تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819261125
پیوند دین و اسطوره!
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پيوند دين و اسطوره!گفت وگو با دکتر ميرجلال الدين کزازي بخش اول ، بخش دوم :
-آنچه از اسطوره به ما رسيده، حاصل آفرينش يک قوم است، يا نه، ما شاهد چيزي هستيم که در گذر زمان به وجود آمده. در ادامه اينکه تلقي آدم هاي پيش از تاريخ نسبت به اسطوره چه بوده، آن را نماد مي پنداشتند، افسانه مي خواندند يا خداي گونه يي بوده است؟ اسطوره را هيچ کس نيافريده است. به سخن ديگر ما نمي توانيم براي اسطوره پديدآوري را آشکارا نشان بدهيم. يعني بگوييم فلان کس يا فلان انجمن اسطوره يي را پديد آورده است. اسطوره ناخواسته و نا آگاه، در درازناي زمان پديد مي آيد. مردمان بي آنکه بدانند و بخواهند اسطوره را مي آفرينند. از همين روست که تنها، فرهنگ هايي که بسيار ديرينه اند، توانسته اند اسطوره پديد بياورند مثل ايران و روم و يونان باستان و.... اسطوره بازتاب تاريخ است. اما خواست من از تاريخ؛ تاريخ نوشته نيست. خواست من از تاريخ رخداد هاي راستين است. تاريخ، در همين معناست که خاستگاه اسطوره مي شود. به سخن ديگر اسطوره تاريخي است که دروني و نا خودآگاهانه شده است. آن چهره ها و آن رخداد هاي تاريخي که بسيار کارساز و کاونده و اثرگذار بوده اند توانسته اند از لايه هاي فرازين خودآگاهي و ناخودآگاهي بگذرند و به ژرفاها برسند. هنگامي که بازگشته اند، سوي مندي و کارکرد فرهنگي يافته اند و به اسطوره دگرگون شده اند. اسطوره مايه ها و بنيادهاي خود را از تاريخ مي ستاند. به همان گونه که ما در رويا مي بينيم. رويايي که شب هنگام روي مي دهد، بازتاب آزمون هاي شما در روز و بيداري است. اما همه اين آزمون ها را در رويا نمي بينيد بلکه آنچه سخت با شما کارگر افتاده است، مي تواند در پيکره يي نمادين بن مايه يي براي روياي شما بشود. پاره يي از کسان، به آن خو گيرند که گزارش روزانه خود را بنويسند. مي نويسند؛ «چهارشنبه 9 آبان، ساعت فلان از خانه بيرون آمدم. چنين شد يا چنان شد، اين کسان را ديدم. تا هنگامي که به بستر مي روم.» اين تاريخ آن روز شماست. سرگذشت شماست در آن روز، که خودآگاهانه، در بيداري و هوشياري نوشته شده است. اما آن کس شب هنگام رويايي مي بيند. اگر اين رويا را بي هيچ دگرگوني، بي هيچ فزود و کاست به روي کاغذ آورد، آن رويا اسطوره آن شب او خواهد بود. اما اين اسطوره شبانه از آن سرگذشت يا تاريخ روزانه، بهره ها دارد و اثر پذيرفته است. اما شما نمي توانيد به آساني پيوند اين دو را با هم نشان بدهيد چون آن آزمون هاي روزانه هنگامي که در آن رويا آشکار شده است رمزي و نمادين شده اند. من گاهي براي روشن داشت اين سخن از نگاره يي شاعرانه بهره مي برم، در اينجا هم دوباره آن را به کار مي گيرم؛ «کسي در همان سرگذشت روزانه خود مي نويسد که به دوستي ديرين رسيدم اما سخني سرد با من گفت که از او چشم نمي داشتم. نمي دانم چرا اين دوست اينچنين سخن با من گفت که سخت مرا آزرد.» خب او اين را مي نويسد و شايد خودآگاهانه از آن درمي گذرد، اما اين سخن سرد، کارمايه يي رواني به همراه دارد. به ياري اين کارمايه رواني، آن رنجش و آزردگي، راه به ژرفاهاي نهادش مي برد و مي تواند در روياي او آشکار بشود. اما در پيکره نماند. شايد آن کس در روياي خود ببيند حشره يي درشت، سياه و کرکين بر تن برهنه او مي خزد. آن حشره، همان رنجش و آزردگي است که پيکر پذيرفته و نمادينه شده است. اين کار و سازي است که در ناخودآگاهي فردي روي مي دهد. اگر اين کار و ساز در ناخودآگاهي تباري يا جهاني رخ بدهد، نمادهاي اسطوره را مي سازد. چون به هر روي اسطوره پديده يي فرهنگي است. چون پديده فرهنگي است، فراگير هم هست. مانند رويا نيست که پديده يي فردي مي ماند. اگر اين نمادهاي اسطوره يي از نا خودآگاهي تباري مايه بگيرد، کارکردي در فرهنگ تباري خواهد داشت يعني از مردم تباري به مردم و تباري ديگر دگرگون خواهد شد. اگر اين کارمايه آنچنان نيرومند باشد که به ژرف ترين لايه هاي نهاد برسد، بر ناخودآگاه جمعي يا جهاني اثر مي گذارد. هنگامي که اين بازگشت به رويه ها در ريخت نماد بروز مي کند، بن مايه هاي اسطوره جهاني را مي تواند بسازد.خب دين در سرشت و ساختار و منطق با اسطوره در پيوند است. داستان اين نيست که ديني با اسطوره در ستيز باشد يا اسطوره يي با دين. شايد شما اسطوره يي خاص را با ديني خاص بسنجيد و به اين ستيز و ناسازي برسيد؛ اما از ديد سرشت و ساختار، هر کار و ساز و آزمون و انديشه ديني مي تواند اسطوره يي باشد.
-بر پايه چنين تعريفي از اسطوره، اين سوال پيش مي آيد که ما با اينکه خودآگاهانه از اسطوره مي گريزيم چرا بيش از هر زمان ديگري با اسطوره در پيونديم و مي خواهيم به نوعي دست مايه هاي هنري مان را به رفتار اسطوره يي نزديک کنيم؟ به اين دليل که امروز شما هرگز نمي توانيد از پديده هاي گيتي گزارش اسطوره شناختي بکنيد. اما ناخودآگاهانه، ما هيچ گزير و گريزي از اسطوره نداريم. چون اسطوره در آن قلمرو - يعني شب ناخودآگاهي- بسيار نيرومند و کارآمد شده است. براي همين بر هنر که دستاورد ناخودآگاهي است، اثري ژرف نهاده است. يعني هنر ما به راستي هنري است که از ديد زبان، سخت نمادينه و اسطوره يي و رمزي است. شما به همان سان که بايد اسطوره را رمز بگشاييد، پديده هاي هنر نو را هم بايد چنان کنيد. -بن مايه هاي هنر مدرن را سوال به وجود مي آورد؛ سوالي که هيچ تعهد و علاقه يي نسبت به يافتن پاسخ ندارد اما به نظر مي رسد اسطوره علاوه بر ايجاد سوال، جوابي هم در آستين دارد.نه در اسطوره پاسخي داده نمي شود. يعني گذشتگان چونان گونه يي سرگرمي به اسطوره نمي نگريستند که پاسخي براي پرسش هاي خود در آن بيابند. با اسطوره مي زيستند. افسانه هاي کودکانه نبوده است. يعني اسطوره در آن زمان همان کارکردي را داشته است که دانش امروزي براي ما دارد. ما امروزه پاسخ هايي را که مي خواهيم، از دانش مي ستانيم و آنها را به جد مي گيريم؛ و از سر نوجويي و سرگرمي به آنها نمي نگريم. در واقع ما با اين پاسخ ها زندگي مي کنيم. به هر روي اگر آن زمان ها هم پاسخي از اسطوره مي جسته اند چنين کارکردي داشته است. -به قول خودتان هنر نوآيين يا همان هنر مدرن، آن چنان که گفته مي شود و پرسمان روزگار ماست مخاطب ندارد، علت اين امر چيست؟چون به بيراهه افتاده است. يعني هنر هر چه باشد- باز بسته به هر دبستان و ديدگاه هنري- خواه ناخواه پديده يي فرهنگي است. گونه يي زبان است. کارکرد زبان در اين است که همگان بتوانند آن را به کار ببرند. ما چيزي به نام زبان فردي نداريم. چون اگر زبان فردي شد، زبان نيست. هنر هم اگر در دام فرديت بر گزاف افتاد هنر نيست. يعني هنرمند نمي تواند بگويد «من» مي آفرينم و کاري با اين ندارم که ديگران اين آفريده مرا درمي يابند، با آن پيوند مي گيرند يا نه. در اين حال بايد از او پرسيد؛ پس براي که مي آفريني؟ هنر نمي تواند در تنگناي فرد بماند. هنر آفريده مي شود براي اينکه آنچه را هنرمند چونان فرد در خود آزموده است، به ديگران برساند. ديگران بتوانند به ياري اثر هنري، در آن آزمون (که فردي است، يگانه است، ويژه است و حتي تکرار ناپذير است) با هنرمند دمساز و هنباز بشود. اگر هنرمند نتواند ديگران را به اين دمسازي و هنبازي برساند، هنرمند نيست. آنجا با هنر روبه رو نيستيم با روياي خام روبه روييم. روياهاي فردي را نمي توان گذارد. مگر اينکه شما سال ها با آن کس آشنا باشيد. روان او را کاويده باشيد. نماد شناسي فردي او را به دست آورده باشيد تا بتوانيد روياهاي او را بگذاريد. هنرمند نمي تواند روياهاي خود را چونان اثري هنري در پيش بنهد. -با اين تفاسير آميختن و تلقي اسطوره با دين چقدر درست است؟ خب دين در سرشت و ساختار و منطق با اسطوره در پيوند است. داستان اين نيست که ديني با اسطوره در ستيز باشد يا اسطوره يي با دين. شايد شما اسطوره يي خاص را با ديني خاص بسنجيد و به اين ستيز و ناسازي برسيد؛ اما از ديد سرشت و ساختار، هر کار و ساز و آزمون و انديشه ديني مي تواند اسطوره يي باشد. چون گفتيم اسطوره فرهنگي است که سوي مندي مينوي دارد. پس با دين از اين ديد يکسان است. هر ديني به هر روي ساختار اسطوره يي خواهد داشت. چون دين آزموني است مينوي و فراسويي. اما پاره يي از دين ها گذشته از ساختار مينوي شان ساختاري اين جهاني هم دارند. دين هاي بزرگ از اين گونه اند. آن ساختار، ساختار دادشناختي و رفتارشناختي دين است. يعني دين رفتارهاي پيروان خود را سامان مي دهد يا سامانه يي دادشناختي و حقوقي را پديد مي آورد. اين، بخش اين جهاني و گيتيگ دين است. اما در آن بخش نخستين به هر روي هر پديده ديني سرشت اسطوره يي دارد. ادامه دارد... عباس محبعليتنظيم براي تبيان : زهره سميعي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]
صفحات پیشنهادی
پیوند دین و اسطوره!
پیوند دین و اسطوره!-پيوند دين و اسطوره!گفت وگو با دکتر ميرجلال الدين کزازي بخش اول ، بخش دوم :-آنچه از اسطوره به ما رسيده، حاصل آفرينش يک قوم است، يا نه، ما شاهد ...
پیوند دین و اسطوره!-پيوند دين و اسطوره!گفت وگو با دکتر ميرجلال الدين کزازي بخش اول ، بخش دوم :-آنچه از اسطوره به ما رسيده، حاصل آفرينش يک قوم است، يا نه، ما شاهد ...
دين و اسطوره و تأثير آن بر هنر
دين و اسطوره و تأثير آن بر هنر هنر و آثار هنري بازمانده از دوران باستاني زندگي بشر، نشان دهنده ي پيوند امر قدسي (دين) با تخيل يا تجربه ي هنري بشر است؛ به همين ...
دين و اسطوره و تأثير آن بر هنر هنر و آثار هنري بازمانده از دوران باستاني زندگي بشر، نشان دهنده ي پيوند امر قدسي (دين) با تخيل يا تجربه ي هنري بشر است؛ به همين ...
درنگ هايى بر: مانايى و ميرايىِ اسطوره (1)
اندر مانايى اسطوره، و دين يكى از وجوه بسيار بااهميتِ مانايىِ اسطوره، متعاقب پيوند يافتنِ آن با عناصر دينى رخ مى دهد. اين پيوند يافتن، دو سويه دارد: يا دين، اسطوره را به ...
اندر مانايى اسطوره، و دين يكى از وجوه بسيار بااهميتِ مانايىِ اسطوره، متعاقب پيوند يافتنِ آن با عناصر دينى رخ مى دهد. اين پيوند يافتن، دو سويه دارد: يا دين، اسطوره را به ...
نوری به دنیای اسطوره ها
اسطوره كه بازتاب تفكر انسان دربارهی هستی و جهان است با بنمایههای افسانهای و با ... پی میگیرد كه در آن تصویری از اخلاق و دین را با زندگی و ماهیت آن پیوند میزند.
اسطوره كه بازتاب تفكر انسان دربارهی هستی و جهان است با بنمایههای افسانهای و با ... پی میگیرد كه در آن تصویری از اخلاق و دین را با زندگی و ماهیت آن پیوند میزند.
دکترین های عصر اسطوره ها
دکترین های عصر اسطوره ها-دکترین های عصر اسطوره هاگفتار پیشین: ... قلب، کلیه و کبد اینها را در میآورند و به انسانهای پیر آن تمدن پیوند میزنند که مدتی بیشتر زنده بمانند. .... در آموزه های مسیحیت در خصوص رابطه دین و دنیا سنت آگوستین (430-354م.) ...
