبي اشاره کرديد. شما هنرمندي سياسي هستيد که هم فيلم هايتان معمولا مضمون سياسي و اجتماعي دارد و هم خودتان ديدگاه هاي سياسي ابراز مي کنيد. با اين حساب ، فکر مي کنيد پس از مشکلاتي که جورج بوش در دوران رياست جمهوري اش به وجود آورد، يک دموکرات راهي کاخ سفيد شود؟ اين در حالي است که برخي مي گويند امريکايي ها هنوز آمادگي آن را ندارند که يک زن يا يک امريکايي سياهپوست آفريقايي تبار را به عنوان رئيس جمهور خود ببينند. نمي دانم چه بگويم . زمان پاسخ اين سوال را خواهد داد. تصورم اين است که اين دو نام يک زن و يک امريکايي آفريقايي تبار رقباي اصلي اين دوره انتخابات رياست جمهوري هستند. اما هميشه احتمال وجود يک هواي تازه و تغييرات جديد وجود دارد. پيش بيني اين که چه اتفاقي مي افتد، براي خود من هم کمي مشکل است . احساس شخصي ام اين است که يک نامزد دموکرات شانس بيشتري براي پيروزي و حضور در کاخ سفيد دارد، زيرا عموم امريکايي ها کسي را مي خواهند که سياست هايي غير از سياست هاي فعلي را در پيش بگيرد. کسي که رئيس جمهور مي شود، بايد راهي خلاف سياست هاي امروزي را دنبال کند؛ زيرا همگان متوجه فاجعه آميز بودن اين سياست ها شده اند. اين سياست ها خسارت هاي زيادي به همه ما زده است . احساسم اين است که کشور ما خواهان يک تغيير کلي است . حزب جمهوريخواه هيچ حرف تازه اي براي گفتن ندارد و هيچ کار تازه اي را که متفاوت از کارهاي فعلي اش باشد، نمي تواند انجام دهد. حرف ها و سياست هاي قديمي و کهنه را هم نمي توان در يک لفافه جديد به خورد مردم داد. امکان تکرار دوباره خطايي که امتحانش را پس داده است ، نيست. کار جديد چه داريد؟ طرح بدون نام جکي رابينسن است که در آن نقش ويژه اي دارم . فيلمنامه اش را خيلي دوست دارم و فکر مي کنم کاراکترم در آن تازگي خاصي دارد که قابل مقايسه با نقش هاي قبلي ام نيست. در فکر کارگرداني فيلم تازه اي نيستيد؟ فعلا خير. بايد قصه اي پيدا کنم که شديدا مرا درگير خودش کند. اصراري هم براي کارگرداني پي درپي ندارم. «شيرهايي براي بره ها» نتوانست موفقيت زيادي در گيشه کسب کند. قرار هم نبود چنين اتفاقي بيفتد. يکي از دلايل اصلي آن که خيلي ها فکر مي کردند فيلم بايد پرفروش شود، حضور تام کروز در يکي از 3 نقش اصلي بود. او بازيگر فيلم هاي 100ميليون دلاري است . ولي ماجراي فيلم من فرق مي کرد. «شيرهايي براي بره ها» يک درام سياسي بود که در مقايسه با کارهاي مشابه اتفاقا فروش خوبي هم داشت ، اما اين کار يک فيلم تام کروزي (با مشخصه هاي مربوط به آن) نبود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]