تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815682903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

محبت بی منت


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: محبت بی منت!
پیرمرد ثروتمندی به سختی بیمار بود و با وجودی که چندین پسر و دختر بزرگ و بالغ داشت اما هیچکدام سراغی از پدر و مادر پیر خود نمیگرفتند و هر کدام مشغول زندگی خود بودند. این مرد ثروتمند باغبان جوانی داشت که خود را دلسوز و غمخوار زن و شوهر پیر معرفی و از آنها مراقبت میکرد. اما در عین حال دایم بر سر آنها منت میگذاشت و در مورد بیوفایی فرزندان پیرمرد بدگویی میکرد و خودش را بهترین و دلسوزترین دوست و یاور میدانست. کمکم حال پیرمرد دگرگون شد و باغبان جوان ترسید که زحماتش هدر رود به همین خاطر دایم به پیرمرد فشار میآورد که بابت زحماتش بخشی از باغ و طویله را به نام او کند. اما پیرمرد که ارث و میراث خود را متعلق به فرزندانش میدانست از این کار طفره میرفت و در نتیجه اهانت و بدگویی و فشار روانی باغبان جوان بر او و زن پیرش شدت میگرفت. سرانجام خبر رسید که مادر باغبان جوان هم دچار بیماری شده و به مراقبت نیاز دارد. باغبان جوان که حرص تصاحب طویله و باغ، او را دیوانه کرده بود نسبت به بیماری مادرش بی اعتنایی میکرد و میگفت که حال و حوصله رسیدگی به او را ندارد و باید بقیه بچه ها از او نگهداری کنند. مادر باغبان چون زن فقیری بود کسی دور و برش نمیرفت و به همین خاطر شیوانا و شاگردان به او کمک میرساندند تا بهبود یابد.
یک روز پیرمرد ثروتمند با واسطه از شیوانا برای دفع مزاحمت باغبان جوان کمک خواست. شیوانا به بالین پیرمرد رفت و متوجه شد به خاطر فشار روانی باغبان، به شدت تحلیل رفته است. شیوانا کمی حرفهای پیرمرد را شنید و سپس به باغبان گفت: "تو نزدیک شش ماه از این زن و مرد پیر مراقبت کردی و در عین حال از سفره همین آدمها تغذیه میکردی. اگر این مرد و زن پیر شخصی را برای مراقبت از خودشان استخدام میکردند حقوق آن شخص مقدار مشخصی میشد و بدون اینکه از زخم زبانهای آن شخص بابت بدگویی فرزندانشان عذاب بکشند میتوانستند از مراقبتهای یک فرد مناسب بهره ببرند. سپس شیوانا چند سکه از پیرمرد گرفت و به باغبان جوان داد و گفت: "این سکه ها بابت زحمت شش ماهه تو. بنابراین دیگر حسابی با این خانواده نداری. قیمت طویله و باغ هم چند صد برابر زحمت توست و دلیلی ندارد که این مرد آنها را به خاطر نفرتی که تو در دلش کاشتی به تو بدهد."
باغبان جوان با ناراحتی از جا برخاست و گفت: "این درست نیست! بچه های این مرد و زن خیلی بیوفا و پست هستند. آنها پدر و مادر خودشان را به حال خود رها کردهاند و پی زندگی خودشان رفته اند و این من بودم که خودم را خوار و حقیر کردم و شش ماه از آنها مراقبت کردم. پس من از فرزندان آنها برایشان دلسوزترم و نسبت به داشتن طویله و باغ برحقترم!"
شیوانا لبخندی زد و گفت: "وقتی قرار باشد محبت و دلسوزی را با پول محک بزنی باید در نظر داشته باشی که ممکن است طرف مقابلت اهل حساب و کتاب باشد و قیمت محبت را صفر بگیرد و فقط بهای کار تو را حساب کند. در مورد نظری که در مورد فرزندان این شخص داری بهتر است سکوت کنی و وقتی خودشان همگی اینجا جمع شدند با شهامت مقابل خودشان بگویی تا جوابت را بدهند نه اینکه پشت سرشان بدگویی کنی و مقابل چشمان پدر و مادر بد فرزندان را بگویی. در ضمن شخصی اجازه دارد در مورد عیب دیگران نظر دهد که خودش این عیب و اشکال را نداشته باشد. همین الان مادر پیر تو به شدت بیمار شده و نیازمند همراهی و مراقبت فرزند دلسوزش است. تو دیگر نگران این مرد و زن پیر و فرزندان بیوفا و طویله نباش. اینها شخصی را برای این کار استخدام خواهند کرد. سکه هایت را که گرفتی نزد مادرت برو و از او مراقبت کن. با بقیه پولها هم طویلهای کوچک برای خودت دست و پا کن و بی جهت چشم طمع به طویله و باغ این خانواده نداشته باش که آنها وقتی محبت پدر و مادری والدین خود را فراموش میکنند و پی کار خود میروند صد مرتبه بدتر از محبت منت دار و هدفدار تو در قبال پدر و مادرشان را نیز به فراموشی میسپارند."





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن