واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات - حدود یکماهی میشد که اخبار بیماری و کسالت خالق «قصههای خوب برای بچههای خوب» به گوش میرسید. هر بار با بهبودی نسبی او دوستداران ادبیات خوشحال میشدند و با بازگشت او به بیمارستان ناراحت.[بازگشت به خانه] اوایل خرداد امسال بیماری آذریزدی عود کرد و به بیمارستان منتقل شد. دو هفته بعد به محل سکونتش کرج بازگشت و فرزندخوانده او، محمد صبوری از بازگشت او به دنیای قصهها خبر داد. اما چندی نگذشت که بار دیگر برای جراحی گلوی خود و کارگذاشتن دستگاه مخصوص تنفس به بیمارستان آتیه تهران منتقل شد. عملی که هرگز از زیر آن زنده بیرون نیامد. همان ایام، نهم تیرماه هم وزیر ارشاد از او عیادت کرد و آرزوی سلامت. آرزویی که هرگز محقق نشد. پنجشنبه گذشته آخرین پنجشنبه آذریزدی بود. آخرین پنجشنبه 87 سال زندگی. مهدی آذریزدی در اوایل قرن پر فراز و نشیب سیزدهم شمسی در خرمشاه از توابع یزد به دنیا آمد. قرنی که دو جنگ جهانی را به خود دید و تغییرات اجتماعی، سیاسی بسیاری در ایران را شاهد بود. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در سن چهارده پانزده سالگی، همراه با کار رعیتی و یا شاگرد بنایی، مدت یک سال و نیم، صبحهای تاریک به مدرسه خان میرفت و تا طلوع آفتاب نزد یکی از روحانیون که او هم روزها در گیوهفروشی کار میکرد، با سه شاگرد دیگر یادگرفتن عربی را با اصرار پدر شروع کرد، «نصاب» را حفظ کرد و تا «النموذج و الفیه» خواند که بعد آن را رها کرد. آذر یزدی، پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، مدتی در رشته علوم قدیمه به تحصیل پرداخت و با زبان عربی و انگلیسی آشنایی یافت. او در سال 1343 از سازمان یونسکو جایزهای دریافت کرد و در سال 1345 دو اثر وی به عنوان اثر برگزیده کتاب کودک انتخاب شد. پیرمرد تنها در سالهای پایانی عمر از کنج اتاقش با دیوارهای کاهگلی و انبوه کتاب و سکوت از کوچه پسکوچههای محله قدیمی خرمشاه یزد هرازگاهی به تهران و نزد فرزندخواندهاش به کرج میآمد و دوباره هوای شهر خود را میکرد. بعد از 50 سال زندگی در تهران، به یزد که برگشت، فکر میکرد در محیط ساکت و آرام، کارهای نیمهتمامش را تمام میکند و فکرهایش را برای بچهها روی کاغذ میآورد؛ اما زمانی اصلاً دلش نمیخواست کار کند. در گفتوگویی در سال 83 گفته بود، از وقتی چند سالی به خاطر یک واژه، چاپ کتاب «گربه تنبل»اش با وقفه مواجه شد، دلسرد شده است. میگفت، بنویسد که چه شود؟ دوباره چند سالی معطلی و تغییری ناخواستنی؟! گرچه آذریزدی را همه هفتاد میلیون ایرانی با «قصههای خوب برای بچههای خوب» میشناسند اما او کتابهای دیگری هم دارد: «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوی» (برای بچهها)، «مجموعه قصههای ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) برخی از دیگر کتابهای اوست. آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع، بیش از 20 عنوان کتاب برای بچهها نوشته است. پیکر مهدی آذریزدی ساعت 9 صبح امروز (شنبه، 20 تیرماه) از مقابل خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) واقع در خیابان انقلاب، خیابان قدس، خیابان بزرگمهر، پلاک 85 تشییع میشود و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام میگیرد. در این مراسم، علاوه بر سخنرانی صفار هرندی وزیر ارشاد، مصطفی رحماندوست نیز سخنرانی خواهد کرد. آذر یزدی از نگاه رهبر معظم انقلابرهبر انقلاب در تاریخ 13 دی 86، در دیداری با نخبگان استان یزد درباره آذریزدی گفته بودند: به من اطلاع دادند ایشان در این جلسه نشستهاند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیمارى زحمت کشیدهاند و آمدهاند. من چندى پیش در یک برنامه تلویزیونى دیدم که از ایشان تجلیل کرده بودند. با اینکه وقتم هم کم است، از وقتى تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان تجلیل میشود، پاى آن برنامه نشستم، صحبتهاى خود ایشان را هم گوش کردم. ایشان در آنجا میگفتند که در طول آن سالهاى پیش از انقلاب هیچکس کمترین تشکرى، تقدیرى از این مرد زحمتکش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکتهاى در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک وقتى به ایشان بگویم، فکر میکردم دیگر امکان ندارد و عملى نیست؛ کجا حالا ما آقاى آذریزدى را زیارت کنیم! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند. آن نکته این است که من خودم را از جهت رسیدگى به فرزندانم، بخشى مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آن وقتى که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آن وقتى که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههاى خوب براى بچههاى خوب» - من رفتم تورق کردم. بچههاى ما داشتند به دوران مُراهقى - یعنى نزدیکى به بلوغ - میرسیدند، دوره هم دوره طاغوت بود و همه عوامل در جهت گمراهسازى ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزى باشد که جوانهاى ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلى بود. بنده فهرست پیشنهادى کتاب مینوشتم و بین جوانهاى دانشجو و دانشآموزهاى سطوح بالاى دبیرستانها پخش میشد اما براى بچههاى کوچک، دستمان خالى بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددى، از دو سه جهت، همان چیزى است که من دنبالش میگردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آن وقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمیدانم، یادم نیست - درآمد؛ بهتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و براى فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلى و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندى داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفى کردم. خواستم این حقشناسى را من به نوبه خود کرده باشم. ایشان یک خلأیی را در یک برهه از زمان براى زنجیره طولانى فرهنگى این کشور پر کردند. این کار، باارزش است. خداوند از شما - آقاى مهدى آذریزدى! - این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایشهاى زبانى و اینها، اجر کارهایى که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمیشود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 509]