واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نگاهي به نمايش «جنگير» با كارگرداني كورش نريماني كمدي موفق جام جم آنلاين: اين شبها تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر ميزبان نمايشي كمدي است كه در 2 نوبت اجرا و هر بار با سالن پر از تماشاگر روبهرو ميشود. «جنگير» تازهترين نمايش كورش نريماني در ادامه علاقه و رويكرد گذشته او به تئاتر، باز هم اثري كمدي است و در فضايي فانتزي رخ ميدهد. لغتنامه دهخدا در معني واژه كمدي آورده است: كمدي اصطلاحي است كه براي بيان نوعي از درام به كار ميرود كه مقصود اصلي آن تفريح تماشاكنندگان است. كمدي از طرفي مخالفتراژدي و از طرف ديگر، مخالف لودگي و مسخرگي است. كمدي به دليل آنكه به پاياني خوشايند ختم ميشود از تراژدي متمايز ميشود و به جهت آنكه از هرگونه حركات قهقههآور و سخنان بسيار مضحك پرهيز ميكند، از هزل و مسخرگي جدا ميشود. اگر بر اساس تعريف دهخدا، مهمترين و نخستين هدف يك اثر كمدي را خنداندن مخاطبان بدانيم، جنگير نمايشي است كه در تحقق آن به طور كامل موفق است و كمتر لحظهاي را در اجراي آن ميتوان يافت كه با خنده تماشاگران همراه نباشد؛ اما اين تمام ماجرا نيست، چرا كه تازهترين اثر كورش نريماني را اگر چه واجد برخي ويژگيهاي كمدي مييابيم، در پارهاي موارد ديگر از دايره تعريف اين گونه تئاتري خارج ميشود. نقد زير بيشتر بر اساس همين محور شكل گرفته و نوشته شده است. آقاي جنابي و همسرش خياط خانهاي دارند كه سخت در آن مشغول به كار هستند. جنابي كه روياي ترقي و پيشرفت سريع را در سر ميپروراند با سرمايهگذاري به نام فرا دنبه براي برگزاري يك شوي لباس همكاري ميكند و ميخواهد هرجور شده كارها را به موقع تحويل دهد. در حالي كه فرا دنبه با ايرادهاي دائمي به لباسهاي دوخته شده و مانكنها عرصه را بر جنابي تنگ كرده، پري نيز از كار زياد خسته شده و بناي ناسازگاري با شوهرش گذاشته است. اما اين پايان ماجرا نيست و ظهور يكباره چند جن در خانه و كارگاه خياطي مشكلاتي ديگر را پيش ميآورد. از اينجا به بعد داستان مسيري فانتزي و بسيار خندهدار را ميپيمايد و به پاياني نه چندان خوش ميرسد. فضاي فانتزي و شخصيتهاي غير انساني بيشتر آثار كورش نريماني در يك فضاي فانتزي رخ ميدهند و شخصيتهايي در آن روي صحنه ميآيند كه جنبه انساني ندارند و بيشتر موجوداتي هستند كه فقط در خيال انسانها ميگنجند. براي مثال در «شبهاي آوينيون»، نريماني به عروسكها جان ميبخشد، در «شوايك» يك سگ را به صحنه ميكشاند و در «والس مرده شوران» يك مرده را زنده ميكند. فضاها و شخصيتهاي اينچنيني، دستمايهاي را در اختيار نريماني قرار ميدهند تا او با پديد آوردن موقعيتها و كاراكترهاي كميك، ابتدا تماشاگر را بخنداند و سپس مضامين خيلي گسترده و جدي بشري را از دل آن بيرون كشيده، وارد فضاي انساني كند. اين وضعيتي است كه اگرچه در نمايش جنگير هم شكل ميگيرد و بستر كار را چون آثار قبلي اين كارگردان آماده ميكند، اما متاسفانه به طور كامل به هدف مورد نظر منتهي نميشود. اين ناكامينسبي را در چند علت بايد جستجو كرد. لكنت زبان اگر تاكنون بيشتر نمايشهاي نريماني سرشار از مضامين انتقادي اجتماعي بودهاند و قالب كمدي اين امكان را به او ميداده است تا بدون دغدغه، مسائلش را به طور صريح مطرح كند، اما اين بار به نظر ميآيد حساسيت موضوع و برداشتهايي كه از آن ميتواند به دست آيد، زبان تيز كمديش را كند كرده و به لكنت انداخته است. بيگانگاني در هيبت جن به خياط خانه وارد ميشوند، ابتدا با ساكنان از در صلح و دوستي در ميآيند، در باغ سبز وسرخ نشان ميدهند، آقاي جنابي را كه عاشق پول است، با نهادن شبانه سكههايي در زير بالش خام ميكنند، پري را با وعده بچهدار شدن ميفريبند و... در يك كلام اعتماد و اطمينان آنان را به خود جلب ميكنند؛ اما در ادامه ماجرا متوجه ميشوي جنها در همان حال كه خود را دوست و شفيق جنابي و همسرش نشان ميدادهاند، در حال برهم زدن ميانه آنان بودهاند، پروندهسازي ميكردهاند و با فرا دنبه سرمايهگذار براي تصاحب خياط خانه دستشان در يك كاسه بوده است. تنها وقتي جنابي و پري پي به اصل ماجرا ميبرند و ميفهمند كه فرا دنبه و منشياش هم جن بودهاند كه كار از كار گذشته و خياط خانه را از دست دادهاند و فقط ميتوانند از ميان چارچوب تنگ يك قاب با نگاهي بلاهت بار ناظر تسلط جنها بر دار و ندارشان باشند. وقتي برخلاف شفافيت و صراحت كمدي، نريماني مجبور ميشود به بيان سمبليك روي بياورد و هر نقش و شيئي را به جاي اصلش در جهان واقعي قرار دهد، زبان نمايشاش به لكنت ميافتد و در ارتباط موضوعي و محتوايي با مخاطبش دچار مشكل ميشود. دام لودگي و مسخرگي ديگر مشكل جنگير در همراه كردن مخاطب با مضمونش اين است كه نمايش بيدليل در دام لودگي و مسخرگي ميافتد. انواع و اقسام حركات و سخنان مضحك نقشها و بويژه جنها همانقدر كه بر خنده تماشاگر ميافزايد، به همان ميزان نيز او را از اصل و هدف محتوايي اثر دور ميكند. در چنين كمدي شلوغي، مخاطب كمتر فرصت ورود به عمق داستان و وقايع را پيدا ميكند و در سطح باقي ميماند. براي مثال بايد به رقص مسخره جن بچهها در فاصله ميان صحنهها اشاره كرد كه بارها تكرار ميشود و تنها كاركردش قلقلك تماشاگران است؛ خندهاي كه بيشتر برآمده از فيزيك بدني اين جنهاست تا هنرنمايي آنان در حركات موزون. وقتي برخلاف شفافيت كمدي، نريماني مجبور ميشود به بيان سمبليك روي بياورد و هر نقش را به جاي اصلش قرار دهد زبان نمايشاش به لكنت ميافتد از آنجا كه نمايش جنگير براي بيان داستانش، به بيان سمبليك روي آورده است، نقشهايش نيز بيشتر تيپ هستند تا شخصيت. جنابي، نماينده گروه بزرگي از آدمهاي سادهدل جامعه است كه توقعات و خواستهاي بسيار ساده خود را در وعده و وعيد ديگران جستجو ميكند و از هول حليم در ديگ ميافتد. پري نيز نمايشگر زن آسيبديدهاي است كه دائم ديگران را لعن و نفرين ميكند و براي آگاهي از آنچه دور و برش رخ ميدهد، كوچكترين كاري انجام نميدهد. او كه تمام زندگياش را در همسرش خلاصه كرده است، به تصور خيانت جنابي در دام پروندهسازي فرا دنبه گرفتار ميآيد و از فرط كينهجويي سهم خود از خياط خانه را به او ميفروشد و اينگونه زمينه فروپاشي زندگياش را فراهم ميسازد. وقتي 2 نقش انساني نمايش از تيپسازي فراتر نرفته و به شخصيت تبديل نميشوند، از جنها ديگر نميتوان چنين انتظاري داشت. تبديل نشدن نقشها به شخصيت، مانع همذاتپنداري تماشاگران با آنان گرديده و از اين رو ديگر نميتوان انتظار داشت مخاطب در پايان متوجه چرخش بسيار خوب نمايش از كمدي به تراژدي شده و با سرانجام دردناك خياط و همسرش همدردي كند. جنابي و پري در پايان در حالي به سرنوشت تراژيك خود ميرسند كه تماشاگران همچنان در حال خنديدن هستند و با همين خنده سالن را ترك ميكنند. نمايشي موفق با وجود آنچه در سطرهاي قبلي اين نقد آمد، بايد تاكيد كرد كه بدون شك جنگير اثري موفق درتئاتر ايران است . اول آن كه بخش عمدهاي از كمبودهاي تازهترين اثر نريماني ناشي از تنگناها و ضرورتهاي بيرون از دنياي هنرنمايش است. اين كه نويسنده و كارگردان براي پرهيز از برداشتهاي خاص از مضمون و موضوع به زبان استعاره و نماد روي بياورد تا براي به صحنه بردن نمايش دچار مشكل نشود، اگرچه مشكلاتي را به كار وارد ميسازد، اما گريز ناپذير جلوه ميكند. از سوي ديگر، در حالي كه در چند سال اخير تعداد زيادي نمايش به عنوان كمدي روي صحنه رفتهاند و كمتر خندهاي را بر لب تماشاگران خود كاشتهاند، اين كه اجرايي بتواند براي بيش از يكساعت تماشاگرش را خندان نگه دارد، نشاندهنده آن است كه در گام و هدف اول كمدي، موفق بوده است. از ديگر نقاط قوت اين تئاتر بايد به بازيهاي خوب آن بويژه نقشآفريني سيامك صفري، ژاله صامتي، هوتن شكيبا و فروغ قجابگلي اشاره كرد. ديالوگنويسيهاي كورش نريماني در مقام نويسنده هم با فضاي نمايش هماهنگ و همراه است و بخوبي بر زبان نقشها مينشيند و عاقبت آن كه وقتي نمايشي ميتواند هر روز تماشاگران زيادي را به 2 اجراي خود بكشاند و 80 نفر را هم علاوه بر گنجايش سالن راضي به نشستن بر زمين كند، بايد قدرش را دانست. مهدي ياورمنش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]