تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى بهره از ادب بيشتر طمع مى كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819655569




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسى انديشه ساعت‏ساز لاهوتى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسى انديشه ساعت‏ساز لاهوتى
بررسى انديشه ساعت‏ساز لاهوتى نويسنده: عبدالرسول عبوديت چكيده: انديشه ساعت‏ساز لاهوتى يا خداى ساعت‏ساز، تصويرى نادرست از خداست كه از ديرباز كم و بيش در ذهن بشر وجود داشته و در دو سده اخير، به دنبال نظريات جديد علمى، رواج يافته است. در اين مقاله ابتدا ساعت‏ساز لاهوتى تصوير شده است و سپس با توضيح دقيق و تحليل استدلالى كه به چنين تصويرى منجر شده و بررسى مقدمات آن، نشان داده شده است كه اين استدلال، كه از نوع تمثيل است، منطقا عقيم است و به اصطلاح قياسى است مع‏الفارق و بنابراين، نتيجه‏اى كه از آن گرفته شده است، عقلاً قابل قبول نيست.1. ساعت‏ساز لاهوتىمقصود از ساعت‏ساز لاهوتى خدايى است كه سازنده جهان طبيعت است، ولى در آن مداخله و فعاليتى ندارد. بسيارى از دانشمندان غرب و به تبع آنها بسيارى از مشتغلان به فلسفه و علم در دو سده اخير در مغرب زمين، چنين تصويرى از خداوند در ذهن دارند.علت پديد آمدن اين تصوير، «ماشين جهان» نيوتن است. ماشين جهان اين تصوير را در ذهن دانشمندان قياسى به همراه داشت كه طبيعت همچون ماشينى خودكار يا ساعتى دقيق است. ماشين خودكار يا ساعت دقيق فقط براى ساخته شدن و به كار افتادن به صنعتگر يا ساعت‏ساز محتاج است و پس از آن مستقلاً باقى است و مستقلاً كار مى‏كند و به فعاليت و دخالت مستمر سازنده‏اش نيازمند نيست. نتيجه اين قياس چنين بود: طبيعت هم فقط براى ساخته شدن و به كار افتادن به خداوند محتاج است و پس از آن مستقلاً باقى است و كار مى‏كند و نيازمند به مداخله و فعاليت مستمر خداوند در آن نيست.بنابراين، ساعت‏ساز لاهوتى استنباط فلسفى دانشمندان از ماشين جهان نيوتن است كه خود ساخته اصول و قوانين مكانيك نيوتن است.2. استدلال بر ساعت‏ساز لاهوتىاستدلالى كه منجر به اعتقاد به ساعت‏ساز لاهوتى شده است، در حقيقت، از نوع قياس تشبيه است كه در منطق كلاسيك به آن «تمثيل» مى‏گويند.قياس تشبيه از ديدگاه منطقى معتبر نيست. چه بسا همه گزاره‏هاى به كار رفته در آن صادق باشند، ولى نتيجه‏اش صادق نباشد.ازاين‏رو، قياس خداى ساعت‏ساز نيز منطقا معتبر نيست. آرى، اگر بتوان ثابت كرد كه امر مشترك ميان ساعت و طبيعت و به عبارت ديگر، وجه مشابهت ساعت و طبيعت، سبب بى‏نيازى ساعت از ساعت‏ساز در استمرار وجود و ادامه كار است، در اين صورت منطقا مى‏توان نتيجه گرفت كه طبيعت هم در استمرار وجود و ادامه كار از خداوند بى‏نياز است. اكنون آيا اين ويژگى در طبيعت هم هست.1ـ2. ترميم استدلالپاسخ بسيارى از دانشمندان مذكور به پرسش بالا مثبت است. به نظر ايشان، ويژگى مذكور همانا عملكرد يكنواخت و ضرورى عوامل دخيل در كار ساعت است. عواملى كه دخيل در كار ساعت‏اند، عملكردشان از قوانين ثابتى پيروى مى‏كند كه ناشى از ذات و طبيعت اين عوامل است. به تعبير فلسفى، اين عملكرد براى آنها ضرورى است و در نتيجه، يا اصلاً اين عوامل موجود نيستند و يا اگر موجودند ممكن نيست جز اين عملكردى داشته باشند. پس لازم نيست ساعت‏ساز آنها را به اين عملكرد وادارد؛ بلكه خود به خود و بدون دخالت و فعاليت ساعت‏ساز چنين عملكردى دارند و كار خود را انجام مى‏دهند. بنابراين، علت بى‏نيازى اين‏چنينى ساعت از ساعت‏ساز عملكرد يكنواخت و ضرورى عواملى است كه ساعت را به كار وامى‏دارند. همين ويژگى در عواملى كه طبيعت را به كار وامى دارند نيز هست.اگر پاسخ بالا را در اين استدلال مندرج كنيم، به شكل زير درمى‏آيد:ـ مقدمه اول: ساعت ـ پس از ساخته شدن و به كار افتادن ـ در كاركردن از سازنده‏اش، يعنى ساعت‏ساز، بى‏نياز است؛ چرا كه: 1. كار ساعت ناشى از عملكرد عوامل، يعنى اجزاء موجود در ساعت است؛ 2. اين عوامل در عملكردشان به سازنده ساعت نياز ندارند؛ چون: 3. عملكرد اين عوامل يكنواخت است، و به علاوه:4. عملكرد اين عوامل ناشى از ذات آنهاست و براى آنها ضرورى است.ـ مقدمه دوم: طبيعت نيز، همانند ساعت، داراى ويژگى‏هاى ياد شده است؛ يعنى:1. كار طبيعت ناشى از عملكرد عوامل طبيعى، يعنى اجزاء موجود در طبيعت است؛ 2. اين عوامل در عملكردشان به سازنده طبيعت، يعنى خداوند، نياز ندارند؛ چون: 3. عملكرد اين عوامل يكنواخت است، و به علاوه:4. عملكرد اين عوامل ناشى از ذات آنهاست و براى آنها ضرورى است.