محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852718209
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سینمای ما-افخمي: من فيلم اخراجيها را ديدهام و به نظرم كمدي ساده خوبي بود كه گرم و ديدني از آب درآمده. جز اينكه فكر ميكنم حدود 10 دقيقه ميشود از آن كوتاه كرد. يعني من درست از دقيقه 100 شروع كردم به يك مقدار خسته شدن و احساس اينكه دارد كش پيدا ميكند. غير از اين نكته، فيلم خوبي بود و از آن نوع كمديهايي است كه در همه جاي دنيا درباره جنگ ساخته ميشود و به خصوص فرانسويها اين نوع كمدي را راجع به جنگ خودشان، جنگ دوم جهاني، خيلي خوب ميسازند. براي آنها هيچ معني بدي هم ندارد. در واقع به اين معني نيست كه قهرمانيهاي نهضت مقاومت فرانسه ناديده گرفته شده يا جنگ مقابل نازيها جنگ مسخره و بيارزشي شناخته شده. كسي چنين برداشتهاي عجيب و غريبي از آن كمديها نكرده. منتها اينجا ما ميبينيم كه حملاتي به فيلم اخراجيها ميشود كه انگار اين فيلم دارد ارزشها را به مسخره ميگيرد و... طيفي كه اين انتقاد را مطرح ميكنند در يك تقسيمبندي كلي جزء اصولگراها هستند. يك عده ديگري هم هستند كه ميگويند اگر شخص ديگري اين فيلم را ميساخت، حتما سانسور ميشد و تو يك اجازه به خصوص و پشتگرمي خاصي داشتهاي كه توانستهاي اين فيلم را بسازي و همين فيلمي كه دارد نمايش داده ميشود خيلي جاهايش بايد سانسور ميشد و به خاطر تو نشده. اين عده كه اين حرف را ميزنند جزء اصلاحطلبان به حساب مي آيند. دهنمكي: جاي خوشحالي دارد كه اينها بالاخره در يك جا به هم رسيدهاند. حالا عليه ما باشد عيب ندارد. حداقل در يكجا با هم متحد بشوند، به اين احتياج داريم... افخمي: اين شيوه دوم هجومي كه به فيلم اخراجيها ميكنند بيشتر مرا عصباني ميكند. چون از اردوگاهي است كه ادعاي آزاديخواهي و مقابله با سانسور دارد ولي به هر ترتيبي دارند سعي ميكنند زمينههاي سانسور و ساخته نشدن فيلمهاي اينچنيني يا حتي اگر بشود متوقفشدن اكران اخراجيها را فراهم بكنند. در واقع از اين برادران آزاديخواه، ديگر آدم نميداند به كجا پناه ببرد. دهنمكي: الان پاي مجلس را هم وسط كشيدهاند... افخمي: در واقع الان بايد بگوييم يكي بيايد ما را از دست اين آزاديخواهها نجات بدهد. اين وضعيت را من در چند تا از مصاحبههايي كه با تو شده بود هم ديدهام. بعضي از اين مصاحبهگرها كه سواد سينمايي درست و حسابي هم ندارند، حرفهاي خيلي بيربطي ميزدند. مثلا ميگفتند لفظ «حرامزاده» چرا در فيلم به كار رفته يا مسائلي از اين دست. حالا ميخواهم بپرسم كه چرا يك مقدار ضعيف با اينها برخورد ميكني. مثلا يك جاهايي انگار گفتي نه من اين كاره را نكردهام يا همراهي ميكردي با اين ادعا كه الفاظ ركيك نبايد توي سينما پخش شود. واقعا چرا نبايد الفاظ ركيك در سينما به كار نرود. حالا در تلويزيون مسئله فرق ميكند. چون تلويزيون بدون انتخاب در دسترس بچه و بزرگ هست. يعني كسي كه تلويزيون را روشن كرده انتخاب نكرده كه چه جور فيلمي را ميخواهد ببيند. ولي فيلمي كه توي سينما است طبيعتا بايد حيطه فراختري داشته باشد براي استفاده از الفاظ و تصاوير. براي اينكه اشخاصي كه به سينما ميروند فيلم را انتخاب ميكنند و وقتي بليت ميخرند حتما يك چيزهايي راجع به آن ميدانند و اگر نگران خانوادهشان هستند ميتوانند يك بار تنهايي بروند فيلم را ببينند بعد با خانواده بروند. اصلا من ميخواهم بگويم اين يك موقعيتي است. گذشته از اينكه حمله به آزادي و آزادي بيان و فيلمسازي آزاد اينبار از طرف اصلاحطلبان و آزاديخواهها اتفاق افتاده، ولي يك موقعيتي است براي دفاع خوب از اينكه ما فيلمسازيم و حق فيلمسازي داريم و چطور ميشود وقتي فيلمسازي از جهت سياسي با شما يكدست نباشد سعي ميكنيد جلوي فيلمسازياش را بگيريد و فيلماش را سانسور و ممنوع كنيد. اين حق قانوني فيلمسازي را چرا درست و حسابي ازش دفاع نكردي؟ دهنمكي: والا حقيقتاش اين است كه برايم تازگي ندارد. يعني من يادم ميآيد سر «فقر و فحشا» هم اين اتفاق افتاد. همين روزنامههاي اصلاحطلب يك تيتري زده بودند به نام حراج انسان در فجيره كه من همزمان داشتم اين موضوع را ميساختم. قبل از آن يكي از خبرنگاران همان روزنامه از من پرسيده بود الان داري چه كار ميكني و من گفته بودم دارم يك مستند ميسازم راجع به قاچاق زنان به دبي. اين مصاحبه من چاپ نشد و برايم عجيب بود. چند وقت بعد ديدم تيتر اين موضوع را همراه يك گزارش چاپ كردهاند و فيلم كه يك ماه بعد از آن بيرون آمد چپ و راست دست به دست هم دادند و اين موضوع را تكذيب كردند. رفتم بخشهاي دبي را هم گرفتم و نشان دادم كه اين قضيه وجود دارد و جالب است كه اولين روزنامهاي كه عليه من موضع گرفت همين روزنامهاي بود كه تيتر زده بود حراج انسان در فجيره. آنجا هم در آن موقعيت همين اتفاق افتاد و روزنامههاي راست و چپ عليه فيلم موضع گرفتند و فيلم هم توقيف شد و كار به دادگاه و... رسيد و حتي كتابي كه راجع به آن بيرون آمده بود در زمان دولت فعلي توقيف شد. البته نميشود همه را يكدست ديد. آن موقع يادم هست كه رييسجمهور وقت نامهاي به وزير ارشاد نوشت و گفت كه اين فيلم اصلا سياسي نيست و نگاه سياسي و جناحي ندارد و دلسوزانه ساخته شده است و مضامين عدالت اجتماعي و... را دنبال ميكند و هدف من هم اتفاقا همين بود. چرا بايد هر دفعه كه نقدي از درون ميكنيم فلش انتقاد به سمت يك جناح سياسي باشد و اين سوءتفاهم پيش بيايد كه هر وقت بخواهيم نقد اجتماعي بكنيم پس حتما دنبال بهرهبرداري سياسي هستيم و ميخواهيم زيرپا كشي بكنيم و جاي آنها را بگيريم. ولي برخورد روزنامههاي اصلاحطلب با فيلم فقر و فحشا برايم جالب توجه بود. كساني كه خودشان اين تيترها را ميزدند شديدترين حملهها را به فيلم انجام دادند. فكر ميكنم دغدغههايي كه در حوزه مستند و سينما دارم دغدغههاي جناحي نيست و بنابراين توقع ندارم آدمهايي كه خط سياسي مشخصي دارند بيايند از آن حمايت بكنند. اتفاقا با منظورهاي خاص مقاومت هم ميكنند و به نظرم اينها دو بخش هستند. يكي رفقا و يكي رقبا. رقبا به كنار اما رفقا چشم ديدن همديگر را ندارند آن هم از سر حسادت. دلايل مختلف هم دارد. خيليها ميآيند از اين كارها ميكنند از طريق رانت و... سفارش ميگيرند كه فلان سوژه ملتهب و خط قرمز را بسازند و نميتوانند به خوبي با خطوط قرمز بازي كنند و كار را درست درنميآورند و بنابراين فيلمشان توقيف و ممنوع مي شود. اساسا من معتقدم كه رد شدن از خطوط قرمز هنر نيست و فكر ميكنم تعيين ضريب حساسيتها راجع به فيلم توسط فيلمساز مهم است. اين اتفاق در مورد فقر و فحشا افتاد. هنوز هم فيلم در دانشگاهها توسط بسيج دانشجويي اكران ميشود و خيليها وقتي آن را مي بينند ميگويند كه اين حرف خودشان است. يعني جنس ميزبان و مدعو يكي نيست ولي از تمام دانشگاه ميآيند فيلمي را كه بسيجيها اكران كردهاند ميبينند و برايش كف ميزنند. چون به نظرم در اين بخش بايد با فطرت مشترك آدمها بايد ارتباط برقرار كرد. اين فطرت مشترك در سياستمدارها يكخورده سياه و سفيد است. يعني هر كسي نتواند با آن فطرت آنها حرف بزند خودي محسوب نميشود. شما هم اينها را ميشناسيد. شما به عنوان كسي كه در عالم سياست هم بوديد زبان جواب دادن به اينها را ميدانيد. من هم چون از ژورناليسم وارد شدهام زبان پاسخ به اينها را ميدانم. به خصوص كه معتقدم نبايد خيلي از اين حرفها را بيپاسخ گذاشت. حالا خيلي از كارگردانهاي ما دست بسته ميايستند تا مورد حمله قرار بگيرند و هيچي هم نميتوانند در مورد خودشان بگويند چون كارشان اين نيست اصلا. ماها چون ژورناليست بودهايم ميدانيم چه جوري جواب بدهيم . چه تيتري را با چه تيتري جواب بدهيم. من فكر ميكنم از يك جايي به بعد مقاومت در برابر اين حرفها خود ما را هم دچار يكجور روزمرگي ميكند. فيلم دارد ارتباط خودش را برقرار ميكند و اينها هر چي هم بگويند كه نرويد ببينيد و فيلم خوبي نيست و فلان است باز ميبينيم كه هزاران نفر در صف سينماها شبها ميايستند. پس چه لزومي دارد من خودم را درگير اين حرفهاي آنها كنم. افخمي: به نظر من ميشود با اينها برخورد كرد. يعني با خبرنگاري كه ميپرسد چرا لفظ حرامزاده را چرا به كار بردي... دهنمكي: فقط كه اين نيست. خيليهايشان آدمهاي كوچكي هستند. شما به عنوان آقاي افخمي يك روزي نماينده مجلس بوديد. آمديد در نشريه من و با من مصاحبه كرديد. نه دعوايمان شد نه چيز ديگري. من الان آمدهام دفتر شما و داريم با هم مصاحبه ميكنيم. فيلم من اكران است آقاي ابطحي و تاجزاده ميآيند كنار من مينشينند و فيلم را ميبينند يا آقاي خاتمي يادداشتي برايم مينويسد يا آقاي محسن رضايي سر صحنه ميآيد و همين نقدهايي كه در نشريه مطرح ميشد آنجا هم مطرح ميشود. آدمهايي كه بزرگ هستند يعني سطحشان از عوامزدگي بيرون است و به جايي رسيدهاند كه كوچك فكر نميكنند، نگاهشان هم به اين حوزههاي كوچك انتقامجويي برنميگردد. ولي آن آدمهايي كه ميگوييد دارند انتقامكشي ميكنند و در نقد سينمايي نگاه سياسي دارند. خيليهايشان البته و بعضي ها نه. افخمي: البته تا موقعي كه فيلم دارد نمايش داده ميشود و امكان تاثير تبليغاتي هست اين برخوردي كه داري انجام ميدهي خوب است. چون ممكن است مصاحبه را اصلا چاپ نكنند. يعني وقتي ببينند مصاحبه به گونهاي پيش رفته كه نتوانستهاند ادعاشان را پيش ببرند ممكن است مصاحبه را چاپ نكنند يا آن بخشها را كم بكنند و... دهنمكي: براي فيلم هم حساسيت ايجاد ميكنند. مثلا اينها ميگويند فيلم كمدي صرف است در حالي كه من ميدانم اينجور نيست و موقعي كه مردم دارند ميخندند معلوم است به همان نكتهاي كه منظور من است دارند ميخندند. حالا اگر من بخواهم اين را توضيح بدهم ممكن است حساسيتهاي ويژه ايجاد كند كه پس بايد اينجاهاي فيلم را هم در مي آورديد. پس بايد گذاشت كه فيلم اكران شود و بعد از آن نوبت منتقد است كه بنشيند لايههاي زيرينتر فيلم را دربياورد. بهتر است به جاي فحش دادن بروند تحليل كنند ماجرا را. به مردم مي گويند نرويد فيلم را ببينيد ميروند ميبينند. ما ميگوييم اين فيلم به درد نميخورد گوش نميدهند. چه اتفاقي افتاده؟ بالاخره مردم قرار بوده حرف نخبگان را گوش دهند و اين نخبهها بودهاند كه جريانسازي ميكردهاند. يادم ميآيد آقاي گلابدرهاي يك بار برايم تعريف ميكرد يك فيلمي يكي از كارگردانهاي قديمي در زمان شاه كار كرده بود و تودهايها آمده بودند يك جزوههايي منتشر كرده بودند كه اين فيلم در خدمت استعمار قرار دارد. چون فيلم قبلياش فيلم مردمي بود و با استقبال مواجه شده بود. حالا آن فيلم را مردم نرفتند ببينند. ولي الان اتفاقي كه افتاده اين است كه ميگويند نرويد اين فيلمها را ببينيد و مردم ميروند ميبينند. حالا گويا دارند به مردم فحش ميدهند كه بيسوادند و بيسليقهاند و تازه بعدش ميگويند اگر فلان فيلم بيايد بيشتر از اخراجيها ميفروشد. حالا چطور شده مردم كه به زعم آنها سليقه نازل دارند اگر آن فيلم بيايد بيشتر استقبال ميكنند. من نميخواهم بگويم الزاما فروش خوب نشاندهنده آن است كه يك فيلمي خوب است. ولي فكر ميكنم در مورد اخراجيها ديگر فقط بحث فروش خوب نيست. بحث يك اتفاق است. اتفاقي كه چه در اخراجيهاي يك و چه در اخراجيهاي دو افتاده؛ يك تاثيرگذاري و جريانسازي است. شما ميبينيد كه فيلم اخراجيهاي يك كه فيلم اول يك كارگردان است و دكوپاژ درست و حسابي هم ندارد سه سال بعد از اكراناش يك دفعه روزنامه لوسآنجلس تايمز تيتر ميزند كه اخراجيها محاسبات آمريكا را به هم ريخت. اگر يك فيلم بتواند همين يك كار را هم انجام دهد واقعا بايد مورد مطالعه قرار بگيرد. خود اينها دائم ميگفتند اثر را بايد فارغ از موثر ديد ولي نميدانم كه چرا حالا ديگر اثر را نميبينند و فقط به موثر توجه ميكنند. تازه: شايد ميگفتند كه فيلم اخراجيها همراه مسعود دهنمكي اين معادلات را به هم زده. در واقع چقدر كاراكتر شما به عنوان كارگردان در موضع آن روزنامه موثر بوده است؟ دهنمكي: ببينيد اين منفي نيست. مثل سرقفلي و برند است. خيلي فيلمها در مورد آسيبهاي اجتماعي ساخته شده ولي از فقر و فحشا 10 ميليون نسخه تكثير ميشود. به نوع نگاه برميگردد. اتفاقا من معتقدم اثر و موثر با هم هستند و روي همديگر تاثير ميگذارند و اصلا اينطور نيست كه بتوانيم بگوييم اين فيلمنامه را دست هر شخص ديگري هم بدهيم همين اخراجيها ميشود. اما اينكه حرفهاي آن عده كه گفتم با هم تعارض دارد براي من هم جالب توجه است. افخمي: نه بحث حقوق است. حقوق قانوني... دهنمكي: آقا من حق دارم فيلم بسازم و آنها هم حق دارند نقد كنند ولي الان دارند نقد ميكنند كه چرا فيلم ميسازي. اين را من نميفهمم. در آلمان پس از جنگ خانم ريفتنشتال به عنوان يك فاشيست فيلماش را ميساخت. كسي به او ميگفت كه حق نداري فيلم بسازي؟ اصلا همه حرفهايي كه درباره من ميزنند، درست. ولي آنها هميشه ميگفتند قاعده بازي را رعايت كنيد. من در جشنواره گفتم ما قواعد بازي را پذيرفتهايم ولي آيا اينها هم طبق همان قواعد بازي دارند با ما بازي ميكنند؟ يك آقايي در جشنواره ميگفت مگر از جنازه من رد شويد تا فيلم اخراجيها را در بخش مسابقه بگذاريد. همانجا گفتم خيلي جالب است آقاياني كه ميگفتند ما حاضريم جانمان را بدهيم تا مخالفمان حرف بزند، الان حاضرند جانشان را بدهند تا مخالفشان حرف نزند. چه اتفاقي افتاده؟ مگر من چه كار كردهام؟ دوازده سال نشريه داشتهام و در همان موقع خيليها داشتند خيلي كارهاي ديگر ميكردند. در مورد اينها هيچ حرفي نيست. ولي در مورد من كه همهاش در كار فرهنگي و به قول آقايان در فعاليت مدني بودهام اين جوري برخورد ميشود. در واقع احساس ميكنم كه اينها تحمل اينكه ماها حرف بزنيم را ندارند. يعني اتفاقا اينها ميخواهند ما را در يك مديوم ديگري ببينند. به هر حال يك مواقعي تاثيرگذاري كارهاي ما اينها را مرعوب ميكند و اين مرعوب شدن در ميان آدمهاي كوچك ديده ميشود و نه آدمهاي بزرگ. آدمهايي كه شان و شئوني دارند و كارگردانند و... هيچوقت از چنين موضعي برخورد نميكنند. حتي تماس ميگيرند و تبريك ميگويند. افخمي: البته خيلي از فيلمسازها هم در اين مواقع حسودي ميكنند و... دهنمكي: حالا ديگر من نخواستم اينها را هم بگويم... افخمي: موقعي كه خبرنگاري به خودش جرات ميدهد و ميپرسد كه چرا از لفظ حرامزاده استفاده كردهايد، به اين فكر نميكند كه در واقع دارد براي تمام فيلمسازهاي بعدي محدوديت ايجاد ميكند و دارد سانسور را تا حد ابلهانهاش تاييد ميكند و كلا حرف ابلهانهاي ميزند. به نظر من بايد با يك چنين چيزي برخورد كرد... دهنمكي: در ديدار با رييسجمهور به همين موضوع اشاره كردم. گفتم موقعي ميشود از فيلمساز توقع خلاقيت داشت كه به او آزادي بدهي خود مسئولان را نقد كند. يعني سينماي سياسي ما جايگاهاش الان كجاست؟ تمام فيلمسازاني كه از موضع اصولگرايي حرف ميزنند رفتهاند سراغ موضوعات بيخطر و مثلا خواب ديدن و شفا گرفتن و در واقع رانت ميرود در اين موضوعات بيخطر. ولي هنر متعهدي كه امام ميگفت اينطور نبود. هنر متعهدي كه امام ميگويد هنري است كه بيانگر جنگ فقر و غنا باشد. دفاع از مظلوم در برابر ظالم باشد، نقد قدرتمندان باشد. حالا ما از ديگران توقع نداريم. آنها جور ديگري فكر ميكنند. ولي آنها كه اسم مسلماني را ميبرند دارند بدتر برخورد ميكنند. انجمن روزنامهنگاران مسلمان، هيئت اسلامي هنرمندان. آنها بيشتر منتقد من هستند تا بقيه طيفها. البته آن طيفهاي ديگر هم هستند منتها من از آنها توقع انصاف ندارم. از آن منتقدان سينمايي كه گرايش سياسي دارند اصلا توقع ندارم كه از يك موضع منصفانه، فيلمهاي اول و دوم يك كارگردان را نقد كنند. ولي خب در اين طرف گود دارد يك اتفاق ديگري ميافتد. اين طرف گود، بچه مسلمانهايي كه خودشان در دامان انقلاب بزرگ شدهاند و در حوزه هنر متعهد فيلمسازي را ياد گرفتهاند و رانتهاي موضوعي و ويژه بيشتر در اختيار اين طيف بوده، ميگويند چرا فلاني آمده... افخمي: خب اينها هم خيلي حسودي ميكنند... دهنمكي: خب من هم يكي مثل شما. به جاي اينكه بياييد دستاش را بگيريد، پدري كنيد بياييد سر صحنهاش و نلرزيد ونترسيد. اين كارها را كه نميكنيد هيچ، موقعي كه يك مشاوري ميخواهد بيايد سر كار من در گوشش ميگوييد كه نرود. جالب است كه براي كار اولام با مشاور قرارداد بسته بودم رفتند زيرآب زدند كه آقا نرو سر صحنه. افخمي: فيلم تو از نقطه بحراني گذشته، يعني فيلم فروش خوبي داشته و ميتواند ركورد 5 ميليارد را هم بزند. پس ديگر نميشود نگران بود كه براي آن مشكلي ايجاد كنند. پس ميتواني الان به آن جنبهاي كه گفتي بپردازي. اين كه قواعد بازي شامل آزادي بيان و... را پذيرفتهاي و از طرف مقابل هم انتطار داري كه بپذيرد. پس حالا ديگر ميتواني جواب كساني كه مي گويند بايد اين فيلم سانسور ميشد را بدهي. به خصوص اين طرفيهايي كه خود را آزاديخواه و اصلاحطلب عنوان ميكنند. محدوديتهايي كه اينها پيشنهاد ميكنند كه بايد گريبانگير اخراجيها ميشد، در واقع تبديل به محدوديتهايي ميشود كه گريبان كل سينما را ميگيرد. آن رفقا و بچههاي مسلمان هم البته بايد جواب بدهند كه با همين محدوديتهايي كه از ابتدا پيشنهاد كردهاند و از آن دفاع ميكنند سينماي ايران را تا مرز نابودي پيش بردهاند. در حقيقت خود اخراجيها هم با فروش فوقالعادهاي كه داشته هنوز نشان نميدهد كه سينماي ايران دوباره زنده شده و ميتواند در آينده، مردم را به سينماها بكشاند. بايد فيلمهاي بعدي را ديد. اين كه سالنها خالي بماند به اين خاطر كه ميگوييم فلان لفظ در سينما نبايد استفاده شود يا فلان موضوع نبايد مطرح شود را بايد آن برادران اصولگرا پاسخ دهند كه فكر ميكنند مسلماني در انحصار آنها است. در ضمن آن طرفيها هم كه ميگويند با حفظ حدود طرفدار آزادي هستند بايد چنين پرسشي را جواب بدهند. اينكه چرا اينقدر محدوديت ايجاد ميكنند و اين همه محدوديت چه معنايي دارد؟ مگر خودشان نميدانند كه بچهها در همان كلاس اول دبستان بدترين فحشها را در مدرسه ياد ميگيرند. گفتن اين حرف كه در سينما و نه در تلويزيون (كه ماجراياش جدا است) ما حق نداريم يك زبان نزديك به واقعيت به كار ببريم؛ آن هم در يك فيلم جنگي و در وضعيت اردوگاه؛ اين نتايجي دارد كه شامل همه فيلمسازان ميشود و طبق معمول، حسادت و برخورد سياسي چنان اينها را كور كرده كه فكر ميكنند با چنين موضعي ميتوانند نقش آدمهاي فرهنگي و آزاديخواه را بازي كنند. دهنمكي: ميگويد درونمان خودمان را ميسوزاند، بيرونمان مردم را. واقعا مسيري كه من براي ساختن اين فيلمها طي ميكنم به مراتب سختتر از ديگران است. من ديگر چه تاواني بدهم؟ مگر تا به حال دو تا از نشريههاي من توقيف نشده؟ فيلم مستند من توقيف نشده؟ كتاب فيلم مستند من توقيف نشده؟ فيلم اولام آن اتفاقها براياش افتاد و فيلم دومام حتي در بخش مسابقه جشنواره فجر پذيرفته نشد. كسي كه عضو شوراي صدور پروانه ساخت است مصاحبه ميكند و ميگويد ما هر كاري كه ميتوانستيم انجام داديم تا اخراجيها ساخته نشود. چه احساس مسئوليت شرعي ميكنند كه نميگذارند آدمهاي جديد وارد اين سينما بشوند؟ چرا نبايد چنين فيلمي با چنين مضموني ساخته شود كه مضموناش در خدمت كشور است؟ اينها دغدغههاي من است و چيزهايي است كه آنها بايد از اول ميگفتند و نگفتند و چون نگفتند من مجبور شدم بيايم و مطرحشان كنم. وگرنه اينجور نبود كه من بخواهم بيايم و سينماگر شوم و... من چند سال صبر كردم و ديدم آنها كه سينماي جنگ كار ميكنند از نگاه يك جانبهشان نميخواهند دست بردارند. تازه، به اسم سينماي جنگ ضد جنگ مي سازند. ميگويند چرا رفتي جنگيدي، نبايد ميجنگيدي و... حالا من آمده ام فيلم ساختهام و دارم همان حرفها را جواب ميدهم. شوخيهاي فيلم جواب همين حرفها است. يكي در فيلم ميگويد شما اگر نمي رفتي جبهه كار انقلاب در همان روزهاي اول تمام بود و طرف ديگر مي گويد اگر نميرفتيم جبهه الان داشتي به صدام ميگفتي آقا دايي! اينجا طنز در خدمت هجو دشمن نيست در خدمت هجو بيانيه هاي سياسي آقايان قرار دارد. چرا از آن نارحت هستند؟ چرا اسم آن را ميگذارند لودگي؟ خيلي از اين انتقادها عامدانه بدخواهانه است. اينها ميبينند اخراجيها يك كمدي سياسي است و در خدمت ايدئولوژي قرار دارد و نه عليه آن. يعني دارد زيرآب رياكاري را به شدت ميزند. ميگويد اينجور آدمهاي رياكار را به حساب همه رزمندهها نگذاريد. يعني آدمي مثل حاج صالح نماد تفكر بچه جبههايها نيست. شما در جبههها همه آدمها را آسماني نشان دادهايد. به خدا ماها كه جبهه بودهايم و سابقهمان از شهرك سينمايي دفاع مقدس شما بيشتر بوده، ميگوييم جبهه اين جوري نبوده. جالب است آدمهايي كه پايشان از شهرك سينمايي دفاع مقدس اينطرفتر نرفته ميگويند اين دارد با ارزشها شوخي ميكند و ارزشهاي جنگ را زير سوال مي برد. البته شكستن اين كليشه ها هزينههايي دارد و من اين را ميپذيرم. براي گفتن اين حرفها فرش قرمز جلوي آدم پهن نميكنند. امسال در اكران عيد نه فيلم آقاي بيضايي و نه فيلم خانم ميلاني سانسور گرفت ولي اخراجيها سانسور شد. آخر كدام متر و ملاك و معياري است كه ميگويد گفتن كلمه حرامزاده به دشمن بعثي بد است و جزء خطوط قرمز نظام محسوب ميشود؟ با اين برخوردها است كه به اين نتيجه ميرسند حالا كه ميشود جلوي فلاني را گرفت پس ميشود با بقيه هم همينطور رفتار كرد. من اين حرفي كه شما ميگوييد را به شدت قبول دارم. افخمي: حالا يك مقدار راجع به تغيير و تكاني كه اخراجيها به لحاظ تجاري به سينماي ايران وارد كرده صحبت بكنيم. اين اتفاق قبلا چند بار افتاده است. يعني در بعد از انقلاب فكر ميكنم سر فيلم اجارهنشينها يك بار اين اتفاق افتاد و با فروش فوقالعادهاي كه كرد يك دوران تثبيت شروع شد. سر فيلم عروس كه خود من ساختم باز يك بار ديگر اين اتفاق افتاد و اميدواري براي آغاز يك حركت و يك توليد مستمر با ابعاد بزرگتر شكل گرفت. ولي هر بار اين اتفاق با يك مقاومت و يك تخريب عمدي و حسادت از طرف فيلمسازان ديگر و سياستگذاران و مسئولان دولتي، مواجه شده و زمينههايي كه براي رونق دائمي سينماي ايران به وجود آمده از بين رفته است. اين دفعه خوشبختانه با دفعههاي قبل يك تفاوتي دارد و آن اين است كه اخراجيها يك فيلم دنبالهدار است. يعني مي تواند قسمت سوم داشته باشد و قسمت سوم هم اگر خوب ساخته شود و بهتر از دومي باشد ميتواند يك موفقيت ديگر را به لحاظ مالي و از نظر تعداد بيننده جلب بكند. يك طرف اين بحث است كه من فكر ميكنم بايد همانطور كه اخراجيهاي دو را از يك بهتر درآوردهاي به لحاظ فيلمبرداري و شسته رفته بودن؛ در مورد اخراجيهاي 3 هم بايد اين نكته را حتما در نظر بگيري. مخصوصا در مورد فيلمنامهنويسي. يعني فيلمنامهاي كه قرار است خارج از دوران اسارت و دوران بعد از جنگ و در شهر باشد، ميتواند به يك فيلمنامه پراكنده تبديل شود كه جذابيت ندارد. بنابراين به نظرم بايد در نوشتن فيلمنامهاش از حرفهايها استفاده بكني. اين يك طرف قضيه است و طرف ديگر اين است كه من فكر ميكنم اخراجيها 3و4 هم اگر داشته باشد خيلي خوب است. يعني خودش تبديل به يك عامل راهگشا ميشود به لحاظ هم حيطههايي كه كسي جرات ورود به آنها را نداشته و هم به لحاظ مالي. از لحاظ مالي هر چي بيشتر ركورد بشكند بيشتر ثابت ميكند كه ميتوان تعداد تماشاچيها به اين سقف هم رساند و باعث اعتماد به نفس در ديگران ميشود. چون كه فيلم دنبالهداري است فكر ميكنم مقاومت كردن در مقابلاش مثل سانسور كردن و جلوگيري كردن از آن دارد سختتر و سختتر ميشود. بنابراين فرصت خوبي است براي ادامه دادن اين قضيه. براي قسمت سوم چه خيالي داري؟ دهنمكي: براي قسمت دوماش هم خيلي نگراني داشتم. يعني مي گفتم اخراجيهاي 2 نبايد تكرار اخراجيهاي 1 باشد. چه به لحاظ مضمون چه به لحاظ ساختار. در واقع ديگر نمي شود آدم پشت كار اول قايم شود و بگويد داشتم تجربه ميكردم. به خاطر همين سعي كردم به لحاظ فني خيلي متفاوت از اخراجيهاي 1 باشد. از نظر مضموني سعي كردم شوخيها متفاوت باشد و به موضوعات ديگري توجه شود. به لحاظ مخاطب هم گسترش مخاطب را هدف قرار دادم. يعني نخواستم صرفا يك طبقه اجتماعي خاص باشد. الان شما در قم همان ازدحامي را ميبينيد كه در تهران ميبينيد. يا در مشهد همان ازدحامي هست كه در شهرك غرب وجود دارد. من كاري كه در اخراجيها كردم نزديك كردن سياستمداران به حوزه سينما بود. يعني ميآوردمشان سر صحنه فيلمبرداري كه اگر فردا خواستند عليه يك فيلم حرف بزنند بدانند كه گرفتن يك پلان چقدر سخت است. كم كردن آن حساسيتها و توجه به گستره مخاطبان توانست آن ميزان از استقبال را پديد بياورد. اما اخراجيهاي 3 بر مبناي سوالي است كه از مردم پرسيدم. اين كه كجاهاي فيلم به نظرشان بهتر بوده و نظرشان با جاهايي كه من فكر ميكردم بهتر درآمده چقدر همخواني دارد و البته سوالي كه آخر فيلم پرسيدم كه آيا اين فيلم ادامه دارد و واكنشهايشان ثابت كرد كه هنوز اين قالب و اين شكل براي يك يا دو قسمت ديگر هم جواب ميدهد و مصمم شدم كه براساس يك طرح اوليه شروع به نوشتن آن كنم و در اخراجيهاي 3 حضور اين آدمها در زمان حال را روايت كنم. در واقع دنبال يك جور سه گانه در اخراجيها بودهام. قسمت اول بر مبناي تعبير امام بوده كه جبهه دانشگاه آدمسازي است. در قسمت دوم بحث وحدت ملي در مقابل دشمن را مطرح كردهام و در قسمت سوم پيگير وضعيت اين آدمها در دوران بعد از جنگ و آسيبهايي كه دارند شدهام. افخمي: به نظر من يكي از نكات مثبت اخراجيهاي 2 اين است كه با يك خط قصه كمرنگ، فيلم به نسبت گرم و جذاب درآمده است. من فكر ميكنم يكي از دلايل اين است كه صحنهها پرجمعيت است. دهنمكي: بله، كار بسيار مشكلي بود. خود صحنههاي شلوغ، توجه به جزييات را از بين ميبرد. جز يكي، دو صحنه مثل صحنه بهداري، جاي ديگري نيست كه شما كمتر از صد نفر آدم ببينيد. و اين كار را سخت ميكرد. با توجه به ستارگاني كه همهشان بايد ديده شوند. به هر حال هركدامشان توقع دارند. طبيعي هم هست. هركدام از اينها براي خودشان يك وزنه هستند و حالا آمدهاند در كنار هم در يك فيلم قرار گرفتهاند. آن هم با يك كارگردان مبتدي. اگر كار درنميآمد اطمينان از شما سلب ميشد و البته چيزي كه من ميدانستم اين بود كه حتي كوتاهترين نقشها در اين فيلم ديده خواهد شد. اين اطميناني بود كه موقع مذاكرات به بازيگران ميگفتم. بعضيهايشان نميپذيرفتند و بعضيهايشان ميپذيرفتند و امروز كه ميروند در سينما فيلم را ميبينند احساس ميكنند كه واقعا ديده شدهاند. نكته ديگر اين كه من بنايم بر اين است كه فعلا بر مبناي تخيلات حركت نكنم. نه اين كه تخيل در سينما بد باشد؛ خيلي هم خوب است. ولي به نظرم فعلا قصه جنگ انقدر ظرفيت و پتانسيل دارد كه به واقعيتها بپردازد. اصل ماجراي هواپيماربايي و بردن آن به فرودگاه الرماديه در سال 63 اتفاق افتاده بود و به قبل از تشكيل گارد امنيت پرواز مربوط ميشد. در واقع اصل قصه را هم مبتني بر يك حادثه واقعي گذاشتم و حالا خيلي جالب است كه اتفاق واقعي را نفياش ميكنند چون به آن در فيلم اشارهاي نكردهايم. خيليها ميتوانستند بر اساس اين قصه كتاب بنويسند و مستند بسازند و اين كار را نكردند. يكي از مهمترين اتفاقات جنگ ماست. آقاي افخمي به نظرم كسي ديگر دغدغهاش اين چيزها نيست. من قبل از اينكه فيلمنامه را بنويسم رفتم خلبان و برخي از مسافرها را پيدا كردم و با آنها صحبت كردم تا ببينم چقدر از قصهاي كه ميخواهم بنويسم به حرفهاي آنها نزديك است. من راه فيلمسازي ياد گرفتنام ديدن فيلم و خواندن كتاب بوده سر كلاس يا جايي نرفتم... افخمي: بهترين راه هم همين است. دهنمكي: احساس كردهام فيلمهاي بزرگ را نگاه بكنم نه اينكه تقليد بكنم و اتفاقا سعي كردهام شبيه كارهاي ديگران نشود. ولي اين فيلمها نكات يادگرفتني زيادي دارد كه به نظرم منتقدهاي ما بايد آنها را بيشتر نگاه كنند. نكتهاي را در اين جا لازم است اشاره بكنم و آن اين كه واقعا آن صفرهاي جلوي ميزان فروش فيلم واقعا برايم مهم نيست. افخمي: حالا من ميگويم بايد مهم باشد... دهنمكي: آخر بعضيها ميخواهند اتهام وارد كنند... افخمي: اتفاقا من همين را ميگويم كه چرا با آنها ضعيف برخورد ميكني. آدم بايد بابت صفرهايي كه جلوي فروش فيلماش ميآيد به خودش بنازد. دهنمكي: آره، من به صفرهايي كه جلوي تعداد مخاطب ميآيد حساسيت دارم. ولي خب آنها بيشتر ميبرند به همان وجه كه صفرهاي ميزان فروش است. اصلا فلسفه وجودي رسانه به خاطر مخاطب است. ما اگر قرار باشد حرفي بزنيم كه با مخاطب ارتباط برقرار نكند حرفمان به درد لاي جرز ميخورد. كلي حرفهاي روشنفكري زدهايم كه با توده ارتباط برقرار نكرده است و مشكل روشنفكري ما حداقل در اين دويست سال اخير اين بوده كه با توده نتوانسته است ارتباط برقرار كند. ما توي سينما بايد اين كار را بكنيم. يعني با زبان تودهها باهاشان حرف بزنيم. بارها و بارها در مورد مضمون و مفاهيم اخراجيها با من صحبت كردند و من گفتم اين كار من نيست. منتقد بايد اين كار را بكند و آن چيزي را ببيند كه مردم نميبينند. مردم آن را حس ميكنند ولي نميتوانند بياناش كنند. منتقد اگر عرضه داشته باشد و فيلمبين باشد مينشيند لايههاي زيرين را درميآورد. چطور براي فيلم اجارهنشينهاي آقاي مهرجويي كه شايد خودش هم آن منظورهايي كه ميگويند نداشته، منتقد مينشيند برايش منظور ميتراشد ولي اينجا كه روترين شعارها را ميدهد قايماش ميكنند كه ديده نشود و فقط پشت شوخيها قايم شود. در حالي كه توي اخراجيهاي 1 من سينمايي شده يك رساله سلوك را آوردهام. تمام آدمها نمادسازي شده يك سلوك عرفاني هستند. در اخراجيهاي 2 هم همين اتفاق افتاد. چرا ما شعار بدهيم . چرا دشمن را نحيف نشان بدهيم. دشمن را قوي نشان ميدهيم. چرا دشمني را نشان دهيم كه با يك الله اكبر ما فرار ميكرده. دشمني را نشان ميدهيم كه ميآيد قتل عام ميكند و تير خلاص ميزند. ما اسير آزاد ميكنيم و او اسيرهاي ما را قتل عام ميكند. براي من مهم بود كه تماشاگران بيست سال بعد از جنگ براي صحنههايي كه من به دنبال تاثيرگذاريشان بودم دست مي زنند. من همين را ميخواستم. آنجا كه هواپيماربا توي گوش آن هواپيمارباي ديگر ميزند مردم بيست سال بعد از جنگ دست ميزنند. ميخواستم ته فيلم ببينم آن حسي كه من فيلمساز ميخواستم منتقل شده يا نه و اگر منتقل نميشد كه شكست خورده بوديم. ايدهآل من در اين فيلم اين بود كه وحدت ملي و غرور ملي را نشان بدهم. بيست سال پيش وقتي جنگ تمام شده بود وقتي داشتم از دوكوهه با قطار برميگشتم با خودم فكر ميكردم الان مثل جنگ جهاني دوم، وقتي به خيابانهاي تهران ميرسيم مردم در بالاپشتبامها هستند و براي ما دست ميزدند. آمديم تهران ديديم مردم دارند زندگي ميكنند و ما هم داشتيم آنجا ميجنگيديم. نه ما از آنها خبر داشتيم و نه آنها از ما. هيچ اتفاقي نيفتاد و دلخور شدم. سياستگذاريمان درست نبود و تبليغاتمان را درست بلد نبوديم. ولي امروز من فكر ميكنم كه اين اتفاق افتاده است. ميليونها نفر ميآيند توي سينماها و به پاي همين رزمندهها بلند ميشوند و سرود اي ايران ميخوانند. حالا ميگويند اجرا ضعيف است و غيره و غيره ولي در اجرا آن اتفاقي كه من ميخواستم در آمده است. هر چي كه نباشد فيلم اين كاري كه من ميخواستهام كرده است. افخمي: بله، يعني اين آقايان بايد بيايند بگويند سينما چيست كه وقتي يك فيلمساز را بهترين فيلمساز تكنيكي سينماي ايران معرفي ميكنند، فيلم آن كارگردان ابلهانه از آب در ميآيد و هيچ هم فروش ندارد و مردم حاضر نيستند ببينند و تماشاچي، نصفه از سينما ميآيد بيرون. بعد، وقتي ميگويند فيلمي اصلا فيلم نيست همينجور مردم ميروند آن فيلم را ميبينند و دوباره هم دلشان ميخواهد ببينند. به هرحال من فكر ميكنم از جنبه اقتصادي و تهيهكنندگي هم آدم بايد برخوردش برخورد قوياي باشد و از موضع قدرت. دهنمكي: توي جشنواره به من گفتند شما آمدهايد توي تجارت در سينما. گفتم آره، آمدهام پول دربياورم. تا ديروز ميگفتند سينما صنعت است و بايد پول خودش را دربياورد. حالا كه ما اين كار را كردهايم چرا بد شده است. افخمي: تهيهكننده بايد به تعداد تماشاچيها و صفرهايي كه جلوي ميزا فروش ميآيد بنازد. تهيهكننده كارش همين است. وقتي فيلمي مثل اخراجيها حدود 5 تا 6 ميليارد تومان فروش ميرود، اين به معني حدود 5 ميليون تماشاچي است. اين الان رقم خيلي خوبي است. چون نشان ميدهد با متوسط قيمت بليت ميشود فيلمي با بودجه حدود يك و نيم ميلياردي را ساخت و روي بازگشت سرمايهاش هم حساب كرد. يعني بخش خصوصي مي تواند وارد يك چنين كاري بشود. دهنمكي: البته در مورد اخراجيها هم واقعا بخش خصوصي وارد اين حوزه شده است. يعني براي اولين بار يك فيلم جنگي ساخته شده است كه حمايت مالي هيچ نهاد دولتي پشتاش نبوده است. يعني اگر مركز گسترش هم 15 درصد سهم دارد شراكت كرده است نه حمايت. به اخراجيهاي دو به خاطر ترس از مضمون حمايتهاي عمومي مثل سياهي لشگر را هم ندادند. افخمي: و چه بهتر كه ندادند. دهنمكي: بله، وقتي چنين امكاناتي ميدهند از آدم طلبكار هم ميشوند. توقع دارند فيلم برود در مسير شعاري و اين حرفها. من تمام تاكيدم به تهيهكننده و بقيه اين بود كه دست گدايي جلوي هيچ نهادي دراز نكنيد. البته آن جايي هم كه وظيفه نهادها بود كمك نكردند. افخمي: چقدر از فيلم را سهم داشتهاي؟ دهنمكي: بيست درصد. افخمي: يعني فيلم بعدي را ميتواني خودت تهيه كني؟ يعني بيش از 50 درصد سهم داشته باشي؟ البته كم خرج نكن در فيلمات. هر چقدر بيشتر خرج كني بيشتر نتيجه ميگيري. دهنمكي: شايد اين حرفي كه ميزنم شبيه شعار باشد. ولي خيلي برايم مهم نيست. يعني دوست دارم اشخاص ديگري در اين بخش دخيل باشند. در واقع اتفاقي باشد كه براي ديگران هم باشد. افخمي: عيبي ندارد. من منظورم اين است كه اختيار داشته باشي. يعني تهيهكننده باشي و فكر ميكنم در كار بعدي چون نميشود به اين آساني خيلي صحنههاي شلوغ و صحنههاي گرمي درست كرد و در شهر ميگذرد بايد در سناريو روي صحنهها خيلي فكر كني كه گيرا از آب دربيايد و طبيعتا خرج بيشتري ميخواهد. يعني اگر اين اتفاق بيفتد كه اخراجيهاي سه باز از لحاظ تكنيكي شستهرفتهتر و از لحاظ تعداد آدم وگرماي صحنهها پرخرجتر و چشمگيرتر شده باشد آن وقت فكر ميكنم باز ركورد جديدي به لحاظ فروش و تعداد مخاطب به دست ميآيد. زودتر هم بايد ساخته شود. توي سناريوي اخراجيها شنيدهام كه يوسف ميرشكاك همان اول يك نقشي داشته. دهنمكي: والا توي اخراجيهاي يك طرح قصه را چون خاطرات خودم بود نوشتم و به چند نفر ارائه دادم. چون يوسف از منظر عرفاني نگاه ميكرد دادم فيلمنامه را خواند و گفتم تو بنشين يك رمان بر اساس آن بنويس. قبول نكرد. گفتم خب تو بنشين فيلمنامهاش را بنويس. فيلمنامهاي كه نوشت بيشتر به سمت منظر عرفاني رفت كه جالب بود ولي در سينما نميشد خيلي استفادهاش كرد. فيلمنامه را دادم به چند نفر ديگر از دوستان به اسم فرهاد نقدعلي و سعيد دولتخاني. آنها يك سيناپس به من دادند. ديدم درنميآيد يكخورده هم نگاهام نگاه شلتاق روزنامهنگاري بود. از آقاي پيمان قاسمخاني خواستم كه بيايد فيلمنامه را بخواند. روزنامهها كلي جنجال كردند. پيمان هم گفت من فيلمنامه را به اين شكل قبول ندارم و بايد بنشينم يك فيلمنامه ديگر بنويسم كه يك شكل ديگر ميشود. گفتم همينقدر كه شما نظر مشاورهاي هم به ما بدهي كفايت ميكند كه گفت زمان حالاش را به نظر من حذف كنيد و ديگر مجال بازنويسي پيدا نشد. يعني كل اتفاقها اين بود. افخمي: با محمد حسين جعفريان تا به حال كار نكردهاي؟ دهنمكي: نه. توي نشريات بوده ولي در فيلمنامه نه. البته من به كارگاهي كار كردن به شدت معتقدم. توي همين اخراجي هاي 2 هم جوانان دفتر طنز حوزه هنري را برداشتم آوردم. به اضافه يك تعداد از آزادگاني كه آن زمان در اسارت بودند. بارها و بارها با اينها خواندم و نوشتم و دوباره نوشتم. ولي به هرحال كار نهايي، آن چيزي كه به دل آدم مينشيند را بايد خودش بنويسد. وگرنه آن چيزي كه ميخواهي در نميآيد. چندين مورد فيلمنامه آوردهاند من گفتهام اصلا اينها را نميفهمم. تا آدم خودش از صفر شروع نكند جواب نميدهد. افخمي: پس تا حالا در واقع فيلمنامهنويس مخصوص خودت را پيدا نكردهاي. دهنمكي: نه هنوز. افخمي: اين براي فيلم بعدي خيلي مهم است. دهنمكي: واقعا هم دنبالاش ميگردم. الان چندتا طرح دارم كه فكر ميكنم هر كدامشان ميتواند يك فيلمنامه باشد. بايد يك نفر را بياورم كه خلاقيت جديد در اين فيلم ايجاد كند. افخمي: بايد كسي باشد كه جبهه يادش باشد. دهنمكي: البته فقط جبهه نيست. بعضيهاياش مضمون اجتماعي دارد. اخراجيهاي 3 بيشتر منظر سياسي-انتقادي است. يكجور شوخي با جناحهاي سياسي و... است. افخمي: به نظرم بايد از همان اول ميرفتي سراغ فيلمسازي نه روزنامهنگاري. دهنمكي: آره چون از اول هم من علايقام در همين بخش بود. آن موقع ما عشق ميكرديم برويم دم حوزه هنري اين نمايشنامه ما را يكي از اين آقايان بخواند. افخمي: انگار يك دوره از روي ناچاري رفتي سراغ روزنامهنگاري. دهنمكي: آره از روي ناچاري بود. يك دادهايي داشتيم ميبرديم روزنامهها چاپ نميكردند. آن پلان اولي كه در اخراجيهاي 2 هست اتفاقي بود كه براي خودم افتاد و همان روز كه داشتيم عقبنشيني ميكرديم من گفتم اگر زنده بمانم اين حرفها را يا بايد داستاناش كنم يا فيلماش را بسازم. آن روز اين عهد را با آن بچهها بسته بودم. در زمان روزنامهنگاري يك جاهايي احساس كردم كه دچار روزمرهگي شدهام. يعني حرفهايم غير از آن چيزهايي بود كه يكجاهايي ميديديد. در همان عالم هم يك جاهايي كارگردان بودم، يك جاهايي بازيگر بودم. حرفهايي ميزدم كه بايد موج ايجاد ميكرد. خيلي جاهاياش احساس ميكردم بايد تاوان يكسري آدمهاي ديگر را ميدادم. از يك طرف ديگر تريبون بعضي آدمها ميشدم كه بعضي حرفهايشان را قبول نداشتم و آنها هم حرفهاي مرا خيليهاياش را قبول نداشتند. الان شما ببينيد كه عليه اخراجيها چه كساني فيلم مستند ساختهاند يا مصاحبه كردهاند. اين نشان ميدهد كه از اول من نگاهام يك چيز ديگر بود و عالم سينما و مخاطب و آن تاثيرگذاري كه دارد خيلي به حرفهايام نزديكتر است. شايد بايد اين مسير طي ميشد. فكر ميكنم خود من هم يكجورهايي سوزوكيام.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]
صفحات پیشنهادی
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی-سینمای ما-افخمي: من فيلم اخراجيها را ديدهام و به نظرم كمدي ساده خوبي بود كه گرم و ديدني از آب درآمده. جز اينكه فكر ميكنم حدود ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی-سینمای ما-افخمي: من فيلم اخراجيها را ديدهام و به نظرم كمدي ساده خوبي بود كه گرم و ديدني از آب درآمده. جز اينكه فكر ميكنم حدود ...
ده نمکی رکورد خودش را شکست
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی. ... فيلم دارد ارتباط خودش را برقرار ميكند و اينها هر چي هم بگويند كه نرويد ببينيد و ..... كه من فيلمساز ميخواستم منتقل شده ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی. ... فيلم دارد ارتباط خودش را برقرار ميكند و اينها هر چي هم بگويند كه نرويد ببينيد و ..... كه من فيلمساز ميخواستم منتقل شده ...
سينماگران بدون سانسور صحبت كردند
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی چون از اردوگاهي است كه ادعاي آزاديخواهي و مقابله با سانسور دارد ولي به هر ترتيبي ... چون تلويزيون بدون انتخاب در دسترس ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی چون از اردوگاهي است كه ادعاي آزاديخواهي و مقابله با سانسور دارد ولي به هر ترتيبي ... چون تلويزيون بدون انتخاب در دسترس ...
كارگردان اخراجي ها: برخي به نام فيلم دفاع مقدس اثر ضد جنگ مي ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی منتها اينجا ما ميبينيم كه حملاتي به فيلم اخراجيها ميشود كه انگار اين فيلم دارد ارزشها را به مسخره ميگيرد و. ... اين حق ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی منتها اينجا ما ميبينيم كه حملاتي به فيلم اخراجيها ميشود كه انگار اين فيلم دارد ارزشها را به مسخره ميگيرد و. ... اين حق ...
جزييات ساخت و اسامی بازيگران فيلم زندگي صدام
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی ولي آنها كه اسم مسلماني را ميبرند دارند بدتر برخورد ميكنند. .... خود صحنههاي شلوغ، توجه به جزييات را از بين ميبرد.
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی ولي آنها كه اسم مسلماني را ميبرند دارند بدتر برخورد ميكنند. .... خود صحنههاي شلوغ، توجه به جزييات را از بين ميبرد.
خانواده سینایی به کافه خبر میآیند
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی - اضافه به علاقمنديها ... يك چيزهايي راجع به آن ميدانند و اگر نگران خانوادهشان هستند ميتوانند يك بار تنهايي بروند فيلم را ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی - اضافه به علاقمنديها ... يك چيزهايي راجع به آن ميدانند و اگر نگران خانوادهشان هستند ميتوانند يك بار تنهايي بروند فيلم را ...
در ایران، تا حالا سانسور نشده ام
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی اين وضعيت را من در چند تا از مصاحبههايي كه با تو شده بود هم ديدهام. .... پس حالا ديگر ميتواني جواب كساني كه مي گويند بايد ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی اين وضعيت را من در چند تا از مصاحبههايي كه با تو شده بود هم ديدهام. .... پس حالا ديگر ميتواني جواب كساني كه مي گويند بايد ...
مفاهيم شبكه هاي Bluetooth
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی مفاهيم شبكه هاي Bluetooth · جسد سوخته زن جوان كشف شد · کاتب سلطان و شبان قصه مرگ خود را روایت کرد · آرايش مناسب ...
گفتگوی تاییدآمیز افخمی با مسعود دهنمکی مفاهيم شبكه هاي Bluetooth · جسد سوخته زن جوان كشف شد · کاتب سلطان و شبان قصه مرگ خود را روایت کرد · آرايش مناسب ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها