واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سلامت-انسان موجودي اجتماعي است كه تا حدودي به اطرافيانش وابستگي دارد ولي مشكل زماني آغاز ميشود كه اين وابستگي حالتي افراطي و بيمارگونه پيدا ميكند. يكي از دلايل شايع براي چنين وضعيتي وجود اختلال در شخصيت افراد است. بيماران مبتلا به اين حالت، نيازهاي خود را تحتالشعاع نيازهاي ديگران قرار ميدهند، مسووليتهاي مهم زندگي خود را به گردن ديگران مياندازند، به خود مطمئن نيستند و اگر جز براي مدتي كوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتي زيادي ميكنند. روانپزشكان به اين حالت ميگويند: اختلال شخصيت وابسته. اين اختلال در ميان خانمها شايعتر از آقايان است. به تازگي مطالعاتي در كشورهاي غربي صورت گرفته است كه نشان ميدهد فرزندان كوچك خانواده با احتمال بيشتري در معرض خطر ابتلا هستند. افرادي هم كه در كودكي بيماري جسمي و ذهني داشتهاند، ممكن است بيش از بقيه مستعد اين اختلال باشند. مشخصه اين افراد، رفتاري حاكي از وابستگي و سلطهپذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير در كليه ابعاد زندگي آنهاست. افراد مبتلا، از تصميمگيري عاجزند، مگر آنكه با ديگران به مقدار بسيار زيادي مشورت كرده و كاملا مطمئن شده باشند. آنها از موقعيتهاي مسووليتآور پرهيز ميكنند و اگر از آنها خواسته شود كه نقش رهبر را در جايي به عهده بگيرند، به شدت مضطرب ميشوند و ترجيح ميدهند تحت سلطه باشند. پافشاري در انجام تكاليفي كه مربوط به خودشان است را دشوار مييابند، اما اگر قرار باشد آن تكاليف را براي كسي ديگر انجام دهند، مداومت در آنها كاري سهل و آسان محسوب ميشود. اين بيماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان ميخواهد كسي را پيدا كنند كه بتوانند به او وابسته شوند، همين نياز آنها به دلبستگي به فرد ديگر است كه روابطشان را خدشهدار ميكند. آنها حتي از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نيز ميترسند و به همين دليل اين دسته از افراد ممكن است همسري بدرفتار يا بيوفا را مدتها تحمل كنند، فقط براي آنكه احساس دلبستگيشان به او خدشهدار نشود. علايم معيارهاي تشخيصي براي افراد با وابستگي بيمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زير است: * نيازي نافذ، فراگير و افراطي به مراقبت شدن كه به سلطهپذيري، وابستگي و ترس از جدايي بينجامد. * اين حالت از اوايل بزرگسالي شروع شده باشد و در زمينههاي گوناگون به چشم آيد كه نشانههايش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذكر شده در زير باشد: 1) بدون توصيه و اطمينان بخشي فراوان ديگران، در گرفتن تصميمات روزمره مشكل داشته باشد (مثل پوشيدن لباس يا انتخاب غذا در رستوران. ) 2) نيازمند آن باشد كه ديگران مسووليت بيشتر مسايل عمده زندگياش را بر عهده بگيرند (مثل خريد خانه، انتخاب همسر، تعيين رشته تحصيلي و غيره.) 3) به دليل ترس از برخوردار نشدن از حمايت يا تاييد ديگران، در ابراز مخالفت با آنها مشكل داشته باشد كه اين امر به دليل فقدان اعتماد به قضاوتها يا تواناييهاي خود باشد و نه به دليل فقدان انگيزه يا انرژي. 4) در كسب حمايت و پشتيباني ديگران بيش از حد معطل بماند، تا جايي كه حتي حاضر شود كارهايي را كه دوست نميدارد به خاطر ديگري انجام دهد و اين امر حالتي تكرار شونده در روند زندگي فرد داشته باشد. 5) در تنهايي احساس ناراحتي يا درماندگي كند، به دليل ترس مبالغهآميز از نداشتن قدرت مراقبت از خود. 6) با ختم يك رابطه صميمانه، فورا به جستوجوي رابطهاي ديگر برآيد تا آن را منبع مراقبت و حمايت ازخود قرار دهد. 7) ذهنش به طرزي غيرواقعگرايانه به اين انديشه مشغول باشد كه مبادا براي مراقبت از خود، تنهايش بگذارند. مجموعه صفات فوق باعث ميشود كه كاركردهاي شغلي اين گونه افراد اغلب مختل باشد، به طوري كه نميتواند مستقلا و بدون نظارت دقيق شخص ديگري كارهاي خود را انجام دهند. * روابط اجتماعي آنها اغلب فقط با كسي است كه ميتوانند به او وابسته شوند و خيلي از اين افراد مورد بدرفتاري جسمي يا روحي رواني قرار ميگيرند، فقط به اين علت كه باجرات نيستند و در نتيجه نميتوانند ابراز وجود كرده و از حق و حقوق خود دفاع كنند. * اگر غيبت فردي كه به او وابستهاند طولاني شود، بيمار در معرض خطر اختلال افسردگي قرار ميگيرد. پشت پرده وابستگي حقيقت اين است كه صفت وابستگي در بسياري از اختلالات روانپزشكي ديده ميشود. جالب است بدانيم كه يك بيماري روانپزشكي وجود دارد كه طي آن بيمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهاي باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنين شرايطي، حملات شديد اضطراب را تجربه ميكند. به طور طبيعي اين بيماران اغلب براي خارج شدن از منزل نياز به همراهي فرد دومي دارند كه در اكثر موارد اين فرد دوم، همسر آنها است كه در اينجا هم يك نوع وابستگي بيمارگونه ملاحظه ميشود. بنابراين كمك گرفتن از پزشك متخصص براي افتراق انواع مختلف وابستگي كه در بيماريهاي متنوع روانپزشكي رخ ميدهد، امري لازم و گاه ضروري است. و اما درمان خوشبختانه درمان اختلال شخصيتي وابسته با نتايج خوبي همراه است و اغلب نتيجهبخش است. پايه اصلي درمان بر روشهاي غير دارويي بنا شده است. يكي از آنها، درمانهاي مبتني بر بينش است كه بيمار بتواند صورتهاي اوليه رفتار خود را بشناسد و با حمايت درمانگر به فردي مستقلتر، باجراتتر و با اتكا به نفس بيشتر تبديل شود. طبيعي است كه ايجاد اين تغييرات نياز به زمان دارد، بنابراين صبر و حوصله و بردباري كمك زيادي به پيشرفت ميكند. رفتاردرماني، جرا‡تآموزي، خانواده درماني و گروه درماني نيز از جمله ساير روشهاي غيردارويي هستند كه به كار ميروند و در بسياري از بيماران نتايج موفقيتآميزي هم داشتهاند. اگرچه از روشهاي دارويي هم براي درمان اين مشكل استفاده ميشود اما روشهاي غيردارويي، آثاري ديرپا و ماندگار برجاي ميگذارند و به اين ترتيب بيماري كه تحت اين دسته از درمانها قرار گيرد، تا سالهاي سال قادر به بهرهمندي از يك زندگي طبيعي خواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]