واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خلق شخصيت(2) نويسنده: ريموند فرنشمان مترجم: ناديا غيوري اصول فيلمنامه نويسي: جوهره، ساختار،سبک در قسمت قبل از مبحث خلق شخصيت، به موضوع طراحي شخصيت و بازيگر پرداختيم و با چهار نوع اصلي شخصيت آشنا شديم. اين چهار نوع عبارت اند از: 1-قهرمان (مرد يا زن) که شخصيت مثبت اصلي و پيش برنده داستان است. 2-شخصيت مقابل قهرمان يا ضد قهرمان که مانع رسيدن قهرمان به اهدافش مي شود. 3-شخصيتهاي بازتابي يا حمايت کننده که حامي اهداف قهرمان هستند و از طريق اعمال و گفت وگوهاي خود عمق بيشتري به شخصيت قهرمان مي بخشند. 4-شخصيت مطلوب يا معشوق که مطلوب عشقي قهرمان قصه است و وصال او در پايان داستان مي تواند نوعي تحفه براي قهرمان محسوب شود. در بررسي اين چهار نوع اصلي شخصيت، بايد چند اصل مهم را مدنظر داشت: وقتي شخصيتي را معرفي مي کنيم، بايد مشخص کنيم که به کدام گروه تعلق دارد. درست در پايان پرده اول و يا به طور دقيقتر در پايان پرده دوم بايد همه شخصيتها را معرفي کنيم. هر کدام از شخصيتها بايد تا پايان در گروه خود باقي بمانند، زيرا در غير اين صورت تغيير اين دسته بندي به اغتشاش و پراکندگي در فيلمنامه شما منجر مي شود. لازم نيست همه اين چهار نوع اصلي شخصيت را با هم در فيلمنامه تان داشته باشيد، اما وجود قهرمان، ضد قهرمان و يکي از شخصيتهاي بازتابي(حمايت کننده) يا مطلوب (معشوق) در فيلمنامه ضروري است.حتي مي توانيد دو ضد قهرمان يا دو شخصيت بازتابي يا مطلوب داشته باشيد، اما قاعده کلي اين است که فقط يک قهرمان (زن يا مرد)داشته باشيد. لازم نيست همه انگيزه ها و کشمکشهاي دروني شخصيتهايتان را تشريح کنيد. (البته تشريح انگيزه و کشمکش دروني قهرمان اصلي ضروري است.) گاهي تنظيم جدولي مانند نمونه زير مي تواند در طراحي شخصيت و بازيگر به شما کمک کند: شخصیت نام فیلم قهرمان ضدقهرمان بازتابی-حمایت کننده مطلوب-معشوق شاهد جان بوک پاول شفر کارتر (سپس«انجمن امیش») راشل مزرعه رؤیاها ری کنیسلا ابتدا مارک و درپایان خاطرات وتصورات ری از پدرش همسرش آنی (ترنس مان،در ادامه داستان) ___ سرعت جک تریون طراح بمب هری (بعدازمرگ هری،آنی) آنی افشاگری تام ساندرز مردیت جانسون یک دوست (ازطریق پست الکترونیکی) خانواده وهمسرتام پیانو آدا استوارت (همسرآدا) فلورا (دخترخانواده) باینس سقوط دی-فنس پلیسی به نام پرندرگست ----- ازنظردی-فنس،همسرودخترش مسابقه حضورذهن دیک گودوین چارلزون دورن هرب استمپل ____ تمرين : بدنيست همه يا بعضي از فيلمهاي جدول فوق را ببينيد. آيا با تقسيم بندي شخصيتها موافق هستيد؟ اگر پاسخ شما منفي است، علت را توضيح بدهيد. در اين صورت، شما چطور شخصيتها را طبقه بندي مي کنيد؟ جدول ويژگيهاي شخصيت وقتي به دنبال پيدا کردن نحوه ارتباط ميان شخصيتهاي فيلمنامه تان هستيد، جدولي مانند جدول زير که ويژگيهاي شخصيتها در آن آمده مي تواند کمک خوبي براي کارتان باشد. موقع ترسيم اين جدول بايد از خود بپرسيد که شخصيتهايتان براي اين که بيشترين تضاد را با قهرمان داشته باشند، بايد از چه ويژگيهايي برخوردار باشند. بهتر است اين ويژگيها پيچيده و متنوع باشند تا به کمک آنها وجوه مختلف شخصيت قهرمان فيلمنامه مشخص و برجسته شود. در صورت لزوم مي توانيد به عبارتهايي فکر کنيد که کاملاً با هم در تضاد هستند و از نظر اهميت و مرتبه با هم تفاوت دارند. براي مثال اين جدول در مورد فيلم کمدي موقعيت روزن چيزي شبيه به جدول زير خواهد بود: روزن مونث متاهل(همسر) بسیارجدی بسیارطعنه زن دان مذکر متاهل(شوهر) آسانگیر بی خیال بکی مونث مجرد(دختر) جدی __ دارلن مونث مجرد(دختر) جدی بدبین/خشن دی.جی مذکر مجرد(پسر) راحت __ جکی مونث مجرد(خواهر) سربه راه وآرام __ بازشناسي مخاطب نسبت به شخصيت افراد براي اين به سينما مي روند که خودشان را روي پرده سينما ببينند. بنابراين به عنوان يک بازيگر، مخاطب بايد بتواند شما را بشناسد. در واقع قرار نيست که شما تصويري را مقابل بيننده بگيريد و به او بگوييد: «اين من هستم.» بلکه بايد آينه اي در مقابل بيننده بگيريد و به او بگوييد: «اين تو هستي!» (مايکل کين،بازيگر) فيلمنامه نويس علاوه بر اين که بايد تاحد امکان شخصيت قهرمان را زودتر به مخاطب معرفي کند، بايد به اين نکته نيز توجه داشته باشد که بايد مخاطب را با اين قهرمان همسو کند. در اين صورت به طور ناخودآگاه ميان مخاطب و قهرمان نوعي پيوند ايجاد مي شود و از آن پس مخاطب دنياي داستان و ماجراهاي آن را از چشمديد قهرمان به نظاره مي نشيند.(البته بايد دقت کنيدکه قهرمان اصلي فيلمنامه تان با شخصيتهاي ثانويه يا جزئي اشتباه گرفته نشوند) اين که چطور اين کار را انجام دهيد و به چه شکل قهرمان خود را به مخاطب بشناسانيد، از عوامل مهمي است که تأثير احساسي زيادي روي مخاطب مي گذارد.براي رسيدن به اين هدف، مي توانيد راههاي زير را امتحان کنيد: يکي از ابزارهاي شناخت، ايجاد حس همدلي و همدردي است. کاري کنيد تا قهرمان داستان، اگر ممکن است در سکانس يا سکانسهاي افتتاحيه فيلم، به ناحق قرباني اشتباهات و بدشانسي شود (ادوارد دست قيچي،صخره نورد، شهر شادي). شخصيت خود را درگير يک وضعيت مخاطره آميز کنيد. وقتي مخاطب نگران وضعيت شخصيتي باشد يا نسبت به موقعيت او احساس ترس يا هيجان داشته باشد، او را بهتر مي شناسد. حال تفاوتي نمي کند که اين خطر از تهديدات معمول در زندگي باشد يا نوعي از دست دادن اعتبار و وجهه (براي مثال مجموعه داستانهاي حماسي اينديانا جونز) به هر شکل که مي توانيد شخصيت خود را دوست داشتني کنيد. براي اين کار شيوه هاي گوناگوني هست؛ مثلاً اين که شخصيتتان موجودي خوب و مهربان باشد، در بعضي کارها مهارت ويژه اي داشته باشد. سختکوش باشد،آدم صادقي باشد يا حتي بتواند بيننده را بخنداند. در اين صورت مخاطب همراهي بيشتري با اين شخصيت مي کند؛ بهترين مثال براي اين مورد موقعيت خنده داري است که در فيلم روح و در آسانسور براي شخصيتها پيش مي آيد. اما فراموش نکنيد که دو مقوله دوست داشتني بودن و بازشناسي مخاطب از شخصيت، هرکدام معناي خاص خود را دارند. حس کنجکاوي مخاطب را نسبت به شخصيت تحريک کنيم، البته اين کار اغلب درباره شخصيت هاي منفي وغيرقابل دوست داشتن امکان پذير است (براي مثال فيلمهاي سلطان ماهيگير و تأثير بد). در اين گونه موارد آن چه که مخاطب را مجذوب خود مي کند، حس ناشناخته پيگيري اعمال و انتخابهاي شخصيتهاست. در مورد شخصيتهاي کمتر دوست داشتني و يا ضد قهرمان يک نکته خيلي مهم است و آن اين است که حداقل يک ويژگي مثبت در آنها قرار بدهيم. مثلاً براي آنها ديالوگهاي طنزآميز در نظر بگيريم و يا اين که يک شخصيت فرعي دوست داشتني داشته باشيم که به آنها علاقه مند باشد. معمولاً مخاطبان به راحتي نمي توانند با يک شخصيت کاملاً عقده اي يا ديوانه ارتباط برقرار کنند. شخصيت خود را در موقعيت نابرابري و تبعيض قرار دهيد. معمولاً مخاطب نسبت به شخصيتي که حقوقش به شکلي ناعادلانه پايمال شده (مثلاً تلما در تلما و لوئيز)و يا مورد آسيب وآزار قرار گرفته (مثلاً فيلمهاي بردي و چه زندگي شگفت انگيزي) احساس همدردي بيشتري از خود نشان مي دهد. علاوه براين، راههاي دقيق و ظريف ديگري هم براي رسيدن به اين هدف وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي کنيم: يکي از قويترين راههاي ايجاد ارتباط ميان مخاطب و شخصيت و در عين حال مشکلترين آنها در ساخت و پرداخت، همدلي است. همدلي مجموعه اي است از احساس همدردي، ترس و نگراني و دوست داشتن.در اين حالت ما در احساسات شخصيت سهيم مي شويم و با او در موقعيتهاي زندگي، چالشها، شکستها و معماهايش همراهي مي کنيم. در اين حالت هر چه شخصيت عادي، عاديتر باشد (صرف نظر از موقعيت غيرعادي او)، همدلي تماشاگر با او بيشتر است (براي مثال فيلم مزرعه رؤياها) شجاعت، عزم و اراده قوي، شانس، هوش و حفظ اصول در هنگام مواجهه با وسوسه ها و خطرات از جمله مواردي هستند که تحسين مخاطب را برمي انگيزند. گاهي اين تحسين آميز بودن با دوستداشتني بودن تفاوت دارد. به عبارت ديگر ما ممکن است کساني را که تحسين مي کنيم، دوست نداشته باشيم(براي مثال فيلم پيتون). مخاطب هنگامي که با فضايي آشنا و قابل درک مواجه مي شود، احساس راحتي مي کند. بنابراين آشنا بودن يکي ديگر از راههاي ايجاد ارتباط با مخاطب است. براي اين که مخاطب احساس آشنايي بيشتري با شخصيت داشته باشد، مي توانيم ضعفها و يا عادتهايي مثل فراموش کردن نام افراد، دير از خواب بيدار شدن و يا ناآشنا بودن با نحوه کار دستگاه ويديو را براي او در نظر بگيريم. قدرتمند بودن يک شخصيت يکي از عوامل فريبنده براي مخاطب است. همه ما شيفته قدرت هستيم(پدر خوانده). قدرت را مي توان از طريق بروز عواطف و احساسات هم نشان داد (روابط خطرناک) حتي شخصيت شما مي تواند يک ابر قهرمان باشد(سوپرمن، بتمن، جيمز باند) در اين گونه موارد قهرمان شما براساس ژانري از پيش مشخص شده و اصول فرهنگي خاصي که داراي نظام ارزشي از پيش تعيين شده است، شکل مي گيرد. بگذاريد قهرمان شما قدرت مطلقه داستان باشد و در واقع مخاطب همه حوادث و شخصيتها را از چشمديد او ببيند (ماوريک) اين رويکرد بيشتر در ژانر کارآگاهي رايج است(خواب بزرگ؛ محله چيني ها). سعي کنيد قهرمان داستان را تا جايي که ممکن است زودتر به مخاطب معرفي کنيد(ماوريک، بردي، سلطان ماهيگير، جين بيچاره). شايد اين نکته آخر از نظر شما بديهي باشد، اما به هر حال لازم بود که آن را تکرار کنيم. باز هم تکرار مي کنم که براي بازشناسي و رابطه بهتر مخاطب با شخصيت فقط به يکي از مواردي که گفتيم بسنده نکنيد، بلکه سعي کنيد موارد گفته شده را با هم در نظر بگيريد. هرچه بيشتر در اين زمينه تلاش کنيد(به ويژه در مورد قهرمان)، نتيجه بهتري خواهيد گرفت. تمرين: فصول افتتاحيه فيلمهاي تلما و لوئيز، ماوريک، توتسي، بوچ کسيدي و ... و مزرعه رؤياها را ببينيد. با اطلاعاتي که قبلاً به شما داديم، با يک يا دو جمله هر کدام از اين فيلمها را تعريف کنيد. آيا نتيجه نهايي برايتان جالب نيست؟ ممکن است پاسختان منفي باشد. در فيلمهايي که نام برديم، شخصيتهايي مثل تلما، لوئيز، برت، مايکل، بوچ، ساندنس و رني به چه طريقي معرفي مي شوند و از کدام يک از شيوه هايي که گفتيم براي معرفي بهتر آنها به مخاطب بهره برده مي شود؟ تمرين: فيلمهاي سقوط، کرينگتون، خانم پارکر و مدار شرارت را ببينيد. شخصيتهاي اين فيلمها خيلي دوست داشتني نيستند. نظر شما چيست؟ آيا آنها را دوست داريد؟ آيا با آنها احساس نزديکي مي کنيد؟ يا در پايان داستان ترجيج مي داديد که اي کاش هيچ وقت با آنها روبه رو نمي شديد؟ در اروپا تهيه کننده ها اين سؤال را مي پرسند: «آيا شخصيتها مخاطب را جذب ميکنند و جالب هستند؟، اما درآمريکا سؤال تهيه کننده ها کمي متفاوت است. آنها مي پرسند: «آيا مخاطب شخصيت را دوست دارد يا نه؟» و اين اساسيترين پرسشي است که مي توان مطرح کرد. (ليندا مايلز/کمپاني بي.بي.سي فيلم) منبع:نشريه فيلم نگار- ش12 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]