واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسطوره و خيال نويسنده: هامون قابچي نگاهي به هنر تركيبينمايش در ايران همان گونه كه مي دانيم با سياوش خواني ها، و قوالي ها و نقالي ها و در دوره هاي بعد با تعزيه سينه به سينه نقل گرديد و اجدادمان به سنت شفاهي تبديلش كردند و تا به امروز هم تنها به همين صورت باقي مانده و به دستمان رسيده است. سنتي كه ايرانيان به واسطه خصلت جغرافيايي و نظريه روسو كه محيط انسان را بارور مي كند، برخلاف تمدن غرب سعي در ثبت كتبي آن نداشته و شفاهاً به نسلي ديگر منتقل كردند. ايران و فرهنگ و هنر ايراني از ديرباز در تمامي رشته ها مانند زنجيري به يكديگر متصل بوده و همواره در جهت تكامل يكديگر بوده اند. چشمه جوشان ادبيات، تصويرگري، معماري، خوشنويسي، تذهيب و ... كه تا به امروز نخشكيده اند و در صورت در نيافتن آن و براي بقاي آن حميت به خرج ندادن باعث خشكيدنش مي شود. نمايش به شيوه مدرنش يك قرن (اواخر قرن نوزدهم) از عمر آن بيشتر نمي گذرد و به همان اندازه هم انيميشن هنر نوپايي است كه بشر مانند سفر به ماه همواره در آرزوي آن بوده و يكسره سعي در به تصويركشيدن صور خيالش داشته است. فريم هايي كه در كنار يكديگر با دقت نشسته اند و با تداوم و تكرار فلسفه فريب چشم را مي آورند. فريبي كه ما را خشنود مي كند و در انتظار پلان هاي بعدي اش هستيم. تئاتر اين هنر بي واسطه با مخاطب، به دليل فضاي محدود صحنه بخش اعظمي از تصويرسازي هايش را در ذهن مخاطب ايجاد مي كند، در نتيجه، يك خصيصه نمايشي بيان نكردن و نشان ندادن همه المان هاي تصويري است. بلكه بخش اعظم آن را در ا نتزاع شكل مي دهد. مثال زن و مردي كه هفتاد ساله هستند و هر دو جهانگرد بوده اند. رو در روي هم از خاطراتشان مي گويند اين كه به جنگل هاي مختلفي رفته اند يا به كوه هاي زيادي يا درياهاي مختلفي، در اين جا هر دو پرسوناژ به مدد ديالوگها و صدا كه همگي در جهت فضاسازي است براي مخاطب فضاسازي مي كنند. به عنوان مثال در نتيجه حركات فرم نمادي از نشان واقعي اجسام مي شود . براي تفهيم فضاي دريا، صداي موج هاي دريا يا دكور آن است و براي جنگ مثلاً صداي خمپاره يا پوتين هاي خاكي سربازان را مي توان گفت. انيميشن و تركيب آن با نمايش ابداعي نوين بود كه كشورهاي بلوك شرق در اواسط قرن بيستم همگام با جامعه پس از جنگ دست به آن زدند و صور خيال مخاطب را به اين سو آن سو بردند و انيميشن هاي فرماليستي كه نه فيلم زنده بود تا نمايش و خاك صحنه را بي اثر كند و نه يك اثر مستقل كه نمايش را تحت الشعاع قرار دهد، بلكه مجموعه اي از بازي هاي فرمي بود كه همگام با موسيقي، صدا، ميزانسن و ... در خدمت مجموعه بود. از روزهاي آغازين سينما، تصاوير متحرك براي بيان بصري انديشه هاي جديد و كشف نوآوري هاي فني به كار رفت. در نتيجه اين دو جنبه با هم توسعه يافت. فيلم هاي انيميشن، حركت جسماني و اندامي را به گونه اي تصويري بازسازي مي كنند. اما فيلم انيميشن، برخلاف فيلم زنده، از انعطاف بيشتري براي كار برد خلاقه حركت برخوردار است. يعني، انيميشن با كند و تند كردن حركات يا كاربرد طنزآميز يا بيانگرايانه آن، مي تواند توانايي هاي جسماني را جلوه اي اغراق آميز ببخشد. انيميشن كاملاً با مطالعه اپتيك و پيدايش و تكامل سينما در هم آميخته است، و در ابداع آن، افراد بسياريد رزمان هاي مختلف دست داشته اند، به طوري كه نمي توان هيچ كشوري را نقطه دقيق شروع آن به حساب آورد. براي اجراي يك نمايش تركيبي از اين دست، احتياج به مهارت هايي است كه يك شبه به دست نمي آيد و بي شك مي بايست بحث تكنيكي آن به صورتي كاملاً خودانگيخته و آموخته باشد. اين گونه نمايش ها كه متكي به بازي هاي فرمي و محتوايي، مستتر در دل فرم دارند در صورت پرداخت ناصحيح سوژه را حيف كرده و بيان نامناسبي را به مخاطب ارايه داده اند. به عنوان مثال نورپردازي تئاتر با تركيب انيميشن بسيار مهم است. فرض را به اين بگذاريم كه پرده نمايش دهنده انيميشن در جلو و يا عقب صحنه باشد. بي شك بايد با عوامل زنده صحنه كنتراستي داشته و تمايز اين دو مشخص گردد. نوپردازي اي كه تماشاگر در همه جاي سالن كه نشسته است به راحتي هم پرده و هم بازيگران را رويت كند. نورهاي اثپات و لكه اي و آمبيانس هايي كه مي تواند به اين مهم كمك نمايد. نكته ديگر مهندسي صدا است. هماهنگي صدا بين بازيگران و اتفاقات انيميشن روي پرده بسيار حايز اهميت است. كدهايي كه بر سر تمرين داده مي شود و بازيگران با رعايت آنها مي توانند به سينك كردن (هماهنگي صدا با تصوير) صدايشان كمك كنند.پرداخت تخصصي به صدا در همه تئاترهاي پيشرفته دنيا نشان از اهميتي است كه كارگردانان و اهل فن به مقوله صدا دارند. اما در صدر همگي اينها يك متن با ويژگي هاي منحصر به خودش است. تمامي عواملي كه در بالا گفته شد منوط به يك متن است كه با دقت در انتخاب پرسوناژها و پرده ها دست كارگردان را براي ميزانسن بازبگذارد. تعريف دقيق و درستي كه پرسوناژها را مي تواند باور پذير كند. تضادي كه بين شخصيت هاي انيميشن و نمايش است و تيپ فانتزي شخصيت هاي انيميشن و بازيگران و يا بالعكس آنها همگي مي تواند يك نمايش را آبستن لحظاتي دراماتيك و نمايشي كند.تئاتر تركيبي اقدام نوين هنرمنداني است كه يك بيان واحد را بياني كامل نمي دانند و تنها به قابليت هاي يك هنر بسنده نكرده و از رشته هاي مختلف هنري ديگر هم استفاده مي كنند. تجانس و تقارني كه مي تواند ميمون و مبارك باشد و در فضاي يكنواخت و كسل كننده تئاترهاي رايج حرفي براي گفتن داشته باشد.تكراري كه در تئاترهاي پر از ديالوگ مخاطب را خسته كرده و در يك چرخه بيهوده و دائمي گرفتار كند. عصر نوين مخاطب را تشنه تكنيك هاي جديد كرده است و تئاتر هم از اين قاعده مستثني نيست. چرخه به روز شدن و تكنولوژي و هنر ديجيتال مي تواند تئاتر را هم چون سينما كه با آمدن دوربين هاي جديد متحول كرد متحول كند و به سوي تجاربي نو برود.فرآيند تركيبي شدن تئاتر با انيميشن همانند تجاربي تجسمي است كه كلاژ يا تكه چسباني نام پيدا مي كند.در ايران تا آنجا كه مي دانيم هم چنين اثري نمايش داده نشده است. شايد بازي هاي فرماليستي در عقب صحنه و يا شيطنت هاي نور بوده است. اما به آن معنايي كه تركيب پويانمايي و انيميشن با تئاتر بوده است را نديده ايم و دليل آن را مي توان عدم عادت ذايقه مخاطب و ديگري كمبود امكانات يك سالن بدانيم. كما اينكه در برخي از سالن هاي مزبور نوع صدا براي مخاطبان متغير است و بديهي مي نمايد كه با استانداردهاي موجود متفاوت باشد.نيك مي دانيم كه ادبيات ايران سراسر تصويري روشن و پرمحتوا و واضح از اسطوره ها و خيال هايي دور است كه بسياري از آن ريشه در تاريخ داشته مي تواند سرچشمه آغازي بر اين مهم باشد.هزار و يكشب، وامق و عذرا و ليلي و مجنون، شاهنامه فردوسي و بسياري موتيف هاي تصويري ديگر اعم از كتاب هاي مصور هم چون منافع الحيوان، كليله و دمنه و شاهنامه بايسنقري مي باشد كه نقاشي ها و نگارگري هاي آنان مي تواند بسيار دستمايه قراربگيرد. اقتباس و برداشت آگاهانه و به روز كردن صحيح مي تواند اين آثار را در قالب انيميشن بسيار به جا و موجه كرده و در يك اثر تركيبي صحيح قراردهد.بي پروايي و حركت به سوي تجارب نو است كه مي تواند رنسانس ها را به وجود آورد.امروزه و در اين عصر، هنر نيز همگام با اتفاقات صنعتي و تكنولوژيك در دنيا مي تواند به سوي ايده آل و هنري برود كه حرف روز مخاطب باشد و اين نه يك عيب كه حسن بزرگي مي تواند باشد چرا كه مي گويند: هنرمند بايد هنرمند زمانه خود باشد.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]