واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ادبيات ضدجنگ در ايران وغرب
نگاه به مقوله ي جنگ در ادبيات غرب و ادبيات ما(ايراني-اسلامي)ريشه هاي متفاوتي دارد.در بررسي آثار کهن ادبي در اين دو حوزه به نکات جالب توجهي از اين تفاوت در ريشه و نگاه بر مي خوريم. حماسه ها که ارتباط مستقيمي با جنگاوري ها و جنگ ها دارند در اين دو حوزه ي ادبي اتفاقا از جايگاه ويژه اي برخوردارند.اگر حماسه هاي آفريده شده در يونان را به عنوان خاستگاه اوليه ي انديشه و ادبيات غرب بررسي کنيم و سپس نتايج اين بررسي را با مهم ترين حماسه ي ادبيات ايراني (شاهنامه ي فردوسي)در مقام مقايسه قرار دهيم به يک نتيجه ي بسيار مهم و کليدي دست پيدا مي کنيم و آن عبارت است از صلح طلبي تاريخي ذهنيت ايراني و جنگ طلبي تاريخي ذهنيت برتري جوي غرب. در شاهنامه اغلب دلاوري ها ي قهرمانان آنگاه رخ مي دهد که چاره اي جز جنگيدن نيست.دفاع از سرزمين ،دفاع از مليت ،آيين ،ناموس و ... در اغلب درگيري ها پيش از آغاز نبرد قهرمان ايراني با دشمن ،شاهد گفت و گوي قهرمان براي جلوگيري از بروز جنگ هستيم.انديشه اي که تحت تعاليم ديني اسلام در ايران پس از اسلام گسترش يافته است.در نبرد هاي شاهنامه شاعر همواره توجيهي اخلاقي براي آغاز جنگ است.و قهرمان اخلاقا ناگزير است از جنگيدن...گرچه مي توان استثنائاتي براي اين نظريه قايل شد.(از جمله اينکه در شاهنامه پس از آغاز جنگ ديگر قانون جنگ حاکم مي شود و کشتن امري است توجيه پذير.)اما به هر حال اين اثر اگر چه يک اثر جنگي است اما آيينه اي تمام نماست از نوعي صلح طلبي و آرامش جويي. و جنگ را نا پسند انگاشتن.در شاهنامه قهرمانان جوانمردان و يلاني هستند که کشتن را ناگزير براي و طن ،همسر و مردم و عدالت و آزادي انتخاب کرده اند. .قهرمانان شاهنامه در عرصه ي دفاع شکل مي گيرند و نه در عرصه ي هجوم....بر خلاف اين ذهنيت ،در ذهنيت ادبيات لاتين از يونان تا روم...و به خصوص در روم..قهرمانان گلادياتور ها هستند که به تناسب زور بازو و برنده بودن در جنگ هايي که هم چون مسابقه هاي فوتبال در استاديوم هايي بزرگ و براي تفريح جامعه برگزار مي شود ،مردم برايشان هورا مي کشند و مورد تقدير پادشاهان قرار گرفته و به متن افسانه ها و اشعار راه پيدا مي کنند...در تفاوت ذهنيت هنري و ادبي ايراني با غرب در خصوص مسئله ي جنگ همين استاديوم هاي آدم کشي کافي است..نطفه ي حماسه هاس يونان و روم در استاديوم ها شکل مي گرفت ؛استاديوم هايي که گلادياتور ها در آن به خاطر کشتن و جنگيدن هايي بدون هدف والا مورد تشويق قرار مي گرفتند. منشاء شکل گيري ادبيات صلح در غرب
با تمام ذهنيت مذکور که در اروپا ي باستان و جود داشت در عين حال و به خصوص در يونان برخي نخبه گان که به مضرات جنگ و آسيب هايي که از بابت آن به وجود مي آمد در پي چاره جويي بر آمدند.جنگ ها باعث تضعيف ثبات به وجود آمده در يونان مي شد و از اين بابت آثار سو ء اقتصادي به نخبه گان ثروتمند اين جوامع وارد مي گرديد .از سوي ديگر کثرت جنگ ها به حدي بود که کليت جامعه در تنگنا قرار مي گرفت....جنگ هايي که در ميان دولت شهر هاي يونان اتفاق مي افتاد بيش از همه نخبه گان و فلاسفه ي آنان را به صلح طلبي تر غيب مي کرد.المپيک يک حرکت فرهنگي و هنري براي فرار از جنگ بود.در ادامه ميان دو لت شهر هاي يوناني شوراهايي مختلط براي تثبيت روابط تشکيل شد و اين شورا ها آتش بس هايي براي تعليق جنگ در زمان بازي هاي المپيک بر قرار ساختند. از سوي ديگر روم نيز تا آنجا گسترش يافته بود که موقتا عطش سردمداران آن را فرو مي نشاند.اما اين بار روم با معضلي جديد رو برو شده بود و آن شورش هاي استقلال طلبانه و عدالت خواهانه ي اتباع اجباري روم و برده گان در نقاط مختلف بود.همين مسئله امپراطوري روم را به سمت ترويج يک نوع فرهنگ صلح طلبي حکومتي رهنمون مي ساخت. «صلح مشهور رومي» از راه سرکوبي در گيري هاي مسلحانه در سراسر امپراطوري روم بر اتباع اين سرزمين تحميل شد و در ادامه رومي ها که به شدت براي حفظ سرزمين هاي خود نيازمند صلح بودند،در مقام پذيرش مسيحيت صلح طلب براي تخدير توده هاي خود بر آمدند.و فرمان آتش بس صلح در 1401 ميلادي بالاخره از سوي کليساي کاتوليک صادر شد و زمان جنگ به ماه هاي معيني محدود گرديد. اين صلح طلبي نا کام ماندظهور اسلام ،مسيحيت را ناگزير از جنگ طلبي ساخت. و بار ديگر ادبيات نفرت در اروپا همه گير شد.نفرتي که بيش از همه مسلمانان را در ادبيات غرب هدف مي گرفت.شاعران اروپايي در سفر به سرزمين هاي اسلامي کوله باري از خاطرات و سفرنامه ها و اشعار ستيزه جويانه با خود به ارمغان آوردند.لامارتين شاعر فرانسوي يک بار براي زيارت به فلسطين سفر کرد و از تماشاي سرزمين هاي آباد اسلامي چنان دچار حسادت و عصبانيت شد که در شعري با نفرت شديد از آن ياد کرد.جنگ جويي در غرب البته بعد از تکه تکه شدن سر زمين هاي اروپايي و ظهور امپراطوري هاي ملي در اين قاره ،براي مدت چند قرن پس از پايان جنگ هاي صليبي از حالت ضد اسلامي مطلق خارج و به حالتي درون اروپايي تغيير شکل داد.شعر و ادبيات ناسيوناليستي در فرانسه،پروس ،اسپانيا و انگلستان قوام يافت که هدف آن برتري جويي هاي نژادي و اسطوره سازي جنگاوري هاي قدرت هاي آن روز اروپا بود.اما در اين ميان جرياني اصيل از مذهبيون و اخلاق گرايان در جامعه ي غرب در حال شکل گيري بود که رشد اين جريان عاقبت در پايان قرن هجدهم باعث موضع گيري فلسفي و اخلاقي بخشي از نخبگان اروپا نسبت به جنگ گرديد.اين نخبه گان صلح طلبان ناميده شدند و دامنه ي حضورشان از عرصه ي سياست تا عرصه ي ادبيات و شعر گسترده شد.صلح طلبان در ادبيات غرب خاستگاهي مسيح و کليسايي داشتند؛گرچه در برابر آنان نيز عده اي ديگر از درون کليسا جنگ هاي داد گرانه را به خصوص از زمان جنگ هاي صليبي با مسلمانان و سپس از زمان تجزيه ي درون آييني مسيحيت بين فرق مختلف ،ترويج مي کردند و اين تقابل همچنان ادامه داشت و تا مرز تکفير صلح طلبان در نقاط مختلف اروپا پيش مي رقت.
صلح طلبان در قدرت سهمي نداشتند و به ساز و کار هاي تبليغاتي هم چون شعر و رمان و انجمن هاي فرهنگي دست يازيده بودند.و از راه تقبيح جنگ و خشونت قصد پايان دادن به در گيري هاي روي زمين را داشتند.صلح طلبان به موفقيت هاي چشمگيري دست پيدا کردن.مثلا در روسيه رماني از داستايوسکي باعث شد که تزار وقت متحول شده و دستور تعطيلي زندان سيبري را صادر کند.بدين ترتيب کم کم ادبيات صلح پيشرفت هاي ديگري کرد و جنبش صلح ،تحت تاثير آن در سراسر غرب از اروپا تا آمريکا به وجود آمد.آغاز قرن نوزده شاهد ظهور تشکل هاي فرهنگي و سياسي بود که رگه هاي مذهبي و هنري داشتند.تحت تاثير اين فعاليت هاي مستمر پيس از سال 1815(جنگ واترلو) تا آغاز اولين جنگ جهاني هيچ جنگ ديگري که گسترده گي آنچناني داشته باشد در اروپا به وقوع نپيوست و روح دموکراتيک در کشورهاي اروپايي رو به گسترش نهاد.با اين حال اين جريان دوران طلايي خود را با ظهور مجدد انديشه هاي نژاد پرستانه و قدرت مدار در اوايل قرن بيستم پايان يافته ديد.دو جنگ بزرگ جهاني گرچه به عمر اين جريان پايان دادند اما در نهايت پس از پايان اين دو جنگ رويکرد ديگري از ادبيات صلح بر ويرانه هاي جنگ ايجاد شد.اين ادبيات صلح نوين با تجربه گرفتن از دوران تلخ فاشيسم و جنگ هاي جهاني به خصوص جنگ دوم ضديت با انديشه هاي نژاد پرستانه و تجاوز گرانه را پي گرفت .گرچه در همين اروپا و بيش از آن در آمريکا و در سوي ديگر در بلوک شرق(شوروي و کشور هاي تابعه)ادبيات جنگ و سلطه همچنان پر رنگ بود.هر چند محاسبه گري و موازنه ي قدرت نظامي بين اين دو بلوک از وقوع جنگ هاي بزرگ ديگر ممانعت مي کرد. ادامه دارد ...دکتر رضا شيباني اصل - تبريز تنظيم:بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 427]