دکترین های عصر اسطوره ها-دکترین های عصر اسطوره هاگفتار پیشین: ... قلب، کلیه و کبد اینها را در میآورند و به انسانهای پیر آن تمدن پیوند میزنند که مدتی بیشتر زنده بمانند. .... در آموزه های مسیحیت در خصوص رابطه دین و دنیا سنت آگوستین (430-354م.) ...
اسطوره در نقش فرش
اسطوره در نقش فرش-اسطوره ها را می توان به مثابه ارزشهای فرهنگی واعتقادی جامعه تلقی كردكه همه ... زندگی انفرادی واجتماعی مردم و در عرصه های ادبیات،فلسفه،دین،مذهب،فره نگ وهنرقابل جستجواست. ... این نقوش در واقع اسطوره تكوین هستی پیوند می زنند .
اسطوره در نقش فرش-اسطوره ها را می توان به مثابه ارزشهای فرهنگی واعتقادی جامعه تلقی كردكه همه ... زندگی انفرادی واجتماعی مردم و در عرصه های ادبیات،فلسفه،دین،مذهب،فره نگ وهنرقابل جستجواست. ... این نقوش در واقع اسطوره تكوین هستی پیوند می زنند .
يونگ و روانشناسي دين.
غالباً اين نكته كه يونگ- به ويژه در 25 سال پاياني عمر خود- بيشتر معطوف مسائل مربوط به «دين شناسي» و «اسطوره.شناسي» بوده است مورد غفلت واقع مي.شود.هرچند خود ...
غالباً اين نكته كه يونگ- به ويژه در 25 سال پاياني عمر خود- بيشتر معطوف مسائل مربوط به «دين شناسي» و «اسطوره.شناسي» بوده است مورد غفلت واقع مي.شود.هرچند خود ...
جريان شناسي تاريخي رويکرد و قرائت حماسي -اسطوره اي از واقعه ...
جريان شناسي تاريخي رويکرد و قرائت حماسي -اسطوره اي از واقعه ي عاشورا-جريان ... و قاجار ،با ارائه گزارش هاي غير معتبر و نادرست بسيار و تشبيه و پيوند زدن اين واقعه ... است تازي و به معناي دلاوري ،دليري ،شجاعت و شدت و صلابت در امر دين و جنگ (1).
جريان شناسي تاريخي رويکرد و قرائت حماسي -اسطوره اي از واقعه ي عاشورا-جريان ... و قاجار ،با ارائه گزارش هاي غير معتبر و نادرست بسيار و تشبيه و پيوند زدن اين واقعه ... است تازي و به معناي دلاوري ،دليري ،شجاعت و شدت و صلابت در امر دين و جنگ (1).
یادداشتی درباره تفاوت اسطوره با خرافه
یادداشتی درباره تفاوت اسطوره با خرافه-چنانچه گفته شد، اسطورهها دارای شخصیت ... در پیوند با جهان هستی.2- مصداق و معنای اصطلاحی اسطوره (Myth) با معنای واژگانی ... اسطوره ، دین و علم و ما اکنون در دوران علم به سر می بریم و دین جز خرافه ای بیش نیست!
یادداشتی درباره تفاوت اسطوره با خرافه-چنانچه گفته شد، اسطورهها دارای شخصیت ... در پیوند با جهان هستی.2- مصداق و معنای اصطلاحی اسطوره (Myth) با معنای واژگانی ... اسطوره ، دین و علم و ما اکنون در دوران علم به سر می بریم و دین جز خرافه ای بیش نیست!
اسطوره مهر در مثنوي مولوي(1)
اسطوره مهر در مثنوي مولوي(1)-اسطوره مهر در مثنوي مولوي(1) نويسنده: فاطمه مدرسي* چکيده ... را که به ظاهر در پيوند با مضمون اصلي و محوري نيستند، در ذهن تداعي نمايند. ... پس از آن که ايرانيان به دين اسلام گرويدند، آيين مهري منسوخ گرديد، اما اصطلاحات و آيين ...
اسطوره مهر در مثنوي مولوي(1)-اسطوره مهر در مثنوي مولوي(1) نويسنده: فاطمه مدرسي* چکيده ... را که به ظاهر در پيوند با مضمون اصلي و محوري نيستند، در ذهن تداعي نمايند. ... پس از آن که ايرانيان به دين اسلام گرويدند، آيين مهري منسوخ گرديد، اما اصطلاحات و آيين ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها