واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: من نميخواهم که محصول دنياي اطرافم باشم. من ميخواهم دنياي اطرافم محصول من باشد... به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ"سينما، دوست من" به نشاني http://roostaiyanfard.blogfa.com در ادامه نوشته است: اين اولين جملهي فيلم مردگان آخرين ساختهي سينماگر نام آور مارتين اسکورسيزي است که اقتباسي از فيلم هنگ کنگي با نام روابط جهنمي به کارگرداني وي کنگ لو است. و چه طنز تلخي ميشود اين جمله، وقتي که با ديدن اين فيلم پي ميبريم که چقدر مارتين اسکورسيزي تحت تاثير دنياي اطراف خود است و محصولي (فيلم مردگان) ميسازد که زادهي ذهن و نبوغ خود نيست، ذهن و نبوغي که فيلمهاي بزرگي همچون گاو خشمگين، رانندهي تاکسي و ... ساخته است. بيشتر عناصر روايتي و سکانسهاي متعدد فيلم نعل به نعل تکرار فيلم روابط جهنمي است. ميتوان گفت تنها چيزي که اين فيلم را نسبت به فيلم اول برتر نشان ميدهد، ساختار هالييودي است، نه ذهن و نبوغ کارگردان آن. اين فيلم نسبت به فيلم روابط جهنمي داراي ضعفها و کاستيهايي نيز هست و اين ضعفها را ميتوان در منطق روايي فيلم نشان داد، که همچون فيلم اول براي مخاطب باور پذير نيست. در اين نوشته به ضعف منطق روايي فيلم اشاره شده و آمده است: در فيلم روابط جهنمي دو شخصيت (يان) و (مينگ) که يکي در ميان خلافکاران و ديگري در بين پليس به جاسوسي مشغول هستند، در طول مدت چند سال جايگاهي به خصوص دريافت ميکنند، يان در باند مافيا جا افتاده شده و به رئيس مافيا بسيار نزديک ميشود و مينگ در اداره پليس، خدمات متعددي انجام داده و از اين جهت مناسبترين فرد براي تحقيقات در نزد مسولان خود است، ولي برخلاف آن در فيلم مردگان براي مخاطب قابل قبول نيست که کاستلو تنها به اين جهت که پدر (کاستيگان) را ميشناخت به او اعتماد ميکند در صورتي که اين را هم ميداند که او مدتي را در آکادمي پليس بوده است و همچنين (کالين ساليوان) نيز که چندان سابقهاي در پليس ندارد به يک باره جايگاه بالايي را به دست ميآورد و مورد اعتماد رئيس بخش خود ميشود، و از يک پليس ساده به بازرس ضداطلاعات تبديل ميشود، و اين اختيار را پيدا ميکند که تمام افراد اف بي آي را زير علامت سوال ببرد. اسکورسيزي که خود چنديدن بار قرباني سياستهاي اسکار و منافع هالييودي شد، حال فيلمي ميسازد، البته بهتر است بگوييم که هم راستا با منافع هالييود و سياستهاي اسکار اين فيلم ساخته ميشود، به مانند چند فيلم قبلي، که خود قرباني کننده فيلم خوبي همچون بابل ميباشد. اين فيلم اقتباسي توانست اسکار بهترين فيلم و بهترين کارگرداني را از آن خود کند و بعد از مدتها اين کارگردان شهير نيز به جمع اسکاريها پيوست، البته اين حادثه کميک يادآور آن جملهي معروف هگل است که مارکس از او نقل ميکند که تاريخ هميشه دوبار تکرار ميشود، يک بار به صورت تراژدي و بار دوم به صورت کمدي، و چقدر صادق است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]