واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: -------------------------------------------------------------------------------- دکتر شهرام رفيعيفر ضرورت توجه به ابعاد اجتماعي سلامت و تاثير شاخصهاي اجتماعي بر سلامت مدتهاست که مطرح شده، اما هنوز جز چند همايش و نشست علمي، تغيير خاصي در رفتار بخش سلامت کشورمان ايجاد نشده است البته براي اين که خيلي دور از انصاف صحبت نکنيم بايد راهاندازي دفتر سلامت اجتماعي (و...) در معاونت سلامت و دبيرخانه شاخصهاي اجتماعي سلامت را به فال نيک بگيريم و در همين ابتدا از تمامي تلاشهاي ارزشمندشان تشکر کنيم و برايشان آرزوي توفيق نماييم اما از آنجا که هنوز منابع بخش سلامت همانطور هزينه ميشود که قبل از تشکيل اين مراکز هزينه ميشد- و در مراکز دولتي، ارزش هر برنامه با ميزان بودجهاي که به آن اختصاص ميدهند رابطه مستقيمي دارد- بايد بگويم که نگران شاخصهاي اجتماعي سلامت هستم و مطالبي که در ادامه ارايه ميشود تنها از سر همين نگراني است که البته ميتواند ناشي از بياطلاعي بنده باشد، چون يقين دارم بخش سلامت ما حتي بهترين کارهايش را هم به اندازه کافي تبليغ نميکند، تا چه رسد به شاخصهاي اجتماعي سلامت. مدتهاست که ميگويند عدالت، پيش نيازي مهم براي ارتقاي سلامت است و مردم سالاري و احترام به حقوق بشر و کرامت انسان از خصوصيات تفكيكناپذير عدالت به شمار ميرود، اما هنوز چنين مفاهيمي در بخش سلامت کشورمان غريبند يا شايد بهتر است بگوييم به برنامه عمل مشخصي تبديل نشدهاند. مدتهاست که ميگويند براي ارتقاي سلامت مردم بايد در جامعه ظرفيتسازي کرد و مشارکت شهروندان را از مشارکتي ابتدايي و ناآگاهانه به مشارکتي آگاهانه و کيفي تبديل کرد، اما هنوز اقدام موثري براي شنيدن صداي مردم و افزايش حضور آنان در مديريت مشارکتي نظام سلامت کشورمان که چند سالي است ميخواهد به شاخصهاي اجتماعي سلامت توجه کند ديده نميشود. همانطور که ميدانيد مشاركت مردمي در خلاء امكانپذير نيست و مردم براي مشاركت در مديريت سلامت به انگيزه نياز دارند که بهترين انگيزه مشارکت نيز فراهم ساختن فرصت حل مشكلات و مسايل مؤثر بر زندگي روزمره به دست توانمند خود مردم است، اما با نگاه فعلي بخش سلامت به برنامههاي توانمندسازي مردم به اين زوديها اميدي به آن نيست. از نظر يونانيان باستان كه مفاهيم دموكراسي و شهروندي را خلق کردهاند، زندگي سالم ايدهآل به عنوان هدف نهايي تمام شهروندان، توسط فرآيندهاي مشاركتي حمايت ميشود. اين مفهوم علاوه بر مردمسالاري، ارزشهاي اساسي تعبير امروزين ارتقاي سلامت را تشكيل ميدهد. متخصصان ارتقاي سلامت، از سه منظر جداگانه به موضوع مشاركت مردم نگاه ميكنند. در رويكرد نخست يعني رويكرد پزشكي، سلامت به عنوان نبود بيماري تعريف شده و مشاركت شهروندان به عنوان اجراي آنچه كه پزشک تجويز كرده، ديده ميشود. رويكرد دوم، يك رويكرد برنامهريزي بهداشتي است كه در آن سلامت نه تنها نبود بيماري، بلكه رفاه کامل جسمي، رواني و اجتماعي تعريف شده است. در اين حالت، مشاركت مردم به معناي همكاري براي دريافت يك خدمت بهداشتي از طريق پرداخت پول، تجهيزات يا نيروي انساني (که در برنامه چهارم توسعه قرار بود پرداخت مردم عادلانه شود) است. رويكرد سوم، رويكرد توسعه اجتماعي است كه در آن سلامت به عنوان شرايط انساني تعريف شده و مشاركت شهروندان به عنوان درگيري فعال آنها در مديريت سلامت قلمداد ميشود، اما متأسفانه، بخش سلامت با برابرسازي عدم وجود بيماري با سلامت و تخصيص تمام منابع در اختيارش براي دارو و درمان، علاوه بر آسيبي كه در حوزه بهداشت عمومي ايجاد کرده، موجب تسلط رويکرد پزشكي بر نظام سلامت کشور شده و در چنين شرايطي توجه به شاخصهاي اجتماعي سلامت آسان نيست. مدتهاست که ميدانيم جوامع انساني و مشاغل و حرف در كنار آثار اجتماعي، اقتصادي، زيستمحيطي، فرهنگي و سياسي جامعه بر سلامت مردم موثراند و باز ميدانيم که مطابق مقدمه اساسنامه سازمان جهاني بهداشت، برخورداري از بالاترين حد استانداردهاي منطقي و قابل حصول سلامت، بدون در نظر گرفتن نژاد، مذهب، عقايد سياسي و موقعيت اقتصادي و اجتماعي، حق مسلم هر يک از شهروندان است، اما با وجود نگاه چند ساله بخش سلامت به شاخصهاي اجتماعي سلامت، هنوز تکليف اين بخش با ساير بخشهاي توسعه و يا تکاليف ساير بخشهاي توسعه با سلامت خود، موسسان، موسسات و مشتريان شان معلوم نشده است؛ هنوز سلامت در وراي مرزهاي سنتي بخش سلامت توسعه نيافته؛ هنوز بخش سلامت به مراکز بهداشتي درماني خود (درون مرزهاي سنتي خويش) دل خوش است؛ و ..... سلامت تنها به موقعيت اقتصادي و اجتماعي شهروندان وابسته نيست. سلامت و هر آنچه كه مرتبط با آن است بازتابي از وضعيت فعلي جمعيتي خاص يا گروهي از مردم، انعكاسي از موقعيت مردم در بستر جامعه و روش نگاه به آنها توسط دولت و هم چنين انعكاسي از وجود يا فقدان بستري صحيح و قطعي براي سلامت در کشور است. طبق منشور اوتاوا در زمينه ارتقاي سلامت،براي رسيدن به يك سلامت كامل جسمي، رواني و اجتماعي؛ هر شهروند يا گروهي از شهروندان بايد بتواند خواستهها و نيازهاي خود را شناخته و آنها را برآورده سازد؛ با شرايط و محيط زندگي خويش کنار آيد و يا شرايط و محيط موجود زندگياش را در جهت خواستههاي خود تغيير دهد اما هنوز بخش سلامتي که متوجه شاخصهاي اجتماعي سلامت است براي توانمندسازي مردم در خودمراقبتي يا مراقبت از جامعه اقدامي نکرده است. وضعيت سلامت هر شهروند، هم ارز با مجموعه شرايطي است كه به او اين توانايي را ميدهد تا از فرصتها و استعدادها و منابع خود براي رسيدن به يک زندگي با کيفيت استفاده بهينه نمايد که در اين جا منظور از شرايط، شرايط اصلي سلامت يعني غذا، آب، مسكن، قدرت و اميد؛ دستيابي به اطلاعات ممكن و قابل حصول در مورد تمامي عوامل تأثيرگذار بر زندگي؛ سواد بهداشتي به معناي برخورداري از مهارت، توانايي و اعتماد به نفس براي جذب و درك و استفاده از اطلاعات و قبول اين مطلب است که انسانها داراي كليتي پيچيده ميباشند و هيچگاه نميتوانند به طور كامل از تأثير محيط اطراف خود رها شوند. نميدانم بخش سلامت کشورمان چگونه به اين شرايط اصلي سلامت پرداخته يا ميخواهد بپردازد ولي ميدانم که تمام خدمات فعلي اين بخش معطوف پاسخگويي به نيازهاي فرعي سلامت است (مثل اين که فردي بيمار است به درمان نياز دارد و يا باردار است به مراقبتهاي بارداري) و در چنين شرايطي باز نميدانم صحبت از شاخصهاي اجتماعي سلامت به کجاها ميرود چون ميبينيم که با وجود تعاريف فوق، هنوز هنگام صحبت از سلامت، تمركز روي پايين بودن ميزان جمعيت بيمار و داراي مشكل است و هميشه، تمركز تمامي تلاشها بر عمليات درماني بعد از وقوع بيماري و به خطر افتادن سلامت است و هنوز انجام خدمات مراقبتي و درماني براي بيماران، بهوضوح از تقدم بيشتري برخوردار است. ارتقاي سلامت يعني شهروندان قادر باشند اذهان و بدنهايشان را تا زماني كه ممكن باشد در شرايط ايدهآل حفظ كنند؛ يعني بدانند چگونه سالم باشند، سالم بمانند و سلامتشان را افزايش دهند و در جامعهاي زندگي كنند كه رعايت شيوه زندگي سالم عملي باشد و قدرت تصميمگيري در خانه، محله و شهرشان و همين طور در مراجع تصميمگير ملي و بينالمللي توسعه، تجارت و يا سرمايه را داشته باشند. بيانيه آلماآتا نيز به شدت تأكيد داشت كه سلامت شهروندان نميتواند تنها توسط بخش سلامت محقق شود و اقدامات ضد فقر، افزايش محصولات غذايي، آب، بهسازي، مسكن، محيط زيست و آموزش و پرورش، همگي در سلامت شهروندان سهيماند و در بحث توسعه انساني اهداف نهايي مشتركي دارند. منشور اوتاوا، ارتقاي سلامت را به عنوان فرآيند توانمندسازي شهروندان براي افزايش كنترلشان بر سلامت و نيز قادرسازي آنان به بهبود سلامت شان تعريف کرد و براي ارتقاي سلامت پنج اولويت اقدام تعيين کرد: توسعه سياستهاي سالم، توسعه محيطهاي سالم، تقويت اقدام جامعه، توانمندسازي مردم و بازنگري در خدمات دولت ها به نفع سلامت اما در بخش سلامتي که چند سالي است به دنبال شاخصهاي اجتماعي سلامت مي دود هنوز گفتمان ارتقاي سلامت و اولويتهاي اقدام آن نهادينه نشده است و از ساختار و منابع کافي برخوردار نيست. در واژهنامه ارتقاي سلامت سازمان جهاني بهداشت جامعه به معناي گروهي خاص از مردم ساكن در يك محدوده جغرافيايي معين؛ داراي هنجارها، ارزشها و فرهنگي مشترك و طبقهبندي شده بر اساس ساختار اجتماعي ويژه مبتني بر روابطي كه در يك دوره زماني خاص ايجاد شده است بنابراين وقتي صحبت از شاخصهاي اجتماعي سلامت ميکنيم بايد به هويت غير جغرافيايي جامعه و روابط بين فردي، گروهي و جمعي مردم با هم و با سازمانها نيز توجه کنيم. با اين مقدمه و با زنده فرض کردن جامعه، ده بعد ظرفيت جامعه عبارتند از مشاركت شهروندان، کيفيت رهبري جامعه، کيفيت شبكههاي اجتماعي، توانايي بيان صريح ارزشها، احساس هويت تاريخي، احساس هويت جمعي، قدرت تفكر نقادانه، توانايي معرفي و ارايه منابع، مهارتها و توانايي به كارگيري قدرت که تامين، حفظ و ارتقاي سلامت جامعه نيازمند افزايش ظرفيت جامعه است اما بخش سلامت کشورمان نه براي تعيين ظرفيت جامعه و نه براي افزايش آن؛ هنوز اقدامي نکرده است. عليرغم اينکه روابط معكوس سرمايه اجتماعي با فقر و خشونت و سلامت مستند گرديده است و مشخص شده است که افزايش سرمايهي اجتماعي در يك محله فقيرنشين موجب افزايش مشاركت شهروندان و ارتقاي سلامت آنها خواهد شد، هنوز در بخش سلامت کشورمان که ميخواهد به شاخصهاي اجتماعي سلامت بپردازد، سرمايه اجتماعي مهجور است در صورتي که بايد مشخص ميشد که افزايش سرمايه اجتماعي چگونه ميتواند سلامت شهروندان را ارتقا بخشد؟ در چه وضعيتي ميتوان سرمايه اجتماعي مورد نياز براي ارتقاي سلامت مردم را تأمين نمايد؟ و عوارض بهداشتي كمبود سرمايه اجتماعي چيست؟ کات و تاسکا، عدالت را به عنوان فرصتهاي زندگي يا شانسهاي زندگي تعريف كردهاند که چنين نگرشي در برخي كشورهاي در حال توسعه و براي مردمي كه حتي حق داشتن حداقل شرايط ادامه بقا را ندارند بسيار مؤثر ميباشد. بسياري معتقدند بيعدالتي اجتماعي که به معناي ناكافي بودن يا فقدان درآمد، مسكن، غذا، خدمات اجتماعي، تحصيلات، امنيت، تفريح، سهم در قدرت (و...) است بر سطح سلامت و رفاه مردم مؤثر است. رفع بيعدالتي، نيازمند تصويب سياستهاي همگاني شفاف و واضح از سوي دولتها، توسعه قراردادهاي اجتماعي جديد و افزايش همبستگي مردم ميباشد. بخش سلامت ميتواند بيعدالتيها را از طريق پشتيباني از شبكههاي شهروندان، جلب حمايت همه جانبه براي تصويب سياستهاي حامي سلامت و تقويت ظرفيت جوامع رفع کند، اما در شرايطي که عدالت شعار محوري دولت است و همه در بخش سلامت از شاخصهاي اجتماعي سلامت ميگويند معلوم نيست که (اين بخش) براي توسعه عدالت به عنوان پيش شرط سلامت و يا حداقل براي عدالت در سلامت چه ميکند؟ قدرت، در تمامي سطوح بر زندگي مردم موثر است. ارتقاي سلامت مردم و جوامع نيازمند تعريف شفاف ارتباط بين سلامت و قدرت (سياسي،جنسيتي،...) است.براي توسعه شاخص هاي اجتماعي سلامت توجه به تأثير قدرت بر فرآيندهاي مبتني بر مشاركت مردم، تأثير آن بر ظرفيت جوامع و توانمندسازي مردم ضروري است. قدرت تساوي خواه، دستيابي به توافق نظر مشترك بين دولت و ملت در زمينه موضوعاتي همچون آب، مسكن، غذا و ساير عوامل مؤثر بر زندگي روزمره شهروندان را تسهيل ميكند و شهروندان در فضاي مشاركتي با احساس خودكارآمدي بالا و برخوردار از قدرت کافي؛ سرنوشت فردي، خانوادگي و جمعي خود را كنترل ميكنند (توانمندسازي فردي) و در سايه چنين مشاركتي ظرفيت جامعه و سرمايه اجتماعي افزايش مييابد (توانمندسازي جمعي). باز نميدانم بخش سلامت کشورمان به مسايلي از اين دست توجه داشته، دارد يا خواهد داشت اما يقين دارم بدون توجه به اين مسايل کام ما از شاخصهاي اجتماعي سلامت شيرين نميشود که نميشود….
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]