واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: يكي از اساسيترين مولفههاي جذابيت يك مجموعه را همواره نوع فيلمنامه و چگونگي مراحل شناخت مخاطبان شكل ميدهد. اين كه عوامل ساخت يك مجموعه عطش مخاطبان را در برهه زماني خاص درك كنند و مطابق استانداردهاي نمايشي قالب فرمولهاي كلاسيك و تجربهآموز خود را بر ريل جذابيت چشم و ذهن بينندگان استوار كنند، خود به تنهايي مقبوليت نسبي را به دست آورده است. اين مهم و رعايت برونسازي پازلهاي هجوگونه از مجموعه و همينطور انتخاب آگاهانه عوامل و انتخاب سوژهاي با درونمايهاي از جسارت و جذابيت توانسته مجموعه تلويزيوني «آخرين دعوت» كاري از حسين سهيليزاده را به يكي از مجموعههاي خوب تصويري مبدل كند. زمانيفر، از نمايندگان پيشين مجلس در يك بزنگاه حادثه با اتهام آنكه در دوره نمايندگياش موجبات به قدرت رساندن افرادي سودجو و فرصتطلب را مهيا كرده است، دچار چالش روحي و رواني ميشود و در حادثهاي او را ميربايند و فرد ملاقاتكننده زمانيفر را هم با تصادفي ساختگي ميكشند. از آن طرف عماد خليلي، داماد زمانيفر كه براي كانديدا شدن به وسيله دوستي به نام شهرام حمايت ميشود و ستاد انتخاباتي خود را تشكيل ميدهد، جدا از ربوده شدن پدرزن خود درگير توطئه ديگري از طرف رقيب انتخاباتياي چون تيمورزاده قرار ميگيرد. او از زندگي خصوصي و گذشته عماد در آن سوي مرزها مطلع است. وي عكسها و مدارك هويتي عماد را در بحبوحه اين ماجرا رو ميكند تا كيميا، همسر عماد را توجيه كند كه ماهيت همسرش چيزي نيست كه او ميداند تا بلكه از اين برگ برنده در روند تبليغات منفي او بهره جويد. زمانيفر هم در سفري خلسهوار به دوران صدر اسلام و قبل از قيام عاشورا و شهادت امام حسين(ع) رجعتي رويايي به گذشته دارد. روايتهاي كوتاهمقصد و گرهافكنيهاي فرمگرا همگي در خدمت پيشبرد اهداف اوليه ايده اصلي مجموعه هستند. نوع پردازش ديالوگها و ارائه نشدن اغراقآميز آن در فرم گويش و لحن اداي بازيگران از امتيازات ويژه مجموعه آخرين دعوت است. به عنوان مثال، ديالوگهاي جاندار و پرمايه سياسي ميان شهرام و تيمورزاده جدا از انتقال حسن اختلاف و فاصله بين اين دو طبقه كه بعدها با چرخشي 180 درجهاي در يك صف و پشت سر هم حركت ميكنند؛ باعث گسترانيده شدن ظرفيت فيلمنامهاي مجموعه شده است. به ياد ميآورم آن روايت علمي و متقن هيچكاك را كه از ويژگي يك فيلم خوب 3 مقوله فيلمنامه خوب، فيلمنامه خوب و فيلمنامه خوب را برميشمرد. مجموعه آخرين دعوت در هر گذرگاهي از حركت ماشين جذب مخاطبش را تكجملههاي جذاب و قابل يادداشتبرداري همچون «سياست به من ياد داده است كسي كه به تو سيلي ميزند بهش لبخند بزن و پس از آن او را از ميدان بردار» يا آن كه از زبان زمانيفر رو به دخترش ميشنويم كه «من كي از باران شكوه كردم كه به روي سرم چتر ميگيري» همه اين وجوه قابل تامل آن زماني موثر و كارآمد جلوه ميكند كه در خدمت روايتگويي پنهان و عيان داستان باشد. بازي بسيار قابل باور و دوستداشتني حتي شخصيتهاي منفي مجموعه كفه سنگين ترازوي امتيازدهي را به محتواي اثر تقديم ميكند. به عنوان نمونه، بازي پرويز فلاحيپور در نقش تيمورزاده آنقدر جا افتاده و باورپذير است كه بيننده با ورود او به سرآغاز هر پلان يا سكانس خود را آماده شنيدن ديالوگهاي گزنده و سوهانآلود او ميكند. انتخاب فرامرز قريبيان با حسي دروني و بازي كاملا كنترلشده و محافظهكارش توانسته تا حدود زيادي از دو شقه شدن مجموعه جلوگيري كند. بازي بسيار قابل باور و دوستداشتني حتي شخصيتهاي منفي مجموعه كفه سنگين ترازوي امتيازدهي را به محتواي اثر تقديم ميكند شخصيتپردازي و تعيين حد و مرزهاي قابل تعميم به انسانهاي امروزي در مجموعه آخرين دعوت دقيق و دور از شتابزدگي در روايت همراه است. سوژههايي از اين قبيل كه به دواير ملتهب سياسي نزديك ميشوند، بايد از مولفههاي جسارت در بيان، دانش توامان انتخاب ديالوگهاي به اصطلاح «پينگپنگي» موازنهساز و همين طور پردهگشايي از وادي ناشناختههاي آدمهاي سياسي برخوردار باشد. در نهايت مجموعه آخرين دعوت را ميتوان در زمره مجموعههاي قابل قبول سيما دانست و اين مقبوليت هم مرهون فيلمنامهاي پر با درونمايهاي جذاب براي طيفهاي مختلف جامعه است. به زعم نگارنده «آخرين دعوت» را ميتوان به اولين لبيك مخاطبان وصل كرد. كارگردان مجموعه آگاهانه و هوشمندانه از دوپاره شدن روايت و از هم گسيخته شدن راكورد حس و بازي جلوگيري كرده است. شخصيتها غالبا از جنس و پوست همين زمانه شكل گرفتهاند. هيچكدام براي شيرفهم نمودن مخاطب خود را از دواير ملتهب گلدرشت بودن پا فراتر نميگذارند. محاسن محتوايي مجموعه بخوبي حفرههاي انتقادي مجموعه و ازجمله حذف مكرر و عذابآور آرم ماشين عماد خليلي، بازي منفعل و دور از باور كيميا و عماد پس از شنيدن مرگ زمانيفر و چرخش سريع دوربين از زمان حال به دوران صدر اسلام را پوشانيده است. جنبه پردازش تيپهاي مجموعه گاهي حدود و ثغور بازشناسي زواياي پنهان يك طيف و گروه را بخوبي نمايان كرده است. اين كه ما بدانيم تشكلهاي سياسي و در نهايت انسانهايي كه مدار مدور تفكرشان حول محور رويدادهاي سياسي ميچرخند با چه ادبياتي در زندگي روزمرهشان روبهرو هستند و چه ايدهآلهايي براي زندگي بهترشان دارند و چگونه به همنوعان خود نگاه ميكنند، همگي ميتواند يكي از وجوه مهم و اساسي فيلمنامه موفق را به رخ بكشاند. از آنجا كه بيشتر دانش ما درباره كنش و واكنش و تاثير ادراكات انساني در معاني بصري نهفته است، استفاده هوشمندانه كارگردان مجموعه در دكوپاژي ساده به دور از حركات اغراقآميز دوربين، انتخاب بجا و قابل باور از بازيگران نزديك به نقش و استفاده دقيق و كارآمد از يك تيم سه نفره براي نگارش فيلمنامه قابل تحسين و ارزشگذاري است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]