نتيجه اينكه طبيعت نيز، همانند ساعت، پس از ساخته شدن (آفرينش) و به كار افتادن، از سازنده‏اش، يعنى خداوند، بى‏نياز است و مستقلاً استمرار وجود دارد و كار مى‏كند.3. بررسى استدلالآيا استدلال بالا درست است. پاسخ منفى است. در قياس بالا، در مقدمه اول، هر چهار گزاره درست‏اند؛ ولى در مقدمه دوم تنها گزاره دوم درست نيست.چرا در يكى، يكنواختى و ضرورت عملكرد موجب بى‏نيازى از سازنده است، ولى در ديگرى چنين نيست. اين تفاوت ناشى از چيست. اين تفاوت ناشى از نوع رابطه ساعت‏ساز و خداوند با اين عوامل است: خداوند علت فاعلى عوامل طبيعى دخيل در كار طبيعت است؛ ولى ساعت‏ساز علت فاعلى عوامل دخيل در كار ساعت نيست. رابطه ساعت‏ساز با عوامل مزبور به گونه‏اى است كه صرفا ايجاب مى‏كند كه ساعت در آغاز پيدايش و شروع كار محتاج ساعت‏ساز باشد و نه در استمرار وجود و ادامه كار. واژه «ساختن» هم براى رابطه خدواند با طبيعت به كار رفته است و هم براى رابطه ساعت‏ساز با ساعت: خداوند سازنده طبيعت است، همچنانكه ساعت‏ساز سازنده ساعت است. بنابراين، تحليل اين واژه و تعيين اينكه آيا در هر دو مورد به يك معنا به كار رفته است يا نه، به ما كمك مى‏كند تا به تفاوت دقيق اين دو رابطه پى ببريم.1ـ3. تحليل رابطه ساختنساختن ساعت شامل سه مرحله طراحى، توليد اجزاء و قطعات و تركيب اجزاست. اما ساختن طبيعت شامل چه مراحلى است. به نظر فيلسوفان، آفرينش طبيعت شامل مرحله طراحى نيست؛ چرا كه طراحى‏اى كه تاكنون از آن بحث مى‏كرديم همواره با دو ويژگى همراه است: اول اينكه چون نوعى فعاليت ذهنى انسان است، طبعا طراح از اين فعاليت براى خود هدف و غايتى را در نظر دارد؛ يعنى او مى‏خواهد با به كارگيرى مواد موجود در طبيعت، به هدف و غايت خاصى كه فعلاً فاقد آن است دست يابد و بدين وسيله نياز خود را مرتفع سازد و كامل‏تر شود و دوم اينكه سازنده مواد مزبور شكل‏هاى گوناگون و در نهايت، تركيبى خاص را كه به غايت مورد نظرش منجر مى‏شود بر اين مواد تحميل مى‏كند، اما هيچ‏يك از اين دو ويژگى را خداوند و طبيعت ندارند.بى‏ترديد، جهان مخلوقات، كه شامل طبيعت هم هست، داراى نظام خاصى است كه به نظر فيلسوفان، به مقتضاى اين نظام، داراى بيشترين ميزان خير و كمترين ميزان شر است و در نتيجه، بهترين نظام ممكن و، به اصطلاح، نظام احسن است و طبعا مى‏توان جهان‏هاى بى‏شمار ديگرى را با نظام‏هاى ديگرى غير از اين نظام واقعى تصور كرد كه واجد خير كمتر يا شر بيشترى هستند و آشكار است كه خداوند به نظام احسن، آگاه است و آن را طبق علم خود آفريده است. با توجه به اين نكته، ممكن است علم خداوند به نظام احسن را طرح الاهى جهان دانست و خداوند را، به دليل دارا بودن اين علم، «طراح طبيعت» ناميد. اما در اين صورت بايد توجه داشت كه اين‏چنين طراحى‏اى از نظر معنا و مفهوم با طراحى‏اى كه تا كنون از آن بحث مى‏كرديم به كلى فرق دارد؛ زيرا طراحى‏اى كه تاكنون از آن بحث مى‏كرديم نوعى فعاليت است ـ چون از نوع تفكر است، نوعى فعاليت ذهنى است ـ و طبعا مى‏توان آن را جزء مراحل ساخت شى‏ء به حساب آورد؛ درحالى‏كه طراحى به معناى عالم بودن خداوند به نظام احسن، اساسا از نوع فعاليت نيست؛ زيرا براى خداوند فعاليتى ذهنى به نام تفكر متصور نيست، بلكه صفتى ذاتى است كه عين وجود الاهى است و طبعا نمى‏توان آن را جزء مراحل ساخت طبيعت به حساب آورد. نتيجه اينكه ساخت طبيعت شامل مرحله‏اى به نام «طراحى» نيست، بلكه تنها شامل دو مرحله ايجاد و تركيب است كه در ادامه به آنها مى‏پردازيم.الف) مرحله ايجاد اجزا:طبيعت يك كل است كه شامل اجزائى است. اين اجزا كدام‏اند. از ديدگاه علمى، اين اجزا همان ذرات بنيادى فيزيك‏اند، به علاوه نيروهاى فيزيكى كه اين ذرات را در قالب تركيباتى همچون اتم‏ها و ملكول‏ها و غيره درمى‏آورند. از ديدگاه فلسفى، علاوه بر آنچه گفته شد، هر تركيبى از ذرات بنيادى فيزيك كه خود داراى اثرى غير از برآيند آثار اجزا است نيز خود يك موجود حقيقى و يك پديده واقعى طبيعى است و از اجزاء جهان طبيعت به شمار مى‏رود. بنابراين، گذشته از ذرات بنيادى فيزيك و نيروهاى فيزيكى مزبور، هر يك از اتم‏هاى موجود در هر يك از عناصر، هر يك از مولكول‏هاى موجود در هر يك از مركبات شيميايى، هر يك از موجودات تك‏سلولى، هر يك از سلول‏هاى موجود در بدن جانداران، هر يك از اندام‏هاى بدن هر يك از جانداران و بالاخره هر يك از بدن‏هاى هر يك از جانداران نيز خود يك جزء از اجزاء جهان طبيعت است. ما موقتا از ديدگاه فلسفى صرف نظر مى‏كنيم و بحث را بر اساس ديدگاه علمى پى‏مى‏گيريم و نشان مى‏دهيم كه حتى بر اساس اين ديدگاه نمى‏توان ساختن طبيعت را همانند ساختن ساعت دانست و در پايان به ديدگاه فلسفى بازمى‏گرديم.موادى كه اجزا و قطعات ساعت از آنها ساخته مى‏شود، از پيش در طبيعت موجودند و احتياجى نيست كه ساعت‏ساز آنها را بيافريند. او فقط آنها را شكل مى‏دهد و در هيئت خاصى تركيب‏شان مى‏كند. حال آيا اجزاء طبيعت، يعنى ذرات بنيادى و نيروها، هم اين چنين‏اند. آيا آنها هم به آفرينش و ايجاد نيازمند نيستند. ممكن است گفته شود كه پاسخ اين پرسش بستگى دارد به اينكه اين اجزا را ازلى و قديم بدانيم يا حادث. اگر ازلى و قديم باشند، به ايجاد و آفرينش نيازمند نيستند واگر حادث باشند، بايد خداوند را آنها بيافريند و ايجاد كند. غالبا دانشمندان ملحد آنها را ازلى و قديم و به همين دليل از خداوند بى‏نياز مى‏پندارند و دانشمندان الاهى آنها را حادث و در نتيجه نيازمند به خداوند مى‏دانند. اما به نظر فيلسوفان اين اجزا در هر حال به آفرينش و ايجاد خداوند نيازمندند و قديم يا حادث بودن آنها در نيازمندى آنها به خداوند يا بى‏نيازى آنها از خداوند تأثيرى ندارد؛ زيرا مناط نيازمندى به علت، حدوث نيست تا در صورت حدوث اين اجزا آنها را نيازمند به علت و در صورت قديم آنها را بى‏نياز از علت بدانيم؛ بلكه مناط نيازمندى به علت امكان است. شيئى كه ذاتا ممكن است، به دليل امكان ذاتيش، به علت نيازمند است؛ پس هر يك از اين اجزا براى موجود بودن، محتاج به ايجاد خداوند و آفرينش اوى‏اند.ب) مرحله تركيب اجزا: يعنى ذرات بنيادى در قالب اتم‏هاى عناصر گوناگون و تركيب اتم‏ها در قالب مولكول‏هاىانواع مركبات و آرايش مولكول‏ها در قالب انواع اجسام محسوس و در نهايت، آرايش اجسام محسوس و پيدايش جهان طبيعت به شكلى كه مى‏بينيم.آشكار است كه تركيب اجزاء طبيعت، ناشى از عوامل طبيعى كارگر در طبيعت است كه چيزى جز خود اجزاء طبيعت (ذرات بنيادى و نيروها) نيستند. ولى تركيب اجزاء ساعت نتيجه حركت‏هاى ارادى ساعت‏ساز است. بنابراين، مرحله تركيب اجزا در ساعت و طبيعت فرق دارد.پس به اختصار، واژه «ساختن» هنگامى كه براى ساعت به كار مى‏رود اشاره دارد به 1. طراحى ساعت؛ 2. توليد اجزا و قطعات ساعت؛ 3. تركيب اين قطعات، و هنگامى كه براى طبيعت به كار مى‏رود اشاره دارد به 1. ايجاد اجزاء طبيعت و 2. تركيب اين اجزا.2ـ3. مقايسه ساختن ساعت و ساختن طبيعتاكنون به سؤالى كه مطرح كرديم بازگرديم: آيا واژه «ساختن» در هر دو مورد به يك معنا به كار رفته است. مرحله توليد اجزا در ساعت با مرحله ايجاد اجزا در طبيعت به تفصيل بررسى و مقايسه مى‏شود.عمده چيزى كه سبب شده است واژه «ساختن» در ساعت و طبيعت به دو معنا به كار رود، تفاوت آن در دو مرحله مذكور است. ساعت‏ساز، برخلاف خداوند، ايجاد كننده نيست. او قطعات و اجزاى لازم براى پيدايش ساعت را ايجاد نمى‏كند. مواد لازم براى اين قطعات، مانند انواع فلزات، در طبيعت موجودند. ساعت‏ساز اولاً، اين موارد را از منابع ذى‏ربط گردآورى مى‏كند و ثانيا، با برش يا سوراخ كردن يا خم كردن و امثال اين حركات آنها را به شكل‏هاى گوناگونى كه از قبل طراحى شده‏اند درمى‏آورد. اگر دقت كنيم كار ساعت‏ساز در مرحله توليد اجزاى ساعت، صرفا ايجاد نوعى حركت در بخشى از مواد يا كل آنها است. گردآورى مواد نوعى حركت مكانى در آنهاست. حتى استخراج مواد از منابع طبيعى، در حقيقت جداسازى آنها از ساير مواد است و بيش از نوعى حركت نيست. البته علت حركات دست‏هاى ساعت‏ساز، فقط خود ساعت‏ساز است. اما اين حركات نيز سبب حركت ابزارها و آنها نيز سبب حركات مورد بحث مى‏شوند. پس ساعت‏ساز به طور غيرمستقيم علت حركات مورد بحث است. پس علت فاعلى وجود اين اَشكال و اوضاع در مواد تهيه شده، همانا نيروهاى فيزيكى موجود در بين مواد است، نه ساعت‏ساز يا حركات وى. بنابراين، ساعت‏ساز يا حركات او نه تنها خود موادى را كه قطعات از آنها به وجود آمده‏اند ايجاد نمى‏كند، بلكه حتى شكل‏هاى گوناگون اين مواد را هم ايجاد نمى‏كند و در نتيجه، هيچ نوع فاعليتى نسبت به اين اجزا و قطعات ندارد.حركت همه اين قطعات در نهايت معلول حركت فنر است و حركت فنر معلول انرژى ذخيره شده در فنر است و تأثير ساعت‏ساز در به كار انداختن ساعت به وسيله كوك آن، فقط در حد انتقال انرژى مزبور به فنر است. آشكار است كه او خود نه اين انرژى را ايجاد كرده است، زيرا اين انرژى از خارج به بدن او انتقال يافته است و او هم از بدن خود به ساعت منتقل مى‏كند، و نه اينكه آن را در فنر ذخيره كرده است، چرا كه عامل ذخيره‏سازى انرژى در فنر همانا جنس خاص فنر است و نه چيز ديگر. ساعت‏ساز فقط انرژى را به فنر انتقال داده است و بس. نقش او در اينجا همانند نقش بنا در انتقال مواد به ساختمان است. پس كوك‏كننده ساعت نسبت به ذخيره شدن انرژى، كه عامل حركت‏هاى قطعات گوناگون است، و طبعا نسبت به خود اين حركت‏ها، فقط معد است و از اجزاء علت تامه آنها نيست.