واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بهداشت روانى کارکنانسازمانها نويسنده: زهرا کرمي مقدمه:توجه و احترام به شخصيت و عقيده کارکنان سازمانها از ضروريات مديريت است. اين مسئله بويژه در موسسات آموزشى که نوع رابطه مدير با اعضاى آموزشى و دانشآموزان تا حد زيادى جو کلاس و مدرسه را تحت تاثير قرار مىدهد، پايگاه ويژهاى دارد. رعايت نکردن اصول انسانى و اخلاقى از جانب مدير، نه تنها معلمان بلکه فرآوردههاى نهايى سيستم يعنى دانشآموزان را که آيندهسازان جامعه نيز هستند به مشکلات رفتارى دچار خواهد کرد که نتيجه آن بدون شک نابهنجارى اجتماعى است. امروزه اکثر صاحبنظران مديريت، روش مديريت مشارکتجويانه را پيشنهاد مىکنند و بر اين باورند که ميزان اعمال روشهاى مشارکتجويانه در سازمانها نشانه توجه به عوامل انسانى است. اما پيش از هر مطلبى لازم است به تعريف مفاهيم مشارکت و بهداشت روانى بپردازيم.تعريف مشارکت و بهداشت روانياز مشارکت تعاريف متفاوتى ارائه شده است “سالمون” در تعريف مشارکت مىگويد: “فلسفه يا سبک مديريت سازمانى است که نياز و حقوق کارکنان را تشخيص مىدهد تا بهطور فردى يا جمعى با مديريت در حيطههاى فراسوى سازمانى درگير شوند که معمولا با تبادل نظر جمعى حمايت مىشود. در همين زمينه محمدعلى طوسى مىگويد: “پيشفرض اساسى مشارکت کارکنان تاکيد بر شان و مقام انسان در محيط کار است” پس مىتوان گفت: مشارکت شنيدن صداى ديگران را آسان مىسازد، احساس مالکيت را بهوجود مىآورد، حاشيهنشينى را از ميان بر مىدارد، ناتوان را نيرومند مىسازد و سرانجام فرهنگ سکوت را در هم مىشکند ودل و ذهن انسان را به زمان او پيوند مىدهد و بدينترتيب احساس تازهاى از پذيرش و اهميت وجود ايجاد مىگردد. در اين راستا يکى از وظايف اساسى مديريت که شايد تاکنون کمتر مطرح شده، تامين بهداشت روانى کارکنان سازمان است که در مديريت مشارکتجويانه طراحى شده و مورد توجه قرارگرفته است. بهداشت روانى نيز از مباحث جانبى است و آنچه به درک بهتر آن کمک مىکند، توجه به اصول بهداشت روانى است که اکثر روانشناسان در مورد آن توافق دارند. “شاملو” پنج اصل را در خصوص بهداشت روانى به شرح زير مطرح مىکند:-1 احترام به شخصيت خود و ديگران-2 شناخت محدوديتهاى خود وديگران-3 داشتن اين حقيقت که رفتار انسان معلول عواملى است.-4 شناسايى احتياجات و محرکهايى که سبب اعمال رفتار انسان مىگردد. رعايت اين اصول درسازمانها براى جلوگيرى از بروز ناگهانى بيمارىهاى رواني، آشفتگىهاى اجتماعى و بىنظمى اهميت فراوانى دارد.بهداشت روانى در محيط کار يعنى جلوگيرى از بروز مشکلات روانى و اختلالات روحى که به دليل عوامل موجود در کارکنان به وجود مىآيد و ايجاد فضاى کارى سالم به نحوى که به چند هدف برسيم:-1 کارکنان به دليل عوامل موجود در محيط، گرفتار پريشانىهاى روانى نشوند.-2 کارکنان سازمان نسبت به محل کار خود احساس رضايت کنند و به کار کردن در سازمان علاقهمند باشند. -3 کارکنان سازمان نسبت به خود روسا، زيردستان و همکاران و بهطور کلى نسبت به جهان اطراف خود بويژه نسبت به جايگاه خود در سازمان احساس مثبتى داشته باشند.-4 کليه کارکنان قادر به ايجاد روابط مطلوب در محيط کار با عوامل موجود آن باشند. -5 علىرغم مشکلاتى که در خانواده و محل کار خود دارند، احساس خوشبختى کنند و از عضويت خود در آن سازمان راضى و خشنود باشند.اتفاق نظر صاحبنظران بر اين است که اعمال اين روش در مورد کارکنان حرفهاى و متخصص از حساسيت ويژهاى برخوردار است و اعمال نکردن اين روش در مورد اينگونه کارکنان اضطراب و پريشانى روانى آنان را به مراتب افزونتر خواهد ساخت. کادر آموزشى مدارس نيز از جمله کارکنان حرفهاى محسوب مىشوند که بنا بر نظريههاى فوق بهطور طبيعى به مشارکت در امور فرهنگى و آموزشى مدرسه علاقهمند هستند و مدير آموزشى بايد به نظرها و ارزشهاى آنان بها دهد و زمينههاى لازم را براى مشارکت آنان فراهم سازد. با توجه به اينکه اغلب حدود يک سوم از اوقات شبانه روز خود را در محيط کار مىگذرانيم ممکن است محل کار بر رفتار و روحيات تاثير بسيار زيادى بگذارد. طبق تحقيقات انجام شده فشارهاى کاري، تعارضها، نااميدىها مهمترين دلايل فرسودگى جسمى و روانى هستند و بيمارى و پيرى زودرس نيز از عواقب آن است. در مدارس نيز توجه به بهداشت روانى کارکنان آموزشى و کاهش استرس در بين آنان از وظايف اصلى مديريت است. مدير بايد موقعيتى فراهم آورد که اعضاى آموزشى بتوانند به طور موثر و کارا خدمت کنند. در مطالعهاى در مورد تعدادى از مدارس نيويورک که از طرف معلمان آن هيچ شکايت رسمى عليه مدير و مدرسه نشده بود، نشان داد که اين مديران در مقايسه با مديرانى که چنين شکاياتى از آن شده است، امتيازات بالاترى در ملاحظات انسانى دارند. نتيجهگيرى بهطور کلى نتايج تحقيقات گوناگون همبستگى بين سبکهاى مديريت با بهداشت روانى کارکنان حرفهاى را مورد تائيد قرارداده است و نشان مىدهد که سبکهاى مديريت مشارکتجويانه به بهبود بهداشت رواني، افزايش همکارى گروهي، خلاقيت وکاهش ميزان پرخاشگرى در بين کارکنان منجر مىشود. اين تحقيقات تاثير روانشناختى مشارکت را در سازمانهاى آموزشى وغيرآموزشى نشان مىدهد. بنابراين همه مديران بايد با توجه به موقعيت و سطح نيروى انسانى در انتخاب روش مديريتى خود تامل و دقت نظر کافى به عمل آورند و زمينههاى لازم را براى مشارکت کارکنان در اداره امور سازمان فراهم آورند. در حقيقت نيازهاى روانى انسانها مانند احساس احترام، شناخته شدن کشف استعدادها، ارزش اجتماعي، احساس مالکيت و نظاير آن از طريق مشارکت به دست مىآيد. بايد گفت محيطى که در آن کار مىکنيم خانه ماست و تنها از طريق سرمايهگذارى و مشارکت در امور آن و احساس مالکيت احساس امنيت وآرامش مىکنيم.کارمند يا معلمى که در مسئوليتها، موفقيتها و افتخارات سازمان شرکت دارد از روان نسبتا سالمى برخوردار خواهد بود.
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]