واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهري آنلاين- شب است و در خانه تنها نشسته اي. هيچ صدايي به گوش نمي رسد. اما ناگهان در اتاقت با صداي بلندي باز مي شود. احساس مي كني از شدت ترسش توانايي هيچ حركتي را نداري. دستهايت يخ شده اند اما خيلي زود وقتي مي فهمي باد شديدي كه بيرون مي وزد در را باز كرده آرام مي گيري.همه ما در طول عمرمان بارها و بارها ترس را تجربه كرده ايم. ترس از اينكه ممكن است زندگيمان را از دست دهيم همواره با ماست. ترس چيست؟ ترس رشته اي از عكس العملها در مغز است كه با واكنشهاي عصبي آغاز و با آزاد شدن مواد شيميايي در بدن كه باعث بالا رفتن ضربان قلب و سرعت بالاي تنفس مي شوند پايان مي پذيرد. مغز يك سيستم بسيار پيچيده است. بيش از صد بيليون سلولهاي عصبي در آ» وجود دارند كه باعث مي شوند كه ما احساس و فكر و عمل داشته باشيم.. بعضي از اين رفتارهاي عصبي ناخودآگاه بوجود مي آيند و ترس و واكنشهاي آن يكي از آنهاست. در مغز ما بخشهاي مختلفي وجود دارد كه باعث واكنش ما به ترس مي شود اما چند بخش مهم كه محققان به آنها اشاره مي كنند شامل موارد زير است: تالاموس: تصميم مي گيرد كه واكنشها در كجا ظاهر شوند ( چشمها يا دهان و ..) قشر حسي: اطلاعات حسي را تفسير مي كند هيپوكامپوس: اطلاعات موجود در مغز در رابطه با ترس را دوره مي كند آميگدالا: احساسات را كشف كرده و احتمال خطر را بررسي مي كند. اطلاعات مربوط به ترس را ذخيره مي نمايد هيپوتالاموس: عمل و عكس العمل را فعال مي نمايد. بوجود آمدن ترس: در واقع احساس ترس در دو شكل وجود دارد. حالت "راه كوتاه: و "راه بلند" كه هردوي آنان ناخود آگاه هستند. در حالت كوتاه همه چيز خيلي سريع و با وجود يك محرك صورت مي گيرد اما در راه بلند امكان تحليل ماجرا وجود دارد. همان مثال بالا را در نظر بگيريد. زماني كه در اتق شما به طور ناگهاني باز مي شود . اينكه شما تصور كنيد اين اتفاق به خاطر ورود يك دزد به منزلتان صورت گرفته و يا اينكه باد آنرا باز كرده است موجود دارد اما در حالت راه كوتاه شما اولين چيزي را كه به مغزتان خطور مي كند در نظر مي گيريد و هيچ تحليلي روي آن نداريد. اطلاعات با شنيدن صدا به تالاموس شما منتقل مي شود در اين لحظه مشخص نيست كه سيگنالهاي دريافتي مربوط به ترس است يا خير. بنابر اين فورا به آميگدالا منتقل مي گردد. آميگدالا به هيپوتالاموس دستور ميدهد كه حالت دفاع و عكس العمل را توليد كند تا شما بتوانيد از خود دفاع كنيد. در حالت "راه بلند" مسائل كمي متفاوت است. در حالي ه شما احساس خطر كرده ايد مغز شروع به تحليل مي كند و احتمتلات را در نظر مي گيرد. آيا باز شدن ناگهاني در منزل شما به خاطر ورود يك دزد است و يا اينكه وزش باد مسبب آن بوده است. در اين حالت اطلاعات توسط تالاموس به قشر حسي فرستاده مي شود تا مورد تحليل واقع گردد. پس از آن اطلاعات راهي هيپوكامپوس مي شوند تا سوالات مخصوص پاسخ داده شود. سوالات از اين دسته هستند: آيا من تا كنون با چنين موردي برخورد كرده ام؟ در مورد قبلي اين صدا مربوط به چه موضوعي مي شده است؟ پس از تحليل اطلاعات به آميگدالا فرستاده مي شود و آنجاست كه آميگدالا آن را به هيپوتالاموس دستور مي دهد كه حالت دفاعي را در نظر بگيرد يا خير. چرا مي ترسيم؟ اگر ما احساس ترس را نداشته باشيم مطمئنا زمان زيادي را زنده نخواهيم بود. ممكن است مارهاي سمي را در دست بگيريم يا اينكه بدون نگاه كردن به اطراف از خيابان بگذريم كه هر دو حال ممكن است زنده نمانيم. در قرن 19 ميلادي اين سوال مطرح شد كه چرا زماني كه مي ترسيم دهان خود را باز مي كنيم و يا اينكه چشمهايمان كاملا باز مي شوند. برخي معتقد بودند كه اين موضوع به خاطر هديه ايست كه خداوند به ما داده است تا بتوانيم ترس خود را نشان دهيم كه فرضيه اي درست است در واقع انقباض عضله هاي ما در هنگام ترس باعث مي شود كه حالت صورت ما تغيير يابد. در واقع احساس ترس همان هديه خداوند است كه باعث مي شود ما مراقب خود باشيم و از هر نوع اتفاقي كه ممكن است زندگي ما را به خطر بيندازد دوري كنيم. و اين اتفاق كاملا غير ارادي است. -ترس با شرايط: همان ترسي است كه بعضي از مردم زماني كه يك سگ را مي بينند انگار غولي ترسناك را ديده اند و برخي ديگر مي توانند اين موجود را در خانه هايشان نگهداري كنند. اين اتفاق دليل دارد. شخصي كه در كودكي يك بار توسط سگ تهديد شده باشد حتي اگر در سن بلوغ بار ديگر سگي را ببيند خواهد ترسيد زيرا آميگدالا به او مي گويد كه اين همان موجودي است كه در بچگي به او آسيب رسانده و يا موجب ترس وي شده است. از چه مي ترسيم؟ تحقيقي كه دو سال قبل انجام شده است نشان مي دهد كه معمولا انسانها هميشه از چند خطر مي ترسند: جنگ- عنكبوت- مرگ- رد شدن در هر كاري- ارتفاع- خشونت- تنهايي- آينده- جنگ هسته اي در اين تحقيق آمده است كه ترس از حيوانات همواره در انسانها وجود داشته است بطور مثال اكثر ما هرگز مار را در زندگي نديده ايم اما از آْن مي ترسيم. پس اين ترس كاملا غريضي است. علاوه بر ترسهايي از چنين قبيل كه در تمام مردم دنيا وجود دارد ترس هايي هم منطقه اي هستند. بطور مثال مزرعه داران همواره از وقوع سيل مي ترسند و يا اينكه افرادي كه كشور آنها روي خط زلزله قرار دارد همواره در فكر آن هستند كه اين اتفاق برايشان رخ ندهد. درست است كه ترس يكي از عوامل نجات دهنده جان انسانهاست اما به ياد داشته باشيم كه ترس بيش از حد نيز آزار دهنده است. بالا رفتن فشار خون كه معمولا در پي ترس بوجود مي آيد اگر بخواهد هر روزه باشد مي تواند موجب بيماري گردد. چطور نترسيم؟ در حالي كه تحقيقات نشان مي دهند كه ما روزانه با ترس مواجه هستيم راههايي نيز وجود دارد كه با ترسهايي كه بي مورد در ما حضور پيدا مي كنند مقابله كنيم. هشت راه براي مقابله با ترس: - مهم نيست كه شما چرا مي ترسيد. فكر كردن در اين رابطه مشكلي را حل نمي كند. پس سعي نكنيد كه دنبال علل ان باشيد زيرا فرصت مقابله با آن را از شما مي گيرد. -چيز هايي را كه شما را مي ترساند شناسايي كنيد. اگر در مورد چيزهايي كه از انها مي ترسيد اطلاعات داشته باشيد نا خود آگاه ترس خود را كم كرده ايد. -تمرين كنيد: اگر چيزي وجود دارد كه از آن مي ترسيد سعي كنيد آنرا با كوچك كردنش در ذهنتان تحليل كنيد. - كسي را كه نمي ترسد پيدا كنيد: اگر شما از موضوعي مي ترسيد و فردي را مي شناسيد كه از آن موضوع نمي ترسد با او صحبت كنيد و سعي نماييد كه ساعاتي را با او سپري نماييد. -از آن صحبت كنيد: از آنچه كه مي ترسيد صحبت كنيد اين كار ترس شما را از موضوع كم مي كند. -با خود بازي فكري داشته باشيد: اگر شما از اينكه در مقابل افراد سخنراني كنيد مي ترسيد احتمالا به اين خاطر است كه از قضاوت شدن واهمه داريد. در ذهن خود تصور كنيد كه شما را براي قضاوت كردن در مورد آنها در نظر گرفته اند به اين صورت كارتان راحتتر خواهد شد -ترس خود را بيشتر نكنيد: اگر از بلندي ها مي ترسيد سعي نكنيد كه هميشه طبقه 14 يك ساختمان بلند را در نظر بگيريد. شما تا وقتي بخواهيد مي توانيد در طبقه همكف باقي بمانيد. -كمك بخواهيد: اگر تصور مي كنيد كه ترس شما از برخي موضوعات بيش از حد است كمك بگيريد. روانشناسان به خوبي علل آنرا ريشه يابي مي كنند و كمكتان مي كنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]