حاصل اينكه، ساعت‏ساز نسبت به عوامل دخيل در كار ساعت معد و زمينه‏ساز است. همچنين اگر او خودش كوك‏كننده ساعت باشد، نسبت به عملكرد اين عوامل در هنگامى كه ساعت كار مى‏كند معدّ است نه فاعل. درحالى‏كه خداوند فاعل عوامل طبيعى دخيل در كار طبيعت است و در نتيجه، با واسطه، فاعل عملكردهاى اين عوامل نيز هست.نتيجه اين مقايسه اين است كه رابطه خداوند با عوامل طبيعى و نيز رابطه خداوند با حركات و عملكردهاى اين عوامل، رابطه فاعل و فعل است و رابطه ساعت‏ساز با عوامل دخيل در كار ساعت و همچنين رابطه‏اش با حركات و عملكردهاى اين عوامل، رابطه معد و فعل است.3ـ3. نتيجه تحليل و مقايسهاكنون به سؤال و پاسخى كه قبل از تحليل معناى «ساختن» مطرح كرديم بازگرديم. سؤال اين بود كه چرا يكنواختى و ضرورت عملكرد عوامل دخيل در ساعت، موجب بى‏نيازى از سازنده (ساعت ساز) است، ولى در طبيعت چنين نيست. در پاسخ گفته شد كه علت اين فرق آن است كه ساعت‏ساز نسبت به عوامل كارگر در ساعت، معد است؛ ولى خداوند نسبت به عوامل طبيعى كارگر در طبيعت، فاعل است. چون فعاليت و مداخله خداوند اولاً، در طول عوامل طبيعى است، يعنى فعل اين عوامل همان فعل خداوند است، نه در عرض آنها و ثانيا، فعاليتى دائمى و مستمر است و ثالثا، به نحو يكنواخت و قانونمند صورت مى‏پذيرد. اين‏گونه نيست كه اگر انسان آن را درك نكرد، گمان كند كه خداوند پس از خلقت و به كار انداختن اوليه طبيعت، ديگر در طبيعت مداخله‏اى ندارد. در حقيقت، استنباط ساعت‏ساز لاهوتى از ماشين جهانى نيوتن، ناشى از پيش‏فرض‏هاى فلسفى نادرستى است كه در ذهن دانشمندان وجود داشته است.4. بررسى مسئله از ديدگاه حركت جوهرىبنابر نظريه حركت جوهرى، خداوند به طور دائم و مستمر در حال آفرينش و ايجاد تك‏تك اجزاى طبيعت است؛ چرا كه با توجه به اين ديدگاه، هر جسمى با تمام عوارض و لواحقش در هر لحظه‏اى در حال نو شدن و پديد آمدن است. پس هرچند به حسب ظاهر به نظر مى‏رسد كه بسيارى از موجودات عالم طبيعت ثابت و باقى‏اند و هيچ نوع حدوث و ايجادى ندارند، ولى به حسب واقع هيچ‏يك از موجودات عالم طبيعت در دو لحظه باقى نيست، بلكه در لحظه اول جزئى از آن موجود است و پس از آن اين جزء معدوم مى‏شود و جزء ديگرى از آن حادث مى‏گردد و اين امر به‏طور پيوسته ادامه دارد. هر جزء از اجزاى طبيعت، يك ايجاد و آفرينش مستمر خداوند است. پس خداوند به طو دائم و پيوسته در حال آفرينش و ايجاد تك‏تك اجزاى طبيعت است.5. بررسى مسئله از ديدگاه نظريه صورت و مادهبه نظر فيلسوفان، غير از ذرات بنيادى فيزيك و نيروهاى فيزيكى كارگر در بين آنها، طبيعت شامل موجودات و اجزاى ديگرى نيز هست: انواع صورت‏ها. مثلاً تبادل نيرو در اتم اكسيژن تنها به دليل گرد آمدن تعدادى الكترون، پروتون، نوترون و ساير ذرات نيست، بلكه تركيب اين ذرات در آرايش يك اتم اكسيژن، صرفا ماده مستعدى پديد مى‏آورد براى آفريده شدن موجود ديگرى به نام «صورت ديگر» در آن. در هر حال، همزمان با هر تركيبى كه به اثر جديدى منجر مى‏شود، موجود جديدى كه «صورت» نام دارد آفريده مى‏شود و به عكس، با پاشيده شدن يك تركيب، صورتى كه در آن وجود دارد معدوم مى‏شود.اشارهبا توجه به عنوان مقاله و توضيحى كه نويسنده در چكيده و ابتداى آن ارائه كرده است، انديشه ساعت‏ساز لاهوتى درباره خدا، انديشه دانشمندان پس از نيوتن است. وى با ريشه‏يابى تاريخى سعى در اين داشته است تا اعتبار منطقى آن را مخدوش كند و با مبانى فلسفه اسلامى به نقد و رد آن بپردازد. اما در هر سه مرحله از نوشتار دچار خطاهايى بوده است كه به اختصار بررسى مى‏شود.1. نكته شايان توجه قبل از بررسى اشكالات مقاله، ضعف آن از لحاظ منابع و استنادات است. نويسنده محترم از ميان ده‏ها منبع معتبر فقط به كتاب ايان باربور استناد مى‏كند و بدون كمترين بررسى جانبى از مسئله آن را به دانشمندان استناد داده است. درحالى‏كه اين مسئله در ميان انديشمندان امروزى (تقريبا از نيمه دوم قرن بيستم به بعد) مخدوش و مردود است.(1) مجموعه منابعى كه در اين مقاله مورد استفاده قرار گرفته سه منبع است. كتاب ايان بابور مبناى طرح شبهه، اساس الاقتباس مبناى تعريف منطقى تمثيل، و درآمدى بر فلسفه اسلامى از خود نويسنده نيز مبناى تمام نقد و بررسى، و نظريات فلاسفه اسلامى قرار گرفته است. درحالى‏كه مسئله مزبور نه فقط از نظر فلسفه اسلامى، بلكه از سوى دانشمندان و فلاسفه كنونى غرب نيز مورد نقد و بررسى واقع شده است. از سوى ديگر، نظر فلاسفه اسلامى هر يك در منبعى مشخص و مختص به خود ذكر و تبيين شده كه شايسته چنين نقد و بررسى اين است كه در آن به منابع دسته اول استناد شود. همچنين بسيارى از مطالب مقاله بدون هيچ استنادى ذكر شده كه سبب ضعف و بى‏اعتبارى ادعاها مى‏گردد.2. با صرف نظر از چنين روندى در مقاله، نداشتن پشتوانه‏اى محكم در زمينه پيشينه تاريخى مسئله، از اشكالات اساسى به شمار مى‏رود. نكات مهمى كه شايان يادآورى است عبارت‏اند از:اولاً، از لحاظ تاريخى، علت پديد آمدن تصوير نادرست ساعت‏ساز لاهوتى درباره خدا، نيوتن (1727ـ1642) نيست، بلكه رين دكارت (165ـ1596) در عرصه فلسفه و كيهان‏شناسى است كه نظريه ساعت‏گونه مكانيزم كيهان و سازنده لاهوتى آن را مطرح و تشريح كرد. گرچه فيزيك نيوتن نقش غيرقابل انكارى در بسط اين نظريه داشته است. پس علت تصوير مزبور «ماشين جهان» نيوتن نبوده است، بلكه نظريه «ماشين‏وار انگارانه» دكارت و سيستم تناقض‏آميز فلسفه و جهان‏شناسى وى، به‏طور صريح، عامل اساسى در وارد شدن نظريه ساعت‏ساز لاهوتى به صحنه علم و فلسفه مى‏باشد.(2) زيرساخت‏هاى اين نظريه همان مبانى و نتايج شكاكيت دستورى در فلسفه دكارت است و در اين ميان، تئورى تباين جواهر سه گانه ماده، روح و خدا مهم‏ترين نقش را در چالش‏هاى پس از وى ايفا كرده است. به طورى‏كه فلاسفه پس از وى كوشيدند تا اين چالش‏ها را سامان دهند و رابطه جوهر خدا و ماده و روح را توجيه كنند. در اين راستا بود كه مالبرانش نظريه علل اعدادى، لايب نيتس (1716ـ1646) نظريه موناد و اسپينوزا (1677ـ1632) نظريه وحدت وجود را مطرح كردند تا از مشكلات كلامى ـ اعتقادى و فلسفى ـ منطقى نظريه دكارت رهايى يابند.(3) حتى خود نظريه ماشين‏وارانگارى(4) دكارت پيش‏زمينه‏هاى ديگرى چون نظريه‏هاى توماس هابز(5)، لئوناردو داوينچى و گاليله(6) داشته و دكارت به شدت تحت تأثير آنها بوده است.دوم، همان‏گونه كه اشاره شد، امروزه نه تنها همه دانشمندان و فلاسفه به آن تصوير اعتقاد ندارند، بلكه عمدتا نظريه توحيدى (اداره لاهوتىِ امورات هستى به طور عام توسط خدا) مورد قبول دانشمندان و فلاسفه غرب قرار گرفته است(7) و در حقيقت انديشه مزبور تقريبا منسوخ شده است.(8)سوم، با بررسى منابع تاريخى در زمينه عقايد يهودى، انديشه ساعت‏ساز لاهوتى، گرچه با همين عنوان نبوده باشد، مبناى افكار يهودى درباره خداوند است و يكى از جنبه‏هاى شأن نزول آيه‏هايى مانند آية‏الكرسى و آيه سى و شش از سوره قيامت در پاسخ و رد چنين عقيده‏اى بوده است.(9)چهارم، با توجه به توضيحات گفته شده، اِسناد تصوير خداى ساعت‏ساز به بسيارى از دانشمندان غرب و فلاسفه، كاملاً خطا و بى‏اعتبار است، حتى اگر ايان باربور منبع و مستند اين اسناد قرار گرفته باشد؛ زيرا منابع معتبرتر از ايان باربور وجود دارد كه هم تاريخچه مسئله را به طور دقيق ذكر كرده‏اند و هم نظريات و بررسى‏هاى معاصر و اخير را يادآور شده‏اند.3. گفته شد در ميان مبانى فلسفه دكارت، چالش برانگيزترين ركن تصوير چنين خدايى براى عالم مادى، تئورى تباين جواهر سه گانه ماده، روح و خدا است، نه ماشين جهان نيوتن. اين مطلب را بيشتر مى‏شكافيم. در حقيقت، قياسِ شكل يافته درباره تصوير مزبور، تمام ماجراى نقد و بررسى مسئله نيست و مطرح شدن اين تصوير از خدا و جهان مادى، به صرف يك تمثيل و تشبيه نيست تا بتوان با تبيين بطلان ارتباط منطقى دو طرف تشبيه، به مسئله پاسخ داد؛ بلكه بخش عمده‏اى از ماجرا به زير ساخت فكرى و فلسفى قائلان آن در مورد ارتباط جواهر مزبور مربوط مى‏شود.(10) بدين توضيح كه خداباوران مدعى ساعت‏ساز لاهوتى، ادعا و اعتقاد خود را با قياس تشبيه و تمثيل مزبور توجيه و تبيين نكرده‏اند؛ بلكه در اساس اولاً: خدا را جوهرى در كنار دو جوهر جسم و روح فرض كرده بودند، ثانيا، عدم ارتباط اين سه جوهر را به عنوان مبنا فرض گرفته بودند كه طراح اين مبنا نيز خود دكارت بود(11) و ثالثا، در جهت توجيه اعتقاد به خدا و خالقيت اراده‏مند وى براى برطرف كردن ناسازگارى آن با عدم ارتباط سه جوهر تلاش كردند و نظريات گوناگونى طرح‏ريزى نموده‏اند كه در اين راستا مالبرانش مثال زنگ تلفن،(12) و لايب نيتس مثال ساعت كوك شده توسط ساعت‏ساز(13) را به عنوان تشبيه و توضيح مبناى توجيهى اعتقاد به خدا مطرح نمودند.پس اساس مسئله به مبنايى زيربنايى‏تر برمى‏گردد، نه به تمثيلى ظاهرى و توجيهى، و نقد و بررسى مثال مناقشه‏پذير به جاى مبناى نظريه، امرى نامعقول و غيرمنطقى به شمار مى‏رود. آنچه در اين بخش از مطلب شايان توجه است اينكه اگر سه نكته مزبور نقد و بررسى شود مسئله حل مى‏شود و بررسى مثال ساعت در واقع بيراهه رفتن و دور شدن از اصل مسئله است نه حل آن.4. پاسخ به مبناى نادرست دكارت از اين قرار است كه اولاً، خدا جوهرى در برابر جسم و روح نيست، بلكه بر مبناى فلسفه اسلامى، خدا حقيقت وجودى فوق مقوله مى‏باشد.(14) زيرا چون وجود صرف بوده، ماهيتى ندارد، و از آنجا كه مقولات تقسيم وجودهاى ماهيت‏دار است، پس خدا فوق مقوله است.(15) البته فوق مقوله بودنِ حقيقت وجودى خدا به معناى عدم ارتباط با موجودات ماهوى نيست، بلكه بدين معناست كه وجود صرف بدون ماهيت است، و وجود صرف بسيط بر همه حقايق وجودى است.(16)دوم، فلسفه دكارت فلسفه شكاكيت دستورى و فرضى است. او با شك نمودن در همه دانسته‏ها، هيچ مبناى يقينى جز شك باقى نگذاشته است و فلسفه خود را از همين مبنا پايه‏گذارى كرد. او هر آنچه واضح و متمايز نبود، يقينى ندانست. ازاين‏رو، بزرگ‏ترين اشكالى كه بر مبناى تباين سه جوهر و عدم ارتباط آنها وارد است اين است كه هيچ دليل واضح و متمايزى وجود ندارد. فقدان چنين دليلى هم از لحاظ عقلى و منطقى است و هم از لحاظ تاريخى. سوم، اين مبناى فرضى، به رغم بى‏دليل و بى‏اعتبار بودن آن، مبناى ماده‏باورانه (ماترياليستى) و غيرهستى شناختى است. اين مبنا در ميان فلاسفه غرب به حد كافى مورد نقد و بررسى قرار گرفته و نقاط ضعف آن روشن شده است.(17)چهارم، ادله هستى شناختى بر ارتباط تمام جواهر (چه جواهر پنداشتى دكارتى، چه جواهر كانتى، چه جواهر جان لاكى، چه جواهر باركلى و چه جواهر مقولىِ فلسفه اسلامى) وجود دارد كه راه را بر همه مبانىِ ساختگى و بى‏دليل تصوير خداى ساعت‏ساز مى‏بندد (مبانى آن عبارت‏اند از: جوهريت خدا، عدم ارتباط سه جوهر، ماشين‏وار انگارى گيتى، ذاتى و ضرورى بودن ارتباط اجزاى گيتى و ...).5. بى‏اعتبار بودن تمثيل خداى ساعت‏ساز از لحاظ منطقى نه آن‏گونه كه نويسنده محترم تبيين كرده است، بلكه به دليل نادرست بودن مبناى ماشين‏وار انگارانه تشبيه است. بدين توضيح كه انديشه «ماشين‏وار انگارى» كيهان مادى به عنوان ماده اساسى قياس مزبور مورد خدشه و بلكه باطل است. اين خدشه و بطلان از سوى دانشمندان و فلاسفه بزرگ بعد از دكارت به گونه‏هاى مختلفى ارائه و تبيين شده است.(18) در حقيقت جهان مادى نه آن‏گونه كه بنيان‏گذاران پندار مكانيزمى درباره آن بافته و بسط داده بودند، بلكه با ساز و كارى بسيار پيچيده‏تر از آن در جريان است. بدين توضيح كه اگر در زمان گاليله، دكارت و نيوتن امكان بررسى و تبيين گيتى با قوانين دست و ذهن‏ساز بشر وجود داشت ــ كه اين امكان ظاهر قضيه بود ــ امروزه ديگر چنين تبيينى به هيچ وجه امكان‏پذير نيست؛ زيرا بسيارى از حوادث و رويدادهاى مادى و روحانى پيش روى نوع انسانى نمايان گشته است كه با هيچ تبيين مكانيزمى و ماشين‏وارى سازگار نيست كه نمونه بسيار ساده چنين ناسازگارى را در قضيه معروف بِل مى‏توان مشاهده كرد. بر اساس اين قضيه، دو الكترون كه داراى اسپين است در محيط آزمايشگاهى ميكروسكوپيكى بر يكديگر اثر گذاشته و به محض تغيير وضعيت يكى، ديگرى نيز وضعيت خود را تغيير مى‏دهد. اين نوع تغيير وضعيت و علل فيزيكى و غيرفيزيكى آنها نه در فيزيك نسبيتى و نه در فيزيك كوانتومى قابل توجيه و تبيين نيست.(19) همچنين موارد ديگرى از اين دست كه امروز در علوم فيزيك، كيهان‏شناسى، ژنتيك و... يافت مى‏شود. پس پيش‏فرضِ ماشين‏وارى گيتى، اساسا پيش‏فرضى نادرست و پندارى است كه امروزه اعتبار علمى و فلسفى خود را در ميان فلاسفه و دانشمندان جديد از دست داده است.بنابراين اولاً، اعتبار قياس مزبور قبل از بررسى منطقى آن، از لحاظ مبانى هستى‏شناختى و مادى مخدوش و مردود است، نه آن‏گونه كه نويسنده محترم ذكر كرده، يعنى از لحاظ منطقى. ثانيا، همان‏گونه كه ياد شد، مسئله ساعت نه به عنوان اصل مسئله بلكه از سوى لايب نيتس به عنوان مثال ياد شده است تا مسئله ارتباط جوهر خدا با ماده و روح را توضيح دهد. در حقيقت وجه مشابهت ساعت و طبيعت در انديشه ماشين‏وار انگارى (درباره كيهان مادى) نه وجه ظاهرى دارد و نه وجه واقعى، بلكه اساسا براى تقريب ذهن به نحوه ماشين‏وارى ذكر شده است. چنين مثالى را به سرسختىِ منطقى نمى‏توان نقد نمود.ثالثا، پاسخ بسيارى از دانشمندان به سؤال نويسنده نه تنها مثبت نيست، بلكه امروزه اين انديشه منسوخ و بى‏اعتبار است.6. با صرف نظر از اشكالات مزبور در روند نقد منطقى مسئله، اصلاح استدلال و نقد آن را بررسى مى‏كنيم:هر چند همه گزاره‏هاى مقدمه نخست درباره ساعت درست هستند، اما چنين نيست كه فقط گزاره دوم نادرست و بقيه درست باشند. زيرا اولاً، گزاره نخست از نظر هستى شناختى با آن عموميت، قابل قبول نيست. يعنى اين‏گونه نيست كه كار طبيعت به طور عام، فقط از عملكرد عوامل طبيعى و اجزاى طبيعت پديد آيد.ثانيا، يكنواختى عملكرد عوامل طبيعت به سان فرضى كه در گزاره سوم گرفته شده، صرفا يك پيش فرض بوده و دليل قاطعى از سوى دانشمندان و فلاسفه ارائه نشده است. بلكه روند تكاملى علوم نشان دهنده عدم يكنواختى و نوعى بى‏نظمى در ساختار عوامل طبيعى و عملكرد آنها مى‏باشد.(20) به طورى‏كه اين پيش‏فرض مورد نقد فلاسفه قرار گرفته است.(21) اگر اين فرض از لحاظ علمى و فلسفى درست فرض شود، باز هم به عنوان گزاره مقدمه‏اى براى رسيدن به همانندى طبيعت با ساعت، مورد خدشه و اشكال واقع خواهد شد. زيرا يكسانى و يكنواختى عملكرد عوامل طبيعى، جز در سايه عليت و ضرورت على و معلولى قابل تبيين نيست. همان‏گونه كه جان استوارت ميل و رومانز تحليل و بررسى كرده‏اند، بدون قبول روابط على و معلولى در ساختار هستى (يعنى تمام موجودات اعم از ماده و روح و خدا) نمى‏توان يكسانى و يكنواختى طبيعت را توجيه و تبيين كرد.(22) زيرا اگر عليت در طبيعت را كه مبناى يكسانى و يكنواختى عوامل طبيعت به شمار مى‏رود، فقط به طبيعت منحصر كنيم، به امرى بى‏دليل و غيرمعقول دست زده‏ايم، پس عليت امرى عام است كه رابطه بين خدا و طبيعت را نيز شامل شده و ضرورت وجودى ميان آن دو را اقتضا مى‏كند. در واقع تبيينى كه نويسنده از عليت و ضرورت در پايان مقاله ارائه كرده، در اين مرحله از بحث ضرورى است كه امروزه اغلب دانشمندان و فلاسفه غرب آن را قبول دارند.ثالثا، گزاره چهارم نيز فرضى بى‏دليل است؛ چرا كه در برخى از موارد، عوامل طبيعى عملكردى خلاف آنچه براى بشر شناخته شده است بروز مى‏دهند كه ضرورى بودنشان براى آن عوامل قابل توجيه و معقول نيست.با توجه به اين نكات، كبراى قياس كليت نداشته و اعتبارى به قياس نمى‏بخشد.7. مسئله نظام احسن در زمينه علم الاهى در حكمت متعاليه اسلامى، اعتبار اساسى و بنيادى خود را آن‏گونه كه در فلسفه مشائى داشت از دست داده و جاى خود را به «علم اجمالى در عين كشف تفصيلى» داده است و مطرح نمودن آن به عنوان نكته‏اى از نظر فيلسوفان (به طور عام) خالى از اشكال نيست.8. از بحث‏هاى مربوط به ساختن ساعت و طبيعت كه بگذريم، به مسئله علت فاعلى وجود اَشكال و اوضاع مى‏رسيم كه شايان توجه و بررسى است. آن‏گونه كه نويسنده درباره فاعليت نيروها بر عملكرد عوامل طبيعى مطرح كرده‏اند، در صورتى صحيح است كه نيروها و انرژى‏هاى فيزيكى از لحاظ هستى‏شناختى به عنوان جوهرى مستقل از جسم وجود داشته باشند. اين رويكرد به نيرو و انرژى، رهاوردهايى دارد كه در فلسفه نوين اسلامى شايان توجه است.(23)9. مسئله ديگرى كه قابل توجه بسيار است، نحوه مداخله خداوند در عملكرد عوامل طبيعى است. نويسنده محترم مداخله خداوند در اين روند را طولى مى‏داند. درحالى‏كه وجود خداوند بنابر پايه‏هاى استوار حكمت متعاليه اسلامى و متون دينى معتبر (قرآن، نهج البلاغه و ...)، وجودى فعال و داخل در همه اشياء است و در حقيقت، قضيه عكس گفته نويسنده است؛ يعنى وجود عوامل در طول وجود خدا بوده، و فعل اين عوامل فعل خودِ خداست، نه اينكه فعل خدا در طول فعل اين عوامل بوده باشد.10. نكته پايانى كه شايان ذكر است قابل تأمل و بررسى بودن حل مسئله با نظريه «حركت جوهرى» و نظريه «ماده و صورت» است. زيرا اولاً، نظريه ماده و صورت با پيدايش نظريه حركت جوهرى، اعتبار هستى‏شناسانه خود را از دست داده است(24). ثانيا، توضيحى كه نويسنده درباره عوض شدن و به وجود آمدن صورت‏ها ارائه نموده نادرست است. ثالثا، نظريه حركت جوهرى با تقرير صدرايى در توجيه فاعليت مستمر خداوند براى كيهان مادى، نارسا و ناقص است؛ زيرا اين نظريه اساسا در صدد توجيه ربط موجود متغير به ثابت است و در پاسخ به شبهه ديرين چگونگى خلق موجود متغير (عالم ماده) توسط موجود ثابت (خدا)، مطرح و بسط يافته است، نه براى بيان عليت تام خدا بر جهان مادى. از سوى ديگر، توضيح حركت جوهرى با ادعاى نويسنده مبنى بر استمرار فاعليت خدا منافات دارد. بدين توضيح كه چون خدا موجود ذاتا متحرك را خلق كرده است، پس عالم ذاتا متحرك است و در اين حركت ذاتى ديگر نيازى به همراهى مستمر خدا با آن نيست تا لازمه‏اش متحرك بودن ذات خداوندى باشد. بهتر بود كه نويسنده به اين جنبه از نظريه حركت جوهرى توجه مى‏كرد و آن را به نوعى حل مى‏نمود. پس بهترين روش در توجيه فاعليت مستمر خدا بر عالم ماده، همان مسئله عليت و ترتب ضرورى علت و معلول است كه نويسنده بدان اشاره كرده است.نتيجه اينكه انديشه ساعت‏ساز لاهوتى ديرينه چند قرنى از زمان قوم يهود داشته و در آيات قرآنى و روايات به آن پاسخ داده شده است و معلول نظريه «ماشين جهان» نيوتن نبوده، بلكه محصول نظريه‏پردازى‏هاى شخصيت‏هايى نظير گاليله و دكارت بوده است. اين انديشه نه به خاطر ساختار منطقى استدلالى، بلكه به دليل مبانى فلسفى ارائه‏كنندگانش مخدوش و مردود است. اساسا اصل ماجرا مسئله ساعت و سازنده‏اش نبوده و فقط به عنوان مثال براى اصل قضيه كه ماشين‏وار انگارى و تباين ذاتى جواهر سه گانه جسم، روح و خدا بوده مطرح شده است. اين قضيه در قرن بيستم به شدت مورد نقادى و حمله دانشمندان و فلاسفه غرب قرار گرفت. به‏طورى‏كه امروزه ديگر انديشه‏اى باطل و ناقص شمرده مى‏شود. برخى از انتقاداتى كه متوجه مبانى فلسفى آن بوده است، در اين نوشتار بررسى شد.پى نوشت ها: 1. جان هرمى رندل و جاستوس باكلر، درآمدى به فلسفه، ترجمه امير جلال الدين اعلم، چاپ دوم، سروش، تهران، 1375، ص 189 و 217 و بعد2. جان لازى، درآمدى تاريخى به فلسفه علم، ترجمه على پايا، مركز نشر دانشگاهى، تهران، 1362، ص 98 و فريدريك كاپلستون، تاريخ فلسفه، ترجمه امير جلال الدين اعلم، چاپ سوم، سروش و انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1375، ج 5، ص 2573. ريچارد پاپكين و آوروم استرول، كليات فلسفه، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوى، چاپ شانزدهم، حكمت، تهران، پاييز 1379، ص 156 به بعد4. routledge Encyclopedia of philosophy, general editor: Edward Craig, consultant By: Routledge, 11 New fetter Lane, London, EC4-4EE, UKeditor: Luciano Floridi,5. كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 5، ص 34 به بعد6. ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب خويى، چاپ سيزدهم، علمى و فرهنگى، تهران، 1376، ص 1407. فريدريك كاپلستون، تاريخ فلسفه، بهاء الدين خرمشاهى، چاپ دوم، سروش و انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1376، ج 8، ص 3628. درآمدى به فلسفه، ص 1899. محمد بن مسعود بن محمد بن عباس السلمى السمرقندى، تفسير العياشى، تحقيق و تصحيح سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، مكتبة علمية اسلامية، تهران، ج 1، ص 13710. درآمدى به فلسفه، ص 178 به بعد11. كليات فلسفه، ص 151 به بعد12. كليات فلسفه، ص 15713. همان، ص 15914. سيد محمدحسين طباطبايى، نهاية‏الحكمه، تحقيق عباس على زارعى شيرازى، چاپ چهارم، انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق، ص 73 و محمد صدرالمتألهين شيرازى، الاسفار الاربعة العقلية، مكتبة المصطفوى، قم، بى تا، ج 1، ص 50 به بعد15. سيد محمدحسين طباطبايى، بداية الحكمه، چاپ سوم، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1410 ق، ص 2216. مرتضى مطهرى، مقالات فلسفى، چاپ اول، حكمت، تهران، تابستان 1369، ج 3، ص 30 به بعد17. كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 8، ص 362 و درآمدى بر فلسفه، ص 212 به بعد18. ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ص 140؛ كاپلستون، تاريخ فلسفه ج 8، ص 124، 393 و 545؛ همان، ج 5، ص 73 به بعد و آلفرد نورث وايتهد، شيوه‏هاى فكر، ترجمه على شريعتمدارى، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1374، ص 137 و ص 18619. ايران. لواين، شيمى كوانتومى، ترجمه صمد مؤتمنى طباطبايى، چاپ اول دانشگاه صنعتى سهند، تبريز، 1372، ص 299 به بعد. و مصطفى تقوى، «ناسازگارى‏هاى فلسفى فيزيك كوانتوم و نسبيت» (رساله كارشناسى ارشد رشته فلسفه علم دانشگاه شريف)20. شيوه‏هاى فكر، ص 62 به بعد21. كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 8، ص 9122. همان، ص 92 به بعد و ص 13023. رحيم قربانى، «بررسى جوهرشناختى ماده و انرژى در فلسفه»، مجله معرفت فلسفى، شماره 4، تابستان 83، ص 138 به بعد24. مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئاليسم، چاپ چهارم، صدرا، تهران، بهار 1368، ج 4، ص 129 به بعد و ص 309منبع: فصلنامه معرفت فلسفى
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن