واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - پیشنهادی برای «اصلاح الگوی مصرف» در سینما. این روزها دارم فکر میکنم اگر بخواهیم شعار امسال، یعنی «اصلاح الگوی مصرف» را در سینما پیاده کنیم، گام اول چه خواهد بود و به این نتیجه رسیدم که در چنین شرایطی، مهمترین اتفاقی که باید بیفتد، «اصلاح الگوی تولید» است. باید چرخه تولید و مصرف در سینما به حالت اصلیاش بازگردد. یعنی سینمای ایران به مرحلهای برسد که مجبور شود از طریق گیشه ارتزاق کند. مجبور شود که پول دربیاورد. و این درست بر خلاف آن چیزی است که معمولاً در این مملکت برای هنر تأیید و ترویج میشود. همه تا جایی که امکان دارد، میکوشند ساحت هنر را از دنیای تجارت جدا کنند. در چنین شرایطی وقتی مجبور شویم که هیچ، اما اگر دست خودمان بود که باید دست هنرمند را باز بگذاریم تا خارج از فکر سود و زیان، به دغدغههای ذهنی خودش برسد یا هنجارهای اجتماعی و اخلاقی مورد تأیید را بازتاب دهد. و این درست جایی است که نه فقط پول، که داشتههای فرهنگیمان را هم از دست میدهیم. چون هنرمندمان نمیتواند در شرایط طبیعی به خلق اثر هنری بپردازد. پول فیلمش را از جای دیگری میآورد: ردیف بودجهای، سهم فرهنگی نهادی، چیزی - پس عین خیالش نیست که این محصولی که قرار است تولید شود، بعداً باید «مصرف» شود. این طوری از انضباطی که این چرخه تولید محصولات فرهنگی به او تحمیل میکند، دور میشود. فیلمساز ما قرار نیست دل مخاطباش را ببرد، تا برای تماشای فیلمش پول بدهد. پس مجبور نمیشود خودش را با تغییرات روزگار هماهنگ کند. که روح زمانهاش را به چنگ بیاورد. که خودش را اصلاح کند. که متواضعتر باشد. که برای انتقال حرفاش، ساختار پنهان و پیچیده داستانی بچیند. اصلاً مجبور نیست که تماشاگرش را سرگرم کند. این میشود که فیلمش «مصرف» نمیشود، که هیچ؛ از آن بدتر، محصول اغلب کم فایده و غیرمنضبطی از آب درمیآید. به این ترتیب هنرش در هیاهوی شعارهای پرتی مثل هنر مستقل و نیالوده به گند سرمایه، از دست میرود. هنرمندان ما به انسانهای مغرور و گندهدماغی تبدیل میشوند که در گرداب افکار شخصی و ذهنیاتشان دست و پا میزنند و به جایی نمیرسند. (تازه این در صورتی است که بخش ناجور قضیه را نبینیم. فساد احتمالی که این ارتباط با نهادهای مالی عموما دولتی، دامنگیرشان میشود) پس دیگر تولید معمول و متعادلی در کار نیست. سیستم عرضه و تقاضا از کار میافتد و فیلمهای ما به دام طبقهبندیهای بودجه آوری مثل «معناگرا» و «هنری» و «فاخر» و «مستقل و جدی» میافتند. پس اصلاً «مصرف» نمیشوند، یا آنها که مصرف میشوند، فرآورده فیلمسازهای با استعداد و فرهیخته ما نیستند. آخر در چنین شرایطی فیلمساز فرهیخته ما ترجیح داده تا خودش را به گند سرمایه نیالاید. نه این که البته حضور سرمایه در سینما و شرکت در چرخه متعادل و معمول تولید و مصرف، هیچ هزینه فرهنگی نداشته باشد، که همه آثار تولید شده در چنین شرایطی، آثار خوب و بهدردخوری باشند. اما فکر میکنم میزان محصولات فرهنگی قابل استفاده تولید شده در این شرایط، هر چه باشد، بیشتر و بهتر از مدل تولید گلخانهای و حمایتی و. . . است. در این شرایط شاید غولهای مستبد پول پرستی در سینما ظهور کنند. اما مطمئن باشید که این غولهای پولپرست هنرنشناس، از همان نوعی که بارها وصفشان را در تاریخ هنر شنیدهایم، مجبور میشوند حداقل در مواردی به استعدادها احترام بگذارند (استعدادهای شجاعی که حاضرند اثر هنریشان را به مثابه کالا عرضه کنند) و حواسشان به نیاز جامعه و روح زمانه باشد. چون بیانصافها مجبورند پول دربیاورند. پس مجبورند به تماشاگرشان احترام بگذارند، تا محصولشان «مصرف» شود؛ و شاهکارهای سینمایی، چه ارزان و مستقل و چه پرخرج، از دل چنین شرایطی بیرون میآیند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]