واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > شهبازی، رامتین - فیلم قصه داوود و قمری به کاررگردانی آیدا پناهنده یکی از آثار موفق تلویزیونی است که جمعه شب گذشته از شبکه 4 سیما پخش شد. فیلم تلویزیونی قصه داود و قمری به کارگردانی آیدا پناهنده جمعه شب گذشته در قالب برنامه سینما 4 از سیما پخش شد. این فیلم را کیانوش عیاری تهیه کرده و در جشنواره بین المللی فیلم فجر سال گذشته نیز به نمایش در آمد که با اقبال مخاطبین نیز مواجه شد. پناهنده تحصیلکرده رشته سینماست و سال ها به ساختن فیلم کوتاه مشغول بوده است. فیلم های کوتاه پناهنده نشان از استعداد و توانایی او در روایتی درست از یک اثر داستانی داشت که قرار بود در زمانی کوتاه بیان شود. این تمرین ها در نخستین فیلم بلند او نیز خود را به وضوح نشان می دهد. ما در فیلم قصه دادود و قمری با یک صدابردار تازه کار سینما رو به رو هستیم که از سوی رئیسش ماموریت می یابد تا صدای یک قمری را ضبط کند. رئیس پرداخت قسط آخر کار قبلی را منوط به ضبط این صدا توسط جوان صدابردار می کند و این درحالیست که صدابردار یعنی داود در همان لحظه به پول احتیاج دارد. نکته اصلی فیلمنامه و فیلم قصه داود و قمری از همین جا آغاز می شود. صدابرداری سینما یکی از شغل های خاص سینما و به تبع جامعه است. پناهنده این نکته را می دانسته که ممکن است غاطبه مردم با این حرفه و دغدغه هایش ارتباط برقرار نکند. شاید اولین سئوالی که برای یک بیننده عام که باید فیلم را در یک جمعه شب از تلویزیون ببیند این باشد که به من چه ربطی دارد که یک صدابردار سینما می تواند کارش درست انجام دهد یا نه؟ اما نکته بارز و جذاب فیلم از همین سئوال آغاز می شود. مانفرد فیستر در کتاب نظریه و تحلیل روایت که مهدی نصرالله زاده آن را ترجمه کرده عقیده دارد که شکل گیری روابط در یک اثر هنری نمایشی به دو دسته کلی تقسیم می شود. اول روابط شخصیت ها با یکدیگر درون یک اثر نمایشی. یعنی اینکه برای مثال در فیلم قصه داود و قمری، روابط داودد با همسرش، صاحبکارش و... چگونه است و نکته دیگر به ارتباطی بازمی گردد که باید با مخاطب ایجاد شود. در اینجا ما با یک زبان سینمایی رو به رو هستیم که باید بر مخاطب خودآگاه و ناخودآگاه در آشنایی با این زبان تاثیر بگذارد. از سوی دیگر اگز ارتباط درون اثر ناقص باشد، ارتباط بیرونی نیز شکل درست خود را پیدا نمی کند. یعنی در ایجاد مجرای ارتباطی میان فرستنده(کار هنری) و گیرنده(مخاطب) پارازیت ایجاد شده و چرخه ارتباط ناقص می ماند. در فیلم قصه داود و قمری بعد از طرح فرض نخستین درباره وضعیت داود که اتفاقا وجه عام ندارد، کارگردان سعی می کند با استفاده از روزمرگی های عمومی ، دغدغه او را به یک شکل عان تبدیل کند. یعنی حالا ما می دانیم که اگر داود صدای قمری را ضبط نکند با بسیاری موارد از خرابی شوفاژ خانه گرفته تا گرسنگی و خفت در مقابل پدر همسر و.... رو به روست. بنابراین یک مشکل کوچک خاص جای خود را به دغدغه هایی عام می دهد که برای هر مخاطبی ملموس است و به این ترتیب فیلم وارد حوزه روزمرگی هایی در زندگی می شود که در داستانگویی از نکات دشوار بسیار دشوار است و هنرمند را روی یک خط باریک حرکت می دهد که ممکن است نزدیک شدن به آن تبعات منفی نیز در پی داشته باشد. اما پناهنده از این نکات به خوبی در تبیین و بسط داستان خود سود می جوید. روابط داود و با اتفاقات و شخصیت ها به گونه ای شکل می گیرد که کوچکترین حوادث فیلم به یک رویداد هسته ای بدل می شود که رولان بارت از آن به عنوان نکته اصلی شاکله روایت یاد می نماید. حال که این چرخه درون اثر کامل می شود ، این نگاه به بیرون نیز تسری می یابد و تماشاگر گام به گام بیشتر با مشکل داود همذات پنداری پیدا می کند. حال دغدغه داوود دیگر دغدغه یک صدابردار سینما نیست و می تواند با کمی تغییر به دغدغه من منتقد یا یک خواروبار فروش و یا یک مهندس و یک پزشک نیز تبدیل شود. نشانه هایی که جایگزین مشکل نخستین می شود، بسیار حساب شده طراحی شده و پناهنده با این تمهید نشان می دهد که به زبان سینما برای ایجاد ارتباط با تماشاگر آشناست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]