واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - عاطفه رضوی بازیگری است که سه نقش را در نمایش «حضرت والا» ایفا کرده است، این نمایش در اولین روز جشنواره تئاتر فجر اجرا شد. آزاده سهرابی: بدون شک عاطفه رضوی رامیتوان یکی از بازیگران مولف ایران به حساب آورد که چه در نقشهای سینمایی و چه تئاتر خوش درخشیده است.با آنکه در این عرصه کم کار است، اما نقشهایش را میتوان به یاد آورد. درست به روشنی نقش «نرگس» در سینما.حالا هم اگر تماشاگر نمایش «حضرت والا» باشید او را در سه نقشی که در این نمایش ایفا میکند حتما به خاطر خواهید سپرد. به بهانه حضور او در این نمایش، با نویسندگی و کارگردانی حسین پاکدل با او به گفتگو نشستیم. اساسا بازیگر کم کاری هستید. این موضوع به دلیل مشغولیتتان در حرفه گریم است، که بازیگری را حرفه اصلی نمیدانید یا همیشه منتظر نقشهای متفاوتید؟نه اینکه بازیگری برایم مهم نباشد، اما خیلی وقتها از کاری که پیشنهاد میشود خوشم نمیآید و البته که همه میدانند گریم کار اصلی من است. اما هیچ وقت پیش نیامده کاری را که دوست دارم به خاطر کار گریم نپذیرم. پس به نظر میرسد با پیشنهاد بازی در این سه نقش پیچیده در نمایش «حضرت والا» از همان اول موافق بودید؟فکر میکنم این سه، نقشهایی هستند که برای هر بازیگری ایفا کردن آن جذاب باشد. به جز این، بازی کردن سه نقش متفاوت در یک کار باید جذاب باشد. و طبیعتا مجموعه اتفاقاتی که در این متن میافتد، کارگردانی کار و حضور بازیگران همبازی در این تئاتر، همگی باعث میشود بگویم یک بازیگر باید بیسلیقه باشد که بازی کردن در این نقشها را نپذیرد. پوران،سرور و منیر سه شخصیتی هستند که بازیگر نقش آنها هستید. کدام را بیشتر دوست دارید؟سخت است گفتنش. اما اول پوران را دوست دارم و بعد سرور را و بعد هم شیطنتهای منیر را. پوران را به دلیل اقتدار و عرقی که نسبت به پدرش دارد، دوست دارم. سرور را به خاطر اینکه شبیه مادربزرگهای خودمان هست دوست دارم. مادربزرگهایی که عاشق همسرانشان هستند و در عین حجب و حیا، غرهایشان را هم میزدند؛ انگار غرهایشان هم عاشقانه بود. یعنی دوست داشتنشان را در غرهایشان نشان میدادند. اول فکر میکردم این نقش برایم سختتر از همه باشد، اما زودتر از همه او را پیدا کردم. شبیه پوران را زیاد دیده بودم. شخصیتهایی مصمم و قدرتمند. حتی 2 نفر را میشناختم که با دختر اصلی تیمورتاش در ارتباط بودند هر دو میگفتند وقتی وارد مجلسی میشد امکان نداشت دیده نشود. در عین حال که زن بود، اما مردانه با مسائل برخورد میکرد. انگار دسترسی به او راحتتر بود. اما برای نزدیک شدن به آنچه کارگردان میخواست اولش سخت بود. همه نقشها جایی یک جرقهای را در ذهن بازیگر میزند و از آن پس کار کردن با آن نقش راحت میشود. برای پوران هم همین اتفاق افتاد. ومنیر؟ او شخصیتی است که وجود ندارد. یعنی خیال ایرج است که روی صحنه جان می گیرد؟منیر همان طور که گفتید دختر خیال است. خیالهای ما یک ویژگی دارند و آن غیر قابل کنترل بودنشان است. در واقع عرصه پرواز بلندی دارند. ما ممکن است ساعتها بنشینیم و تلاش کنیم و نتوانیم آن را کنترل کنیم. حالا من باید چنین چیزی را شکل تصویری میدادم و در عین حال غیر قابل کنترل هم میبود. حالا به این بحث میرسیم که این سه نقش با سه دنیای متفاوت هستند، شما چه کردید که روی صحنه حس و حالشان را با هم قاطی نکنید؟ خصوصا اینکه به خاطر سیالیت کار و به هم ریختگی زمانها و مکانها، پرشهای مدام از هر کدام به دیگری هست؟اول اینکه سعی کردم این پرشها را برای خودم قابل قبول ببینم و باورش کنم تا تماشاگر هم باور کند. این توضیح را بدهم که ممکن است هر بازیگری در نقشهای متعدد بازی کند، اما فرصت جدا سازی نقشها را داشته باشد. ولی وقتی سه نقش همزمان است، فرصت این جداسازی هم در پشت صحنه چندان برای بازیگر امکان ندارد. علاوه بر تمرکز، بازیگر باید برای ورود به هر نقش از تکنیک استفاده کند تا آرام آرام بر حس نقش غلبه کند تا تماشاگر احساس فاصله نکند. چون فقط با تکنیک به تنهایی نمیشود این کار را کرد. در تئاتر نقش باید از درون بازیگر بیاید، نباید احساس کنیم نقش در سطح است. بنابراین با پوران باید از همه سختتر در این جابهجاییها رو به رو شده باشید؟خصوصا اینکه زمان هم به عقب و جلو میرود و حسهای پوران هم در ابتدای ورودش به بحث خونخواهی پدر گاه در اوج خشم است.|بله. اولین جایی که ما او را روی صحنه میبینیم اوج عصبانیت اوست. البته این را بگویم که در چنین شرایطی بازیگر نقش مقابل و کارگردان بسیار به بازیگر کمک میکنند، تا به شخصیت راحتتر برسی و روی صحنه راحتتر باشی. خوشبختانه بازیگر اصلی نقش مقابل من آقای سلطانی بود که من گاهی فکر میکردم اگر جز ایشان کس دیگری بود چه میکردم؟ یا اگر کارگردانی که اشراف کامل روی شخصیتها و تک تک جزئیات متن و کارگردانی نداشت چه میشد. درست است که مسئولیت اصلی یک نقش با بازیگر است، اما مسئولیت کارگردان هم این است که آن نقش را درست توضیح دهد. با توجه به بازخوردهایی که طی این مدت گرفتید، به نظر شما تماشاگر نمایش حضرت والا را به خاطر چه چیزهایی بیشتر دوست دارد؟ خیلیها دنبال متن این اثر میگردند و این نشان میدهد که متن برای مخاطبان این کار جذاب است. دیگر اینکه چگونگی تعیلق قصه که از ادبیات مدرن وام گرفته، هم از جذابیتهای کار است. فارغ از بازی خودم، بازیهای قابل قبول بچهها، طراحی صحنه و... کلا کارگردانی فکر شده نیز در این کار بسیار اهمیت دارد. این را نه به عنوان بازیگر، بلکه به عنوان یک مخاطب حرفهای تئاتر میگویم. به نظر میرسد تماشاگرانی که حضرت والا را میپسندند باید دارای سلیقه خاصی باشند؟البته تماشاگران متفکر، این کار را بیشتر دوست دارند و ما این را روی صحنه احساس میکنیم که آنها همراه با نمایش در فرایندی شرکت میکنند. بازیگر میتواند این را خوب درک کند. طبیعتا تماشاگری که دنبال تفریح است، برای دیدن این نمایش نمیآید، اما مطمئن هستم که هر تماشاگری برای دیدن این کار بیاید، با انرژی از آن خارج میشود. یا لااقل به فکر فرو میرود. در انتهای نمایش زبان پوران به شعر نزدیک میشود و ما وجه دیگری از آن زن مقتدر و خونخواه را میبینیم. البته حسنش این است که تماشاگر با بار سبکتری نمایش را ترک میکند. چقدر با این فضا ارتباط گرفتید؟من شخصا به شعر بسیار علاقمندم. خصوصا شعر کلاسیک. من این شاعرانگی را دوست داشتم. و کاملا احساسش کردم و امیدوارم این احساس هم به تماشاگر منتقل شده باشد. به هر حال تماشاگر در طول نمایش با یک تحکم و جدیت رو به روست. صحنه آخر با همه تلخی که دارد اما تحکم کمتری دارد و تنش صحنه کم است. و بخشی از وجود آن شخصیت را هم نشان میدهد. در این نمایش همه بازیگران خلوتی با خودشان دارند. اینجا هم خلوت پوران است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]