واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آقای«جنابی» خیاط و همسرش پری در حال دوخت و دوز برای «فرا دنبه»صاحبکار خود هستند که تصمیم دارد شوی لباس برپا کند، این زوج با آرزوی جلب توجه فرا دنبه و فروش لباسها و مانکنهای خود دلخوش هستند که ناگهان... همیشه داستانهای وهمآلود و افسانهای جن و پری که مادربزرگهایمان برایمان میگفتند، داستانهای جذاب، اما هراسانگیزی بودهاند برای درگیر کردن تخیل ما. این داستانها همیشه منبع خوبی برای نوشتن داستانها، رمانها و نمایشنامههای ایرانی بوده که گاه موجب خلق آثار سمبولیک و سورئالیستی مانند"ملکوت" بهرام صادقی شده و گاه موجب خلق آثار ساده و بدون درونمایه عامیانه.در واقع نوشتن درباره این سوژههای خاص که برگرفته از فرهنگ عامه و اعتقادات و افسانهای مردم است، به نوعی راه رفتن روی لبه تیغ است که کمی لغزش و کوتاهی میتواند منجر به بریده شدن بخش اصلی اثر و یا خلق داستان یا نمایشی ناقص شود. "جن گیر" نمایشی در ادامه دیگر آثار کوروش نریمانی از نظر ژانر اجرایی است. با این تفاوت که او این بار به سرزمین ماورایی افسانههای کهن قدم میگذارد و با اقتباس از داستانهای عامیانه قدیمی درباره موجودات ماورایی مانند جن و پری سعی میکند در صحنه نمایش، موقعیتهای کمیک ایجاد کند.آقای "جنابی" خیاط و همسرش پری در حال دوخت و دوز برای"فرا دنبه"صاحبکار خود هستند که تصمیم دارد شوی لباس برپا کند، این زوج با آرزوی جلب توجه فرا دنبه و فروش لباسها و مانکنهای خود دلخوش هستند که ناگهان با موقعیت عجیب، هراسانگیز و دوست داشتنی مواجه میشوند. موقعیت مواجه با جنهایی که در خانه و کارگاه دوخت و دوزشان اخلال ایجاد میکند و دست به خلق موقعیتهای کمیک و خندهآور برای تماشاگرش میزنند. در اجرای "جن گیر" از همان آغاز نمایش ذهن مخاطب با آمادگی به سوی اجرایی نامتعارف هدایت میشود؛ هرچند که صحنه بسیار ساده، واقعی و کوچک نمایش با این نامتعارف بودن سنخیت ندارد. نمایش به صورت دو پاره میان مرز واقعیت و فانتزی یا به نوعی واقعیت و خیال دست و پا میزند. آدمهای واقعی، اما تیپهای تکراری همیشگی؛ زوجهای ناراضی که مدام سر هم غر میزنند و با روابط کلیشهای و ناهمگون همیشگی با یکدیگر برخورد میکنند و در نهایت بدون داشتن ویژگی متفاوت و خاصی به صحنه میآیند و با ایجاد یک کمدی کلامی تماشاگران را به خنده وا میدارند. زن همان تیپ شناخته شده نمایشهای ایرانی دهه 60 است که تنها با ناله و نفرین همسر خیاط خود را همراهی میکند و مرد همان تیپ ساده شده یک مرد ایرانی در نمایشهای دهههای اخیر است که توقعات و دیالوگهای مشخصی دارد و در نهایت شخصیتپردازی رخ نمیدهد که منجر به خلق موقعیت نمایشی قابل توجه یا کنش و قابلیت دراماتیک جذابی شود. پاره واقعی نمایش تنها صحنههایی تکراری از زندگی تکراری یک زوج ساده و سبک مغز و جنزده است که توسط یک سرمایهدار با نفوذ استثمار شدهاند و تنها آرزوها و دغدغههایشان به فروش لباسها و ماکنهای روی دست باده کردهشان خلاصه شده که نمونه این آدمها در جامعه امروز فراوان است. انسانهایی که بدون تفکر خاصی با ذهنی بیمار از توهمهای خود به دنبال رسیدن به هدفهای کوچکی در زندگی هستند.پاره دیگر این نمایش که شاید بخش قابل توجه و طنز گونه اثر است، حضور موجودات ماورایی به نام جن و رسوخ آنان در زندگی روزمره زن و مرد خیاط است. موجوداتی که به خاطر قابلیتهای فانتزی و خیالیشان در این نمایش توانستهاند موقعیتهای خلاقانه و خندهآوری برای مخاطب ایجاد کنند و کارگردان با استفاده از همین قابلیتها سعی کرده فضای فانتزی اثرش را با کمدیهای موقعیت بیامیزد و تماشاگر را در هراسی هولانگیز بخنداند. جنهایی که حضورشان زندگی متعارف زوج خیاط را به هم میریزند و به داستان این نمایش جذابیت خاصی میدهند. اما آنان هم در حد تعریفهای کلیشهای و عامیانه باقی میمانند. در حالی که نویسنده میتوانست با استفاده از جنبههای خیالی و افسانهای این موجودات در ذهنیت عامیانه مردم و قرار دادن آنها در موقعیتهای جدید و قابل توجهی در داستان خود، موقعیتهای دراماتیک جذاب و فانتزی گونهای ایجاد کند و با نزدیک شدن به گروتسک، سبکی که مشخصه کارهای قبلی نریمانی بود، اثری خلاقانهتر اجرا کند. نوآوری در خلق چند حرکت و صحنه نمایشی فانتزی با استفاده از جنبههای ماورایی این موجودات افسانهای و تناقض رفتاری و موقعیت آنان با انسانهای نمایش باعث شکلگیری چند فضای نمایشی قابل توجه میشود، اما این اتفاقات و موقعیتهای بدیع نمایشی بیثمر و کوتاه به پایان میرسد و نمیتواند منجر به آفریده شدن نمایشی بزرگی شود. در واقع موقعیت یا معضل مهم اجتماعی در این نمایش به ورطه کمدی و طنز کشیده نمیشود و جز چند مورد اشاره کلامی و حرکتی، هیچ رویکرد اجتماعی و جهانبینی فکری در این نمایش طرح نمی شود تا تماشاگر به تحولی درونی از تماشای این اجرا برسد. گویا آن چه که ما در آثار تخیلی و فانتزیگونه نویسندگان دنیا میبینیم، اینجا در حد چند موقعیت کلامی و ساده طنز باقی میمانند و این طور به نظر میرسد که ایدههای نو و جالب این اثر در پرداخت مجال رشد پیدا نکرده و نیمه کاره رها میشوند.دکور ساده و واقعگرایانه نمایش هم با نورپردازی ساده و تختش در بیشتر صحنهها، با شکلگیری فضای متوهم و خیالانگیز در ذهن مخاطب مغایرت دارد و ظاهراً کارگردان، با واقعی گرفتن فضای اجرا و موقعیتهای نمایشی به دنبال هدفی مشخص بوده، در حالی که این دوگانگی فضای نمایش موجب شده تا ایدههای جذاب نمایشی به بار ننشیند و خیال و توهم لازم در این اجرا با منطقی ظاهری و ساده بیامیزد. این نقص در بازی بازیگران حرفهای نمایش هم نمود مییابد به طوری که سیامک صفری بازیگر نفش اصلی"جنابی" بدون رسیدن به شخصیتی تازه در این اجرا، تیپ کمیک همیشگی خود را ارائه میدهد. این یکنواختی بازی در مورد بازیگر توانایی مانند سیامک صفری یا به ضعف ساختاری نمایشنامه باز میگردد یا به عجلهای که در روند تولید این اجرا وجود داشته مربوط میشود. ضعف ساختاری متن نمایش و عمق نداشتن شخصیتها، مجالی به بازیگر برای رسیدن به نقش واقعی و ارائه بازی تازه و خلاق نمیدهد. "ژاله صامتی" نیز در نقش"پری" (زن خیاط) همچنان در نقش تکراری تیپهای فیلمها و نمایشهای فارسی ایرانی باقی میماند و حرف تازهای برای تماشاگرش ندارد. تنها بازی خلاقانه "فروغ قجابیگلی" بازیگر نقش"مرمر" (یکی از جنها) قابل تحسین است. او با بها دادن به جنبههای غیرمتعارف، فانتزیگونه و کمیک نقش خود و برجسته کردن آن در بازی به ارائه شخصیتی کاریکارتورگونه و دوست داشتنی میپردازد. قجابیگلی که حدود یک سالونیم از بازی در تئاتر دور بوده، این بار با انرژی و تمرکز خاصی به صحنه باز گشته و از شکل خلاقانه بازی او میتوان فهمید که با شناخت کافی در نقش جدیدش ظاهر شده است.این خلاقیت در بازی "هوتن شکیبا" بازیگر نقش مقابلش(منگنه) نیز مشهود است و همگونی جنس بازی این دو بازیگر موقعیتهای کمیک فانتزی گونهای را برای نمایش رقم میزند. هر چند تماشاگر با توقع خاصی از دو بازیگر محبوب و شناخته شده این اجرا و پیشینه کارگردان در خلق نمایشهای طنزگونه و گزنده پا به سالن اجرا میگذارد، اما با بازیهای خلاقانه بازیگران دیگر نمایش توقع خود را پاسخگو میشود."جن گیر" در مقایسه با آثار دیگر کوروش نریمانی، از نظر نگاه و اندیشه درونی نمایشی متفاوت است و میتوان آن را به عنوان خنثیترین اثر نریمانی دانست؛ زیرا در این نمایشنامه دیگر خبری از زهرخندها، تندزبانیها، انتقادها و گزندگیهای طنزگونه نویسنده به جامعه اطرافش خبری نیست و این نگاه انتقادی تنها در حد چند شوخی کلامی، خلاصه شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]