تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه زهرا (ع):خداوند ايمان را براى پاكى از شرك... و عدل و داد را براى آرامش دل‏ها واجب نمود. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820105890




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وحشت‌آفرینی به چه قیمت؟


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: هموطن-فریدون جیرانی در "پارک‌وی" سعی می‌کند رویکردی خاص و جدید به گونه وحشت داشته باشد که در سینمای ایران مهجور مانده است، ولی این رویکرد به ساخت اثری انجامیده که وحشت‌آفرینی در آن بدون تکیه بر مولفه‌های ایرانی در سطحِ هیجان و ترس باقی می‌ماند. ژانر وحشت در سینمای ایران بخصوص در سینمای بعد از انقلاب سابقه چندانی ندارد. صرفنظر از ساموئل خاچیکیان که به این نوع سینما می پرداخت و قبل از انقلاب فیلم هایی چون "ضربت" و پس از انقلاب "مردی در آینه" و "بلوف" را در کارنامه دارد، این ژانر فیلمساز پیگیر ندارد. پس از انقلاب جز تجربه های پراکنده حمید رخشانی در "شب بیست و نهم" و محمدحسین لطیفی در "خوابگاه دختران"، این گونه سینمایی از بذل توجه فیلمسازان محروم مانده است. شاید مهمترین نکته در ساخت فیلم سینمایی ترسناک ایرانی و خارجی، رویکرد به ریشه های ترس آفرینی محسوب شود. فیلم های ترسناک خارجی و فرنگی همواره این نکته حیاتی را مورد توجه قرار داده اند که ریشه ترس را در باور ذهنی یا عینی مردم و فرهنگ خود جستجو کنند و با این شیوه به نوع ملموسی از وحشت برسند که همراهی مخاطب را در ترسیدن لحظه به لحظه با فیلم همگام می کند. هر جا که مولفه های ترسیدن و ریشه های خلق وحشت با رویکرد به فرهنگ یک ملت ساخت شده، بازتاب گسترده تری داشته است. مثلاً خون آشام ها در باور ملت مغرب زمین ریشه های عمیقی دارند و از قدیم الایام داستان کنت دراکولا که بدل به خون آشامی شبانه می شود، در افسانه، مثل، فیلم ها و انیمیشن ها نمودی فراگیر و البته باورپذیر داشته است. از چنین نمونه هایی که ریشه در باورهای ذهنی، مذهبی و ... یک ملت یا مناسباتی که ما به ازاء واقعی در گذشته و حال یک جامعه دارند بسیارند که همه هم دستمایه فیلم های موفق قرار گرفته اند. جشن هالووین یکی از این مراسم است که در شب خاصی قرار گرفته و هنوز هم مردم مغرب زمین "در پاسِ ترسیدن" آن را گرامی داشته و سعی می کنند به شیوه های خلاقانه اسباب ترسیدن یکدیگر را فراهم کنند. در مقابل چنین مولفه هایی که بیشتر به باور ذهنی و مذهبی بازمی گردد، برخی مولفه ها از اتفاقات روز جامعه هم نشأت می گیرند که در جامعه ای که چنین تجربه ای را از سر گذرانده، تأثیرگذاری بیشتری دارند. مانند کاراکتر آدمخوار که از چند سال پیش نمونه های متعددی از آنها در جوامع غربی مختلف زیر ذره بین قرار گرفته اند و سازنده آثار موفقی در سینما بوده اند. معادل ایرانی چنین کاراکتری در ایران را می توان همان شخصیت خبیث "خفاش شب" محسوب کرد که با محور قرار گرفتن در اثری صرفاً ترسناک می توانست وحشتی در سطح اجتماع ایجاد کند، ولی در "رنگ شب" محمدعلی سجادی بر بستر قصه ای روانشناسانه قرار گرفته است. طبیعتاً رجعت به ریشه ها و باورها اولین حرف را در میزان موفقیت و باورپذیری یک فیلم ترسناک می زند، هر چند این فیلم ها در سرزمین های غریبه با این باور و فرهنگ هم صرفاً به جهت خلق هیجان و تعلیق مورد توجه قرار می گیرند اما تأثیرگذاری آنها بستگی به میزان بهره گرفتن از هنر سینما و تلفیق آنها دارد. بسیاری از فیلم های ترسناک هم بدون توجه به این بعد روانشناسانه وحشت آفرینی، رویکردی پررنگ به خلق وحشت از طریق تخیل و خیالپردازی دارند که آن هم رویکردی دیگر به این ژانر پرمخاطب است و البته میزان باور و تأثیر آن می تواند مورد بحث قرار گیرد. مخاطب ایرانی هم مانند دیگر مخاطبان سینما تشنه ترسانده شدن و وحشت کردن است، ولی کمتر فیلم ایرانی توانسته به این نیاز پاسخی درخور دهد. هر چند نمونه های خارجی فیلم های وحشت از سوی مخاطب ایرانی مورد توجه قرار گرفته ولی نمی توان مدعی تأثیر و ادامه این ترس و وحشت در زندگی واقعی و جاری آنها شد که یکی از اهداف اصلی فیلم ترسناک است. به عنوان مثال خون آشام، گرگ شب، آدمخوار و ... ما به ازایی در فرهنگ و باور مخاطب ایرانی ندارد و به این ترتیب هنگام تماشای فیلم، مخاطب با هیجانی کاذب درگیر می شود و پس از مدت کوتاهی همین تأثیر هم از بین می رود. ذکر این نکته ضروری است که هنر سینما و نوعی طراحی این ترس و وحشت می تواند حتی ترس از نوع باورهای ملل دیگر را برای ملتی دیگر جذاب کند. فیلم "دیگران" از همین نمونه است که با تکیه بر باور مسیحی از دوران برزخ و سرگردان بودن ارواح، به گونه ای خلاقانه از ساختار روایی نامتعارف بهره می برد و تا نزدیک به انتهای فیلم مخاطب را با ارواح به عنوان انسان های زنده همراه می کند. فیلم "کینه" هم نمونه ای دیگر است که با شکل گرفتن بر اساس وحشت آفرینی در باور ژاپنی، محوریت را با روحی خبیث قرار می دهد که با کینه از پای درآمده و به همین دلیل همواره حضوری مخرب در میان مردم دارد. "شب بیست و نهم" و "خوابگاه دختران" با چنین تحلیل هایی می توانند از وجه نوع رویکرد به ترس آفرینی مورد توجه قرار بگیرند. اتقاقاً سازندگان هر دو فیلم نگاهی دقیق و درست به ریشه ها و باورهای مخاطب خود برای وحشت سازی داشته اند. نزدیکترین موجود ترس آور در آموزه های مذهبی و باور ملت ما شیطان و اجنه هستند و این دو فیلم هم بر چنین مضامینی زوم می کنند. "خوابگاه دختران" با تکیه بر ترس دختران جوان از ساختمانی متروکه که نزدیک خوابگاه دانشگاه است، صداهای مخوفی از آن به گوش می رسد و روایت های مختلفی در مورد این صداها در میان اهالی محل وجود دارد، پیش می رود و درست جایی که همه چیز به گونه ای پرداخت شده که حضور جن عینی و واقعی شود، زن سرایدار که به واسطه فیزیک، حرف های مرموز و ... اولین گزینه است به قتل می رسد و پرونده ادامه فیلم به وحشت آفرینی از طریق حضور یک قاتل زنجیره ای می پردازد که دختران جوان را در شب عروسی می دزدد و به قتل می رساند. این کاراکتر هم در داستان ها و صفحات حوادث روزنامه ها ما به ازاء واقعی بسیاری دارد. "پارک وی" با همه بحث های روانشناختی، جامعه شناسی و ... که می تواند در موردش مطرح شود، اولین فیلم از گونه سینمایی Slasher Movie است که به نوعی زیرشاخه همان ژانر وحشت است با ضمیمه کردن این نکته که میزان خشونت و خونریزی آن بالاست و مولفه های خاصی دارد، نمونه شاخص این گونه "درخشش" استنلی کوبریک است. فیلمساز بدون آنکه در وهله اول سعی کند این مولفه و شاخصه ها را از فیلتر ذهنی ایرانی عبور دهد و در فضا و بستری ایرانی مورد بازنگری قرار دهد، همه آنها را درست از فیلم های نمونه برداشته و در "پارک وی" قرار داده است. حضور نداشتن شخصیت پردازی مناسب، چیدمان موقعیتی ملموس و قرار دادن مولفه هایی نامتناسب با جامعه از عواملی است که ضربه محکمی به "پارک وی" زده است. به عنوان مثال وقتی قاتل روانی (کوهیار) به مرز جنون می رسد و با تبر به جان پدر رها می افتد صرفاً سکانس مشابه فیلم "درخشش" بازسازی می شود و این عملکرد در بافت شخصیت و فیلم وارد نشده. همانطور که وقتی کوهیار برای تغییر چهره موهایش را به رنگ قرمز درمی آورد، اصلاً جایگاهی در منطق و باور اثر ندارد. خشونتی افسارگسیخته که فقط بر وجوه پررنگ آن تکیه شده نه جایگاه قرار گرفتن در کلیت فیلم و از اینجاست که برخی جزئیات موجود در فیلم هم کارکرد خود را از دست داده و بدل به شوخی با فیلم "قصه عشق"، "لالایی" و ... می شوند. چقدر می توان از این حرف زد که صحنه ای که رها چاقو را در دست کوهیار فرومی کند، واقعی و جذاب و ... از کار درآمده است؟ آیا جایگاه این عمل و برخورد در شخصیت و کلیت اثر هم چنین باورپذیر و منطقی است؟




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن