واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: اسكار هشتاد و يكم در حالي به پايان رسيد كه كلا حال و هواي سينما در سالي كه گذشت بيشتر ابري بود تا آفتابي. اعتصابهاي پيدرپي اهالي سينما (مهمتر از همه ضعفها، اعتراضهاي فيلمنامهنويسان هاليوودي)، توليد كم فيلمهاي مستقل، بازنشسته يا كم كار شدن بسياري از غولهاي پا به سن گذاشته سينما؛ تحولات سياسي در ايالات متحده و خيلي از عوامل ريز و درشت ديگر باعث شد روند نزولي سينما در سال 2008 به پايينترين سقوط برسد. اما 5800 نفري كه عضو آكادمي علوم سينمايي آمريكا هستند، مانند سنوات گذشته آراي خود را اعلام كردند و جوايز اسكار هشتاد و يكمين دورهاش به برندگان رسيد. دورهاي كه فقر رقابت در بيشتر رشتهها در آن بيداد ميكرد. در ميان فيلمهاي برتر سال با 5 فيلمي سروكار داشتيم كه عمدتا آثاري شاخص به حساب نميآمدند؛ اما خلق و خو و سليقههاي خاص آكادمي و اعضايش اينقدر بالا و پايين دارد كه ديگر كار از شگفتزده شدن گذشته ميليونر زاغهنشين"Slumdog Millionaire" برترين فيلم سال شد و مورد عجيب بنجامين باتن را با سر به جهنم فرستاد. از پيش هم معلوم بود كه فراست/ نيكسون، ميلك و كتابخوان هيچگونه شانسي براي تصاحب اسكار بهترين فيلم سال ندارند. فيلم هاليوودي باليوودي البته 7 اسكار ديگر هم برد تا براي يكشب هم كه شده يك ميليارد و 200 ميليون نفر هندي اگر شب را با شكم گرسنه به زمين ميگذارند، حداقل با لبخند به خواب فرو بروند. داستان براي فراست/ نيكسون، ميلك و ريدر البته كمي تا قسمتي خوشحالكننده هم بود. ميلك با شان پن (در عجيبترين پروفرمانس زندگياش) به يك اسكار عالي رسيد و اين قصه براي ريدر يا كتابخوان هم با كيت وينسنت تكرار شد. اما دارودسته بنجامين باتن و خيل طرفداران اين فيلم بدجوري باختند. 13 نامزدي آنها در اسكار 81، هيچ يمني برايشان نداشت؛ ولي نامزدي دهگانه ميليونر زاغهنشين برايشان 8 اسكار ناقابل به همراه داشت. به نظر ميرسيد حداقل هنوز سينما نفس ميكشد، اما با اتمام مراسم اعطاي جوايز اسكار اين روند به خواب و خيالي به كابوس تبديل شد. پس از سالها فيلمي سراسر در قالب استانداردهاي واقعي سينما به نام مورد عجيب بنجامين باتن متولد شد، ولي قافيه را به فيلمي شلوغ و بزن بكوب باخت. بايد ردپاي انگليسيهاي موذي را در اين روند جستجو كرد. گلدن گلابيها هم كه 2 ماه به سيم آخر زده بودند. حالا اسكارنشينها هم قطعا سرشان را بالا ميگيرند! وقتي اسكار بهترين فيلمبرداري! اسكارهاي بهترين تدوين تصوير و صدا و اسكارهاي آواز و موسيقي به ميليونر زاغهنشين رسيد، كابوس هم به پايان رسيد؛ اما مزه اين كابوس عليالظاهر بدجوري تلخ است و تحمل كردنش شكنجهاي عظيم مينمايد. نقابهاي يك بار مصرف! ظاهرا اين فرصتهاي تمجيد و تشكر كه قانونا و عرفا به خلقالله برنده اسكار ميدهند؛ عمدتا به محلي تبديل ميشود براي زدن نقاب به چهره يا برداشتن آن! و حالا اگر كسي اين شانس را داشته باشد كه يكي 2 باري برود آن بالا؛ تعداد ماسكها ممكن است افزايش پيدا كند. همينجا هم البته بايد حساب يكسري غولها مثل جك نيكلسون، مارتين اسكورسيزي و يكي 2 نفر ديگر را جدا كرد. چسب آنها براي چسبانيدن ماسكهاي كذايي چندين دهه است خشك شده و نيازي به اين بازيها ندارند؛ اما وقتي آدم معقولي مثل شان پن براي دومين بار ميبرود آن بالا و نقاب ضدجنگياش را كنار ميگذارد و آرزو ميكند جماعت همجنسباز در تمام ايالتهاي آمريكا به حق و حقوق! خود برسند؛ آدم ميخواهد برود و سرش را بكوبد به ديوار. يا ديالوگهاي پس از گرد راه نرسيدهاي مثل داستين نسبلك كه اسكار بهترين فيلمنامه اورژينال را برد. اسكورسيزي بايد يك عمر صبر كند تا به اسكار برسد ولي ميليونر زاغهنشين كه قرار بود روي ديويدي و وياچاس و خاك بخورد توي فروشگاهها، توزيعكننده پيدا ميكند و فروشش سر به فلك ميزندآن هم براي فيلم ميلك. اما شوخي واقعي و اصلي مراسم و اصلا بهترين قسمت آن بعد از اهداي اسكار بهترين فيلمبرداري به ميليونر زاغهنشين؛ آمدن جري لوئيس نازنين به صحنه بود. 4 تا جمله راستكي گفت و براي عاقبت بخيري سينما دعا كرد و رفت. اما همين شيريني نيز بلافاصله از كف رفت؛ جايي كه در نادرترين اتفاق ممكن؛ جماعت «ميليونر زاغهنشين» شامل بازيگران تا مسوول نردبان و توزيع فلفل هندي، پريدند روي سن تا اسكار بهترين فيلم را قاب بزنند. معلوم نبود چه اتفاقي افتاده؛ دني بويل با حماقتهاي ذاتي يك تازه به دوران رسيده به همراه بقيه صحبت كردند و از زمين و زمان گفتند و روي اعصاب مردم حاضر در سالن و تماشاگران تلويزيون پاتيناژ بازي كردند و دست آخر احتمالا با پس گردني مسوول سالن حاضر شدند بروند سرجايشان! اي كاش جري لوئيس در لحظه آخر مراسم روي صحنه ميرفت تا تجديد ديدار با او؛ كمي تا قسمتي حال و هواي اسكار 81 را عوض ميكرد... . پرخرجها و كمخرجها! بنجامين باتن به عنوان يك اثر اقتباسي كلان و با بودجهاي 150 ميليون دلاري به اكران رسيد. خب طبيعي است كه فيلمي پر خرج محسوب شود. اما خوش ساختي فيلم و احترامي كه ديويد فينچر به تماشاگران سينما ميگذارد مبني بر اين كه حرف حساب و تصوير معقول به تماشاگر نشان دهد (فيلم 7 را به ياد بياوريد و دست بر قضا زودياك را فراموش كنيد) باعث ميشود كه هر سنت فيلم در جهت خوش ساختي فيلم كار شود. آن سو با ميليونر زاغهنشين، ميلك، كتابخوان و حتي كشتيگير طرف هستيم با يك دوجين فيلم ديگر كه بودجه محدودي داشتند و ديگر مشخص است كه هر فيلم كمخرج و كمهزينهاي محصول سينماي مستقل آمريكا نيست. بلكه فيلمي كه حاصل توليد صددرصدي در هاليوود هم باشد ميتواند چيزي حدود 2 تا 25 ميليون دلار هزينه داشته باشد. هزينهاي كه در عرف رايج سالهاي اخير بشدت كم نشان ميدهد. ولي خب تبليغات حساب شده حال و هواي سياسي دنيا و هزارويكفاكتور ديگر ميتواند هم سينما و هم اسكار را تكان دهد. براي همين است كه اسكورسيزي بايد يك عمر صبر كند تا به اسكار برسد ولي ميليونر زاغهنشين كه قرار بود اصلا از همان اول كار برود روي ديويدي و وياچاس و خاك بخورد توي فروشگاهها، توزيعكننده پيدا ميكند و فروشش سر به فلك ميزند. ميليونر زاغهنشين با بودجهاي معادل 25 ميليون دلار (آنچه خودشان اعلام كردهاند) و ميلك با بودجهاي 15 ميليون دلاري ساخته شدهاند و به ترتيب هر كدام براي 10 رشته و 8 رشته نامزد دريافت اسكار هشتاد و يكم شدند. در كنار اينها البته بايد «استراليا» را هم ذكر كرد كه البته فقط در يك رشته نامزد اسكار شد و بودجه ساخت آن 135 ميليون دلار بود. به اينها البته «كتابخوان» با بودجه 32 ميليون دلاري، «كشتيگير» و «ترديد» را هم اضافه كنيد كه مانند ميلك بودجهاي 15 ميليون دلاري داشتند و هر كدام هم سهمي كم و زياد در اسكار امسال داشتند. ضمن اين كه دست بر قضا حضور كمخرجها بسيار پررنگتر از پرخرجها بود و شايد سابقه نداشته كه اين چنين فيلمهاي پرخرج و پرهيزنه در اسكار ضربه فني شوند. هرچند بايد اين كمخرجها را باز هم در 2 گروه طبقهبندي كرد، فيلم كمخرج مستقل كه برنده اسكار هم شده يا نشده و فيلم كمخرج غيرمستقل كه حالا عنواني به دست آورده يا ناكام شده است. ضمن اين كه اگرچه هنوز سينماي مستقل منزلت خود را از دست نداده و چسباندن عنوان مستقل روي يك فيلم ميتواند برايش امتيازي خاص به حساب بيايد، اما فاصله كمخرجها و مستقلها و غيرمستقلها و تشخيص دادنشان از هم با اين روند كمكم دارد به كاري غيرممكن تبديلميشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]