واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نکتهای که میتواند در مورد بسیاری از نقشآفرینیهای زندهیاد خسرو شکیبایی صدق کند از پیشتعیین شده بودن حضور وی هنگام نگارش نقشهاست. شخصیتهایی که نمیتوان بدون حضور کنشمند این بازیگر آنها را از نظر گذراند. به گزارش خبرنگار مهر، مرحوم شکیبایی در حالی با دنیای فرهنگ و هنر، سینما، تئاتر و تلویزیون ایران وداع کرد که کارنامهای پربار در هر یک از عرصهها از خود بجا گذاشت. بدون اغراق بخش عمده فعالیت و نقشآفرینیهای این بازیگر بدل به آثاری ماندگار شدند و یادآوری آنها بدون پتانسیل حضور گرم شکیبایی ممکن نیست. او هر چند با فیلمسازان حرفهای و برجسته که به نوعی مولف محسوب میشوند همکاری مداوم داشت، از حضور در فیلمهای دیگر فیلمسازان هم غفلت نکرد و به نوعی کارنامه او مجموعهای از فیلمهای خوش ساخت مستقل و مخاطب پسند و البته آثاری به نسبت مهجورتر است. سالاد فصل مسعود کیمیایی، سیروس الوند و فریدون جیرانی فیلمسازانی از نسلهای مختلف هستند که چند تجربه مشترک و مداوم با شکیبایی داشتند و رسول صدرعاملی، مهدی کرمپور و ابوالقاسم طالبی نیز به یک همکاری با وی بسنده کردند. نکتهای که میتواند در مورد بسیاری از نقشآفرینیهای شکیبایی صدق کند به نوعی از پیشتعیین شده بودن حضور وی هنگام نگارش این نقشهاست. کاراکترهایی که نمیتوان بدون حضور کنشمند این بازیگر آنها را از نظر گذراند. همکاری با مسعود کیمیایی: "خط قرمز" در سال 1360 اولین حضور سینمایی شکیبایی و نخستین همکاری او را با کیمیایی رقم زد. فیلمی برگرفته از نمایشنامه "شب سمور" بهرام بیضایی که البته شکیبایی در کنار سعید راد و فریماه فرجامی در آن نقشآفرینی کرد و اولین تجربه خود را از نقطهای برجسته در سینمای ایران آغاز کرد. "حکم" در سال 1384 سی و هشتمین نقشآفرینی وی و دومین قاب مشترک او و کیمیایی را بست. فیلمی که تلاقی دوباره این دو نام را در موقعیتی متفاوت ثبت کرد. این بار خسرو شکیبایی بازیگری برجسته و تعیینکننده در سینمای ایران بود که بسیاری از نقشها پیشاپیش برای حضور او نوشته میشد. کیمیایی توانست این بار حضوری خاص و تازه را از وی طلب کند و جوابی درخور هم بگیرد. کاراکتر یک رئیس گروه مافیایی که هر چند شناسنامهای تعریف شده دارد ولی با عبور از فیلتر شکیبایی این بار تصویری غیر قابل ارجاع از این کاراکتر آشنا ثبت کرد. او با این تجربه و بسیاری از نقشهای متفاوت خود ثابت کرد تا چه حد انعطاف پذیری قرار گرفتن در نقشهای مختلف و دور از هم را دارد. بخصوص که او در این سال حضور در چند نقش دور از هم در فیلمهای کارگردانان مختلف را تجربه کرد که فاصله گرفتن از کلیشه آشنای خودش را مد نظر قرار میداد. "رئیس" به فاصله یک سال بعد چهل و سومین نقشآفرینی این بازیگر و آخرین همکاریاش با کیمیایی را ثبت کرد. شکیبایی در این فیلم با حضور در یک نقش فرعی که حضور و تأثیرگذاری محدود در فیلم دارد، یکی از انتخابهای عجیب خود را انجام داد. کاراکتر یک پزشک که بدون مجوز در خانهاش به طبابت غیرقانونی میپردازد و یک سکانس فرصت دارد تا حضور خود را در این نقش نامتعارف به نمایش بگذارد که ... به خوبی هم از پس اینکار برمیآید. همکاری با سیروس الوند: "یکبار برای همیشه" در سال 1370 دوازدهمین حضور شکیبایی و نخستین همکاری او را با الوند رقم زد. فیلمی که میتوان آن را دومین نقطه اوج بازیگری وی پس از "هامون" دانست که از جهت شخصیت پردازی، حضور و نقشآفرینی در مسیری مجزا از آن نقش حرکت کرد. شکیبایی در این فیلم با تغییر لهجه در نقش یک نقاش ساختمان اهل جنوب ظاهر شد که در سالهای اوج مهاجرت به ژاپن سودای پرواز دارد و در دوراهی ماندن و رفتن سرگردان است. در واقع اینبار جاهطلبی، کاراکتر همیشه عاشق شکیبایی را رنگامیزی میکند تا بیمهری او را در بخش میانی به زن و بچه به دنیا نیامدهاش، پیشاپیش ببخشیم و مطمئن باشیم که او نمیتواند همه چیز را بگذارد و برود: عشق را، عاشقی را و همه شیطنتهایی که هنوز با خود به همراه داشت. این فیلم به نوعی تحت تأثیر حضور شکیبایی و فاطمه معتمدآریا وجهی فاخر پیدا کرد و در کارنامه فیلمساز و همچنین سینمای ایران به عنوان تجربهای گرم و تکرارنشدنی باقی ماند. الوند در همکاری بعدی خود با شکیبایی نیز تلاش کرد با ارجاع به این فیلم موفق، بر مسیر اعتبار و نام این بازیگر و فیلمش مانور دهد. "مزاحم" در سال 1380 سیامین نقشآفرینی وی و آخرین همکاریاش را با این کارگردان سینمای بدنه ثبت کرد. شکیبایی در این فیلم با حضور در نقشی مستندگون به نوعی بخشی از مسائل و مشکلات کاراکتر خود را به نمایش گذاشت. بازیگری که در اوج شهرت و موفقیت در زندگی خانوادگی مورد تهدید قرار میگیرد و پرده از راز زندگی گذشته او برداشته میشود. او در این فیلم توانست علاوه بر اینکه مسیری تا حدی آشنا و تجربه شده (در شکلی عام) را طی میکند، در خدمت سیر دراماتیک فیلم قرار گرفته و در خلق هیجان و تعلیق سکانسهایی مانند گروگانگیری تأثیرگذار باشد. این فیلم از جمله آثار مخاطب پسند شکیبایی است که از وجه فاخر حضور او توانسته به عنوان یک امتیاز بالقوه استفاده کند و در کارنامه الوند هم خاص شود. همانطور که اشاره شد در یک سکانس با ارجاع دادن به صحنهای مشابه در "یکبار برای همیشه" به وجهه واقعی این بازیگر در میان مردم عادی نیز پرداخته میشود. سکانسی که او و الوند (در نقش کارگردان فیلم) از داوطلبان تست بازیگری میگیرند و امین حیایی تقلیدی جالب از او را را با صدای خودش به نمایش میگذارد (تو که ادا نداری، عزیز من ...) شب همکاری با فریدون جیرانی: "سالاد فصل" در سال 1383 سی و چهارمین حضور شکیبایی و اولین همکاری او را با جیرانی شکل داد. یکی از نقشهای خاص و متفاوت وی که ظاهرش تغییرناپذیرش را به هم ریخت. او در این فیلم هم یک عاشق بیچون و چرا و البته ناکام و قربانی بود اما خاستگاه او و جنس رابطه و علاقهای که به دختر خالهاش داشت، این نقش را از سایر کارهایش متفاوت کرد. بعلاوه همانطور که اشاره شد وجه ناکامی او در عشق به شمایل کاراکتر همیشه قربانیاش گره خورد و تازگی در او ایجاد کرد. خشونت همراه با نوعی خاص از لمپنیسم که باز هم از فیلتر شکیبایی عبور کرد، از ویژگیهای شخصیت پردازانهای هستند که این حضور از او را در کارنامهاش برجسته کرد. این نقش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را از بیست و سومین جشنواره فجر برایش به ارمغان آورد. "ستاره بود" در سال 1384 سی و نهمین نقشآفرینی وی و آخرین همکاری با جیرانی را در کارنامهاش ثبت کرد. شکیبایی در این فیلم توانست در موقعیتی قرار بگیرد که به نوعی ایدهآل بسیاری از بازیگران است. فیلمی با چند شخصیت محدود در لوکیشنی محدود که امکان مانور دادن بیشتر را بر تواناییهای تئاتری وی ایجاد میکرد. بعلاوه مضمون فیلم که نگاهی نوستالژیک به بازیگران قدیمی سینما و تئاتر دارد، همخوان با فضاهای ملموس برای وی قرار گرفت. شکیبایی در این فیلم نقش سرایدار یک سالن متروک نمایش را به عهده داشت که تا لحظه مرگ در کنار یک ستاره قدیمی تئاتر باقی مانده و پس از مرگ او برای احقاق ابتداییترین حقش که قبری در قطعه هنرمندان است، غیر قابل پیشبینی عمل میکند. همکاری با ناصر تقوایی: "کاغذ بیخط" در سال 1380 به عنوان سی و یکمین فیلم شکیبایی و تنها همکاری وی با ناصر تقوایی ثبت شد. وی در این فیلم در نقش مردی عادی و امروزی به نام جهان قرار گرفت که در عین روشنفکرنمایی مرد ایرانی، تاب آزاداندیشی و حضوری متفاوت از همسرش را نمیآورد و به شیوه خاص خود شرایط را برایش بغرنجتر میکند. مردی که به واسطه جذابیتهای بالقوه شکیبایی در رفتار و حرف زدن از خطر افتادن به ورطه سیاهی و منفینمایی نجات پیدا کرد. حضور گرم او موجب شد در اوج رفتارهای زیرکانه جهان برای تنگ کردن عرصه بر همسرش رویا، باز هم حقی برای او قائل شویم و انگیزههای گاه زیادهخواهانهاش را به رسمیت بشناسیم. همکاری رسول صدرعاملی: "شب" در سال 1386 یکی از آخرین نقشآفرینیهای وی در سینما و تنها همکاریاش با صدرعاملی را به همراه داشت. این فیلم که در جشنواره بیست و ششم فجر به نمایش درآمد هنوز اکران عمومی نشده است. شکیبایی در این فیلم در نقش صاحب مسافرخانهای مشرف به حرم امام رضا (ع) را ایفا میکند که در کنار عزتالله انتظامی و امین حیایی مثلث طلایی فیلم را شکل میدهند. مردی با ظاهر و طرز فکر خاص که در موقعیتی بحرانی به قول یک مجرم اعتماد میکند و او را برای زیارت حرم امام هشتم آزاد میکند. جایی افکار و نگاه خاص او به زندگی و آدمها در فیلم برجسته و تعیینکننده میشود که تعبیر و طرز تلقی او در فینال و پایانبندی فیلم تأثیر میگذارد و زیارت حرم تأثیر خاص خود را در نیت اصلی مجرم میگذارد. همکاری با مهدی کرمپور: "چه کسی امیر را کشت؟" در سال 1384 ساخته شد که سی و نهمین نقشآفرینی وی و تنها همکاریاش را با این کارگردان جوان سینما ثبت کرد. فیلمی متفاوت که با ساختاری خاص حضوری شاخص و برجسته از بازیگران متعدد و حرفهای را طلب میکرد که از مهمترین آنها شکیبایی بود. او با حضور منفرد خود در سکانسها (مانند دیگر بازیگران) و گفتن منولوگهای طولانی خطاب به دوربین، وجهی جدید از یک کاراکتر لمپن تازه به دوران رسیده را به تصویر کشید که از خلال حرفهایش بخشی ناپیدا از شخصیت امیر و چرایی و چگونگی مرگ فرضی او روایت میشود. البته باز هم رگههایی از عشقی فروخورده و ناکام که در حاشیه به آن نقبی زده میشود. حکم همکاری با ابوالقاسم طالبی: "دستهای خالی" در سال 1385 از فیلمهای دفاع مقدسی این بازیگر فقید است. او این بار با قرار گرفتن در نقش یک آزاده جانباز سومین تجربه خاص خود را در این گونه سینمایی پس از "کیمیا" و "اتوبوس شب" انجام داد که به حق هر سه فارغ از کلیشههای رایج در فیلمهای دفاع مقدسی بودند. او در فیلم طالبی بحران و آشفتگیهای بیمارگون یک جانباز جنگ را که در موقعیتهای مختلف دچار توهم و آشفتگی میشود، به گونهای آیینوار ترسیم کرد و تصویر این کاراکتر در بحران را بدل به بهترین قاب فیلم کرد. مردی که برای باوراندن معنویت به دیگری از خدایش طلب معجزه میکند و چه زود میتواند پاسخش را بگیرد. خسرو شکیبایی صبح روز جمعه 28 تیرماه بر اثر ایست قلبی در سن 64 سالگی چشم از جهان فروبست. نام و یادش گرامی ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]