تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعده‏هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏كنيم، چنانكه رسول اكر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836468226




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درباره «درباره الي» ساخته اصغر فرهادي


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: حالا ديگر پس از 4 فيلم مي‌شود از ويژگي‌هاي سينماي اصغر فرهادي حرف زد. مهم‌ترين ويژگي او انتخاب موضوعات چالش برانگيزي است كه همان قدر امروزي و به روزند، كه بنيادي‌اند و ازلي. در «شهر زيبا» واقعا چه كسي مي‌تواند حكم نهايي را درباره شخصيت‌هاي فيلم صادر كند و حكم بدهد واقعا حق با كيست؟ در «درباره الي» هم اين ماجرا به صورت ديگري تكرار مي‌شود. فيلم از 2 بخش تشكيل شده است. بخش اولش در نهايت سرخوشي و شور و حال است و بخش دومش در نهايت تراژدي و غم و اندوه. در نيمه اول اتفاقي مي‌افتد كه اثرش مثل ماضي نقلي هم چنان تا پايان فيلم ادامه پيدا مي‌كند و شرنگش قطره قطره در كام مخاطب مي‌چكد تا تلخي‌اش لحظه‌به‌لحظه بيشتر اثر كند. درست مثل وقتي كه عزاداري تمام مي‌شود و همه مي‌روند پي كارشان و آن وقت تازه غم حقيقتش را براي صاحب عزا عيان مي‌كند. نيمه دوم فيلم كاملا در همين جهت است و همه آدم‌ها را به نوعي با خودشان روبه‌رو مي‌كند. براي همين گرچه تا اواسط فيلم هنوز هيچ قصه‌اي وجود ندارد، ولي درگيري و جذابيتي كه از فرط ملموس بودن فضا ايجاد شده و بي‌هيچ گرهي ما را با خودش همراه كرده، است. «درباره الي» فيلم فضاسازي است. فضاي فيلم پررنگ‌ترين عنصري است كه مخاطب را مقهور و منكوب و مبهوت خودش مي‌كند تا در نيمه دوم فيلم وادارش كند با روبه‌رويي با آن سوال‌هاي ازلي ‌ ابدي و در حقيقت با خودش رودررو بشود. نشان به آن نشان كه ممكن است وقتي براي بار دوم فيلم را مي‌بينيد، از خيلي چيزهاش خسته شويد، ولي فضا همچنان جذاب و حيرت‌آور است. نكته بعدي، حيرت آگاهانه يا ناآگاهانه ما از دراماتيزه كردن روزمرگي است. خيلي كم پيش مي‌آيد كه اتفاقي و حادثه‌اي در زندگي معمولي و عادي صاف و پوست كنده و بدون كم و زياد كردن، مختصات يك درام را داشته باشد. مسلما «درباره الي» هم واقعيت صرف نيست؛ ولي حوادث و اتفاقاتش آنقدر هوشمندانه و هنرمندانه كنار هم چيده شده و آنقدر به زندگي روزمره شبيه است كه مجبوريم چيزي را كه مي‌بينيم به زندگي تشبيه كنيم. دليل ديگرش هم شايد اين است كه روزمرگي هولناك، كشنده و ويران كننده‌اي كه همه مان اينقدر ازش گريزانيم، روي پرده سينما به دام افتاده و هويتش برملا شده، جوري كه نمي‌شود نسبت به آن بي‌تفاوت بود. تازه از نيمه‌هاي فيلم است كه موتور فيلم به كار مي‌افتد و ما مجبور مي‌شويم اطلاعاتي را كه در قالب اتفاقات ساده و بي‌اهميت يا ديالوگ‌هاي ساده و روزمره بخش اول در اختيارمان قرار گرفته، دوباره مرور كنيم. آدم‌هاي فيلم همان‌هايي هستند كه اول فيلم سرخوشانه مي‌زدند و مي‌رقصيدند و دنيا به كامشان بود؛ اما يك حادثه كوچك ‌ خروج يك آدم ناشناس از جمعي كه هيچ نسبتي با او ندارند ‌ همه اين شادي و عيش را به غم و اندوه تبديل مي‌كند. اسم فيلم درباره الي است، ولي هيچ كس درباره او چيزي نمي‌داند. نه اول فيلم و نه آخرش. اوج اين بي خبري جايي است كه مردها در جواب پليسي كه براي بازپرسي و گزارش اين ماجرا آمده، تازه متوجه مي‌شوند كه حتي نمي‌دانند الي مخفف كدام اسم دخترانه است و اسم واقعي دختري كه هم سفرشان بوده چيست. دانستن نام اصلي الي و اين كه او الناز باشد يا الميرا، الهه يا الهام يا هر چيز ديگر هيچ تاثيري به حال دروني و بيروني آنها ندارد. ولي نمونه و مثال و نشانه خوبي است بر اين‌كه واقعا از او هيچ چيز نمي‌دانند. الي مثل يك سايه وارد مي‌شود و مثل يك سايه هم خارج مي‌شود. با اين حال سايه‌اش تا ابد بر زندگي آدم‌ها مستدام خواهد بود. همان طور كه ورودش اتفاق خاص و خارق العاده‌اي نيست. خوشبختانه فيلمساز تلاشي هم نكرده با تاكيد روي تراژدي غرق شدن يك دختر جوان فيلمش را به يك اثر پر از آه و ناله و سوز و گداز تبديل كند و اين البته نقطه قوت بزرگي است. حضور الي و مرگ احتمالي‌اش محمل و بهانه‌اي است تا معلوم بشود او با همه ويژگيهايش مثل ابهام، ناشناختگي و پيچيدگي‌اش چه تاثير و ولوله‌اي ميان آدم‌هاي ديگر قصه مي‌گذارد؛ آدم‌هايي كه قرار است به بهانه او با واقعيت دروني و بيروني خودشان بيشتر آشنا شوند. الي مي‌آيد و مي‌رود تا آدم‌هاي فيلم به شناخت بيشتر و بهتري درباره خودشان برسند و بفهمند در چه چيزهاي بديهي و ساده‌اي مشكل دارند. اطلاعات داستان خيلي غيرمستقيم و بيشتر تحت تاثير ديالوگ‌ها بيان مي‌شود؛ ديالوگ‌هايي كه در زندگي روزمره هم زياد ازشان استفاده مي‌كنيم و از بس عادي و پيش پا افتاده‌اند، خيال مي‌كنيم مي‌خواهند همان فضايي را كه اولش گفتم، تصوير كنند و پر كنند؛ ولي بعد مجبوريم در ذهنمان به آنها رجوع كنيم، براي اين كه فيلم را بهتر بفهميم و تحليل كنيم. ديالوگ‌هايي كه نظيرشان را بيشتر در داستان‌هاي كوتاه نويسندگان رئاليست آمريكايي و مخصوصا ميني ماليست‌هايي مثل همينگوي و كارور و سلينجر و سلف همه آنها چخوف روسي ديده‌ايم. اين روشي است كه فرهادي مخصوصا بعد از «چهارشنبه سوري» در فيلمنامه‌هايي كه خودش نوشته يا در نوشتنشان مشاركت داشته، در پيش گرفته؛ عدم تاكيد روي واقعيت اصلي و پرداختن به حاشيه‌ها براي رسيدن به اصل موضوع. الي فقط بهانه‌اي است براي اين كه پرسش‌‌هاي مختلفي را در ابعاد گوناگون براي همه ‌ بخصوص جماعتي كه خيال مي‌كنند به واسطه سال‌ها دوستي و دم خور بودن و همسفر بودن، خوب يكديگر را مي‌شناسند و حرف هم را مي‌فهمند ‌ مطرح كند تا بدانند اصلا اين طور نيست. رفاقت و دوستي شيريني كه اوجش را در بازي شيرين و دوست داشتني پانتوميم مي‌بينيم، جايش را به كينه و عداوت مي‌دهد. همه مي‌خواهند به نوعي از زير اين بار گناه فرار كنند. نگاه كنيد به فصل فرافكني زن‌ها و اين كه مدام همديگر را متهم مي‌كنند كه ممكن است كدام حركت يكي از آنها الي را دلخور كرده باشد يا رمانده باشد كه بگذارد و برود يا حتي خودش را سر به نيست كند. «درباره الي» نشان مي‌دهد در دل زندگي روزمره هم همچنان با همان سوال‌هاي ازلي ابدي زندگي بشري روبه روييم؛ اين كه دروغ، قضاوت، فرافكني و برداشت آزاد از حرف‌هاي ديگران مي‌تواند چه فاجعه‌اي را رقم بزند. گويا ولتر است كه مي‌گويد دروغ مثل گلوله برفي است كه هرچه بغلتاني‌اش بزرگ‌تر مي‌شود. براي سپيده هم همين اتفاق مي‌افتد. او تا لحظه آخر هم نگران آبروي الي است و اصلا تمام دروغ‌ها را براي همين مي‌سازد تا طبق آن ضرب المثل قديمي كه مي‌گويد «مرده هم پيش مرده شور آبرو دارد» نگذارد چيزي كه الي خيلي دوستانه و صميمي و خودماني لابد در شرايط صميمانه براي او گفته فاش شود. براي همه مان پيش مي‌آيد گاهي نسبت به غريبه‌ها هم پيدا كنيم و يكهو يك راز اساسي و مهم‌مان را با غريبه‌ها در ميان مي‌گذاريم. شايد چون فكر مي‌كنيم او كه غريبه است و ديگر گذارمان به هم نمي‌افتد و البته از كنار اين ماجرا چيزي هم به دست مي‌آوريم؛ چيزي مثل ترحم يا يك جور كمك. حالا او تنها وارث چيزي است كه الي در همان لحظه حساس به او گفته؛ چيزي كه نگفتنش چنين مشكلاتي را به وجود مي‌آورد و سايه هولناك مرگش را روي سر او و دوستانش مي‌گذارد و اگر بگويد براي الي امانتدار و ميراث‌دار خوبي نخواهد بود. اتفاقات فيلم «درباره الي» آنقدر ‌هوشمندانه كنار هم چيده شده و آنقدر به زندگي روزمره شبيه است كه مجبوريم چيزي را كه مي‌بينيم به زندگي تشبيه كنيمبا اين حال از كجا معلوم همين حالا حرف‌هاي سپيده راست باشد و همه اينها را براي فرافكني ماجرا و بازكردن سر خودش نگفته باشد؟ فيلم راه را براي اين تاويل هم باز مي‌گذارد. نگاه كنيد به سكانسي كه همه براي شناسايي جسد احتمالي الي به سردخانه مي‌روند و ما هم همراه نامزد الي جسد او را در سردخانه مي‌بينيم. زاويه دوربين و پارچه‌اي كه روي صورت جسد است، ما را مطمئن نمي‌كند كه اين واقعا جسد الي است يا نه. تنها نشانه مرگ اين دختر، اعتماد به گريه نامزد اوست؛ ولي از كجا معلوم كه نامزد الي تصميم نگرفته او را براي خودش بكشد تا تمام خاطرات تلخش را از او و چيزي كه حرف‌هاي سپيده برايش ساخته، فراموش كند؟ براي همين شايد اصلا تصميم گرفته جسد الي را ببيند و نه حقيقتي را كه كشوي سردخانه جلوي چشمش مي‌گذارد. اين سكانس، پس از نمايش ندادن غرق شدن و مرگ الي بعد از پلان‌هاي دويدن سرخوشانه اش دنبال بادبادك، دومين ترفند نمايشي فرهادي در فيلمي است كه خودش قانون «روايت نعل به نعل روزمرگي بدون دراماتيزه كردنش» را براي آن و مخاطبانش وضع كرده. چيزي مثل صحنه پاياني چهارشنبه سوري و صحنه غافلگيركننده ديدار حميد فرخ نژاد و پانته‌آ بهرام كه حسابي حالمان را مي‌گيرد و عيشمان را منقص مي‌كند. اين اتفاق بار اول در فصل بادبادك بازي الي مي‌افتد؛ تنها جايي كه با همراهي موسيقي، خيلي ساده رضايت و سرخوشي او را از وضع موجود مي‌بينيم. بعد مي‌فهميم همه اين‌ها براي اين بوده كه حواس ما از جريان طبيعي و يكنواخت داستان پرت شود تا غرق شدن احتمالي‌اش را نبينيم و اين گره تا آخر داستان برايمان باقي بماند. فيلم حتي مي‌تواند درباره يك موضوع اخلاقي به نام قضاوت و خوبي يا بدي‌هاي آن باشد. هر آنچه در فيلم اتفاق مي‌افتد و چالش‌هايي كه بين دوستان جوان حقوقدان در مي‌گيرد، همه به خاطر نوع قضاوتي است كه درباره الي و خوبي و بدي عملكرد او دارند. در اين مسير تا جايي پيش مي‌روند كه با وجود اين كه خودشان شاهد بوده‌اند اتفاقي غيراخلاقي اتفاق نيفتاده، ولي حالا بدشان نمي‌آيد كار سهل و ممتنع او را به خيانت هم تعبير كنند. چيزي كه خيلي زياد و بيش از هر چيز به فضاي رئاليستي كار كمك مي‌كند و در خدمت آن است، بازي طيف متفاوت بازيگراني است كه در كنار هم قرار گرفته‌اند، از ترانه عليدوستي و گلشيفته فراهاني و شهاب حسيني تا صابر ابر و بقيه‌اي كه اولين تجربه شان را پشت سر مي‌گذرانند. مثلا فرهادي، حشو و زوايد بازي بازيگري مثل شهاب حسيني را كه به استناد بازي‌هاي قبلي‌اش حركات نمايشي بيشتري نسبت به بقيه دارد، آنقدر خوب گرفته كه بازيش كاملا همسطح ديگراني است كه بازي اولشان را پشت سر مي‌گذرانند و معلوم نيست با كدام ملاكي آن‌ها را كشف كرده و كنار هم قرار داده. ديدن ماني حقيقي براي مايي كه غير از دو فيلم اكران نشده «آبادان» و «كارگران مشغول كارند»، او را با همكاريش با فرهادي در چهارشنبه سوري و كارگرداني «كنعان» مي‌شناسيم، چيز غافلگيركننده‌اي است. بخصوص كه با بازي در نقش آدم شوخ و شنگي كه مي‌خواند و مي‌رقصد و مسخره بازي در مي‌آورد ‌ با آن ميميك و حالت چهره ‌ در فصل اول فيلم و بازي كاملا بر عكسش در نيمه دوم، جايي براي عيب و ايراد در كارش باقي نمي‌گذارد. بخش زيادي از جذابيت‌ها و زيبايي‌هاي اين فيلم مديون مسائل تكنيكي و فني آن است كه صحبت درباره آن را بايد به اهلش واگذاشت؛ چيزهايي مثل حركت دوربين و نوع دكوپاژ فرهادي كه با وجود عدم تنوع آدم‌ها، قاب‌هاي غيرتكراريش به مخاطب اجازه خستگي نمي‌دهد. بي‌گمان همه چيز در اطراف كارگرداني فرهادي متبلور شده كه حتي موجوديت فيلمنامه خودش را هم كه داستانش را با اين همه ريزه‌كاري و جزييات تعريف مي‌كند، زير سوال مي‌برد. همه چيز بداهه به نظر مي‌رسد و انگار دوربين حسين جعفريان فقط و فقط به عنوان يك ناظر، چيزي را كه در مثلا پيك‌نيك اين چند جوان در آن ويلاي نيمه متروك كنار دريا اتفاق افتاده، ضبط كرده. ممكن است واقعيت دقيقا عكس اين باشد؛ يعني فرهادي با شدت همه چيز را در فيلمنامه مشخص كرده باشد. ولي مطمئنا حاصل كار چيزي نبوده كه كسي جز او بتواند آن را اينقدر دقيق و تيزبين به تصوير بكشد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن