واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: «حاشيه كوه احد را دارند ساختمانسازي ميكنند. خيلي بيمعرفتي ميخواهد، و نفهمي. آن همه زمين را ول كرده و درست آمدهاند سراغ دامنه اين كوه تاريخي. تيغ سعوديها صورت اسلام را خط خطي كرده است.»به گزارش خبرنگار فارس، براي بسياري از اهالي قلم، يكي از بركات سفر حج، نوشتن سفرنامه اين سفر الهي و معنوي است كه با توجه به گوناگوني افكار و انديشه هاي اغلب نويسندگان اين سفرنامه ها مي تواند از تنوع بيشتري برخوردار باشد. البته يكي از تاكيدات مهم سفر حج، هماهنگي و يكرنگي در اعمال حجاج است كه تفرقه، جدايي و اعمال و رفتارهاي فردي در آن جاي چنداني ندارد. با اين حال، زاويه نگاه آدم ها همواره متفاوت است و اين موضوع در نگريستن به سفر حج هم مي تواند خود را نشان دهد، چرا كه اگر غير از اين باشد، نوشتن سفرنامه هاي جديد ديگر معنايي ندارد. بنابر اين، نگاه هاي تازه هميشه خريدار دارد و مشاهدات افرادي كه به سفر تاريخي حج از زاويه نگاه تازه و امروزي مي نگرند همواره مخاطبان خاص خود را دارد كه هدايت الله بهبودي، يكي از اين افرادي است. اغلب خوانندگان وي را به عنوان يك روزنامه نگار و فعال ادبي در حوزه ادبيات انقلاب و پايداري مي شناسند، اما بهبودي در بخش تاليف كتاب هم دستي دارد كه يكي از آن ها، سفرنامه حج اين نويسنده با عنوان "سفر به قبله "(يادداشت هاي حج 1370) است. اين كتاب اولين محصول دفتر ادبيات انقلاب اسلامي حوزه هنري در بخش گزارش است كه توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است. نويسنده در مقدمه چاپ جديد(سوم) كتاب كه اخيراً (1388) به بازار آمده، به بخشي از دلايل نوشتن كتاب و تاخير در تجديد چاپ آن اشاره مي كند و مي نويسد: " سفر حج، براي من، غير از نوشته هايي كه بر صفحه دل ماند، كتاب سفر به قبله را هم به همراه آورد. اين كتاب فقط يك بار روي چاپخانه را ديد؛ نه من پي گير چاپ دوباره آن بودم و نه حوزه هنري روالي براي تجديد چاپ داشت. ماند تا امروز و اين دوره كه موها يكي در ميان سياه وسفيد شده و به گذشته بيشتر چشم دوخته مي شود تا آينده. " بهبودي همچنين يادآوري مي كند كه اين نخستين مراسم حج پس از كشتار ايرانيان در مكه به سال 1366 بود؛ و نيز نخستين نگاه من به اين مراسم. و از آن جا كه جمع اين دو نخستين تازگي هايي در بر داشت به شنيدن و ديدنش مي ارزيد. روال و شيوه يادداشت نويسي در اين كتاب رعايت شده و در ابتداي هر نوشته اي، تاريخ وقوع وقايع ثبت شده است. اولين بخش كتاب به اواسط ارديبهشت 1370 مربوط است كه در آن، بهبودي به نحوه مطلع شدنش از سفر به حج اشاره مي كند: " با صداي پا، سرم را بلند كردم. عبدالله بود...گفت: " مي آين حج؟ " چشم هايم گرد شد. " حج!؟ چي مي گي؟ " "فقط بگو مي آين يا نه؟ " چهره به هم ريخته ام چيزي جز جواب مثبت نبود. " (ص 7) نويسنده در اين قسمت و تقريباً در تمامي بخش هاي كتاب به اسامي كامل و سمت هاي همسفرانش كه از آن ها ياد مي كند اشاره نمي كند و اين يكي از نقاط ابهام بر انگيز كتاب است. او افراد را به اسم كوچك خطاب مي كند و اين موضوع به لحاظ جايگاه و سمت نويسنده كه با ديد تحليلي به اعمال و كردار آدم هاي پيرامونش مي نگرد، سئوال هايي را در ذهن مخاطب جا مي گذارد. البته اين موضوع درباره مقامات مملكتي كه از شهرت لازم برخوردارند، صدق نمي كند، چرا كه حتي اشاره اي كوتاه به نام يا نام خانوادگي اين اشخاص، شناسنامه كاملي از اين افراد را پيش روي مخاطب مي گستراند و ديگر نيازي به توضيح درباره آن ها احساس نمي شود. مانند نام آيت الله ري شهري كه تقريباً تمامي افرادي كه در سال هاي اخير رويدادهاي سفر معنوي حج در كشورمان را پيگيري مي كردند، مي دانند كه ايشان نماينده مقام معظم رهبري در امور حج بوده اند. در بيشتر بخش هاي كتاب، نويسنده سعي كرده در كنار مشاهدات خود، به نجواهاي دروني اش هم اشاره كند، اما حجم وسيعي از كتاب، شايد به شكل ناخودآگاه به تجزيه و تحليل مشاهدات نويسنده اختصاص يافته است. در اين ميان، بيشتر تحليل هاي نويسنده كه نگاه انتقادي هم به خود گرفته، به موضوع ساخت و ساز در اطراف اماكن مقدس معطوف شدها ست: "حاشيه كوه احد را دارند ساختمان سازي مي كنند. خيلي بي معرفتي مي خواهد، و نفهمي. آن همه زمين را ول كرده و درست آمده اند سراغ دامنه اين كوه تاريخي. تيغ سعودي ها صورت اسلام را خط خطي كرده است. " (ص 23) نويسنده در جاي ديگري بعد از ديدن مسجد قبا مي نويسد: " قبايي كه ما ديديم، مسجد بزرگ و باز هم يك پارچه سفيدي بود، نوساز، كه هيچ خبري از قباي ساخت پيامبر به تو نمي داد. اين مسجد قبا تو را ياد پيامبر نمي اندازد،تو را به ياد اولين مسجد دنياي اسلام نمي اندازد، بلكه حواس تو را به سعودي ها و آباداني و عمران آن ها مي اندازد. سعودي ها در تخريب و از بين بردن تاريخ مجسم اسلام- كه بيشترين سهم آن در مدينه تجلي دارد- موفق شده اند. " (ص 25) بهبودي در كتاب سفر به قبله حتي شيوه هاي تخريب اين اماكن مقدس توسط سعودي ها را هم تجزيه و تحليل و بيان مي كند: " آن ها به دو شيوه عمل مي كنند. يا مثل اين دو مسجد[پيامبر و قبا] و اماكن تاريخي اطراف مسجد نبوي تيغ بلدوزر و دندان هاي لودر را مي اندازند و از بيخ و بن آنچه كه هست مي كنند و صاف مي كنند و به اسم عمران و آبادي بناي تازه اي بالا مي برند. و يا با رها سازي آن بنا و مكان مقدس تاريخي، از مرور زمان و تخريب بلند مدت بهره مي گيرند. مثل آنچه كه در مورد بقيع، احد و غار حرا روا داشته اند. به نظرم خرابكارهاي زرنگي هستند. " (همان صفحه) نويسنده در بخش هاي ديگر كتاب هم به رفتارهاي مغرضانه سعودي ها در برخورد با نشانه هاي برجا مانده از تاريخ صدر اسلام اشاره دارد و همين رويكرد آن ها را، يك اقدام مهندسي شده از طرف سعودي ها براي از بين بردن يادگارهاي بر جا مانده از دوران باشكوه صدر اسلام در سرزمين حجاز آن زمان و عربستان سعودي امروزي معرفي مي كند. يادداشت پاياني كتاب، تاريخ 14تير1370را بر پيشاني دارد كه با مرور آن، سفرنامه حج هدايت الله بهبودي به پايان مي رسد. براي كل يادداشت هاي كتاب، تنها يك عكس ضميمه شده كه در آن، نويسنده در كنار محمدحسين قدمي، مرتضي سرهنگي و عبدالله گيويان (كه همگي آن ها هم اهل قلم هستند) ديده مي شود. نويسنده: عليالله سليمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11771]