تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 29 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807041032




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موسیقی ایران به منتقدان جسور نیاز دارد


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مهر - جمال سماواتی نوازنده تار و سه تار از معدود موسیقیدانانی است که معتقد است نبود نقد سالم و درست در شرایط فعلی یشترین لطمه را به موسیقی می زند. وی بر این باور است که نباید برای اهل هنر بویژه برای موسیقیدانان حاشیه امنیتی بسازیم تا منتقدان جرات نداشته باشند نسبت به آثار، اعمال و رفتار آنها نقد بنویسند ... . سماواتی سالها است که در آلمان سکونت دارد. شاید دور بودن از فضای فرهنگی ایران و آشنایی بیشتر او با وضعیت "نقد" و نحوه تعامل هنرمندان موسیقی در اروپا با یکدیگر و همچنین با منتقدان بر دیدگاههای او تاثیرات مثبتی برجای گذاشته باشد، چرا که او معتقد است هنرمند باید صرفا با کار وآثارش ابراز وجود کرده و دیدگاههایش را بیان کند و درعین حال پذیرای هرگونه نقد و انتقادی نیز باشد. سماواتی در سمینار موسیقی زیر زمینی خبرگزاری مهر که تابستان امسال برگزار شد در باره موقعیت این نوع موسیقی نیز در ایران به سخنرانی پرداخت . وی از آن دسته هنرمندانی است که در کنار نوازندگی و اجرای موسیقی در زمینه وضعیت اجتماعی هنر و نقش هنرمندان و موسیقیدانان در تعاملات اجتماعی مطالعاتی داشته و همواره واجد نگاه انتقادی بوده است. هنر گارانتی ندارد؛ شاخه های مختلف هنری مانند مسابقه دو می ماند و کسی نمی داند که چه کسی اول می شود چندی پیش گفتگوی مفصلی با سماواتی در زمینه های مختلف موسیقی از جمله نقد، شرایط فعالیت، دلایل رشد چشمگیر موسیقی سنتی پس از انقلاب، رفتارشناسی هنرمندان ایرانی، وضعیت فرهنگی،مخاطب شناسی و... داشتیم. سماواتی خود یکی از منتقدان جدی وبدون تعارف موسیقیدانان به شمار می آید. از فحوای سخنانش در این گفتگو چنین بر می آید که او با روش فعلی بسیاری ازهنرمندان بویژه آنها که می خواهند با سخنرانی ، شعار دادن و طرح ادعاهای گوناگون سرپوشی بر کم کاری هنری خود گذاشته و برای هنرجویان ، هنرمندان و کائنات تعیین تکلیف کنند به شدت مخالف است. * خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : وضعیت نقد در حوزه موسیقی را چطور ارزیابی می کنید؟ - جمال سماواتی : نقد گویی در این حوزه همواره در لفافه بوده است. در واقع پرده پوشی و چشم بستن از واقعیتهای یک اثر هنری باعث شده کسانی که در این حرفه فعالیت می کنند به معنای واقعی با نقاط ضعف و قوت کار خود برای ارائه یک اثر هنری قابل قبول آشنا نشوند و تا زمانی که یک منتقد جسور و مداخله جو وجود نداشته باشد این جریان همچنان ادامه پیدا می کند در نتیجه موسیقی ایرانی به ویژه موسیقی سنتی سیرقهقرایی را طی خواهد کرد. به نظر من منتقدان درعرصه نقد که شامل تمام رشته های هنری به ویژه موسیقی می شود عادت بدی پیدا کرده اند و افراد و اشیاء را با نامهای حقیقی خودشان نمی نامند و همین امر باعث ایجاد نوعی حاشیه امنیتی در کار و چگونگی ارائه این هنر به مخاطب شده است . این در حالی است که منتقد می تواند به عنوان یک عامل رمزگشا و پل ارتباط در پروسه تولید و عرضه یک اثرهنری به مخاطب مفید واقع شود ولی متاسفانه کارکرد نقدهای کارشناسی و منصفانه از بین رفته است. * چرا فکر می کنید کارکرد یک نقد سالم و منصفانه در حوزه موسیقی سنتی از بین رفته است؟ - خیلی واضح است. در دوران انقلاب و تمام سالهای جنگ و پس از آن منتقدان و به تبع مردم به عنوان مصرف کننده تعریف قدیسانه از هنرمند داشتند، به این معنا که در اذهان چنین جا افتاده که هنرمندان انسانهایی حساس و زود رنج هستند که باید مواظب آنها باشیم. این نازک دلی تا جایی ادامه پیدا کرد که هنرمند و یا فعال در عرصه موسیقی با یک انتقاد کوچک آزرده خاطر و غمگین می شد -البته این آزرده خاطری همچنان ادامه دارد- اما غافل از اینکه چنین نگاهی به هنرمند دور از شأن کسانی است که به طور حرفه ای در این حوزه فعالیت می کنند. به نظرمن این خود هنرمند و یا موسیقیدان است که باید مواظب هنر خود باشد چرا که برگزیدگان و افراد شاخص در حوزه موسیقی به مرحله ای رسیده اند که خوشان باید مواظب خود و هنرشان باشند البته ناگفته نماند که این تصور با نقدهای غیر کارشناسی برخی از کسانی که به عنوان منتقد در این عرصه قلم می زنند شکل گرفته است . همین مسئله باعث شد که هنرمند نیز بپذیرد که دیگران باید مواظب او باشند و این امر موجب حساسیت هنرمند شده است. در نتیجه زمانی که کوچکترین انتقادی به او وارد می شود انگار تمام موجودیت و حیثیت او را زیر سئوال برده ایم و در نتیجه فورا جبهه می گیرند. باید متذکر شوم که زمینه شکل گیری این پدیده در بعد از انقلاب به وجود آمد و هر یک از هنرمندان و موسیقیدانان دچار نوعی کمال پنداری شدند و جالب اینکه درطول تمام این سالها یک نفر هم نیامد بگوید که فلان کارم اشتباه بوده و یا اگر چنین می زدم و یا چنان نمی زدم بهترمی بود. *اما به نظر می رسد که برخی از موزیسن ها معتقدند که در طول تمام این سالها جزو بهترینهای موسیقی بوده اند اینطور نیست؟ - به گمانم اگر هنرمندی چنین ادعایی داشته باشد که در طول تمام این سالها بهترین آثار را تولید کرده است به این معنا است که من از این به بعد کار ارزنده ای ارائه نمی دهم و پس رفت خواهم کرد. بنابراین مشکل بیش از آنکه متوجه ماهیت موسیقی باشد متوجه موسیقیدان است و قبل از اینکه بخواهیم آسیب شناسی هنر موسیقی را مورد بررسی قرار دهیم باید آسیب شناسی موجودیت موسیقیدانان را نقد و بررسی کنیم ، چرا که همه این پوست نازکیها باعث شده تا هنرمند دچار خودباوری کاذب و در نهایت دیوار کشی بین خود و جامعه شود و متاسفانه باید بگویم که موسیقی سنتی ما سالهای سال است که گرفتار این معضل است. هیچ هنرمندی نگفت که من نوازنده خوبی هستم اما نمی توانم مدیر و یا داور خوبی باشم و این مسئله بزرگترین معضل دربخش مدیریت فرهنگی ما در همه رشته های هنری به خصوص موسیقی است نباید سیرتاریخی تحول موسیقی درایران را نادیده گرفت چرا که معتقدم در سالهای قبل از انقلاب ادبیات به خصوص حوزه شعر بیان کننده مسائل ومشکلات موجود در اجتماع بود و باید گفت که به نوعی میداندار حوزه های مختلف اجتماعی بود اما در دوران انقلاب و پس از آن هنر موسیقی برای نخستین بار با آثاری از گروه شیدا و عارف این پرچمداری را از شعر ربود چرا که در سالهای قبل از انقلاب موسیقی در فضایی پارادوکسیکال به سرمی برد و قشر روشنفکر و مترقی جامعه طرفدار سنتی ترین بخش موسیقی ایران بود و در یک جمع بندی کلی موسیقی آن گونه که باید نتوانست خودی نشان دهد ضمن اینکه سیر تحول هنر موسیقی اصیل ایرانی در بستر بازگشت به ریشه ها شکل گرفت و در حقیقت مشکل اصلی نیزاز بازگشت به همین ریشه ها آغاز شد در واقع آن ریشه هایی که مد نظر هنرمندان بود به هیچ عنوان ربطی به تحولات و اتفاقات اجتماعی نداشت. در دوره ای بسیار کوتاه هنر موسیقی و متولیان این هنر زیر ضرب قرار گرفتند اما در بعد از اتقلاب یک دگردیسی عجیب و عمیقی در این هنر به وجود آمد و موسیقی از تصورعامه مطربی به مرتبه هنرمندی و استادی رسید و به نوعی صدرنشینی در این هنر شکل گرفت اما دریغ از قدردانی نوازنده ها و تمام کسانی که در این حوزه کار می کردند. * سیستم آموزش و شیوه انتقال آموخته های استاد و شاگردی را چطور ارزیابی می کنید؟ - با بازگشایی مدرسه موسیقی بخش عمده ای از واحدهای درسی به آموزش موسیقی کلاسیک اختصاص و سیستم انتقال با تغییر و تحولات گسترده ای مواجه شد در نتیجه شیوه تدریس و آموزش موسیقی سنتی به قهقرا رفت و به دنبال این تغییر رویه شاهد بودیم که هنرجویان موسیقی به جای آموختن موسیقی به طور ریشه ای ، به قطعه نوازانی ماهر تبدیل شدند و به جای اینکه نوعی دگرگونی و دگردیسی در اصل مطلب ایجاد کنیم و در نگاهی دقیق متوجه باشیم که چه مسائل و مواردی باید تغییر کند از سر عجله تصویب شد که موسیقی هم باید مانند سایر رشته ها به شکل آکادمیک در مدرسه تدریس شود و با رفتن موسیقی به مدرسه سیستم انتقال تاثیر خود را بر محتوا گذاشت. دشمنی بزرگ این است که ما بی دلیل به هر کسی که تازه از گرد راه رسیده مدال افتخار آویزان کنیم در نهایت تاسف باید متذکر شوم که در تمام رشته های هنری چیزی شدن و به چیزی گرفته شدن به آسانی و ارزانی موسیقی سنتی و در مواردی موسیقی پاپ نیست چرا که موسیقی ایرانی به عنوان یک سیستم خود بنیاد در طول زمان فرم گرفته است و این فرم با گذشت زمان صیقل خورده و بخشهای مختلف آن به هم قفل و بست شد که این بخش ها شامل ثبت، اجرا، انتقال و همچنین روابط استاد و شاگردی است. * نتیجه این روند به چی ختم شده است؟ - نتیجه این شد که در حال حاضر شاهد هستیم که با این همه موزیسین و به اصطلاح آهنگساز تصنیفها و قطعاتی ساخته می شود که اغلب آنها آثار ماندگاری از آب در نمی آید و در نهایت در حافظه مردم ثبت نمی شود. در واقع در حال حاضر اقیانوسی داریم به اندازه یک بند انگشت و این درحالی است که اغلب قطعات و تصنیفهای قدیمی در ذهن مردم ماندگار شده است. * با این اوصاف نقاط ضعف موسیقی ایرانی را در چه می دانید ؟ - یکی از عمده ترین دلایل ضعف موسیقی ایران در حاشیه قرار گرفتن هنرمندان توسط خودشان بود چرا که تمام صندلیهایی که موسیقی سنتی در بعد از انقلاب به دست آورد در نبرد برابر با سایر حوزه های فرهنگ و هنر نبود در واقع موسیقی سنتی با اهرم و نیروی دگرخواه انقلاب صحنه ها را به اشغال خود درآورد وگرنه این صحنه ها در شرایط عادی فتح نمی شد و به تبع هیچ یک از موزیسینها برای آنچه به دست آورده بودند نه تنها زحمت نکشیده بلکه هیچ رقابت منصفانه ای بین این هنر با سایر رشته های هنری صورت نگرفت و باید اعتراف کنم که این عرصه با تقدیرنامه ای زرین به موسیقی ایرانی به ویژه موسیقی سنتی اعطا شد اما باید دید که این هنرمندان با این فرصت ناب تاریخی چه کردند. از سوی دیگر، همزمان با جولان دادن موسیقی سنتی در آن سالها جریانی در جهت رشد موسیقی پاپ شکل گرفت که این جریان با آغاز دهه 70 قوت گرفت و این نوع موسیقی(پاپ) در نازل ترین شکل ممکن با خواننده های بدلی و با بضاعتی اندکی که داشت با یک حرکت کوچک توانست زمینه را برای موسیقی سنتی تنگ کند و این نوع موسیقی را به حاشیه بکشاند. به اعتقاد من بزرگترین اشتباه استراتژیک موسیقی ایران این بود که قصد ارشاد تمامی ملت را در سر پروراند در واقع دچار یک سوء تفاهم بزرگ تاریخی شد و می خواست پاسخ تمام پرسشهای موسیقایی یک فرهنگ چند لایه را یک تنه بدهد که این تخمین غلط از تواناییها باعث شد که وضعیت این موسیقی به اینجا برسد و این درحالی است که موسیقی در سالهای بعد از انقلاب رشد چشمگیری پیدا کرد اما متولیان در این عرصه نتوانستند از این موقعیت به نحو احسن استفاده کنند. * کارکرد رادیو و تلویزیون و اساسا رسانه ها در این روند چگونه بود؟ - بزرگترین خیانتی که رسانه های جمعی اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون و.. به هنر موسیقی کردند این بود که میکروفون و تریبون را پیش روی کسانی گذاشته که صلاحیت این کار را نداشته اند و در عین حال سئوالاتی را مطرح کردند که هیچ یک از صاحب سخنان در قد و قواره پاسخگویی به آن سئوال ها نبوده اند و در عین حال در طول تمام این سالها بدون ارزشیابی درست مدام به افراد، مدالهای پر زرق و برق داده شده است. ولی باید پذیرفت که هنر گارانتی ندارد شاخه های مختلف هنری مانند مسابقه دو می ماند و کسی نمی داند که چه کسی اول می شود و دشمنی بزرگ این است که ما بی دلیل به هر کسی که تازه از گرد راه رسیده مدال افتخار آویزان کنیم ضمن اینکه نباید فراموش کرد که در هنر یک بخش جوششی وجود دارد یک بخش کوششی در بخش جوششی هنر مثل ماده خام از ذهن و زبان هنرمند تراوش می کند و بعد در بخش کوششی روی اثر هنری مورد نظر کار می شود و آن اثر مدام بالا و پایین می شود تا به اثری کامل تبدیل شود و بعد از آن به مخاطب عرضه می شود. اما در حال حاضر شاهد هستیم که اغلب آثاری که از رادیو و تلویزیون می شنویم هنوز در مرحله جوششی مانده و بدون اینکه آن اثر مورد نظر سازماندهی ساختاری شده باشد درست مثل سنگی که بر مردابی می افتد یک دفعه روی آنتن می رود و مورد مصرف مخاطب قرار می گیرد. * با این اوصاف خوراک فرهنگی رادیو و تلویزیون یا اجراهای زنده در تالاری مثل وحدت و رودکی از کجا تامین می شود؟ - در مرحله اول باید بیبنیم چه چیزهایی در دست داریم و بعد با در نظرگرفتن تمام آن داده ها بهترینها را گلچین و بعد عرضه کنیم. ما باید از یک فضای سیاه وارد فضای سفید شویم و در این رهگذر باید از قابلیت فضایی خاکستری را در نظر بگیریم و به درستی از آن عبور کنیم که این فضا همان دوران گذار ما است. به نظرمن درابتدا باید همه درها را ببندیم و داوطلب تازه نگیریم و بعد از میان همان جامعه آماری با توجه به بضاعت و توان موجود گروههایی را انتخاب و آنتن و سالنها را در اختیار آنها قرار دهیم .مثلا تالارهای درجه یک را به گروههای خوب و کارکشته بسپاریم و سالنهای کوچکتر را بگذاریم برای گروههای کوچکتری که تازه در مرحله کسب تجربه و آزمون و خطا هستند. در نهایت به گمانم چند مکانیزم در کارهای اجرایی وجود دارد که آن مکانیزمها باید تغییر کند. اول اینکه حیثیت و اعتبار باید به صحنه سالنها و همچنین آنتن تلویزیون بازگردد چرا که مسئولان و متولیان فرهنگی همانطور که زبان معیار را از طریق رادیو و تلویزیون به مردم می دهند باید موسیقی معیار را هم از همین طریق به مردم بدهند. * به عنوان آخرین سوال سیستم سیاستگذاری فرهنگی را چطور ارزیابی می کنید؟ - یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک ما این بود که فکر کردیم کسی که یک موسیقیدان درجه یک است لزوما می تواند مدیر و سیاستگذار خوبی نیز باشد و این بزرگترین سوءتفاهم موسیقدانان ما در عرصه سیاستگذاری فرهنگی بود . در واقع کسانی بر پستهایی گماشته شدند که برای مدیریت در بخش فرهنگی مورد نظر آموزش ندیده بودند و متاسفانه از سوی دیگر موزیسینها هم به این مسئله دامن زدند، یعنی هیچ هنرمندی به این پست و مقامها نه نگفت و هر کاری را که پیشنهاد دادند بی چون و چرا پذیرفت و مثلا هیچ هنرمندی نگفت که من نوازنده خوبی هستم اما نمی توانم مدیر و یا داور خوبی باشم و این مسئله بزرگترین معضل بخش مدیریت فرهنگی ما در همه رشته های هنری و به خصوص موسیقی است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 416]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن