تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802729307




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: شهيدمرتضي مطهري نقش اهل بيت سيدالشهدا در تبليغ نهضت حسينى (2)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: شهيدمرتضي مطهري نقش اهل بيت سيدالشهدا در تبليغ نهضت حسينى (2)
خبرگزاري فارس: در داستان ابراهيم , از ساره با چه تجليلى ياد مى كند ! در اين حد كه همان طور كه ابراهيم با ملكوت ارتباط داشت و چشم ملكوتى داشت , فرشتگان را مى ديد و صداى ملائكه را مى شنيد ساره نيز صداى آنها را مى شنيد .


وقتى به ابراهيم گفتند خداوند مى خواهد به شما ( ابراهيم پير مرد و ساره پير زن ) فرزندى بدهد , صداى ساره بلند شد , گفت : االدوانا عجوز وهذا بعلى شيخا ( 4 ) من پير زن با اين شوهر پير مرد ؟ ! ما سر پيرى مى خواهيم بچه دار بشويم ؟ ! ملائكه در حالى كه مخاطبشان ساره است نه ابراهيم , گفتند : اتعجبين من امر الله ( 1 ) ساره ! آيا از بركت الهى و خداوندى به خانواده شما تعجب مى كنيد ؟ همچنين قرآن وقتى اسم مادر موسى را مى برد مى فرمايد : و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه ( 2 ) ما وحى فرستاديم به مادر موسى كه خودت فرزندت را شير بده فاذا خفت عليه فالقيمه فى اليم و لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين ( 3 ) .
قرآن به داستان مريم كه مى رسد , بيداد مى كند . پيغمبران در مقابل اين زن مىآيند زانو مى زنند . زكريا وقتى مىآيد مريم را مى بيند در حالتى مى بيند كه مريم با نعمتهايى به سر مى برد كه در تمام آن سرزمين وجود ندارد . تعجب مى كند . قرآن مى گويد در حالى كه مريم در محراب عبادت بود , فرشتگان الهى با اين زن سخن مى گفتند : اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم وجيها فى الدنيا و الاخره و من المقربين ( 4 ) ملائكه مستقيما با خودش صحبت مى كردند . مريم مبعوث نبوده و اين را قرآن درست نمى داند كه يك زن را بفرستد توى زن و مرد . مريم , برخلاف شانس مبعو ث نبود ولى از بسيارى از مبعوثها عاليمقامتر بود . بدون شك و شبهه , مريم غير مبعوث از خود زكريا كه مبعوث بوده عاليمقامتر و والامقامتر بود .
قرآن راجع به حضرت صديقه طاهره مى فرمايد :
انا اعطيناك الكوثر ( 1 ) ديگر كلمه اى بالاتر از كوثر نيست . در دنيائى كه زن را شر مطلق , و عنصر فريب و گناه مى دانستند , قرآن مى گويد نه تنها خير است بلكه كوثر است , يعنى خير وسيع , يك دنيا خير . مىآئيم در متن تاريخ اسلام . از همان روز اول دو نفر مسلمان مى شوند : على و خديجه كه ايندو نقش م…ثرى در ساختن تاريخ اسلام دارند . اگر فداكاريهاى اين زن كه از پيغمبر 15 سال بزرگتر بود نبود , از نظر علل ظاهرى مگر پيغمبر مى توانست كارى از پيش ببرد ؟ تاريخ ابن اسحاق يك قرن و نيم بعد از هجرت راجع به مقام خديجه و نقش او در پشتيبانى از پيغمبر اكرم و مخصوصا در تسلى بخشى به پيغمبر اكرم , مى نويسد بعد از مرگ خديجه كه ابوطالب هم در آن سال از دنيا رفت , واقعا عرصه بر پيغمبر اكرم تنگ شد به طورى كه نتوانست . .
