واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ورود یكی از دوستان قدیمی زن و شیطنتهایی كه برای اثبات خیانت همسر دوستش به كار میبرد، در نهایت به فرجامی تلختر از یك بازی ساده میانجامد و همه درگیر.... درباره فیلم سینمایی «برخورد خیلی نزدیك» اسماعیل میهندوست پس از سالها فعالیت در عرصه مطبوعات سینمایی، در نخستین تجربه كارگردانیاش نشان داده قواعد سینما را خوب میشناسد و با شناخت كافی از ابزارهایی كه در اختیار دارد، روی صندلی كارگردانی نشسته است. فیلم «برخورد خیلی نزدیك» كه این روزها روی پرده است شاید فیلم ویژه و برجستهای نباشد، اما در حد خودش فیلم قابل تاملی است و از لحاظ اجرا و فرم بصری در سطح قابل قبولی قرار دارد. داستان برخورد خیلی نزدیك درباره یك زوج جوان است كه زندگی سعادتمندانهای دارند. ورود یكی از دوستان قدیمی زن و شیطنتهایی كه برای اثبات خیانت همسر دوستش به كار میبرد، در نهایت به فرجامی تلختر از یك بازی ساده میانجامد و همه درگیر آن میشوند. فیلمنامه ساختار غیرخطی دارد و اجزای داستان با خواندن دفتر خاطرات یكی از شخصیتها، طی بازپرسیهای پلیس و پازلوار به مخاطب منتقل میشود. میهندوست توانسته از تكنیكهای روایت غیرخطی بخوبی بهره بگیرد و داستان را جذاب روایت كند. از نظر فرم بصری و میزانسن نیز برخورد خیلی نزدیك فیلمی آبرومند است و استانداردهای سینمایی را تا حد زیادی رعایت كرده و از ضعفهای رایج در ملودرامهای ایرانی دور است. این فیلم را میتوان یك اثر شهری خوشریتم دانست كه در لوكیشنهای جذاب و با استفاده از قابهای شكیل فیلمبرداری شده است. شخصیتهای اصلی برخورد خیلی نزدیك، از طبقه متوسط اما مرفه و تحصیلكرده انتخاب شدهاند كه بستر منطقی برای استفاده از فضاهای امروزی و لوكیشنهای شیك را فراهم میكند و فیلمنامه میتواند در موقعیتهایی كه از لحاظ بصری جذاب هستند، جولان دهد و داستان را با تكیه بر نماهای شكیل پیش ببرد. اتفاقا از این منظر، برخورد خیلی نزدیك، در مقابل فیلمهایی قرار میگیرد كه در چند سال گذشته سعی كردهاند با نمایش فقر و فلاكت وجههای كسب كنند و شیوه خاصی از پرداخت واقعگرایانه را با تكیه بر طبقات فرودست جامعه به تصویر بكشند. برخورد خیلی نزدیك دقیقا عكس این مسیر را طی میكند و قصه زندگی آدمهایی را دستمایه قرار داده كه مشكلات و دغدغههایشان اغلب درونی است و از درگیری آنها با خودشان سرچشمه میگیرد. شخصیتهای فیلم تحت تاثیر فشارهای اجتماعی یا طبقاتی نیستند و اگر گرفتاری یا اندوهی دارند، بر اثر یك عامل بیرونی نیست و نتیجه نوع نگرش آنان به زندگی است. روابط میان شخصیتها در نگاه اول طبیعی و قابل درك به نظر میرسد، اما ناگهان بر اثر یك اتفاق نهچندان مهم، به زنجیره پیچیدهای از كنشها و واكنشهای پیشبینیناپذیر تبدیل میشود و لایه زیرین شخصیت و روحیات آنان را آشكار میكند؛ لایهای كه همیشه با مخفیكاری از نگاه دیگران پنهان نگه داشته شده و هیچكس از ماهیت آن به درستی خبر ندارد، حتی نزدیكترین افراد.مهمترین ضعف برخورد خیلی نزدیك انتخاب نادرست بازیگران است كه در نقشهای اصلی واقعا ناامیدكننده ظاهر شدهاند و بخشی از دیالوگها و جذابیتهای شخصیتپردازی فیلمنامه را نابود كردهاند. آناهیتا نعمتی برای بازی در نقش زنی جوان كه خلقیات شنگول و كودكانه دارد و هر چند وقت یكبار جملههای روشنفكرانه بر زبان میآورد، انتخاب مناسبی نیست و سروش صحت نیز آنقدر بد و كلیشهای بازی میكند كه تماشاگر از دیدن حركات و شیوه بیان تصنعیاش عصبی میشود. خیلی از دیالوگهای زیبا و روان فیلمنامه را بازیگران بیاثر كردهاند و شخصیتهای اصلی، تكبعدی و بیرمق درآمدهاند. البته لادن مستوفی و حمیدرضا پگاه بازی قابل قبولی ارائه كردهاند و به نقششان ابعادی باورپذیر بخشیدهاند، بخصوص حمیدرضا پگاه كه بازیگر بسیار خوب، توانا و بیحاشیهای است، اما اغلب بازیهای خوبش نادیده گرفته شدهاند. او در این فیلم نقش مردی را بازی میكند كه زندگی آرام و مرفهی دارد، تحصیلكرده است، جایگاه اجتماعی مناسبی دارد و شركت سطح بالایی را اداره میكند؛ اما بر اثر یك لجاجت كودكانه، تصمیمی شتابزده میگیرد و زندگی بیدغدغهاش را به هم میریزد. البته این تصمیم آغازگر، یك مسیر پرتلاطم است و در حقیقت جرقهای محسوب میشود كه انبار باروت را به مرز انفجار میرساند؛ انباری كه در طول سالهای زندگی مشترك، پشت ظاهر سالم و عاشقانه ارتباط این زوج جوان شكل گرفته و مجموعهای از آرزوهای سركوبشده، خواستههای برآوردهنشده و گلایههای پنهان را در دل خود جای داده است. این انبار نارضایتی، كار را به جایی میرساند كه با اولین جرقه معلوم میشود زندگی آرام و سرشار از خوشبختی آنان چقدر شكننده و آسیبپذیر بوده و ارتباطشان بر چه ستونهای سست و ضعیفی استوار است. البته دلایل و انگیزههایی كه قرار است نقطه عزیمت درام و محرك احساسی شخصیتها برای وارد شدن به بازی باشد قانعكننده نیست: مردی كه عاشق همسرش است و زندگی خوبی دارد صرفا بهخاطر یك دروغ ساده كه از دوست همسرش میشنود تصمیم میگیرد از او انتقام بگیرد. انگیزههای او بخوبی پرورده نشده و معلوم نیست چرا یك شوخی یا دسیسه ساده زنانه تا این حد غرور او را جریحهدار كرده و او را واداشته تا دست به ریسك بزند. منطق روایی فیلمنامه در برخی دقایق لنگ میزند، اما در نهایت میهندوست توانسته داستان را منطقی و درست جمع كند و فیلم را به سرانجام برساند. هسته اصلی داستان برخورد خیلی نزدیك پیرامون یك مثلث عشقی شكل میگیرد كه علاوه بر 3 ضلع اصلیاش (لادن مستوفی، حمیدرضا پگاه و آناهیتا نعمتی) یك ضلع دیگر هم دارد، اما نقش او (با بازی سروش صحت) بسیار كمرنگ است و بخش اصلی ماجراها حول محور ارتباطات 3 شخصیت اصلی اتفاق میافتند. این 3 شخصیت و بویژه زوج حمیدرضا پگاه ـ آناهیتا نعمتی مسیری طولانی و پرفرازونشیب میپیمایند و در نهایت به درك دوبارهای از زندگیشان میرسند. آرامش آنان در دیدارشان در سكانس پایانی فیلم، نشاندهنده این نكته است كه حوادث و فرازونشیبهای ارتباطشان باعث شده نگرش آنان نسبت به یكدیگر تغییر كند. مثل بقیه دقایق برخورد خیلی نزدیك، در این سكانس طولانی هم، پرداخت بصری فیلم در خدمت انتقال همین مفاهیم است. بازی معنادار حمیدرضا پگاه با یك وسیله خاطرهانگیز بر همین وجه ارتباط این 2، یعنی بازگشت به سرچشمههای ساده و بیآلایش زندگیشان دلالت دارد. این زوج جوان پس از گذر از چالشهای كوچك و بزرگی كه زندگی و ارتباطشان را تهدید میكرد، در این صحنه با نوعی آرامش و سادگی كودكانه به روزهای شكلگیری علاقه مشتركشان باز میگردند و سرخوشانه با هم حرف میزنند. فضای این صحنه در تقابل با فضای پرتنش صحنههای قبلی قرار دارد.در مجموع برخورد خیلی نزدیك، فیلم منسجم، خوشساخت و شكیلی است كه میتواند الگویی برای فیلمسازی در جریان اصلی سینمای ایران باشد. نه به این معنا كه فیلم متوسط و آبرومند برجستگی خاصی دارد، بلكه از این جهت كه تعادل را میان مایههای عامهپسند و تفكربرانگیز رعایت میكند. با همه ضعفهای این فیلم و با وجود جزییاتی كه میتوانست بهتر از این اجرا شود، اما مسلم است كه اگر فیلمهایی مثل برخورد خیلی نزدیك سینمای بدنه یا جریان اصلی تولید را تشكیل دهند به نفع كلیت سینمای ایران خواهد بود. چون اینگونه فیلمها ضمن حفظ استانداردها و قواعد سینمایی، قابلیت جذب مخاطب عام را نیز دارند و میتوانند مردم را به سالنهای سینما بكشانند. بدیهی است كه اگر جریان اصلی سینما در اختیار اینگونه فیلمها باشد بسیار بهتر از این است كه آثار سطحی و نازلی كه صرفا به قصد موفقیت تجاری در گیشه ساخته میشوند، جریان اصلی سینما را تشكیل دهند. در اكران امسال، علاوه بر برخورد خیلی نزدیك، فیلمهای دیگری هم بودند كه شامل این تعریف میشوند از جمله «خاطره» (نادر طریقت) و «سلام بر عشق» (اصغر نعیمی) كه درامهای غیركمدی خوشساخت و آبرومندی بودند و از ابتدا برای جذب مخاطب معمول سینما ساخته شده بودند، اما استانداردهای كیفی را هم در حد قابل قبولی رعایت میكردند. باید به این نكته هم توجه كرد كه برخورد خیلی نزدیك، در فصل نامناسبی به نمایش عمومی درآمد و تبلیغات فیلم هم بسیار سطح پایین و بدسلیقه بود. شاید اگر تبلیغات مناسبتری برای این فیلم و آثار دیگری كه همردیف آن هستند میشد، مخاطبان بیشتری هم به تماشای آنها جذب میشدند و در درازمدت ذائقه عمومی مخاطبان سینما ارتقا پیدا میكرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 530]