واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - فیلم جدید دیوید فینچر درباره نسلی است که با گستاخی عقدههایشان را به سوی دنیای اطرافشان پرت میکنند و ابایی ندارند برای ساختن دنیای مطلوب و احیای فردیت خود به اطرافیانشان آسیب برسانند. نزهت بادی: در تمام آثار دیوید فینچر با نوعی کاوش در بخشهای تاریک زندگی شخصیتهایی بیگانه با اجتماع روبرو بودهایم، اما به نظرم هیچ یک از فیلمهایش به اندازه «شبکه اجتماعی» نتوانسته در وجود چنین آدمهایی نفوذ کند و احساسات متناقض آنان را عیان سازد. اگر کل ماجرای شکلگیری فیسبوک را که به نظر میرسد فیلم بر اساس آن ساخته شده در نظر بگیریم، میبینیم فیلم بیش از آنکه به پدیده فیسبوک بپردازد درباره این است که چگونه عقدهها و کمبودها میتواند منجر به انفجار نوعی نبوغ و خلاقیت شود که هم میتواند سازنده باشد و هم تخریبگر. درواقع چیزی که به عنوان بزرگترین شبکه اینترنتی دنیا را تحت تاثیر قرار داده برآمده از یک دلخوری حاصل از تحقیر در یک رابطه دوستی است، وقتی مارک زاکربرگ از سوی جامعه اطرافش رانده میشود بجای اینکه بکوشد خود را با اجتماع اطرافش تطبیق دهد ترجیح میدهد دنیای جدید خود را بسازد. به نظرم یکی از بهترین راههای نفوذ به فیلم را کنت توران در اختیارمان گذاشته که گفته است: «کسی که میلیونها نفر در دنیا را به هم مرتبط کرده خود قادر به ارتباط نزدیک با کسی نیست»، درواقع راه اندازی فیسبوک جبران ارتباطهای از دسترفته مارک در زندگی است. البته با بدبینی که از فینچر سراغ داریم انتظار میرود تصویری که از موفقیت عظیم مارک ترسیم میشود چیز هراسناکی به نظر برسد، به طوری که نه تنها بعد از این جریان از تنهایی مارک کاسته نمیشود بلکه امکان ارتباطهای بیشتری را هم از دست میدهد. درواقع، هر چقدر به مخاطبانش در شبکه افزوده میشود و ارتباط مجازیاش گسترش مییابد، دور و برش در زندگی واقعیاش خالیتر میشود. تمایل و تمرکز دیوانهوار مارک برای رسیدن به هدفش از او آدمی میسازد که در طول مسیرش هر کسی را که مانعش به حساب میآید نابود میکند و این کار به نوعی خودویرانگری میماند، زیرا طبیعی است به چنین آدمی زیاد نمیتوان نزدیک شد و به قول فینچر فقط میتوان دربارهاش گفت که او یک نابغه لعنتی است. صحنه پایانی که مارک به تصویر اریکا بر صفحه مانیتورش خیره شده یکی از بهترین لحظات برای ترسیم حس متناقض آدمهایی است که به دلیل برتریشان نسبت به جامعه از آن دور افتادهاند. درست جایی که فکر میکنیم او به عنوان یک نابغه میلیونر باید احساس خوشبختی کند، با یک آدم تنها و منزوی روبرو میشویم که حسرت یک ارتباط ساده را در زندگی معمولی و در میان مردم میخورد ولی با این وجود حاضر نیست یکی از همان آدمهای عادی اجتماع پیرامونش شود.بنابراین فیلم «شبکه اجتماعی» درباره نسلی است که با گستاخی عقدههایشان را به سوی دنیای اطرافشان پرت میکنند و از اینکه در راه ساختن دنیای مطلوب و احیای فردیت خود به اطرافیانشان آسیب برسانند ابایی ندارند.با چنین نگاهی این فیلم یکی از فینچریترین آثار وی به حساب میآید، هر چند در آن خبری از قصههای غافلگیرکننده و حرکات عجیب و غریب دوربین نیست، اما اگر به فیلم فرصت دهیم تا آرامآرام در ما نفوذ کند، متوجه میشویم که فینچر با چه استادی و مهارت بینظیری از دل همین قصه ساده خصوصیات یک نسل و دوران آنها را باز می تاباند، نسلی که نه در شهرها بلکه در اینترنت زندگی میکنند و روابطشان را آنطور که خودشان میخواهند می سازند، نه آنطور که جامعه از آنان انتظار دارد، این نسل می تواند هم دنیا را نابود کند و هم جهان بهتری بسازد.54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]