واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي گفت: بسياري از اوقات تصور ميشود بيماريهاي رواني صعبالعلاج است در حالي كه ميزان بهبود در كل بيماريهاي رواني كشور بالاتر از 80 درصد است و اين، بالاتر از هر شاخه ديگر پزشكي است. فربد فدايي در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي فارس در باره مشكلات بيماران رواني كشور اظهار داشت: نخستين مشكل در اين زمينه اين است كه بيمار رواني بداند بيماري رواني دارد. به عنوان مثال فردي كه دچار اضطراب است ممكن است فكر كند اين يك حالت دروني اوست و بيماري نيست. و يا فردي كه دچار اختلال شخصيتي است و از همه كس دوري ميگزيند و از رقابتها پرهيز ميكند اصلا نميداند بيمار است لذا آشنا كردن مردم نسبت به بيماري رواني اهميت دارد تا مردم بدانند اين مسائل قابل حل و درمان است. وي افزود: دومين مشكل اين است كه مردم مطلع شوند چيزي به عنوان بيماري رواني در جامعه وجود دارد و آن را به رسميت بشناسند و سعي نكنند آن را پنهان كنند و نكته سوم اين است كه خيلي از اوقات تصور ميشود بيماريهاي رواني صعبالعلاج است در حالي كه ميزان بهبود در كل بيماريهاي رواني بالاتر از 80 درصد است و اين، بالاتر از هر شاخه ديگر پزشكي است. فدايي بيان داشت: اشكال ديگر اين است كه مردم يا خود بيمار رواني فكر ميكنند كه با خوردن چند قرص ميتوانند بيماري را درمان كنند. بايد براي اين مردم گفت كه مثل اغلب بيماريهاي پزشكي بيماريهاي رواني هم گاهي براي سالها بايد دارو مصرف كرد. كه اين موضوع براي بيماريهاي جسمي بديهي است. مثلاً كسي كه عينك ميزند هميشه بايد عينك بزند و يا كسي كه ديابت دارد هميشه بايد از انسولين استفاده كند. ولي اين باور وجود دارد كه بيمار رواني ميخواهد پس از خوردن يك ماه قرص خوب شود و مصرف دارو را قطع كند كه اگر اين طور نشود فكر ميكند كه ديگر درمان نميشود كه ابداً اين طور نيست و رفع نشانهها در بيماري به معناي بهبود است. وي افزود: موضوع ديگر اين است كه براي بيماران روانپزشكي هم كلينيكهاي مناسب در داخل بيمارستانهاي عمومي و درمانگاههاي عمومي وجود داشته باشد به نحوي كه مردم به طور راحت مسائل خود را بيان كنند و درمان شوند و توصيههاي پيشگيرانه را در همين كلينيكها بشنوند كه در حال حاضر متاسفانه برحسب سنت غلط ، درمانگاهها و بيمارستانهاي روانپزشكي از بيمارستانهاي عادي جدا هستند و اين خود باعث افزايش انگ ميشود يعني بيمار فكر ميكند به يك موضوع عجيبي گرفتار شده است. فدايي خاطرنشان كرد: اين مشكل از برنامهريزي است كه در سالهاي اخير خوشبختانه به اين موضوع توجه شده و اجازه ساخت بيمارستانهاي تك تخصصي داده نميشود و هر بيمارستان عمومي حتماً بخش روانپزشكي هم بايد داشته باشد. اينها مسائلي است كه در زمان دكتر لنكراني به آن توجه كافي و به مسائل روانپزشكي در زمان وزارت توجه كافي شد و كارهاي عمدهاي هم در اين زمينه انجام شد. * بيماريهاي روانپزشكي در چند دهه اخير افزايش قابل ملاحظهاي نداشته است مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي با اشاره به افزايش بيماريهاي روانپزشكي در چند دهه اخير در كشور اظهار داشت: بسياري از مشكلات رواني است كه در گذشته هم بود، ولي در حال حاضر مورد توجه قرار گرفته است و اين بدين معني نيست كه تازه به وجود آمدهاند و اين در حالي است كه آگاهي مردم بالا رفته و بسياري از مسائل كه سابقاً به علت پائين بودن سطح بهداشتي عمومي جامعه بيماري تلقي نميشد در حال حاضر به عنوان بيماري شناخته ميشود. وي افزود: 200 سال پيش كچلي و ابتلاي به شپش جزء موارد طبيعي زندگيها بود و اما در حال حاضر اثري از آنها نميبينيم و يا در بعضي نقاط ايران ابتلا به مالاريا امري عادي تلقي ميشد اما بعد ريشه كن شد. گرچه كمي هم در ايران هنوز هست. لذا پيشرفت دانش بشري و بالا رفتن معيارهاي بهداشتي موجب ميشود بيماريها مورد توجه قرار گرفته شود. در حال حاضر بيماريها را بهتر ميشناسيم و شناخت بيماريها هم حاكي از آگاهي از وضعيت موجود و برنامهريزي براي كنترل آنها و كاستن بيماريها است و اين ذهنيت كه بيماريها زياد ميشوند صحيح نيست. فدايي تصريح كرد: در حال حاضر توجه به مسائل رواني از هر زمان ديگري بيشتر است و امكانات درماني هم براي مردم بيش از هر زمان ديگر مهياست. وي افزود: چالشهايي كه در آينده روبروي ماست يكي تغيير نسبت جمعيت است كه تعداد افراد سالمند بيشتر ميشود ولي مفهوم ديگر آن اين است كه از فشار روي قسمتهاي ديگر هرم جمعيتي كاسته ميشود. در حال حاضر قسمت عمده جمعيت را به طور نامتناسب كودكان و نوجوانان تشكيل ميدهد اينها منابع را به صورت زيادي به خود اختصاص دادهاند و هنوز ما مجبور هستيم مدرسهها و بخشهاي درماني كودكان بيشتري بسازيم اما اين روند در آينده ثابت و سپس معكوس ميشود كه اين موضوع همزمان با دوراني است كه سالمندان هم نسبتشان بيشتر خواهد شد. لذا در آن هنگام تمركز روي سالمندان خواهد بود و امكانات و اعتبارات هم به سمت آنها ميرود لذا نوعي تعادل به وجود ميآيد و جايي براي نگراني نيست اما برنامهريزي براي سالمندان و داشتن امكانات فيزيكي و نيروي انساني در آينده چيزي است كه از الان ضرورت دارد. * براي نوشتن قانون سلامت روان بايد به اقتصاد، سياست و فرهنگ توجه داشت مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي گفت: درباره بهداشت رواني، كشورهاي صنعتي از دهها سال پيش به فكر اين موضوع بودند و علت آن نيز مشخص است چرا كه نخست اين كشورها صنعتي بودند كه شهرهاي صنعتي با جمعيتهاي بالاي يك ميليون نفر را داشتند. وي افزود: در كشور براي بيماران رواني قوانيني وجود داشته است و قوانين اسلامي راجع به بيماران رواني نكاتي را دارد كه آنها نيز در قانون مجازات اسلامي و قوانين مدني مورد توجه قرار گرفته است اما صحبت بر سر اين است كه قوانيني در خصوص بستري اجباري بيماران و ترخيص آنها در نظر گرفته شود و اين قانون هم درباره بستري اجباري بيماران روانپريش و بيماراني كه دچار جرم شدهاند است كه اين بخش كوچكي از مسائل بهداشت رواني كشور است. فدايي ادامه داد: البته عنوان قانون سلامت روان هم نميتوان مطلقاً روي آن قرار داد چون سلامت روان يك مفهوم عام است و از حيطه كار وزارت بهداشت نيز خارج است و به همه چيز ارتباط پيدا ميكند. براي نمونه احساس رضايت از زندگي كه امروز جزئي از سلامت محسوب ميشود با احساس امنيت شغلي فرد، آسايش از نظر اجتماعي، فراهم بودن امكانات تحصيل و تفريح مرتبط است. لذا همه مردم و نه فقط دولت نقش دارند. وي با بيان اين كه اقتصاد، سياست و فرهنگ در موضوع سلامت روان نقش دارند گفت: تا زماني كه براي نمونه قانوني براي كاهش سر و صداي موتورسيكلتها نداشته باشيم كار ما در حوزه سلامت روان تكميل نيست و دادن عنوان قانون سلامت روان به چند ماده معدود كه درباره بستري كردن اجباري بيماران حاد رواني است كار شايستهاي نيست و اين كاري بود به صورت سادهتر و به صورت يك ماده واحده هم ميتوانست انجام داد. اما مسئولان امر عنوان جامعتري را برگزيدند تا شايد بتوان در آينده مواد ديگر را اضافه كرد. * 400 نوع بيماري رواني در كشور وجود دارد مدير گروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي با بيان اين كه در حال حاضر 400 نوع بيماري رواني در كشور وجود دارد كه بيشتر آنها وضعيتهاي خفيفي هستند، تصريح كرد: خيلي اوقات جامعه آنها را بيماري تلقي نميكند و يا خود فرد اصلا به فكر چاره نيست و آن تعداد مواردي كه از نظر عموم مردم بيماري رواني تلقي ميشود روانپريشيها هستند كه از نظر فقهي و قانوني به آن جنون گفته ميشود و تعداد كمي از افراد جامعه را تحت ابتلا دارد. اما به علت نشانههاي چشمگير اين وضعيتها بيشتر جلب نظر ميكند و اين افراد هستند كه بيشتر با انگ بيماري رواني روبهرو هستند. فدايي درباره انگ بيماران رواني يادآور شد: بشر تا مدتها با اكثر بيماريها به عنوان يك مسئله اخلاقي مواجه ميشد نه به عنوان يك بيماري پزشكي و انگ بيماري فقط براي بيماران رواني به كار نميرفت و به عنوان مثال بيماري جذام يك انگ خيلي بد اجتماعي داشت كما اينكه آنها را دور از ديگران نگهداري ميكردند و يا درباره بيماري سل هم همينگونه بود و فرد مسلول از جامعه طرد ميشد و براي همين منظور بيمارستانهاي ويژهاي براي جذاميها و سليها تأسيس كردند و آنها را از بقيه جدا كردند. وي افزود: درباره بيماريهاي رواني بايد گفت وضع به همين ترتيب است. نگاه مردم به بيماران رواني به صورت افراد ناشايست بود. نخستين آسايشگاههاي رواني هم براي دوركردن اين افراد از جامعه بود. تا اينكه سير تحولات به اين سمت رفت تا بفهمند بيماري رواني موضوعي متفاوت از بداخلاقي است و نخستين بار در قرن 19 ميلادي آسايشگاههاي رواني جاي خود را به بيمارستانهاي رواني دادند كه در آن جا عمليات درماني هم انجام ميشد و بالاخره با پيدايش درمانهاي نوين روانپزشكي عملاً اين امكان پيدا شد كه بيماران به جامعه برگردند. فدايي عنوان كرد: اما هنوز هم در بسياري از نقاط جهان بيماري رواني انگ دارد و اين فرد از جامعه مطرود است هر چند در قانون هم حقوقي براي او در نظر گرفته باشند اما عملاً از آنها استفاده نميشود و خانواده بيمار رواني هم تحت تاثير انگ بيماران رواني از بسياري از امكانات محروم ميشوند. وي اضافه كرد: ديده شده فردي را كه قبلاً بيمار رواني بوده و الان بهبود يافته به عنوان كارگر يا كارمند نميپذيرند و يا درباره ازدواج دچار ترديد هستند كه اينها به معني تبعيض است. وي افزود: برخي بيماريهاي رواني نه فقط ضرري ايجاد نميكند بلكه در پيشبرد اهداف جامعه بشري هم نقش داشته است. به عنوان مثال افرادي كه وسواس دارند افراد دقيق، منظم و با پشتكار هستند يا ديده شده در بين هنرمندان وضعيت بيماري دو قطبي بسيار چشمگيرتر از ساير گروههاست يا ديده شده در بين مشاهير و دانشمندان ادبيات و فلسفه بيماري آسپرگر خيلي بالاتر است.كه اينها نشان ميدهد بيماري رواني ميتواند به غناي جامعه بشري كمك كند و دانستن اين موضوع باعث ميشود انگ كمتر شود. فدايي ادامه داد: از طرف ديگر بايد تبعيضهايي كه براي شغل و تحصيل براي بيماران رواني وجود دارد از بين برود. براي نمونه شركتها بايد قسمتي از نيروي كار خود را به معلولان رواني اختصاص دهند كه در قانون هم هست اما صرفاً به معلولان جسمي تعلق گرفته و دليل آن هم همين پيش داوريهاست كه فكر ميكنند كسي كه يك بار بيمار رواني بود هميشه بيمار رواني باقي ميماند و آگاهي مردم از بيماريها و دانستن اين نكته كه بسياري از بيماريهاي رواني قابل درمان هستند ميتواند انگ را از بين ببرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]