تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819678886




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب‌ها فرزندان پيرمرد بودند


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بعضي‌ها حق بزرگي بر گردن ما و اجتماع دارند و آنقدر سهم تاثير‌گذاري‌شان بر انديشه و ذهن‌ها زياد است كه نمي‌توان آنها را به فراموشي سپرد و نه تنها فراموش ناشدني هستند كه ياد كردن و گفتن از آنها، حال و هواي ديگري به آدمي مي‌بخشد. هميشه عادت كرده‌ايم حرف‌هاي بزرگ‌ و تاثيرات فراوان آدم‌هاي بزرگ را تنها در كتاب‌هاي قصه و اسطوره بخوانيم؛ اما اگر قدري پيرامون خود با دقت‌نظر كنيم؛ مي‌توان كساني را سراغ كرد كه اگر قدر آنها را بدانيم و براي معرفي‌شان تلاش كنيم، همان سوژه‌ها و قصه‌ها و داستان‌هاي بلندي خواهند بود كه آيندگان ياد آنها را در سينه خواهند سپرد و من پيرمردي را مي‌شناسم كه از همان جنس و از همان سنخ آدم‌هاي كمياب و كيميا گونه است. سر گذشتش خواندني و عبرت‌آموز است. و شرح خدماتش حداقل براي ساكنان كوير اظهرمن‌الشمس و البته شنيدن توصيفاتش براي ديگران حلاوت‌بخش و درس‌آموز.او متولد سال‌هايي است كه درس خواندن را در مكتب خانه‌ها آغاز كرد و رنج بي‌معلمي و فقر زندگي از او موجود خود ساخته‌اي ساخت كه به‌زودي خود مكتب خانه‌اي را داير كرد و معلمي فرزنداني را عهده‌دار شد كه در آتش محروميت مي‌سوختند. ساكنان زادگاه او تنها قوت و قوتشان كشاورزي و قالي‌بافي بود. و هر 2 شغل يادشده براي كويرنشينان سختي‌ها و رنج‌هايي را به‌دنبال داشت. و از اين رو تحصيل و درس خواندن براي كودكان در حد يك آرزوي دست‌نيافتني باقي ماند. چه‌بسا استعدادهايي كه ناشكفته پژمرده و مرده‌گش و چه بسيار آرزوهايي كه هيچ‌گاه لباس واقعيت بر تن نكرد. اما پيرمرد كويري از كوير درس استقامت و پايداري در برابر ناملايمات را آموخته بود وبا تكيه بر همين ايستادگي و بُرنايي كوشيد تا به پيكار با جهل و تاريكي برخيزد و آفاق انديشه‌هاي فرزندان كوير را مثل آسمان پر ستاره ي كوير، رُخ سازد. استاد عباس موذن پور آراني همان آشناي نام‌آور اهالي كوير است كه هنوز از او به‌عنوان سمبل و اسطوره ياد مي‌كنند. شاگردان ديروز و استادان امروزي كه در مكتب استاد زانوي تلمذ زده‌اند، هماره عظمت و ابهت پيرمرد در چشمانشان جاي دارد. او با شيوه‌هاي سنتي اما منحصر به فرد خود توانسته بود راه موفقيت را براي شاگردانش رقم بزند. روزي كه شاگرد 14 ساله او نفر اول كنكور پزشكي شد و روزنامه‌ها با او به‌عنوان جوان‌ترين دانشجوي كشور گفت‌وگو كردند، او در يك كلام همه موفقيت‌هايش را مديون و مرهون پيرمرد دانست. اصلا جالب است كه خيلي‌ها به عشق نهيبانه و بدخُلقي‌هاي معلمانه پيرمرد، باسواد و صاحب موفقيت شدند. با گذشت زمان و آغاز فعاليت مدارس رسمي و دولتي، او محور فعاليت‌هاي خويش را در تنها كتابخانه شهر آغاز كرد. كتابخانه‌اي كه علي‌رغم استقبال و مراجعات فراوان، تنها بر دوش يك نفر اداره مي‌شد. و دلسوزي و تعهد اين مرد آزادمنش و خوش‌طينت، كتابخانه كوچك شهر را به محلي و محملي براي اجتماع استعدادهاي بزرگ تبديل كرده بود. و اين موضوع در وانفساي بي‌امكاناتي شهر كوچكي كه در بن بست كوير قرار گرفته بود، اتفاق ساده‌اي نبود.استاد موذن‌پور، يك تنه و چالاكانه، سال‌ها عاشقانه در پيشگاه كتاب كرنش كرد و پدرانه در خدمت اهالي كتاب، تواضع پيشه ساخت. هيچ‌گاه و هيچكس او را- با وجود مرتبه و مقام استادي- متكبر و مغرور نديد. و با اين كار به خوبي آداب و تربيت معلمي را به مراجعين و اعضاي كتابخانه مي‌آموخت. وسواس و دقت در حفظ نظم و انضباط كتابخانه و خدمات كتابخانه‌اي، به قسمي در او برجسته بود كه اعضا نيز متاثر از آن شده بودند. شيفتگي او به كتاب و كتابخانه نه در قول و نه منحصر به همان خدمت او در كتابخانه كه به سال‌هاي پس از باز نشستگي ‌‌اش نيز پيوند خورده است. شاگردان قديم و جانشينان او كه به رسم قدر‌شناسي از خدمات استاد، در يكي از روزهاي هفته كتاب، وجه نقدي را براي استاد تدارك ديده و به او تقديم كردند، در مدت كمتر از دو روز، او را در كتاب خانه ديدند كه با همان وجه نقد به انضمام تعدادي كتاب شخصي آمده بود تا با اهداي مبلغ اهدايي خود به كتابخانه، كتاب‌هايي جديد براي اعضاي كتابخانه خريداري شود. اين در حالي بود كه قناعت و ساده‌زيستي استاد، گاهي او را به سختي و تنگناي معيشت مي‌انداخت. اما هيچگاه اين دغدغه باعث نشده بود عزت نفس و درد معرفت را از دست بدهد. در آن روز با شكوه كه چنين فعلي از استاد سر زد، كتابداران كتابخانه عمومي شهر اشك شوق ريختند و درس ديگري از استاد آموختند. او سال‌هاست از كتاب خانه رفته است و سال‌هاست كه در كنج خلوت خانه ساده و بي‌آلايش خود به تماشاي گل‌هاي باغچه و بوستاني چشم دوخته است كه چشم‌هاي اويند. اما همچنان عطر حضورش در تنها كتابخانه عمومي شهر كه 30 سال براي رونق آن رنج برد و زحمت كشيد در فضاي كتاب خانه پراكنده است. و هنوز كساني هستند كه كتابخانه را با نام كتابخانه استاد موذن‌پور مي‌شناسند و از آن نام مي‌برند و نيز هنوز كساني هستند كه با حضور در كتابخانه سراغ اين پيرمرد با صفاي كوير را مي‌گيرند و با ذكر خاطره‌اي و داستاني از او برگي ديگر بر تاريخچه درخشان كتابخانه مي‌افزايند. حتي گاهي تصور مي‌كنم كتاب‌ها نيز دلتنگ او مي‌شوند. و سراغش را مي‌گيرند. به راستي كتاب‌ها فرزندان پير مرد بودند. و او چه مهربانانه كتاب‌ها را در آغوش مي‌كشيد و به اهلش پيش‌كش مي‌كرد.اينك اگر چه پير مرد در كتابخانه نيست و نامي نيز از او در كتابخانه نيست اما نشانه‌هاي او و ياد و خاطره‌هاي او در قلب‌هاست. اي كاش روزي بيايد كه سر در كتابخانه با نام زيباي او زينت گيرد تا تنها يادگار 30 سال تنها كتابخانه عمومي شهر به‌عنوان اسطوره‌اي جاودانه در دامان كوير و براي ساكنان و فرزندان كوير زنده بماند. منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن