تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى جبرئيل با وحى به نزدم مى‏آمد، نخستين چيزى كه به من القا مى‏كرد، بسم اللّه‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820461359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درخواست اعدام برای پسر پدرکش/1 کشته به خاطر 2 تومان پول/قتل مادرزن در قلعه‌مرغی/حوادث دهه 1340 شمسی


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی  - مهمترین اخبار ایران در اسفندماه سال 1340 درخواست اعدام برای پسر پدرکشمردی که پدرش را با تفنگ شکاری به قتل رسانده بود در تهران نو بازداشت شد.روزنامه اطلاعات پنج‌شنبه سوم اسفند سال 1340 در این باره نوشت: امروز کسب اطلاع شد که از طرف دادستان تهران علیه احمد عمیم جوانی که چندی قبل پدر خود - مرحوم علی‌اکبر عمیم - را به قتل رسانده و زن پدرش را مجروح ساخته بود به استناد ماده 170 تقاضای اعدام شد. احمد عمیم چندی قبل در غیاب پدرش به خانه مسکونی وی رفت و پس از مجروح کردن زن پدر خود، مرحوم علی‌اکبر عمیم را که تازه وارد خانه شده بود با تفنگ شکاری به قتل رسانید و متواری شد. زن پدر مجروح پس از خروج احمد همسایگان را به کمک طلبید و ساعتی بعد مأمورین احمد عمیم را در خانه‌اش در نزدیکی تهران‌نو دستگیر کردند. ضمن بازرسی بدنی از احمد مقداری هروئین بدست آمد. پرونده مراحل مقدماتی خود را در شعبه 17 بازپرسی طی کرد و بازپرس با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات مفصل علیه احمد به اتهام قبل پدر و شروع به قتل زن پدر و همراه داشتن هروئین قرار مجرمیت صادر کرد و پرونده را برای صدور کیفرخواست تسلیم دادستان کرد.   ضمن نزاع پیرمردی کشته شدضمن نزاعی که بین عده‌ای درگرفت پیرمردی که پدر یکی از طرفین دعوا بود به زمین افتاد و مرد. روزنامه اطلاعات دوشنبه هفتم اسفند سال 1340 نوشت: دیروز عباس توجهی ساکن خیابان استخر به کلانتری بیست شکایت کرد که حسین اسمعیل‌زاده در منزلش کبوتربازی می‌کند و برای پرانیدن کبوترها سنگ پرتاب می‌نماید و شیشه‌های منزل او را می‌شکند. از طرف کلانتری پاسبانی همراه شاکی به محل اعزام شد تا حسین را به کلانتری بیاورد ولی در آنجا بین حسین اسمعیل‌زاده و عباس توجهی نزاعی درگرفت و مردی با نام رحمان راه‌پیما به کمک حسین اسمعیل‌زاده و برادر عباس به نام حسین نیز به طرفداری از وی وارد نزاع شدند و زد و خوردی بین این چهار نفر درگرفت. ضمن نزاع محمد توجهی پدر عباس از منزل بیرون آمد و هنوز چند دقیقه نگذشته بود که محمد بر زمین افتاد و هنگامی به سراغ او آمدند متوجه شدند که پیرمرد درگذشته است. منازعین به کلانتری جلب شدند و جنازه محمد نیز به اداره پزشکی قانونی منتقل گردید و پس از معاینه اعلام شد که علت مرگ ضربه می‌باشد. پس از اعلام نظر منازعین به دادسرا اعزام گردیدند و بازپرس کشیک با صدور قرار لازم آنها را به زندان فرستاد.   1 کشته و 20 مجروح به خاطر 2 تومان پولدرگیری برسر 2 تومان پول در روستایی از توابع شهرستان رضائیه 1 کشته و 20 مجروح برجای گذاشت.روزنامه اطلاعات شنبه دوازدهم اسفند سال 1340 در صفحه 14 نوشت: چند روز پیش طی اختلافی که بر سر دو تومان بین چند نفر از اهالی یکی از قراء تابعه شهرستان رضائیه رخ داد اهالی آن قریه دو دسته شدند و جبهه شرق و غرب تشکیل دادند و با بیل و چوب و چماق دمار از روزگار هم برآوردند.در قریه «عربلو» از محال براندوز واقع در فاصله سه فرسخی شهرستان رضائیه بین دو نفر از اهالی بر سر دو تومان پول اختلاف پیدا شد و کار این اختلاف به مشاجره سپس به دعوا و کتک‌کاری کشید. چند نفر به طرفداری از یکی از طرفین دعوا وارد نزاع شدند و کم‌کم این زد و خورد به صورت همگانی درآمد. اهالی قریه به دو دسته تقسیم شدند و صف‌آرایی کردند و بیل و تبر و چماق و چوب به دست گرفتند و چندین ساعت زد و خورد کردند و بر سر هم فرو کوفتند. نتیجه این زد و خورد یک نفر مقتول به نام حسن معروف به «حسن قره» 20 نفر مجروح و سیزده چهارده نفر زندانی بود و فعلاً هم قضیه از طریق ژاندارمری تحت تعقیب است.   قتل مادرزن در قلعه‌مرغیهمسر متهم در بازپرسی گفت پس از اینکه من و مادرم، شوهرم را دستگیر کردیم او برای مادرم خط و نشان کشید.روزنامه اطلاعات یکشنبه سیزدهم اسفند ماه سال 1340 در صفحه 22 نوشت: ساعت ده دیشب اسدالله مصطفائی مردی که عکس وی در جیب زن مقتول ناشناس به دست آمده بود به وسیله مامورین اجرائیات دادسرای تهران به دستور بازپرس شعبه 17 در یکی از منازل واقع در خیابان غاز دستگیر و ساعت 12 شب پس از دو ساعت تحقیق به اتهام قتل مادرزن خود بازداشت موقت گردید. دیروز به اطلاع خوانندگان محترم رسید که روز چهارشنبه گذشته جنازه زنی که بر اثر خفگی و ضربه مغزی به قتل رسیده بود در اراضی قلعه‌مرغی کشف گردید ولی هویت این زن و قاتل یا قاتلین او معلوم نبود. پس از حضور آقایان مهدوی - بازپرس - و دکتر مصطفوی - پزشک قانونی - ترتیب انتقال جنازه برای تعیین علت مرگ و هویت مقتول به اداره پزشکی قانونی داده شد. ضمن بازرسی بدنی، از جیب‌های زن مقتول یک قطعه عکس به دست مامورین افتاد. بازپرس با دیدن عکس این مرد متوجه شد که او را می‌شناسد زیرا سه ماه قبل صاحب این عکس بنا به شکایت زنش در دادسرای تهران تحت تعقیب قرار گرفته بود و اتفاقاً آقای مهدوی - بازپرس شعبه 17 - به اتهام وی رسیدگی کرده بود.تحقیق تا نیمه‌شببازپرس با دیدن عکس پرونده قبلی را خواست و از روی آن نشانی و مشخصات صاحب عکس را پیدا کرد و به آقای مشفق - رئیس اجرائیات - دادسرای تهران دستور داد تا او را دستگیر و به بازپرسی جلب نماید.از صبح دیروز آقای مشفق و مامورین وی در تعقیب این شخص که اسدالله مصطفائی فرزند حبیب‌اله نام دارد برآمدند و بالاخره پس از ده ساعت جستجو محل سکونت او را در حوالی خیابان غاز پیدا کرده و زیرنظر قرار دادند. بالاخره ساعت ده دیشب اسدالله را هنگام ورود به خانه دستگیر و به دادسرا آوردند. در این مدت آقای مهدوی - بازپرس شعبه 17 - به انتظار دستگیری اسدالله در اتاق خود مانده بود. با ورود اسدالله تحقیقات از او شروع شد و ساعت 12 دیشب قسمتی از تحقیقات خاتمه یافت و اسدالله با صدور قرار روانه زندان گردید.اسدالله در تحقیقات اظهارات ضد و نقیضی کرده و به طور کلی از جریان قتل مادرزن خود (زنی که کشته شده و عکس اسدالله در جیب او به دست آمده بود) اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد.برای مادرم خط و نشان کشیده بودصبح امروز زن اسدالله که سه ماه قبل با کمک مادرش موفق شده بود اسدالله را که آگهی فوت خود را منتشر کرده و از آن پس به خانه برنگشته بود در خیابان دستگیر نماید، به دادسرای تهران آمد و می‌گفت شوهرم سه ماه قبل برای مادرم بتول غابتی فرزند عبداله معروف به نجمیه خط و نشان می‌کشید و می‌گفت حالا که او مرا به زندان انداخته من هم تلافی خواهم کرد.بازپرس تحقیقاتی از همسر اسدالله بعمل آورد تا موارد تناقض‌گویی اسدالله روشن شود.ظهر امروز اسدالله مصطفائی در شعبه بازپرسی گفت: من از جریان مادرزنم خبری ندارم و حتی هفته گذشته یک روز منزل او مهمان بودم و بیست روز قبل تا ظهر در خانه ما مهمان بود و بعد هم از خانه بیرون رفت.آخر وقت امروز لباسهای اسدالله که روی آن آثار چند لکه خون دیده می‌شد برای آزمایش و تطبیق با خون وی و مادرزن او به اداره پزشکی قانونی فرستاده شد.   مردی به جرم سرقت پولهای خودش توقیف شدمردی که به اداره آگاهی شکایت کرده بود سارقین یازده هزار تومان پول او را ربوده‌اند خود به جرم سرقت پولهایش دستگیر شد.روزنامه اطلاعات یکشنبه سیزدهم اسفند سال 1340 در صفحه 22 نوشت: چند روز قبل مردی به نام حسن اهل مرند به اداره آگاهی آمده و شکایت کرد که هنگامی که از خیابان بوذرجمهری عبور می‌کرد جوانی به او تنه زد و چند دقیقه بعد متوجه شد که یازده هزار تومان پولی را که در جیب داشته به سرقت رفته است.شکایت این مرد در شعبه 11 آگاهی زیرنظر آقای محسن سهامی - رئیس آن شعبه - مورد رسیدگی قرار گرفت، مأمورین چند تن از جیب‌برهای سابقه‌دار را دستگیر کردند و از آنها تحقیقاتی نمودند ولی چون شاکی پیش هیچکدام از آنها پیدا نشد. مأمورین ضمن سؤالاتی که از حسن نمودند به خود وی مشکوک شده درباره او تحقیقاتی بعمل آوردند و معلوم شد که حسن مبالغی به عده‌ای بدهکار است.سوءظن مأمورین با کسب این اطلاع افزایش یافت و بالاخره محل اقامت شاکی را که در مسافرخانه‌ای بود مورد بازرسی قرار دادند و پس از جستجوی فراوان از داخل یک لنگه جوراب وی که در گوشه‌ای افتاده بود مبلغ یازده هزار تومان پول ربوده شده که به صورت چک تضمین شده و وجه نقد بود بدست آوردند. حسن پس از پیدا شدن پول ضمن بازجویی اعتراف کرد که چون در مرند پانصد هزار ریال به اشخاص مختلف بدهکار است و موعد پرداخت بدهی وی نیز رسیده بود از ناچاری دست به این صحنه‌سازی زده تا شاید بتواند مهلتی برای پرداخت بدهکاریهای خود بدست آورد. مأمورین آگاهی پول حسن را به وی تحویل دادند و سپس او را با پرونده تحویل مقامات قضایی نمودند.   11شبانه‌روز مبارزه با مرگپیرمرد 75 ساله‌ای یازده شبانه‌روز در چاه عمیقی در یکی از روستاهای پیشوا ورامین با مرگ مبارزه کرد.روزنامه اطلاعات شنبه نوزدهم اسفندماه سال 1340 در صفحه 22 نوشت: دیروز چوپان 75 ساله‌ای از اهالی قریه پاچنار پیشوا ورامین که 11 روز قبل مفقودالاثر شده و در این مدت گرسنه و تشنه در یک چاه عمیق و متروک بسر برده بود زنده از چاه بیرون کشیده شد و هم اکنون در منزل خود بستری است. براساس این گزارش، شب 21 رمضان نورالله الیکائی چوپان 75 ساله قریه پاچنار از توابع پیشوا ورامین پس از صرف افطار از منزل خارج شد تا برای انجام کاری به قریه مجاور برود نورالله برای آنکه راه خود را نزدیکتر کند از بیراهه رفت و در این بیراهه عبورش از وسط یک مزرعه افتاد. در وسط این مزرعه که نزدیک ایستگاه راه‌آهن پیشوا جنب کوره آجرپزی قرار دارد چاه عمیق و متروکی بود که چوپان 75 ساله بدون توجه به آن در تاریکی شب ناگهان به داخل چاه افتاد.11شبانه‌روز در چاههیچکس از این جریان مطلع نگردید و کسان نورالله هنگامی که از تأخیر بازگشت وی نگران گردیدند به جستجویش پرداختند و او را نیافتند. پیرمرد 75 ساله مفقودالاثر شده بود و هیچکس از سرنوشتش اطلاعی نداشت تا اینکه دیروز بعدازظهر محمد حصاری و محمد ابراهیم دو نفر از صاحبان مزرعه مزبور به بازدید مزرعه خود رفتند و هنگام بازدید صدای ناله ضعیفی از داخل چاه متروک وسط مزرعه شنیدند. این دو نفر می‌دانستند که نورالله چوپان 75 ساله قریه پاچنار گمشده و با توجه به این موضوع بر سر چاه رفتند و او را در قعر چاه دیدند و پس از تهیه طنابی وی را زنده از چاه بیرون کشیدند. پیرمرد 75 ساله طی این مدت از گرسنگی و تشنگی نیمه‌جان شده و پاهایش خشکیده بود. پوست صورتش به وضع عجیبی چروکیده بود و دیگر یارای نفس کشیدن هم نداشت. بالاخره به هر ترتیب بود او را روی الاغ نشاندند و به خانه‌اش رسانیدند. فعلاً نورالله که مدت 11 شبانه‌روز در قعر آن چاه متروک تشنه و گرسنه بسر برده و زنده از کام مرگ جسته است در منزل خود بستری است ولی وسیله معالجه وی در قریه پاچنار وجود ندارد و بهداری این قریه هم مجهز نیست تا این پیرمرد 75 ساله را معالجه نماید و به زندگی کامل بازگرداند. نورالله فعلاً نفس می‌کشد و با اشاره می‌تواند صحبت کند ولی یارای حرف زدن و قدرت نشستن و راه رفتن ندارد زیرا پاهایش خشکیده است.بهداری مجهز نیستبهداری قریه پاچنار حتی آنقدر مجهز نیست تا هنگام وضع‌حمل زنان حامله این قریه کمکی به آنان نماید و اغلب زنان حامله یا زیرنظر مامای محل به‌طور شانسی وضع‌حمل می‌کنند و یا تلف می‌شوند.   پسربچه گاوصندوق 100 کیلویی را دزدیدپسربچه 14 ساله‌ای که یک گاوصندوق صدکیلویی را از مغازه‌ای دزدیده بود دستگیر شد. سهم این پسربچه 14 ساله در ازاء دزدیدن گاوصندوق 1200 تومان بود.روزنامه اطلاعات یکشنبه بیستم اسفند سال 1340 در این باره نوشت: چند روز پیش یکی از تجار بارفروش به کلانتری 20 اطلاع داد که شبانه گاوصندوق حجره او را که در آن چهل هزار ریال وجه نقد و مقداری اسناد، سفته و چک از اشخاص وجود داشته دزدیده‌اند. مأمورین با تحقیق از سرایدار میدان به پسربچه 14 ساله یکی از باربران بدگمان شده و او را دستگیر کردند. این پسربچه که ابراهیم نام دارد در بازجویی منکر سرقت شد و به همین جهت از طرف دادسرا آزاد گردید. چون صاحب گاوصندوق در پیدا شدن اسناد خود پافشاری می‌کرد مأمورین مجدداً به تعقیب ابراهیم پرداختند و دیروز او را در خیابان پیدا کردند. ابراهیم از ترس مأمورین فرار کرد و چون دید مأمورین در تعقیب او هستند از تیر چراغ برقی بالا رفت و به پشت بام خانه‌ای رسید و از آن طرف پشت‌بام خود را به پایین انداخت، ولی پایش مجروح شد و دستگیر گردید. او این‌بار در بازجویی اعتراف کرد و گفت با جوانی شبانه وارد میدان شده و در حجره را باز کردیم گاو صندوق را از طبقه دوم با طناب پایین آوردیم و با تاکسی آن را به خانه‌ای واقع در جاده شمیران بردیم و آن مرد از محتویات صندوق فقط 1200 تومان به من داد و من از این مبلغ فقط 20 تومان خرج کردم و بقیه را در زیر آجری در خانه‌مان قایم کردم. مأمورین به محل پول رفتند و آن را برداشتند و اکنون در تعقیب دزد دیگر هستند و فعالیت مأمورین بیشتر به خاطر اسناد این گاوصندوق است.   قاتل به 10 سال زندان محکوم شدجوانی که کارفرمای خود را کشته بود به ده سال زندان محکوم شد. روزنامه اطلاعات پنجشنبه 24 اسفند سال 1340 در صفحه 26 نوشت: ساعت 5 بعدازظهر دیروز شعبه سوم دادگاه عالی جنایی پس از پنج ساعت مشاوره رأی خود را در مورد جوان نوزده ساله‌ای که صاحب مغازه خود را کشته بود صادر کرد. به موجب رأی دادگاه حسن میر‌هاشمی فرزند مصطفی به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم گردید. براساس این گزارش، در فروردین ماه سال جاری پیرمرد هفتاد ساله‌ای به نام محمد بشردوست در مغازه قالب‌سازی خود واقع در خیابان خیام جنب وزارت دادگستری به قتل رسید و قاتل پس از ارتکاب عمل متواری گردید. مامورین انتظامی پس از اطلاع از قتل محمد درصدد تحقیق و دستگیری قاتل برآمدند و متوجه شدند که جوانی به نام حسن از شاگردان مقتول از همان شب قتل مفقودالاثر شده است. مامورین نسبت به وی ظنین شده و درصدد دستگیری وی برآمدند ولی یک ماه بعد حسن خود را به مامورین انتظامی معرفی نمود و اظهار داشت که محمد بشردوست را به قتل رسانیده ولی از سرقت پول‌های مغازه اطلاعی ندارد. حسن در بازجویی‌ها اظهار داشت: شب واقعه اضافه‌کار داشتم و تا ساعت 8 شب در مغازه بودم. چون متوجه شدم که صاحب مغازه سوء‌نیتی در مورد من دارد با او در زیر زمین گلاویز شدم و او را بر روی قالب‌ها پرتاب کرده و فرار نمودم. پس از اقرار حسن به قتل استاد محمد بشر‌دوست قرار مجرمیت وی در دادسرای تهران صادر گردید و برای وی تقاضای مجازات اعدام شد. پرونده حسن مدت چهار روز در شعبه سوم دادگاه عالی جنایی مورد بررسی و مداقه قرار گرفت و عاقبت دادگاه اظهارات متهم و وکیل مدافع را در مورد انگیزه قتل وارد ندانست و به علت اینکه متهم قرار بوده با دختر صاحب مغازه‌اش ازدواج نماید و و وسایل این کار مهیا نبود و در ضمن پدر دختر با این ازدواج مخالفت کرده بود به این جهت دادگاه با انطباق عمل با ذیل ماده 171 ناظر به ماده 170 قانون مجازات عمومی حسن میر‌هاشمی فرزند مصطفی را مستحق مجازات دانست ولی با توجه به جوانی و فقد سابقه کیفری و جهل و نادانی در مجازات وی تخفیف قائل شد و او را به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد. رأی دادگاه با اکثریت آراء (سه نفر ده سال حبس با اعمال شاقه و دو نفر تبرئه) صادر گردید.56181




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 681]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن