واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم:حضور يک زن در خط مقدم جبهه مي تواند شروع خوبي براي يک فيلم باشد بويژه اين که اندکي بعد متوجه مي شويم قصد وي از آمدن به جنگ خودکشي بوده است نه دشمن کشي! در واقع خط داستان بر دوگونه تضاد مفهومي و انضمامي بنا شده است که مي تواند قابليت ساخت اثري غيرمتعارف در سينماي جنگ را داشته باشد. از يک سو حضور فيزيکي زن در محيط مردانه جبهه و از سوي ديگر انگيزه متضاد با هدف جنگ که خودکشي را در برابر ديگر کشي قرار مي دهد، مخاطب را در خاستگاهي تامل برانگيز نسبت به مفاهيم انساني بر ساخته اين اتفاق ضدانساني مي گذارد و در واقع با ايجاد وضعيت کنتراستي مفهومي به پروراندن ارزشهاي معنوي انساني نهفته در جنگ دست مي زند، همان ارزشها و انگاره هايي که جنگ را به نعمت تعبير مي کند که در دل آتش و خون و آدم کشي در پي صيد مفاهيم بلند انساني است. حضور داوطلبانه در جنگ به نوعي انتخاب مرگ است. رزمنده از قبل خود را براي کشته شدن آماده مي کند و هستي خويش را در معرض تهديد مرگ قرار مي دهد، او براي رستگاري خود و ديگران اين راه را بر مي گزيند اما زن خبرنگار براي رهايي از خود و سرخوردگي هاي نفرت انگيزش خود را در معرض کشته شدن قرار مي دهد. او جبهه را بر مي گزيند تا مرگي با شهامت و غرورآفرين را به زعم خويش برگزيده باشد. اين خود نشان مي دهد که هنوز عزت و اراده انساني در او زنده است و نمي خواهد حتي مرگ خود را درذلت رقم بزند. «شب بخير فرمانده» به سه قسمت تفکيک مي شود. صحنه جنگ و خط مقدم ابتداي فيلم ، بعد سکانس هاي مربوط به فضاي عشيره اي و فرهنگ عرب نشينان جنوب در ميانه داستان و بازگشت مجدد به فضاي جبهه و جنگ در پايان فيلم. اين سه مرحله به نوعي بازنمايي سير تحول زن خبرنگار در اين سفر سلوکانه است. او ابتدا به قصد خودکشي پاي در ميدان جنگ مي گذارد تا از شر خودش راحت شود؛ اما با تجربه ملموس جبهه و آدمهايش چهره واقعي مرگ آدم آهني ها را مي بيند و ديدار او با بشار فرمانده جنگ او را به زندگي بشارت مي دهد. اتفاقي به بازنگري مجدد زن خبرنگار درباره خود کمک مي کند و حوادثي که در ميانه داستان در عشيره جنان همسر آن پيرمرد عرب روي مي دهد سير دگرديسي او را تکميل مي کند و او بار ديگر در پايان به ميدان جنگ باز مي گردد، اما اين بار نه براي خودکشي که براي خودسازي ! او بارديگر خود را مي يابد و از سرگشتگي ها و بحران دروني رها مي شود. قهرمان داستان در پايان داستان در جبهه مي ماند تا طريقي که فرمانده به او نشان داده تجربه کند. تجربه اي که اگرچه در بستر خون و آتش و آهن نهفته است ، اما از درون عشق و اعتقاد بر مي آيد. ارتباط عاطفي اي که ميان بشار و زن خبرنگار رخ مي دهد مبين اين معناست آنجا که عقل بازمي ماند عشق آغاز مي شود و رهايي مي بخشد. گويي مبادلي ميان فرمانده و زن خبرنگار صورت مي گيرد تا هر کدام گمشده خويش را بيابند. فرمانده عشق را تجربه مي کند و زن هم ايمان را پيدا مي کند! چفيه فرمانده نمادي از کشف گمشده زن خبرنگار است که آن را همچون نشانه اي در اين راه جديد برگردن مي نهد و آن عروسک نيز نمادي از عشق است که فرمانده از او به يادگار مي برد. انسيه شاه حسيني در شب بخير فرمانده به نوعي ، تجربه خويش را از فضاي جنگ به عنوان يک زن خبرنگار به تصوير مي کشد و در اين روايتگري به دو نکته توجه دارد يکي قوم شناسي و فرهنگ بومي است و ديگري مسائل زنان و لايه هاي ملايمي از فمينيست! پرداخت مستندگونه فيلم به اقوام عرب و عشيره هاي قومي در جنوب شباهت زيادي به عروس آتش خسرو سينايي دارد و البته در اين قوم نگاري به نقد سنتهاي غلط و متحجرانه بويژه درباره زنان مي پردازد و ساختار مردسالارانه نظام اجتماعي منطقه که اراده زنان در سرنوشت خويش را ناديده مي گيرد مورد پرسش قرار مي دهد و رضايت دروني زنان را به تقدير تاريخي ظالمانه که در فقدان آگاهي رخ مي دهد برملا مي کند. جنان با وجود عشقش به مردي ديگر مجبور به ازدواج با پيرمردي مي شود که تازه همسر دومش را از دست داده اما او اعتراضي به اين وضعيت ندارد و معتقد است مرد پير براي زن بهتر است چون وقتي همسرش را کتک مي زند دستش زور ندارد در واقع او کتک خوردن زن را از پيش پذيرفته است و نسبت به آن معترض نيست. شايد زن خبرنگار به خاطر وضعيت اسفبار زنان آن منطقه نسبت به شرايط تاريخي خود اميدوار مي شود و فکر خودکشي را از سرش بيرون مي کند! شاه حسيني اما در برخي از سکانس هاي فيلم گرفتار نوعي رمانتيک گرايي و سانتي مانتاليسم مي شود. صحنه در آوردن نامه از لباس خوني يک سرباز يا سکانس مربوط به جان دادن آن نوجوان نمونه اي از اين موارد است. وجهه ديگر اين فيلم توجه به مسائل زنان و تفکرات فمينيستي است. زن خبرنگار به فرمانده مي گويد مرا به خاطر عکس گرفتن از صحنه هاي نماز و عبادت رزمندگان اعزام کردند. در واقع شاه حسيني به نوعي حاشيه اي بودن زنان حتي در حوزه جنگ و مسائل اعتقادي را گوشزد مي کند. شب بخير فرمانده به لحاظ فرمي گاهي دچار سردرگمي و بي نظمي مي شود، به اين معني که مرز واقعيت و سوررئاليست در آن بعضا دچار ابهام مي شود. به عنوان مثال سکانس مربوط به کلاهخودها که به تعداد زيادي در يک بيابان وسيع چيده شده کمتر به واقعيت نزديک است و گويي از ذهن خيال پرداز کارگردان نشات گرفته است. کاراکترهايي که در شب بخير فرمانده به عنوان آدمهاي جنگ مي بينيم تا حدود زيادي غير متعارفند بويژه بشار و زن خبرنگار! و شاه حسيني در اين فيلم از طريق همين شخصيت ها به جنگ مي نگرد. نگرش فردي که بر پايه تصورات و عواطف انساني از جنگ بنا شده است و لايه هاي پنهان تر از اين واقعه را به تصوير مي کشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]