( 2 ) بماند . تا آخر عمر پيغمبر هر گاه اسم خديجه را مى بردند , اشك مقدسشان جارى مى شد . عايشه مى گفت يك پيرزن كه ديگر اين قدر ارزش نداشت , چه خبر است ؟ مى فرمود تو خيال مى كنى من به خاطر شكل خديجه مى گريم ؟ خديجه كجا شما و ديگران كجا ؟ اگر به تاريخ اسلام نگاه بكنيد مى بينيد كه تاريخ اسلام يك تاريخ مذكر م…نث است ولى مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش . پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم ياران مذكرى دارد و ياران م…نثى , هم راوى زن دارد و هم راوى مرد كه در كتبى كه در هزار سال پيش نوشته شده است , شايد اسم همه آنها هست و ما روايات زيادى داريم كه راوى آنها زن بوده است .
كتابى است كه به نام بلاغات النساء يعنى خطبه ها و خطابه هاى بليغى كه توسط زنها ايراد شده است . اين كتاب از . . . بغدادى است كه در حدود سال 250 هجرى يعنى در زمان امام عسكرى عليه السلام مى زيسته است ( چنانكه مى دانيد حضرت امام عسكرى عليه السلام در سنه 260 وفات كردند ) . از جمله خطبه هايى كه بغدادى در كتابش ذكر كرده است , خطبه حضرت زينب در مسجد يزيد و خطبه ايشان در مجلس ابن زياد و خطبه حضرت زهرا عليه السلام در اوائل خلافت ابوبكر است .
در اين ضريح جديدى كه اخيرا براى حضرت معصومه ساخته اند , روايتى را انتخاب كرده اند كه راويها همه زن هستند تا مى رسد به پيغمبر اكرم . در ضمن , اسم همه آنها فاطمه است ( حدود چهل فاطمه ) . روايت كرده فاطمه دختر . . . از فاطمه دختر . . . تا مى رسد به فاطمه دختر موسى بن جعفر .
بعد ادامه پيدا مى كند تا فاطمه دختر حسين بن على بن ابيطالب و در آخر مى رسد به فاطمه دختر پيغمبر . يعنى شركت اينها اينقدر رايج بوده , ولى هيچوقت اختلاط نبوده . بسيارى از راويان بودند كه مىآمدند روايت حديث مى كردند . زنها مىآمدند استماع مى كردند . اما زنها در كنارى مى نشستند و مردها در كنارى . مردها در اطاقى بودند و زنها در اطاقى . ديگر نمىآمدند صندلى بگذارند كه يك مرد بنشيند و يك زن , زن مينى ژوب بپوشد و تا بالاى رانش پيدا باشد كه بله , خانم مى خواهند تحصيل علم بكنند . اين , معلوم است كه ظاهرش يك چيز است و باطنش چيز ديگر . اسلام مى گويد علم , اما نه شهوترانى , نه مسخره بازى , نه حقه بازى , مى گويد شخصيت .
حضرت زهرا سلام الله عليها و على عليه السلام بعد از ازدواجشان مى خواستند كارهاى خانه را بين يكديگر تقسيم كنند , ولى دوست داشتند كه پيغمبر در اين كار دخالت بكند چون لذت مى بردند . به ايشان گفتند : يا رسول الله ! دلمان مى خواهد ب گوئيد كه در اين خانه چه كارهايى را على بكند و چه كارهايى را فاطمه ؟ پيغمبر كارهاى بيرون را به على واگذار كرد و كارهاى درون خانه را به فاطمه . فاطمه مى گويد نمى دانيد چقدر خوشحال شدم كه پدرم كار بيرون را از دوش من برداشت . زن عالم يعنى اين , زنى كه حرص نداشته باشد , اين طور است .
ولى ببينيد شخصيت همين زهراى اينچنين چگونه است ؟ رشد استعدادهايش چگونه است , علمش چگونه است , اراده اش چگونه است , خطابه و بلاغتش چگونه است ؟ زهرا عليه السلام در جوانى از دنيا رفته است و از بس در آن زمان دشمنانشان زياد بودند , از آثار ايشان كم مانده است . ولى خوشبختانه يك خطابه مفصل بسيار طولانى ( در حدود يك ساعت ) از ايشان در سن هجده سالگى ( حداكثر گفته اند بيست و هفت سالگى ) باقى مانده كه اين را تنها شيعه روايت نمى كند , عرض كردم بغدادى در قرن سوم اين خطابه را نقل كرده است . همين يك خطابه كافى است كه نشان بدهد زن مسلمان در عين اينكه حريم خودش را با مرد حفظ مى كند و خودش را به اصطلاح براى ارائه به مردان درست نمى كند , معلوماتش چقدر است ؟ ورود در اجتماع تا چه حد است .
خطبه حضرت زهرا عليه السلام , توحيد دارد در سطح توحيد نهج البلاغه , يعنى در سطحى كه دست فلاسفه به آن نمى رسد . وقتى كه درباره ذات حق و صفات حق صحبت مى كند , گويى در سطح بزرگترين فيلسوفان جهان است . از بوعلى سينا ساخته نيست كه اين طور خطبه بخواند . يكدفعه وارد در فلسفه احكام مى شود , خدا نماز را براى اين واجب كرد , روزه را براى اين واجب كرد , حج را براى اين واجب كرد , امر به معروف و نهى از منكر را براى اين واجب كرد , زكات را براى اين واجب كرد و . . . بعد شروع مى كند به ارزيابى قوم عرب قبل از اسلام و تحولى كه اسلام در اين قوم به وجود آورد كه شما مردم عرب چنين و چنان بوديد . وضع زندگى مادى و معنوى آنها قبل از اسلام را بررسى مى كند و آنچه را كه به وسيله پيغمبر از نظر زندگى مادى و معنوى به آنها ارزانى شده بود گوشزد مى نمايد . بعد در مقام استدلال و محاجه برمىآيد . او در مسجد مدينه در حضور هزاران نفر است , اما نمى رود بالاى منبر كه العياذ بالله خود نمايى بكند . سنت پيغمبر اين بوده كه زنها جدا مى نشستند و مردها جدا , و پرده اى بلند ميان آنها كشيده مى شد .
زهراى اطهر از پشت پرده تمام سخنان خودش را گفت و زن و مرد مجلس را منقلب كرد . اين معناى آن است كه ذكر كرديم , هم شخصيت دارد و هم عفاف , هم پاكى دارد و هم حريم , هيچوقت خودش را جلوى چشمهاى گرسنه مردان قرار نمى دهد , اما يك موجود دست و پا چلفتى هم نيست كه چيزى سرش نشود و از هيچ چيز خبر نداشته باشد .
تاريخ كربلا يك تاريخ و حادثه مذكر م…نث است . حادثه اى است كه مرد و زن هر دو در آن نقش دارند , ولى مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش .
معجزه اسلام اينهاست , مى خواهد دنياى امروز بپذيرد , مى خواهد به جهنم نپذيرد , آينده خواهد پذيرفت .
اباعبدالله اهل بيت خودش را حركت مى دهد براى اينكه در اين تاريخ عظيم , رسالتى را انجام دهند , براى اينكه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله سالارى زينب , بدون آنكه از مدار خودشان خارج بشوند .
از عصر عاشورا , زينب تجلى مى كند . از آن به بعد به او واگذار شده بود . رئيس قافله اوست , چون يگانه مرد , زين العابدين سلام الله عليه است كه در اين وقت به شدت مريض است و احتياج به پرستارى دارد تا آنجا كه دشمن طبق دستور كلى پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچكس نبايد باقى بماند , چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولى بعد خودشان گفتند انه لما به ( 1 ) اين خودش دارد مى ميرد . و اين هم خودش يك حكمت و مصلحت خدائى بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله زنده بماند و نسل مقدس حسين بن على باقى بماند . يكى از كارهاى زينب , پرستارى امام زين العابدين است .
در عصر روز يازدهم , اسراء را آوردند و سوار كردند بر مركبهايى ( شتر يا قاطر يا هر دو ) كه پالانهاى چوبين داشتند و مقيد بودند كه اسراء , پارچه اى روى پالانها نگذارند براى اينكه زجر بكشند . بعد اهل بيت خواهشى كردند كه پذيرفته شد . آن خواهش اين بود : قلن بحق الله الا مامررتم بنا على مصرع الحسين ( 1 ) گفتند شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا مى بريد , ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد براى اينكه مى خواهيم براى آخرين بار با عزيزان خودمان خداحافظى كرده باشيم . در ميان اسراء تنها امام زين العابدين بودند كه به علت بيمارى پاهاى مباركشان را زير شكم مركب بسته بودند , ديگران روى مركب آزاد بودند . وقتى كه به قتلگاه رسيدند , همه بى اختيار خودشان را از روى مركبها به روى زمين انداختند . زينب سلام الله عليها خودش را مى رساند به بدن مقدس اباعبدالله , آن را به يك وضعى مى بيند كه تا آن وقت نديده بود , بدنى مى بيند بى سر و بى لباس . با اين بدن معاشقه مى كند و سخن مى گويد بابى المهموم حتى قضى , بابى العطشان حتى مضى ( 2 ) آنچنان دلسوز ناله كرد كه فابكت و الله كل عدو و صديق ( 3 ) يعنى كارى كرد كه اشك دشمن جارى شد , دوست و دشمن به گريه در آمدند .
مجلس عزاى حسين را براى اولين بار زينب ساخت . ولى در عين حال از وظايف خودش غافل نيست . پرستارى زين العابدين به عهده اوست , نگاه كرد به زين العابدين ديد حضرت كه چشمش افتاده به اين وضع آنچنان ناراحت است كانه مى خواهد قالب تهى كند , فورا بدن اباعبدالله را گذاشت آمد سراغ زين العابدين , يابن اخى ! پسر برادر ! چرا ترا در حالى مى بينم كه مى خواهد روح تو از بدنت پرواز بكند ؟ عمه جان ! چطور مى توانم بدنهاى عزيزان خودمان را ببينيم و ناراحت نباشم . زينب در همين شرايط شروع مى كند به تسليت خاطر دادن به زين العابدين .
ام ايمن زن بسيار مجلله اى است كه ظاهرا كنيز خديجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پيغمبر و مورد احترام پيغمبر بوده است . كسى است كه از پيغمبر حديث روايت مى كند . اين پيرزن سالها در خانه پيغمبر بود .
روايتى از پيغمبر را براى زينب نقل كرده بود ولى چون روايت خانوادگى بود يعنى مربوط به سرنوشت اين خانواده در آينده بود , زينب يكروز در اواخر عمر على عليه السلام براى اينكه مطمئن بشود كه آنچه ام ايمن گفته صددرصد درست است , آمد خدمت پدرش , يا ابا ! من حديثى اينچنين از ام ايمن شنيده ام , مى خواهم يكبار هم از شما بشنوم تا ببينم آيا همين طور است ؟ همه را عرض كرد , پدرش تاييد كرد و فرمود درست گفته ام ايمن , همين طور است .
زينب در آن شرايط اين حديث را براى امام زين العابدين روايت مى كند .
در اين حديث آمده است اين قضيه فلسفه اى دارد مبادا در اين شرايط خيال بكنيد كه حسين كشته شد و از بين رفت . پسر برادر ! از جد ما چنين روايت شده است كه حسين عليه السلام همين جا كه اكنون جسد او را مى بينى , بدون اينكه كفنى داشته باشد , دفن مى شود و همين جا , قبر حسين , مطاف خواهد شد .
بر سر تربت ما چون گذرى همت خواه { كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود , زينب براى امام زين العابدين روايت مى كند . بعد از ظهر مثل امروزى را كه يازدهم بود عمر سعد با لشكريان خودش ماند براى دفن كردن اجساد كثيف افراد خود . ولى بدنهاى اصحاب اباعبدالله , همانطور ماندند . بعد اسراء را حركت دادند ( مثل امشب كه شب دوازدهم است ) , يكسره از كربلا تا نجف كه تقريبا دوازده فرسخ است . ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم , اسراء را به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند .
اينها را حركت دادند و بردند در حالى كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته . سرهاى مقدس را قبلا برده بودند . نمى دانم چه ساعتى از روز بوده ( تقريبا دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته ) در حالى كه اسراء را وارد كوفه مى كر دند , دستور دادند سرهاى مقدس را ببرند به استقبال آنها كه با يكديگر بيايند . وضع عجيبى است غير قابل توصيف . دم دروازه كوفه ( دختر على , دختر فاطمه , اينجا تجلى مى كند ) اين زن با شخصيت كه در عين حال زن باقى ماند و گرانبها , خطابه اى مى خواند . راويان چنين نقل كرده اند كه در يك موقع خاصى , زينب موقعيت را تشخيص داد و قداومات دختر على يك اشاره كرد . عبارت تاريخ اين است : و قد اومات الى الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس , و سكنت الاجراس ( 1 ) يعنى در آن هياهو و غلغله كه اگر دهل مى زند صدايش به جايى نمى رسيد , گويى نفسها در سينه حبس شد و صداى زنگها و هياهوها خاموش گشت , مركبها هم ايستادند ( آدمها كه مى ايستادند قهرا مركبها هم مى ايستادند ) . خطبه اى خواند . راوى گفت : و لم ار والله خفره قط انطق منها ( 2 ) اين[ ( خفره] ( خيلى ارزش دارد[ ( خفره] ( يعنى زن باحيا . اين زن , نيامد مثل يك زن بى حيا حرف بزند .
زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد . در عين حال دشمن مى گويد :
ولم ار والله خفره قط انطق منها يعنى آن حياى زنانگى از او پيدا بود .
شجاعت على با حياى زنانگى در هم آميخته بود .
در كوفه كه بيست سال پيش على عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج سال خلافت خود خطابه هاى زيادى خوانده بود , هنوز در ميان مردم خطبه خواندن على عليه السلام ضرب المثل بود . راوى گفت گويى سخن على از دهان زينب مى ريزد , گويى كه على زنده شده و سخن او از دهان زينب مى ريزد . وقتى حرفهاى زينب كه مفصل هم نيست ( ده دوازده سطر بيشتر نيست ) تمام شد , مى گويد مردم را ديدم كه همه , انگشتانشان را به دهان گرفته و مى گزيدند . اين است نقش زن به شكلى كه اسلام مى خواهد . شخصيت در عين حيا , عفاف , عفت , پاكى و حريم . تاريخ كربلا به اين دليل مذكر م…نث است كه در ساختن آن هم جنس مذكر عامل م…ثرى است ولى در مدار خودش , و هم جنس م…نث در مدار خودش . اين تاريخ به دست اين دو جنس ساخته شد .
ولا حول ولا قوه الا بالله
--------------------------------------------------------------------------------
1- سوره اعراف آيه 19 .

2- سوره اعراف آيه 21 .

3- سوره اعراف آيه 20 .

4- سوره هود آيه 72 .

1- سوره هود آيه 73 .

2و3- سوره قصص آيه 7 .

4- سوره آل عمران آيه 45 .

1- سوره كوثر آيه 1 .

2- افتادگى , از متن پياده شده از نوار است .

1- بحار الانوارج 45 ص 61 , اعلام الورى ص 246 , ارشاد شيخ مفيد ص 242 .

1- بحار الانوارج 45 ص 58 , اللهوف ص 55 , و نظير اين عبارت در مقتل الحسين مقرم ص 396 و مقتل الحسين خوارزمى ج 2 ص 39 آمده است كه تماما از حميدبن مسلم روايت مى كنند .

3 و 2- بحار الانوارج 45 ص 59 , اللهوف ص 56 , مقتل الحسين مقرم ص 396 .

2 و 1- بحار الانوارج 45 ص 108 , مقتل الحسين مقرم ص 402 , مقتل الحسين خوارزمى ج 2 ص 40 , اللهوف ص 62 .
.................................................................................................................
 چهارشنبه 18 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن