تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 17 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809864897




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خلق شخصيت (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خلق شخصيت (1)
خلق شخصيت (1)   نويسنده: ريموند فرنشمان ترجمه: ناديا غيوري   پيشينه   ازمواردي که لازم است درباره شخصيت خود بدانيد ،پيشينه شخصيت است.البته دراينجا منظور از پيشينه، سرگذشت و حوادثي است که کمي پيش از ورود او به داستان فيلمنامه برايش اتفاق افتاده است.اين پيشينه در اغلب موارد حدوي يک هفته پيش از شروع داستان فيلم را شامل مي شود، اما گاهي ممکن است زماني کوتاهتر مثلاً چند ساعت يا طولانيتر مثلاً چند ماه يا سال را هم در بربگيرد. در واقع اين داستان است که به ما مي گويد پيشينه چطور بايد باشد. براي مثال در فيلم مردم عادي، حادثه غرق شدن برادر کنراد( که در فيلم به صورت فلاش بک ديده مي شود) چند ماه قبل از آغاز قصه فيلم اتفاق افتاده است. البته ما مي دانيم که گذشت اين چند ماه باعث نشده که اطرافيان حادثه مذکور را فراموش کنند. پيشينه هر شخصيت هم بايد مثل زندگينامه او در حدود دو تا ده صفحه باشد.همه شخصيتهاي اصلي و فرعي احتياج به پيشينه دارند. نوشتن پيشينه به شما کمک مي کند تا موقع تعريف داستان اصلي اطلاعات بيشتري درباره شخصيت يا شخصيتهايتان و اتفاقاتي که براي آنها افتاده، داشته باشيد. يکي ديگر از فوايد نوشتن پيشينه اين است که به شما نشان مي دهد داستانتان را دقيقاً از کي و کجا شروع کنيد.(در واقع کنش و رفتار شخصيت شما در صحنه اول پرده اول مي تواند ناشي از حوادثي باشد که دراين پيشينه براي او رخ داه است.) اغلب فيلمنامه نويسها زندگينامه و پيشينه را به صورت ترکيبي مي نويسند. به ياد داشته باشيد که زندگينامه و پيشينه ابزاري هستند که بايد از آنها استفاده کنيد، نه اين که کاملاً تحت تأثير آنها قرار بگيريد.به تدريج که داستان فيلمنامه شما جلو مي رود، اين امکان وجود دارد که از ايده هاي اوليه فاصله بگيريد و حتي لازم بدانيد که زندگينامه و پيشينه شخصيت يا شخصيتهايتان را تغيير دهيد. اگر چنين اتفاقي افتاد، نگران نشويد. به هر حال داستانتان راهنماي شما خواهد بود. شخصيتهاي ثانويه   براي خلق شخصيتهاي ثانويه( به ويژه در مورد ضد قهرمان و شخصيت معشوق يا مطلوب قهرمان)نيز از همان الگويي کمک بگيريد که در خلق شخصيت اصلي داشتيد. شخصيتهاي ثانويه خود را به طور کامل بشناسيد، اما لازم نيست دراين کار آن قدر پيش برويد که شخصيتهاي ثانويه تان بيش از حد لزوم در خاطره بيننده بمانند. در واقع سايه حضور آن ها هيچ گاه نبايد بر شخصيتهاي اصلي سنگيني کند. سعي کنيد گفت وگوهاي شخصيتهاي ثانويه تا حد امکان مخصوص به خود آنها باشد، اما براي نوشتن اين گفت وگوها خيلي عجله نکنيد وگرنه اين شخصيتها شما را خسته مي کنند. شخصيتهاي جزئي   نکته اي که بايد کاملاً نسبت به آن توجه داشته باشيد، اين است که بيشترين خطر افتادن به ورطه قالبهاي تکراري يا کليشه ها، زماني است که شما شخصيتهاي جزئي داستانتان را شکل مي دهيد(اغلب با ديدن اين شخصيتها احساس مي کنيم که نويسنده فکر و تلاش چنداني صرف پرداخت اين شخصيتها نکرده است).بنابراين ضروري است تا جايي که مي توانيد در کار خلق شخصيتهاي جزئي خود حساس باشيد، چون هر کسي مي تواند دو شخصيت کليشه اي را در صحنه اي ،مقابل هم قرار دهد و آنها را به حرف وادارد، اما مهم اين است اين رويارويي به پيشبرد پيرنگ، هر اندازه هم که کم باشد، کمک کند. اگر تمام توجه خود را صرف پرداخت ضد قهرمان داستان خود کنيد،بدون شک از شخصيتهاي جزئي غافل خواهيد شد. بهتر است هنگام خلق و پرداخت شخصيتهاي جزئي به نکات زير توجه داشته باشيد: هربار که مي خواهيد شخصيت تازه اي را وارد قصه کنيد، از خود بپرسيد:«آيا کاري که مي کنم درست است و اصلاً براي چه اين شخصيت را خلق مي کنم؟» اگر براي روشن شدن پاسخ اين پرسش و پرسشهاي مطرح شده دربخش چهار خوب فکر کنيد، مي فهميد که نقش شخصيتهاي جزئيتان در قصه اي که تعريف مي کنيد، چيست. اگر تا اين مرحله مشغول پرداخت شخصيتهاي اصلي و ثانويه خود بوده ايد، شکي نيست که بيشتر وقت خود را صرف عمق بخشي به اين شخصيتها کرده ايد. در حالي که اگر به فضا و دنياي داستانتان کمي بيشتر فکر مي کرديد، خيلي بهتر از پيشينه شخصيتهاي خود آگاه مي شديد. توجه کنيد که شخصيت جزئي شما تا چه حد بايد پيچيده باشد. شايد فيلمنامه قضا و وقت کافي براي اين نوع پيچيدگيها را نداشته باشد. بايد ديد با توجه به امکانات موجود چطور مي توان شخصيتي اريژينال و غيرکليشه اي خلق کرد؟ آيا مي توان طرز لباس پوشيدن خاص و رفتار و حرکات ويژه اي براي اين شخصيت درنظر گرفت؟ آيا مي شود لهجه يا طرز بياني خاص و يا مهارت و عادت ويژه اي را براي آنها تعريف کرد؟ آيا اين شخصيتها احساسات خاصي دارند؟ براي مثال مي توان از عواطفي که با جايگاه اجتماعي آنها در تناقض است نام برد. هرچند در نظر گرفتن اين موارد راه رسيدن به هدف را براي شما هموار مي کند، اما نبايد کاملاً به آنها اتکا کنيد، چون ممکن است با وجود همه اين کارها باز هم شخصيتي که خلق مي کنيد، اريژينال نباشد. به ياد داشته باشيد که پيش از رسيدن به مرحله ديالوگ نويسي بايد درباره همه چيز به دقت فکر کنيد. خوب به دور وبرتان نگاه کنيد. مردمي که در اطراف ما زندگي مي کنند. بي نهايت جالب و حتي عجيب هستند .براي مثال ممکن است در اتوبوس يا مترو با جوانک پانکي روبه رو شويد که مشغول خواندن يکي از رمانهاي «جين آستين» است و يا راننده اتوبوسي را ببينيد که ملودي اپراي معروفي را با سوت زمزمه مي کند. از نويسنده هاي ديگر درس بگيريد. مثلاً شخصيتهاي جزئي در آثار «چارلز ديکنز» نمونه هاي خوبي براي مطالعه هستند. اين شخصيتها با وجود اين که پس مي بينيم که براي خلق شخصيتهاي جزئي هم بايد انرژي زيادي صرف کرد. شخصيتهاي جزئي کليشه اي را بيشتر در آثار نويسندگاني مي بينيم که زياد مي نويسند، اما در نوشتن دقت کافي ندارند. گاه حتي لازم است براي شخصيتهاي غيرانساني هم مطالعات زمينه اي دقيق و زندگينامه درستي فراهم آورد تا آنها حالت باورپذيري داشته باشند.(براي مثال مي توان به فيلمهاي داستان اسباب بازي، بيب،جنگهاي ستاره اي و شيرشاه اشاره کرد.) اين شما هستيد که در مقام نويسنده فيلمنامه به شخصيتهايتان جان مي دهيد، آنها را از هستي ساقط مي کنيد و يا درآنها تغيير و تحول به وجود مي آوريد. در واقع اين شخصيتها را نمي توانيد حاضر و آماده از جايي برداريد و در داستان خود قرار دهيد.بنابراين هربار که شخصيت تازه اي را به وجود مي آوريد، به اين ابداع تازه خود فکر کنيد و فقط به نقش آن در متن يا دريک صحنه بخصوص بسنده نکنيد. بايد از خود بپرسيد چرا اين شخصيت اينجاست؟ اصلاً لزومي به حضور اين شخصيت در اين صحنه هست يا نه؟ آيا نقش يا وظيفه اي که براي اين شخصيت درک ارتباط هر شخصيت با داستانتان، يکي از شخصيتهاي قبلي واگذار شود؟ براي درک ارتباط هر شخصيت با داستانتان ، سؤالهاي زير را از خود بپرسيد: آيا اين شخصيت، شخصيت اصلي است يا فرعي و يا يک شخصيت جزئي و کم اهميت؟ آيا دراين داستان قهرمان و ضد قهرمان وجود دارد و آيا نقش اين دو با هم در طول داستان جا به جا مي شود يا نه؟ ارتباط هر شخصيت با پيرنگ قصه چيست؟ آيا وجود اين شخصيتها براي داستان اصلي و يا پيرنگ فرعي حياتي است يا اين که نقش آنها فقط انتقال اطلاعات است وبس؟ چه چيزي باعث تمايز آنها از شخصيتهاي ديگر داستان مي شود؟ توجه داشته باشيد اگر شخصيتها زياد به يکديگر شبيه شده باشند، بهتر است که آنها را تغيير بدهيد. موقع خلق يک شخصيت و گفت وگوهاي آن، بد نيست که به بهترين بازيگري که از نظر شما مي تواند آن نقش را ايفا کند، فکر کنيد وبه اين ترتيب تصوير واضحتري از صحنه مذکور در ذهن داشته باشيد.البته توجه داشته باشيد که هر بازيگري که به ذهن ما مي رسد، با خود انباني از نقشهايي که در گذشته بازي کرده، به همراه دارد.پس بايد مواظب باشيد تا خاطره بازيهاي گذشته يک بازيگر، تأثير محدود کننده اي بر تصورات وخلاقيت ذهني شما نداشته باشد. نکته ديگري که بايد حتماً به آن توجه کنيد، اين است که چنان چه به مرحله ارائه کار به يک تهيه کننده سينمايي رسيديد، هرگز درباره انتخاب بازيگر توصيه مشخصي نکنيد و يا فهرستي ننويسيد که درآن اسامي بازيگران مورد نظرتان آمده باشد، چون شما با يکي از اهالي صنعت سينما سروکار داريد و لازم نيست که کار او را به خودش ياد بدهيد.در واقع چنين حرکتي از جانب شما نشانگر جهل و بيخبريتان از مراحل توليد در سينماست. در فيلم انجمن شاعران مرده من کارم را با قصه شروع کردم و پس از آن ديگر اين قصه بود که به من مي گفت به چه نوع شخصيتهايي نياز دارم... هميشه نسبت به شخصيتهاي داستاني خود نگاه وتفکري عيني داشته باشيد. (تام شولمن) طراحي شخصيت و بازيگر   داشتن يک قهرمان کامل وبي نقص بدون اينکه ضد قهرمان يا شخصيتهاي ديگري در نقطه مقابل و مخالف با او باشند، هيچ فايده اي ندارد.انتخاب شخصيتها يکي از حساسترين تصميماتي است که در ضمن نوشتن فيلمنامه مي گيريد. زيرا هر شخصيتي نقشي را در داستان شما برعهده مي گيرد و بيانگر وجوه مختلف مضمون داستان شماست. بنابراين داستان ،مقدمه ،زمينه چيني وقايع و مضمون آن برنوع بازيگراني که انتخاب مي کنيد و يا شخصيتهايي که خلق مي کنيد، تأثير مي گذارد. شايد به نظرتان ساده برسد اما واقعيت اين است که تنها چهار نوع شخصيت اوليه داريم که بايد شخصيتهاي خود را از بين آنها انتخاب کنيم: 1-قهرمان(زن يا مرد) قهرمان، شخصيت اصلي مثبت ماست. او وظيفه پيشبرد داستان را به عهده دارد. هدف يا هدفهاي قهرمان و انگيزه هاي بيروني او پيرنگ را جلو مي برد و تصميمات او ، کنش هاي داستان را به وجود مي آورد. قهرمان بايد اهداف خود را تا آخرين حد ممکن دنبال کند. 2-شخصيت مقابل قهرمان ضد قهرمان شخصيتي است که بيشتر در مقابل قهرمان (زن يا مرد) شما قرار ميگيرد و مانع رسيدن او به اهدافش مي شود. ضدقهرمان شخصيتي قابل ديدن و ملموس است که به طور عيني با قهرمان مقابله مي کند.به ياد داشته باشيد که هميشه شخصيتهاي شرور خوش پرداخت، سبب به وجود آمدن داستانهاي خوب مي شوند.ضد قهرمان بايد تا آخرين حد ممکن قهرمان را با محدوديتهاي منطقي و باور پذير مواجه کند. توجه به اين نکته ضروري است که گاهي اوقات شخصيتي که شما ضد قهرمان فرض کرده ايد، در واقع قهرمان داستان است(مانند تراويس بيکل در فيلم راننده تاکسي، جک لاموتا در فيلم گاو خشمگين و دي. فنس در فيلم سقوط). به هرحال حتي اين شخصيتهاي نه چندان دوست داشتني هم يکسره خالي از ويژگيهاي مطبوع و دوست داشتني نيستند. فکر مي کنيد مخاطبان به چه دليل اين نوع شخصيتها را دوست دارند؟ آيا مي توانيد نمونه هاي بيشتري از اين نوع شخصيتها را مثال بزنيد؟ 3-شخصيتهاي بازتابي (حمايت کننده) به اين شخصيتها، شخصيتهاي حمايت کننده هم گفته مي شود که بيشتر همسو با اهداف قهرمان داستان عمل مي کنند. اين گروه، حامي اهداف قهرمان هستند(و يا در موقعيتي مشابه با موقعيت قهرمان قرار مي گيرند)، از طريق گفت و گوهاي خود عمق بيشتري به شخصيت قهرمان مي بخشند و آن را منطقيتر و باور پذيرتر مي سازند. اگر قرار باشد که قهرمان داستان بدون وجود اين نوع شخصيتهاي حامي (سانچو- پانزاگونه) در مسير خود حرکت کند، مطمئناً مخاطب در درک روند پيرنگ فيلمنامه و اهداف او کمي دچار مشکل خواهد شد. 4-شخصيت معشوق يا مطلوب اين نوع شخصيت اغلب مطلوب عشقي يا جنسي قهرمان است واگر شما دوست داشته باشيد، وصال او در پايان داستان مي تواند نوعي هديه يا تحفه براي قهرمان قصه محسوب شود.(اين شخصيت در بيشتر داستانها يک نفر بيشتر نيست.براي مثال در فيلم افشاگري همسر وخانواده قهرمان اين نقش را برعهده دارند.) اين نوع شخصيت در ابتداي امر به حمايت از اهداف قهرمان مي پردازد. اما پس از آن خود به نوعي مانع، در راه رسيدن قهرمان به اهدافش تبديل مي شود. شکل گيري و رشد مسائل عاطفي قهرمان همواره با کشمکشهايي همراه باشد وقتي مي خواهيد براي قهرمان خود يک معشوق يا مطلوب عاطفي در نظر بگيريد، بايد کاري کنيد که مخاطبانتان هم درست به اندازه قهرمان قصه، دلباخته اين شخصيت شوند. منبع:ماهنامه فيلم نگار ،شماره ي 11 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن