واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - سحر عصرآزاد «به رنگ ارغوان» سیزدهمین فیلم کارنامه ابراهیم حاتمیکیا کارگردان نام آشنای سینمای دفاع مقدس است. البته سرنوشتی که از سال 83 دچارش شده ربطی به نحسی عدد سیزده ندارد بلکه هزار و یک دلیل دیگر دارد که حالا پس از نمایش رسمی فیلم در جشنواره بیست و هشتم فجر چندان اهمیتی ندارد.آنچه در کنار تحلیل ساختاری و مضمونی این فیلم می تواند اهمیت داشته باشد تأثیر شش سال به نمایش در نیامدن آن بر مسیر فیلمسازی حاتمی کیا است. باید این نکته را پذیرفت که «به رنگ ارغوان» به جهت فیلمنامه و کارگردانی میتوانست با کمی اغماض نقطه اوج دیگری را در کارنامه این فیلمساز پس از «آژانس شیشهای» ثبت کند.اما این اتفاق نیفتاد و حاتمیکیا پس از ساخت «به نام پدر» که نتوانست علاقمندانش را راضی کند و «دعوت» را ساخت که آه از نهاد همگان برآورد. میتوان این فرضیه را مطرح کرد که اگر «به رنگ ارغوان» در جای خود به نمایش درمیآمد شاید سینمای حاتمی کیا در روند طبیعی رشد خود به آثار برجسته تری ختم می شد، شاید ... اما این گونه نشد.«به رنگ ارغوان» در کارنامه این فیلمساز اثری متعادل در رویکرد به واقعیت و استعاره است. نه همچون آثار دوستداشتنی چون «روبان قرمز» و «موج مرده» کفه نماد و استعاره در آن سنگینی می کند و نه در رئالیسم سطحیزده «دعوت» غرق می شود. فیلمی است که هم نسبت خود را با واقعیت موجود حفظ کرده هم مفاهیم و نمادها به خوبی در بافت درام وارد شدهاند.«به رنگ ارغوان» داستان دراماتیک عشقی نامتعارف در موقعیتی نامتعارف است. عشقی که قهرمان فیلم (هوشنگ ستاری- حمید فرخنژاد) را موقعیتی کلاسیک یعنی تقابل عشق و وظیفه قرار میدهد و طبق همان الگو این عشق است که وظیفه را زیر سوال میبرد.در این موقعیت آشنا که معمولاً عشق در یک نگاه جوابگوی بعد عاشقانه فیلم است، حاتمیکیا توانسته در اشل سینمای ایران تجربهای خاص کند و آنهم طراحی روندی تدریجی برای دلبسته شدن ستاری به ارغوان (خزر معصومی) است.شاید اگر دنبال صحنهای مشخص برای روشن شدن جرقه این عشق باشیم، به نتیجه نرسیم، اما این وجه به گونهای بطئی تأمین شده، از همان جائی که عنوان گزارشهای ستاری به مرکز تغییر کرده و به (هو الحبیب) ختم می شود، از همان جائی که ستاری پس از اعتراف گرفتن از محسن (کورش تهامی) درباره پدر و مادر ارغوان، بدون آنکه وظیفهاش حکم کند درباره جنس رابطه او و ارغوان میپرسد.کدهای این چنینی وقتی ستاری بدون اجازه مرکز خود را برای نجات جان ارغوان وارد بازی میکند، حکایت از دلبستگی عمیق دارد که نه از جنس متعارف است نه تبعات متعارف دارد.آنچه بعد عاشقانه فیلم را در حال و هوائی تازه متمایز میکند، همان وجه وظیفهشناسی و تعهد ستاری به کارش است که به شدت حرفهای و دراماتیک از کار درآمده است. در واقع جزئیات عملیات و فعالیتهای ستاری برای پیدا کردن طعمهای چون ارغوان و روند پیشرفت این مأموریت، فیلم را واجد لایهای جدید از روابط در مناسباتی خاص کرده که هوائی تازه به فیلم میدمد.از تلفیق این دو وجه است که می توان مدعی شد «به رنگ ارغوان» از معدود عاشقانههای سینمای ایران است که عشق در لایه های زیرین آن و از پس رابطهای انسانی رخ می نماید نه جنسیتی اجتنابناپذیر. با همین نگاه شاید بتوان فیلمی مثل «اشک سرما» را در مقام قیاس با آن قرار داد که در هر دو فیلم عمق رابطه ایجاد شده مدیون چینش درست شخصیتها در موقعیتهائی است که عشق را در تقابل با وظیفه و تعهد آنها قرار میدهد.در یکی از سکانسهای مهم رویاروئی ارغوان و ستاری دیالوگی بین آنها رد و بدل میشود که میتواند از نگاهی دیگر هم قابل بحث باشد. دختر از مرد می پرسد (تو اگه جای من بودی، چیکار میکردی؟) و ستاری در پاسخ این سوال به گونهای ایهامبرانگیز موقعیت ارغوان و خودش را تحلیل میکند.می توان این سوال را پرسش اصلی حاتمی کیا پس از شش سال خطاب به منتقدان و علاقمندانش دانست که آثار متأخر او را از جنس سینما و دغدغههای این فیلمساز نمیدانند. اگر جای او بودیم، چه میکردیم؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 501]