واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: طبق برآوردهاي جهاني حدود 20 درصد جمعيت هر كشوري را مبتلايان به بيماريهاي رواني خفيف تا شديد تشكيل ميدهند اما بيماريهاي رواني در بسياري از كشورها غول بي شاخ و دمي هستند كه مبتلايان و اطرافيان آن از بيان نام آن هم بيم دارند. به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان فارس، بيماريهاي رواني طيف گستردهاي از بيماريها را شامل ميشوند كه از خفيفترين آنها مانند اضطراب و افسردگي گرفته تا انواع شديد آنها مانند اسكيزوفرني و جنون بين 20 تا 23 درصد مردم هر كشور را مبتلا ميكند. به گفته كارشناسان، بيماريهاي رواني و عوارض آن جزء 10 علت اول مرگ در جامعه ايراني است. اين در حالي است كه بيش از 80 درصد اين عوارض قابل درمان هستند و بيماران دچار اختلالات رواني ميتواند پس از طي دوره درمان به زندگي روزمره خود بازگردند. اينكه مردم چه ميزان با اين بيماريها آشنايي دارند، چقدر ميتوانند در صورت ابتلا به آنها، بيماري خود را ابراز كنند، تصورشان از يك بيمار رواني چيست و آيا در صورت ابتلا به روانپزشك مراجعه ميكنند يا نه موضوعي است كه براي يافتن پاسخ آن به سراغ مردم رفتيم. * اگر بگويم اختلال رواني دارم همه فكر ميكنند ديوانه شدهام سهيلا كريمي كارمند 24 ساله ميگويد: متأسفانه ابتلا به بيماريهاي رواني در كشور ما ننگ و عار محسوب ميشود و به خاطر برخوردهاي بدي كه خانواده با فرد بيمار دارد معمولاً بيمار از رفتن نزد روانپزشك صرفنظر ميكند. قطعاً بيماران و خانوادهشان از اينكه عنوان كنند عضوي از خانواده آنها به بيماري رواني مبتلا هستند امتناع ميكنند. چرا كه اگر بگويند بيماري رواني دارند همه فكر ميكنند ديوانه شدهاند. وي ميافزايد: خوشبختانه طي سالهاي اخير با اطلاعرساني انجامشده بيماران راحتتر ميتوانند اين موضوع را بيان كنند كه مبتلا به بيماريهايي از جمله افسردگي و اضطراب هستند. اما همچنان قبح بيماريهايي مانند پارانوئيد و اسكيزوفرني نشكسته است. كريمي ادامه ميدهد: متأسفانه اگر كسي عنوان كند كه گرفتار يكي ار اختلالات رواني است هم رفتوآمد با دوستان و آشنايان و هم شغل خود را از دست ميدهد. از طرف ديگر اطمينان اطرافيان به او از بين ميرود. وي ميگويد: برخي بيماران هم به دليل كمبود تختهاي بستري در بيمارستانها مجبورند در منزل بستري شوند كه اگر رفت و آمدي هم صورت گيرد به آنها و خانوادهشان انگ ديوانگي زده ميشود در صورتي كه اگر فردي مبتلا به سرطان باشد راحتتر در جامعه پذيرفته ميشود. اين كارمند اضافه ميكند: به عنوان مثال دوست من كه اسكيزوفرني دارد در مواجهه با همسرش هر موقع ابراز خستگي ميكند همسرش او را تحقير ميكند و به او ميگويد تو ديوانهاي. *از رفتن نزد روانپزشك هراس دارم مرتضي احمدي شهروند ديگر تهران ميگويد: از رفتن نزد روانپزشك هراس دارم چرا كه ميترسم به من انگ ديوانه بزنند. از نظر من در كشور ما بيماري رواني بد جا افتاده است و همه فكر ميكنند بيمار رواني همان ديوانه است. وي ميافزايد: اگر خودم به يكي از بيماريهاي رواني مبتلا شوم از رفتن نزد روانپزشك امتناع ميكنم چرا كه اگر بگويم بيمار رواني هستم ديگران نگاههايشان فرق ميكند و امكان دارد كارم را از دست بدهم. احمد فروزش كه مشغول گذراندن دوره خدمت سربازي است ميگويد: تشخيص بيماريهاي رواني براي خود فرد كار سختي است و همين است كه وضعيت، معمولاً طبيعي تلقي ميشود مثلاً ناراحتي با افسردگي اشتباه گرفته ميشود. وي ميافزايد: اينكه خودم به خودم بقبولانم كه مشكل رواني دارم يك مقداري موجب شكستن غرورم ميشود و اعتماد به نفس مرا كم ميكند لذا با غرور خاصي ميگويم كه من مشكلي ندارم. مردم احساس ميكنند اين بيماري به شخصيتشان برميگردد اما بيماري مانند ديابت اصلاً به شخصيت برنميگردد و اين همان دليل كتمان اين بيماري از ديگران است. *ديوانه يكي از ناسزاهاي معروف است هديه ياوري شهروند ديگر ميگويد: متأسفانه يكي از ناسزاهايي كه ما در بين خود رواج دادهايم كلمه ديوانه است. در حالي كه ديوانگي شايد يك بيماري باشد و اين فرهنگ غلط موجب ميشود فرد بيماري رواني خود را بروز ندهد. وي ميافزايد: اين موضوع شايد به خاطر عدم آگاهي باشد چرا كه خيلي از مردم خجالت ميكشند بگويند من بيمار رواني هستم مثلاً فكر ميكنند هر كس دچار افسردگي ميشود، خودكشي ميكند. فراهاني ادامه ميدهد: با يك فرهنگسازي درست ميتوانيم اين موضوع را حل كنيم. دقيقاً مانند برنامهاي كه براي ايدز اجرا شد. متأسفانه الان خيلي از افراد حاضر نيستند به روانپزشك و مشاور بروند. در حالي كه روانپزشك راههاي مبارزه با بيماري را به آنها ياد ميدهد. وي تأكيد ميكند: البته در اين موضوع رسانهها از جمله صدا و سيما هم مقصرند. در برخي فيلمها ميبينيم مطب روانپزشكي را دخمهاي كهنه و روانپزشك را پيرمردي با عينك تهاستكاني معرفي ميكنند. در فيلمهاي امروزي هم مطب روانپزشكان بيشتر براي مشاوره قبل از طلاق و جلوگيري از آن است. *اطلاق ديوانه به بيماران رواني به علت ضعف ايمان است سعيد كريمي نيز ميگويد: كتمان بيماريهاي رواني به علت برخوردهاي منفي مردم است كه اگر متوجه اين بيماري در فردي شوند نگاههايشان به اندازه يك ديوانه به آدم تنزل مييابد و ديگر از نظر مردم فرد نرمالي محسوب نميشود. اين موضوع حتي پس از درمان هم ادامه دارد. لذا فرد سعي ميكند مخفي كند. وي ميافزايد: اينكه چرا ديد مردم نسبت به بيماران رواني منفي است به اعتقادات افراد جامعه برميگردد چرا كه دين براي دادن آرامش، امنيت و لذت از زندگي به ما آمده است و فرد را درمقابل بيماريهاي رواني مصون ميكند به طوري كه بسياري از فشارهاي زندگي نميتواند آسيبي به فرد برساند. كريمي ادامه ميدهد: در سيره بزرگان ديدهايم كه هر چه فشار زندگي و استرس آنها زيادتر شده است در سختترين شرايط، در آرامش كامل سنگينترين تصميمات را ميگرفتند و اين موضوع را در زندگي افرادي مانند شهيد چمران ميبينيم. وي تأكيد ميكند: اطلاق ديوانه به بيماران رواني به علت ضعف ايمان است چرا كه ما در آموزههاي ديني خود اين موضوع را داريم كه نبايد به فرد ديگري با ديد تحقير نگاه كنيم و اگر اين كار صورت گيرد عقوبتهاي سنگيني براي آن در نظر گرفته شده است. لذا كمرنگ شدن اين اعتقاد در جامعه ميتواند هشداري براي كمرنگ شدن اعتقادات مردم باشد. وي اضافه ميكند: بيماريهاي رواني معمولاً گريبانگير كساني ميشود كه از نظر مبناي فكري ديني توخالي هستند و افراد قوي از نظر معنوي و مذهبي معمولاً نيازي به قرصهاي اعصاب و روان پيدا نميكنند. بسياري از افسردگيها و اختلالات رواني كه منجر به بيماري جسمي ميشود ريشه در همين موضوع دارد. *اگر خواستگارم مبتلا به بيمار رواني باشد جواب رد ميدهم سارا عبداللهي كه به سن ازدواج رسيده است ميگويد: نميتوانم قبول كنم شوهرم به بيماري رواني مبتلاست. ديگران چه ميگويند. اگر اطرافيان و دوستان و پدر و مادرم اين موضوع را بفهمند مرا تحقير خواهند كرد. حقيقتش را بخواهيد نميخواهم به من بگويند شوهرت ديوانه است. وي ميافزايد: حتي اگر او تحت درمان قرار گرفته باشد نيز برايم قابل تصور نيست كه قبولش كنم. نگاههاي ديگران را نميتوانم تحمل كنم. تازه از كجا معلوم كه خوب شود. مگر اين بيماريها درمان كامل هم دارند؟ از اينكه پس از ازدواج مرا كتك بزند ميترسم. ازدواج با چنين آدمي ديوانگي محض است. دليل ندارد خودم را با دست خودم را در چاه بياندازم. * مصرف خفيفترين داروهاي روانپزشكي را هم مخفي ميكنم مريم كاوياني شهروند ديگر تهراني نيز در اين باره ميگويد: ترجيح ميدهم حتي اگر خفيفترين داروي روانپزشكي را هم مصرف كنم به كسي نگويم و از نزديكترين افراد به خودم آنها را مخفي كنم. وي ميافزايد: نميتوانم در صورت داشتن حتي اختلال رواني آن را با كسي مطرح كنم چرا كه به من انگ ديوانه آن هم در حد زنجيري ميزنند. اين ناشي از نقص آگاهي مردم است. با اين وجود نميتوانم به روانپزشك هم بروم. كاوياني ادامه ميدهد: اگر خواستگاري برايم بيايد كه مبتلا به بيماري رواني حاد باشد سريع ردش ميكنم اما اگر بيمارياش حاد نباشد و تحت درمان باشد مشكلي ندارم. احمد صادقي نيز ميگويد: اسم بيماري رواني طوري است كه در جامعه برايم حرف و حديث درست ميكنند و امكان دارد شغلم را از دست بدهم. كسي كه انگ بيماري رواني بهش ميخورد نميتواند براي دفاع از خودش سنديتي بياورد. كامران ياسمين نيز در اين زمينه ميگويد: براي من فرقي نميكند. اگر بيماري رواني داشته باشم از گفتن آن اباحي ندارم. مگر چه مشكلي پيش ميآيد كه مردم بفهمند من مشكل رواني دارم. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]